گفت‌وگوی خواندنی با خادم ایرانی حرم سیدالشهدا تصویر گفت‌وگوی خواندنی با خادم ایرانی حرم سیدالشهدا تصویر گفت‌وگوی خواندنی با خادم ایرانی حرم سیدالشهدا تصویر بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
گفت‌وگوی خواندنی با خادم ایرانی حرم سیدالشهدا تصویر گفت‌وگوی خواندنی با خادم ایرانی حرم سیدالشهدا تصویر گفت‌وگوی خواندنی با خادم ایرانی حرم سیدالشهدا تصویر گفت‌وگوی خواندنی با خادم ایرانی حرم سیدالشهدا تصویر گفت‌وگوی خواندنی با خادم ایرانی حرم سیدالشهدا تصویر

گفت‌وگوی خواندنی با خادم ایرانی حرم سیدالشهدا تصویر

با او در حرم مطهر امام حسین علیه‌السلام آشنا می‌شوم. برای بالا رفتن از پله‌های خروجی کمکش می‌کنم. سوار ویلچر او را به منزلش در نزدیکی باب‌الرأس می‌برم. اسمش یحیی است. سید یحیی خضری.

با او در حرم مطهر امام حسين عليه‌السلام آشنا مي‌شوم. براي بالا رفتن از پله‌هاي خروجي كمكش مي‌كنم. سوار ويلچر او را به منزلش در نزديكي باب‌الرأس مي‌برم. اسمش يحيي است. سيد يحيي خضري.
پيرترين خادم و موذن حرم. حدود نيم قرن توفيق داشته است هر روز روي گلدسته‌هاي حرم مطهر حسيني برود و پس از مناجات سحرگاه و نيز مواقع ظهر و مغرب اذان بگويد. يكي دو ساعتي ميهمان خانه باصفاي او هستم. گفت و گوي انجام شده با خادم ايراني حرم مطهر امام حسين عليه‌السلام را بخوانيد.
ابتدا از خودتان بگوييد. اينكه چرا اينجا هستيد و چگونه توفيق داشته‌ايد عمري موذن و خادم حرم حسيني باشيد. سيد يحيي خضري هستم. متولد 1305 شمسي و متولد استان يزد. از حدود سال 1314 در كربلا حضور دارم. به جز حدود بيست سالي كه صدام ايراني‌ها را از عراق اخراج كرد، بقيه عمرم را صرف نوكري در خانه امام شهيد كرده‌ام و افتخار دارم كه حدود نيم قرن موذن حرم بوده و به پوشيدن لباس خدمت در اين آستان مقدس مفتخر شده‌ام.
سيد، به كشورهاي زيادي سفر كرده و در كشورهايي نظير عربستان، كويت، لبنان، هند و ايران نيز موذن بوده است. از او مي‌پرسم هنوز هم روي گلدسته‌هاي حرم مطهر مي‌رود تا اذان بگويد؟ مي‌گويد: چند سالي است كه ديگر اذان نمي‌گويم. هم بالا رفتن از پله‌ها برايم مشكل است و هم اينكه دندان‌هايم را كشيده‌ام و نمي‌توانم اذان بگويم. اما از 12 سالگي اين افتخار را داشته‌ام و تا 40 سال متوالي موذن حرم بوده‌ام. پس از آن به دليل اخراج ايراني‌ها و شيعيان غير بومي از عراق توسط رژيم بعثي، حدود دو دهه از كربلا دور بودم و دو روز پس از سرنگوني صدام دوباره به محضر امام شهيد برگشتم و چند سالي توفيق موذني داشتم، ولي الان جايم را به جوانان داده‌ام.
او معمولا دو بار در روز به حرم مطهر مشرف مي‌شود. يكي ساعت 2 بامداد و ديگري ساعت 15. در قسمت بالاي سر مبارك مي‌نشيند و زيارت‌نامه مي‌خواند. زائران و خادمان احترام زيادي برايش قائل هستند. او در هشت سالگي مشكلي برايش پيش مي‌آيد كه با عنايت خاصه امام حسين عليه‌السلام حل مي‌شود. اصرارم براي سر در آوردن از عنايتي كه به او شده، بي‌فايده است. از توفيقات و خاطراتش مي‌گويد:
