یک سخنرانی - انقلاب اسلامی فرصتها و چالشهای حوزه علمیه یک سخنرانی - انقلاب اسلامی فرصتها و چالشهای حوزه علمیه یک سخنرانی - انقلاب اسلامی فرصتها و چالشهای حوزه علمیه بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
یک سخنرانی - انقلاب اسلامی فرصتها و چالشهای حوزه علمیه یک سخنرانی - انقلاب اسلامی فرصتها و چالشهای حوزه علمیه یک سخنرانی - انقلاب اسلامی فرصتها و چالشهای حوزه علمیه یک سخنرانی - انقلاب اسلامی فرصتها و چالشهای حوزه علمیه یک سخنرانی - انقلاب اسلامی فرصتها و چالشهای حوزه علمیه

یک سخنرانی - انقلاب اسلامی فرصتها و چالشهای حوزه علمیه

توجه به دین، احیای مجدد اسلام، توجه مجدد به تشیع و احیای تفکر شیعی در سراسر جهان از آثاری بود که حرکت انقلاب اسلامی د رسطح دنیا ایجاد کرد.

 مطلب حاضر، متن سخنرانی آیت الله مهدوی هادوی تهرانی مسئول هيات علمي معاونت بين الملل بعثه مقام معظم رهبري است که در دوازدهم بهمن ماه جاری در درس خارج فقه و اصول، ایراد شده است. 

 در این سخنرانی، این استاد حوزه علمیه، به وظایف جدیدی که بر عهده علما و فضلای حوزه علمیه قم نهاده شده اشاره کرده و افراط و تفریط در عرصه نظردهی را آفت رفع چالش های موجود می داند.

اینک مطلب را با هم از نظر می گذرانیم:

توجه به دین، احیای مجدد اسلام، توجه مجدد به تشیع و احیای تفکر شیعی در سراسر جهان از آثاری بود که حرکت انقلاب اسلامی د رسطح دنیا ایجاد کرد؛ به گونه ای که حتی منکران و مخالفان این حرکت ناچار شدند به این واقعیت اعتراف کنند. فرصت هایی که امروز بعد از سی سال آثار و نتایج آن را تا حدی که برای ما محسوس و مفهوم است، در جای جای عالم مشاهده می کنیم، موقعیتی که مفاهیم وارد شده در متون الهی، تاریخ و تمدن دینی را دوباره احیا کرد و ما بخش های وسیعی از آنچه را که در گذشته تاریخ شنیده بودیم، به چشم دیدیم.

یکی از حوادث بزرگی که اتفاق افتاد، حضور دین در صحنه اجتماع بود. دین که هر روز نقشش در دنیا کمتر و کمتر می شد و نهایتا در دوران سکولاریسم و لائیسیسم به صورت کلی در دنیا مورد انکار قرارگرفت، با انقلاب اسلامی کم کم جایگاه گسترده تری پیدا کرد. امروز دین در سراسر دنیا دوباره احیا شده است و مسیر حرکت بشر که روزی پشت به دین کرده بود، دوباره رو به دین شده است. امروز ادیانی که جایگاه شان در جوامع به شدت تضعیف شده بود، نقش جدی تری در صحنه های مختلف زندگی بشر پیدا کرده اند. امروز می بینیم که عملا اندیشه سکولاریسم در دنیا به انزوا کشیده می شود و حتی پیروان سایر ادیان نیز، نقش دین را هر روز در زندگی اجتماعی و سیاسی خود مهم تر و گسترده تر احساس می نمایند.

در میان ادیان، اسلام که در سده های اخیر به شدت تحت فشار قدرت ها به انزوا کشیده شده بود، به میدان آمده و امروز زنده تر از هر دین دیگری در صحنه اجتماعی و سیاسی دنیا نقش ایفا می کند و ایران به عنوان کانون تپنده این مفاهیم در سراسر دنیا شناخته شده است و مکتب اهل بیت(ع) به عنوان دقیق ترین قرائت از دین یا به تعبیر حضرت امام: اسلام ناب محمدی(ص)- یک جایگاه بسیار ویژه یافته و در دهه اخیر، به صورت جدی موضوع بحث حلقه های تخصصی و افکار عمومی جهان شده است.

بی شک تجسم عینی همه آنچه انبیا(ع) به دنبالش بودند و همه آن مفاهیمی که خداوند تبارک و تعالی- انسان را به خاطر آن خلق کرد، در مکتب اهل بیت(ع) وجود دارد؛ مکتبی که برخاسته از قرآن و علم الهی است و امروز تنها حوزه علمیه ای که در تمام شئون می تواند میراث نبی خاتم(ص) و اهل بیت(ع) را عرضه و به صورت جدی در صحنه تفکر روز نقش ایفا کند، حوزه علمیه قم است.حوزه های سنی عملا از بین رفته اند و دانشگاه ها جایگزین آنها شده اند. هر چند جمعیت آنها خیلی زیاد و عدد آن ده ها برابر جمعیتی است که در حوزه علمیه قم مشغول به تحصیل هستند، ولی هویت حوزوی آنها به دلایل مختلف از بین رفته و هویت های دیگری که کاملا به حکومت های غرب گرا وابسته اند جای آنها را گرفته اند. حوزه های علمیه شیعی هم هر چند در طول تاریخ در جاهای مختلفی رشد کردند، اما به دلایل گوناگون افول پیدا کردند. حوزه علمیه نجف علی رغم عظمت هایی که داشته است، امروز با ضرباتی که بر پیکرش وارد شده است، در وضعیتی قرار دارد که سال های سال نمی تواند خودش را بازسازی کند و به جایگاهی که در گذشته داشته است، بازگردد. حوزه های علمیه مشهد و یا اصفهان علی رغم عظمت هایی که دارند، در مقابل آنچه که در قم است و قابلیتی که در قم وجود دارد، چیز چندانی نیستند. بخش وسیعی از توان علمی تشیع از قم نشأت گرفته است و به خصوص در دوره متاخر و معاصر قم کانونی است که باید پاسخ گوی تمام نیازی هایی باشد که امروز در سطح جهان وجود دارد.

حال مجموعه حوزه علمیه قم چقدر در انجام این رسالت آمادگی دارد؟ حوزه علمیه قم چقدر اطلاع داردکه در دنیای معاصر چه می گذرد و چه فرصت ها و تهدیداتی وجود دارد؟ این واقعاً مساله مهمی است که همه، چه طلبه ها و چه مدرسین و چه مراجع، باید به آن توجه کنند و هر کدام به سهم خود ببیند مسئولیتشان در این زمان و مکان چیست.

بی شک، یکی از بخش های مهم مکتب اهل بیت (ع) بخش فقه است. درست است ما در دین با اعتقادات، اخلاق و شاید بخش های دیگری مواجه هستیم، اما فقه یک جایگاه بسیار ویژه دارد؛ چون در واقع رفتار انسان را در دنیا تبیین می کند، روابط انسان را باخودش، با طبیعت با سایر انسان ها و با خدا تبیین می کند.

فقه قبل از انقلاب یک شکل و حال و هوایی داشت. همت بزرگان علم بر این بود که میراث فقهی گذشتگان را حفظ کنند و آن را به آیندگان برسانند. اما در این دوران غیراز حفظ این میراث و انتقال آن به آیندگان که همچنان مسئولیت ما است، بهره گیری از این میراث برای حل معضلات دنیای معاصر یک ضرورت غیرقابل اجتناب است. چه کسی می خواهد این بهره گیری را انجام بدهد؟ چه کسی می خواهد امروز پاسخ گوی سوالات روزافزون نسبت به مسایل دینی به صورت عمومی و مسایل فقهی به صورت خاص باشد؟ هر روز ما با حوزه های جدیدی از به مسایل مواجه هستیم که در درجه اول فقه باید به آنها جواب دهد.