تاكنون علاوه بر حرم مطهر حسيني، توفيق داشته‌ام در اكثر اماكن متبركه نظير حرم مطهر امام علي عليه‌السلام و مسجد سهله و كوفه، حرم مطهر امام رضا عليه‌السلام، حرمين شريفين كاظمين و عسكريين عليهم‌السلام و حرم حضرت معصومه سلام الله عليها اذان بگويم. آن زمان ما چهار نفر سيد بوديم كه سحرها برا مناجات‌خواني و سه نوبت در روز براي اذان روي گلدسته‌ها مي‌رفتيم. حتي ماه‌ مبارك رمضان سفره‌هاي سحري را همان جا پهن مي‌كرديم. شب‌هاي چهارشنبه كه مي‌شد، مي‌رفتيم در نجف اشرف و مساجد سهله و كوفه اذان مي‌گفتيم. من تابستان كه مي‌شد، مي‌رفتم سامرا و در حرمين شريفين عسكريين اذان مي‌گفتم. همچنين افتخار نصيبم شد كه در حرم حضرت معصومه سلام الله عليها و 14 شبانه‌روز نيز در حرم مطهر امام رضا عليه‌السلام توفيق مناجات‌خواني و اذان داشته باشم.
موذن حرم هر چند در سال‌هاي اخير نتوانسته در حرم مطهر اذان بگويد، اما پيري و بي‌رمقي باعث نشده از مولايش جدا شود. سختي‌ها را براي رسيدن به حرم به جان مي‌خرد و اطرافيانش او را با ويلچر به حرم مي‌برند و برمي‌گردانند. با كمك عصا خود را تا نزديك ضريح مطهر مي‌رساند. بيشتر اوقاتش را در حرم مي‌گذرد. هر روز ساعت 2 بامداد و 3 عصر به حرم مطهر مشرف مي‌شود و نمازهايش را در صف اول جماعت مي‌خواند. هر چند پير و سالخورده، اما زنده‌دل و بشاش است. شال سيدي و كلاه خدمت به او معنويت خاصي بخشيده است و خادمان و زائران به ديده احترام به او نگاه مي‌كنند.
از او مي‌پرسم بعد از يك عمر خدمت در اين آستان ملكوتي از امام چه چيزي طلب مي‌كند. مي‌گويد: من با عنايت حضرت همه چيز دارم و همواره از ايشان ايمان و آخرت و عاقبت به خيري طلب كرده‌ام. از 12 سالگي تا الان در ركاب آقا بوده‌ام و از بنايي و عملگي تا تجارت و جواهر فروشي را تجربه كرده‌ام. اما اكنون كنج خلوتي براي خود دارم و مي‌خواهم باقيمانده عمرم را نيز در جوار مولايم بگذرانم.
سيد يحيي خضري صاحب 12 اولاد است. 10 پسر و دو دختر كه همگي مستقل شده و در شهرها و كشورهاي مختلف زندگي مي‌كنند و گاه به او سر مي‌زنند. او از اين كه خانواده‌هاي ايراني به يك يا دو فرزند بسنده مي‌كنند، نگران است و سفارش اكيد مي‌كند همانگونه كه رهبر معظم انقلاب نيز تأكيد كردند، بايد نگاهي دوباره به بحث جمعيت داشت و از افزايش آن نگران نبود.
موذن فرزانه و خوش‌چهره حرم حسيني در خلال صحبت‌هايش به عناياتي كه از امام حسين عليه‌السلام و برادر بزرگوارشان ديده نقبي مي‌زند و باران اشك از چشمانش سرازير مي‌شود. مرا به طعام دعوت مي‌كند. نان خشك جو را با كمك انبردست مي‌شكند و درون كاسه‌اي خيس مي‌دهد. تكه‌هايي از آن را لاي دندان‌هاي مصنوعي‌اش مي‌گذارد و فرو مي‌دهد و خدا را شكر مي‌كند. من هم با او هم‌كاسه مي‌شوم. در گوشه‌اي از اتاق بقچه‌اي را به ديوار آويزان كرده است كه در آن وصيت‌نامه و كفنش قرار دارد.
منتظر است تا صداي دوستانش از گلدسته‌هاي حرم بلند شود و براي نماز بشتابد. او را با دنيايي از خاطراتش تنها مي‌گذارم و به سمت حرم مي‌روم. مقابل باب‌الرأس مي‌ايستم و سلام مي‌دهم: السلام عليك يا اباعبدالله.




نظرات کاربران