در طول سال های بعد از انقلاب به دلایل مختلفی من به صورت شخصی، درگیر بسیاری از مسایلی از این قبیل بودم. در حوزه هنر صدها مسئله فقهی وجود دارد که همچنان ما به آنها پاسخ روشنی ندادیم و همین باعث شده است که عملاً آن کسانی که به دنبال دستیابی به معیارهای دینی در حوزه هنر هستند، با ابهام و سردرگرمی مواجه باشند و در نتیجه به سلیقه و ذوق شخصی خودشان یک روشی را انتخاب کنند. در حوزه پزشکی با ده ها و صدها مسئله فقهی مواجه بودیم و هستیم و ما باز بخشی از اینها را پاسخ روشن ندادیم؛ هر چند برای بخشی تلاش های زیادی شده است. در طول سال های گذشته. اجلاس ها و جلسات مختلفی برگزار شده است و امسال هم دوباره اجلاس مسایل فقهی و پزشکی در مشهد برگزار خواهد شد ولیکن این مقدار که انجام شده است در مقابل پرسش ها و نیازهایی که وجود داشته و فرهنگ سازی که ضرورت داشته است، خیلی زیاد نبوده است.

در حوزه اقتصاد به دلیل گسترش آن با دریایی از سؤال مواجه هستیم، هر بخشی از اقتصاد مسایل خاصی خود را دارد. حوزه بانک داری با ده ها مسئله مواجه است که باید فقه پاسخ گو باشد. حوزه بازارهای مالی بورس دریایی از سؤالات را به دنبال دارد. حتی بخش های کوچک اینها هم سؤالات خاص خودشان را دارند. شاید کمتر از دو هفته قبل معاون وزیر نیرو و برخی همکاران ایشان به دفتر ما آمدند و بحثی را در خصوص تجارت برق مطرح کردند. تجارت برق، در ایران تجارت ناشناخته ای است. دست اندرکاران این تجارت که بالاترین رقم تجارت را در حال حاضر در ایران تشکیل می دهد، همگی ارگان ها و سازمان های دولتی هستند. با توجه به سیاست جدید برای توسعه بخش خصوصی، قرار است بخشی از آن به بخش خصوصی منتقل شود. در اینجا سؤال های متعدد فقهی پیدا می شود که آیا این معاملات و روش هایی که وجود دارد، از نظر فقهی مورد پذیرش است یا نه؟

بارها به این نکته اشاره کرده ام که ما در قبال این نیاز با دو نوع برخورد مواجه هستیم. یک برخورد، برخورد سنتی است که بیشتر در اوایل انقلاب شاهد آن بودیم؛ چون تصورات و مطالب برای بعضی ها روشن نبود. مثلا یادم است اوایل انقلاب وقتی این بحث پیش آمد که در حوزه اقتصاد مسایل زیادی است و ما باید پاسخ گو باشیم، یکی از علمای بزرگ که الان در قید حیات است، فرمود: «اگر اقتصاد اسلامی می خواهید از مکاسب شیخ انصاری استفاده کنید». در حالی که اولا مکاسب شیخ انصاری اقتصاد اسلامی نیست، حقوق اقتصادی است که با اقتصاد فرق بسیاری دارد، ثانیاً مکاسب شیخ انصاری هر چند برای یک مجتهد منبع خوبی است، ولی قطعاً پاسخ گوی صدها و هزاران سؤالی که وجود دارد، نیست.

نقل است: کسی از مرحوم آقای خوئی سؤال کرد شما اعلم هستید یا علامه حلی؟ مرحوم آقای خوئی فرمود: «این چه حرفی است که تو می زنی، اصلا جای سؤال ندارد. معلوم است که من اعلم هستم. این سؤال بی معنا است.» آن طرف تعجب کرد. فکر کرد آقای خوئی خیلی از خودش تعریف می کند. پرسید: چطور آقا؟ ایشان فرمود: «علامه شخصیت بزرگی است، کتاب های زیادی دارد و این همه تسلط و قدرت علمی دارد؛ اما به لحاظ تاریخی صدها سال قبل از من زندگی می کرد و من علم بعد از علامه را دارم. علامه علم بعد از خودش را ندارد. امروز اگر علامه حلی-

رضوان الله علیه- بودند. باید در درس من چند ماه شرکت می کرد تا ببیند من چه می گویم. فقه عوض شده است، اصول فقه عوض شده است، اصطلاحات عوض شده است.» این یک واقعیتی است و من عرض می کنم الان اگر شیخ انصاری- رضوان الله علیه- بود، بعضی از مسایل وجود داشت که شیخ نمی توانست با مکاسب جواب دهد. اگر ازمرحوم شیخ- رضوان الله علیه- استفتاء کنیم که معاملات مشتقات در بازارهای مالی چه حکمی دارد؟ اولین سؤالی که مرحوم شیخ می کند این است که معاملات مشتقات چیست؟ و ما اول باید توضیح دهیم معاملات آتی ها (futures) و اختیار معامله (options) چیست؟ چه کار می کنند؟ چرا و چگونه این معامله را انجام می دهند؟ تا بعد مرحوم شیخ- رضوان الله علیه- بخواهد جواب دهد که بله یا جایز است یا جایز نیست. الان مسایل زیادی پیش آمده است که با مکاسب شیخ به تنهایی نمی توان به آنها پاسخ داد. اما معنایش این نیست که مکاسب را نخوانیم و یاد نگیریم. باید مکاسب را بیاموزیم و باید از آن قدرتی که شیخ- رضوان الله علیه- در آن کتاب به کار برده استفاده کنیم. فراگیری مکاسب شرط لازم است اما کافی نیست. بنابراین اگر یک زمانی گفته می شد مکاسب شیخ انصاری، اقتصاد اسلامی است، الان دیگر نمی توان چنین گفت. یک وقتی حدود پانزده سال پیش یکی از آقایانی که دوره قبل نماینده مجلس بود و از کارشناسان برجسته اقتصاد است در یک جلسه ای گفت: اسلام از گهواره تا گور برای انسان برنامه دارد. یکی از علمای معروف فرمود: «این حرف ها را نزن، ما اینها را بیست سال پیش روی منبرها می گفتیم، الان این حرف ها دیگر به درد نمی خورد.» یعنی وقتی کسی پا به پای تحولات علمی که به دلیل انقلاب اسلامی رخ داده است، حرکت کند، متوجه می شود که دانش پیشین هرچند ضرورت است و باید از آن بهره برد و باید بر آن مسلط شد، اما کافی نیست و نیاز به رشد و توسعه و بحث های جدید دارد تا بتواند پاسخ گوی نیازهای روز باشد.

البته مقابل این جریان یک جریان افراطی وجود داشته که برای پاسخ به مسایل روز ساختارشکنی کرده است و تمام حریم های فعلی و استدلال های گذشتگان را نادیده گرفته و بدون رعایت ضوابط فقهی به مسایل روز جواب هایی داده است و احیاناً هم به مذاق بعضی ها خوش آمده است و بعضی ها آن را ترویج کرده اند. اما قطعاً اگر در درازمدت این ساختارشکنی ادامه پیدا کند، به ضرر تمام می شود.

درصدر اسلام هم شاهد این ساختارشکنی بودیم. وقتی اجتهاد شروع به شکوفایی کرد، جریانات افراطی شروع به ساختارشکنی کردند. ساختارشکنی این جریانات افراطی، دامنه وسیعی از اجتهادات متنوع و بی ضابطه را ایجاد کرد که موجب نگرانی شد. جریانی که در اهل سنت منجر به انسداد باب اجتهاد شد، خطری بود که آنها در انفتاح باب اجتهاد احساس کردند. چون دیدند اجتهاد لجام گسیخته پیش می رود و اگر دایره اش را جمع نکند، دیگر نمی توانند هیچ جا آن را نگه دارند. این بود که محدودش کردند و گفتند: فقط همین چهار مذهب و دیگر کسی خارج از این چهار تا نمی تواند اجتهاد کند.

اهل بیت(ع) راه میانه را نشان دادند- من این را قبلا در بعضی از آثارم نوشته ام و چاپ شده است.- اهل بیت(ع) راه معتدل فهم دین را معرفی کردند؛ نه افراط عقل گرایی و تفریط نص گرایی. عقل و نص را در یک مجموعه معقولی عرضه کردند و سعی نمودند به پیروان خود راه درست فهم دین و استدلال دینی را توضیح دهند. آنچه ما داریم- به تعبیر حضرت امام، اجتهاد جواهری- میراث اهل بیت(ع) است. همانطور که درتاریخ علم اصول گفتیم، این میراث، میراثی است که اهل بیت(ع) آن را بنیان گذاشتند. خود نبی خاتم(ص) بنیانگذار آن بودند. این میراث در طول تاریخ توسط علما - رضوان الله علیهم- رشد و توسعه پیدا کرده است. بنابراین اگر امروز می خواهیم پاسخگو باشیم، باید درچارچوب ضوابط فقهی شناخته شده و رعایت حریم ها و مرزهای فهم دین این کار را انجام بدهیم. البته این کار بسیار مشکلی است و نیاز به تصور عمیقی از مفاهیم دینی، معرفت شناسی دین، فلسفه دین، حوزه ای از مباحث خاص فقهی، فلسفه فقه و فلسفه علم اصول دارد تا ما بفهمیم اولا معیارها و ضوابط درصت فهم دین چیست؟ ثانیا چگونه می توانیم با استفاده از این معیارها پاسخگوی مسایل روز باشیم؟ پاسخی که کارایی کافی برای تحقق عینی داشته باشد. برخی پاسخ ها که می دهیم اصلا قابل اجرا نیست.

یک وقتی در یک جمعی بودیم. شخصی از عالمی پرسید: در آن مناطق که شش ماه روز است و شش ماه شب است، مردم چگونه باید نماز بخوانند؟ ایشان فرمود: آنجا آدم زندگی نمی کند. آن آقا گفت: آدم زندگی می کند، اسکیموها آنجا ساکن هستند. ایشان فرمود: اسکیموها یک جور حیواناتی شبیه آدم هستند. این قصه مال صدسال پیش نیست، پانزده بیست سال پیش است. و آن آقای سؤال کننده که سخت تعجب کرده بود، دیگر نتوانست بگوید اسکیموها آدم هستند. بعد پرسید: اگر آدمی به قطب برود، چگونه باید نماز بخواند؟ ایشان فرمود: حرام است، اصلا نباید به قطب رفت. این جور جواب ها معنایش این است که مسلمان ها در منطقه قطب وارد نشوند! مثل این که یک وقت این سؤال مطرح شد که یک دانشجوی پزشکی باید کارهایی انجام دهد تا پزشکی را یاد بگیرد؛ باید مرده تشریح کند، باید به اعضا و جوارح آدم ها نگاه کند، باید دست بزند و باید لمس کند. همین جوری یاد نمی گیرد فراگیری پزشکی لوازمی این طوری دارد، چه کار کنیم؟ جوابی که بعضی از بزرگان فرموده بودند این بود که «برمسلمان متدین آموزش و تحصیل پزشکی حرام است این کار را باید اهل فسق و فجور و کفار انجام دهند.» آیا ما می توانیم بگوییم امام زمان(عج) در زمان ظهور، بهداشت و درمان را به اهل فسق و فجور و کفار می سپارند و این وزارت را فاسقان و فاجران و کفار تشکیل می دهند؟! آیا پیغمبر(ص) چنین چیزی را فرمودند؟

آن طرفش هم هست، یک عده آقایان بودند- احیانا معمم- تا چیزی می شد، می گفتند: «فلان کار را بکنیم، مردم بدشان می آید، فلان کار را بکنیم، تصور منفی پیدا می شود و...» این که دلیل نمی شود؟ مردم خوششان نمی آید و حال ندارند سرصبح بلند شوند و نماز بخوانند، پس اعلام کنیم از این به بعد همه ۹صبح نماز صبح بخوانند؟!!! امسال ماه رمضان در تابستان افتاده است و خیلی گرم است، پس امسال ماه رمضان را در زمستان و روزهای کوتاه می گذاریم؟!!! آیا این حرف ها را می توان گفت؟!! الآن بعضی از این استدلال ها این طوری است.

پس با دو جریان مواجه هستیم: یکی که به تعبیر امام- رضوان الله علیه- متحجرانه فکر می کند و مدعی است مثلا علامه محلی- رضوان الله علیه- با کتابش الآن می تواند جواب گو باشد و جریان دیگری که سخن از دنیای مدرن و این که مردم خوششان نمی آید و دنیا خوشش نمی آید و این حرف ها کهنه شده است و قواعد فقهی هیچ کدام اعتبار ندارد، به میان می آورد.

ما گرفتار این افراط و تفریط هستیم و بودیم و قطعا در آینده هم خواهیم بود. در مقابل این دو جریان، آن جریانی که می تواند پاسخ گو باشد، جریان معتدلی است که اهل بیت(ع) پرچم دارش بودند. آن جریان معتدل وقتی تحقق پیدا می کند که ما از یک سو، به دانش پیشینیانمان درنهایت قوت مسلح باشیم و از سوی دیگر، مسایل روز را درست بفهمیم و بتوانیم آنها را با معیارهای شناخته شده و پذیرفته شده دین به گونه ای پاسخ دهیم که قابل اجرا باشد. و نکته مهم این قسمت است. یک چیزی باید بگوییم که اگر می خواهند عمل کنند، بشود؛ نه مثل آن آقا که فرمود: پزشکی مال فاسقان و فاجران و کفار است یا کسی حق ندارد به قطب برود و...

الآن شناخت درست دین در حوزه های مختلف به خصوص فقه از وظایف مهم حوزه علمیه است. علی رغم این که برخی می گویند: «حوزه علمیه، دانشکده فقه شده است؛ چرا این قدر به فقه می پردازید» و البته من قبول دارم که باید به تمام علوم اسلامی پرداخت، همه علوم اسلامی ارزش دارند؛ ولی این را عرض می کنم که در حوزه، فقه همچنان نیاز به کار دارد. چه کسی می گوید: در فقه نیاز به کار نیست و باید به بقیه بحث ها بپردازیم. پرداختن به بحث های دیگر در جای خودش خوب است، ولی فقه همچنان اهمیت دارد و همچنان نیاز بسیار زیادی به فقه وجود دارد.

به تعبیر یکی از مراجع فقید: «اگر یک ساعت دیرتر رساله دربیاید، ضرر است، اگر یک ساعت زودتر می توانید رساله بدهید، باید بدهید.» مقصود ایشان این بود که به اجتهاد برسید. مقصود ایشان رساله دادن نبود و این واقعیتی است. اگر شما امروز می توانید کاری کنید که سال آینده به یک درجه فوق العاده اجتهاد برسید، اگر این را تا یک ماه بعد، دو ماه بعد، یک سال بعد تأخیر بیندازید، امروز می توان گفت: واقعا گناه است؛ چرا که نیاز ما به دانش دینی و به صورت خاص به فقه گسترش پیدا کرده است. انشاءالله ما بتوانیم پاسخ گوی این نیاز باشیم. امیدواریم ما بتوانیم به رسالت سنگینی که برعهده ما قرار گرفته است و درواقع دستاورد تاریخی انبیا و اولیاء(ع) است، عمل کنیم. انشاءالله امام زمان(عج) از پرده غیبت خارج شوند و آن وظیفه ای را که بر عهده آن بزرگوار است، به صورت خارجی و به صورت ظاهر و آشکار برعهده گیرند. انشاءالله در دوره غیبت ایشان هم ما بتوانیم واقعا زمینه ساز ظهور آن حضرت باشیم و به گونه ای رفتار کنیم که انشاءالله قلب و دل آن حضرت از ما راضی باشد و ما احساس کنیم تا حد توانمان به مسئولیتی که برعهده داشتیم، عمل کرده ایم.

 


| شناسه مطلب: 24814







نظرات کاربران