نگاه علامه کاشف الغطاء به معارف حج نگاه علامه کاشف الغطاء به معارف حج نگاه علامه کاشف الغطاء به معارف حج بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
نگاه علامه کاشف الغطاء به معارف حج نگاه علامه کاشف الغطاء به معارف حج نگاه علامه کاشف الغطاء به معارف حج نگاه علامه کاشف الغطاء به معارف حج نگاه علامه کاشف الغطاء به معارف حج

نگاه علامه کاشف الغطاء به معارف حج

۱۸ ذی القعده مصادف با رحلت، علاّمه شیخ محمدحسین کاشف الغطاء (متوفای ۱۳۷۳ق.) از مفاخر جهان تشیع است.

به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، شخصيتي كه در جامعيت علمي و احساس مسؤوليت اجتماعي و سياسي كم نظير بود و در ايثار و از خودگذشتگي در راه اعتلاي اسلام و مسلمين ممتاز و بالأخره، فقيهي بود توانا و نوگرا، پژوهشگري سختكوش، حكيمي عارف، مصلحي بيدار، نويسندهاي متفكّر و گويندهاي كم نظير در جهان عرب و دنياي اسلام. متني كه تقديم مي‌شود، برگردان نوشته اي است از اين عالم بزرگوار، در تبيين اجمالي اسرار و معارف حج، كه شاگرد برجسته اش شهيد آيت الله سيد محمدعلي قاضي طباطبايي، در كتاب گرانسنگ «الفردوس الأعلي» آورده است:
از آنجا كه انسان از دو گوهر جسم و روح تشكيل شده، قانونگذار اسلام براي هر كدام فرايض و تكاليفي معين كرده كه غرض آنها چيزي جز سعادت انسان و رشد و تعالي او به بلنداي كرامت و پلّههاي عظمت و بزرگي نيست. مهمترين فريضه و تكليف روح آدمي، عقيده و ايمان است و مهمترين فريضه و تكليف بدن او، انجام اعمال مخصوصي است كه شرع مقدس آن را عبادت و فروع دين نام نهاده؛ چنانكه تكاليف روح را «اصول دين» نامگذاري كرده است. عبادات و فروع دين يا عبادات بدني محضاند؛ مانند نماز و روزه، يا عبادات مالي محضاند؛ مانند خمس و زكات و يا آميختهاي از آن دو هستند؛ مانند حج كه هم عبادت بدني است و هم عبادت مالي. هر يك از عبادتهاي پنجگانة فوق، داراي اسرارند كه حج بيشترين اسرار و حِكم و فوايد و منافع را دارد كه آيات قرآن به بعضي از اين اسرار و منافع اشاره كرده كه هم مادي و اقتصادياند و هم اخلاقي و اجتماعي؛ هم حاوي رموزي والايند و هم دربردارندة تمرينهايي روحي.
البته هر بينندهاي كه با نظر سطحي به اعمال حج بنگرد، گمان ميبرد كه آنها بازيهاي بيهوده وگونه هايي از لهو و لعباند. ولي اين نگاهِ گذرا آنگاه كه به نگاهي عميق و همراه با تأمل بينجامد، عقول بشري از درك اسرار آن عاجز و در برابر عظمتش دچار تزلزل ميشود، امّا فوايد مادي و اجتماعي و اخلاقي اعمال و مناسك حج، چه بسا مرتبة نخست و نازل آن، روشن و آشكار باشد ولي درك مراتب بالاتر نيازمند مجالي بيشتر و نگاهي بالاتر و والاتر است كه خداوند سبحان بدان اشاره دارد و ميفرمايد: «لِيشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ» ولي با توجه به مجال اندك ما در تشريح آن منافع، تنها به بعضي از نفحاتيكه از گنجينهها و رموز باطني و روحي اعمال حج ميوزد، اشاره ميكنيم:
اسرار تمتع نخستين عمل از اعمال حج، احرام است. مي‌بينيكه چگونه آدمي با كندن لباسهاي ظاهري كه وسيلة آرايش تن است دو قطعه پارچة سفيد را كه نشانه و نماد قطع همة علايق و وابستگيهاي انسان از زندگي دنيايي و زخارف آن است به تن ميپيچد و به دو لباسي اكتفا ميكند كه با آنها به جهان ديگر خواهد رفت؛ چراكه كفن سفيدي به تنش ميكنند و بدينوسيله همة شهوتها و لذّتها را رها ميسازد؟ آيا مينگريكه چگونه به هنگام بالا رفتن يا پايين آمدن از فرود و فراز يا به هنگام خوابيدن و بيدار شدن صدايش بلند است كه: «لَبَّيكَ، اللَّهُمَّ لَبَّيكَ، لَبَّيكَ لاَ شَرِيكَ لَكَ لَبَّيك» ‏ گويا پاسخ كسي را ميدهد كه صدايش ميزند. آري، نداي ضمير و خطابي را پاسخ ميدهد؛ خطابي كه با پاسخ دادن به آن، نداي پروردگارش، فراخوان پدرش ابراهيم و دعوت پيامبرش محمد صلي الله عليه و آله و سلم را لبيك ميگويد. آيا ميبيني چگونه از دنيا و از روح حيواني جدا ميشود و بسان روحي مجرّد و فرشتهگونه ميشود؟ به همين خاطر است كه بهرهمندي از زنان و بوي خوش و حلالهاي بسياري و حتي عقد بستن با زنان را نيز بر خود حرام مي‌كند. آزار و اذيت حيوانات حتي جغدي كه بر مقبرهها مينشيند، شكار پرنده، قطع درخت يا گياه بر او حرام ميشود و اگر زني را در حال احرام عقد كند، بر او حرام ابدي ميگردد. آيا ديدهاي كه به هنگام طواف خانة كعبه خانهاي كه رمز جاودانگي، مركز ابديت و تمثال عرش است و فرشتگان پيرامون آن طواف ميكنند؛ «وَ تَرَي الْمَلائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ‏» آرزو ميكند كه درهاي خانه به رويش گشوده شود و وارد باغ زيباي آن گردد و همراه با جاودانگان در نعمتهاي ابدي آن غرق شود؟ آيا ميبيني وقتي طواف را از حجرالأسود آغاز ميكني، به قصد آنكه با خدا بيعت كني و عهد و پيمان ببندي، آن را لمس ميكني و ميبوسي، گويي كه دست خداي رحمان را ميبوسي؟ اين سنگ از آسمان نازل شد، در حالي كه از نقره سپيدتر بود ولي گناهان بندگان لباسي سياه بر آن پوشانيد. كنايه از آنكه گناهان مردم را تحمّل كرد و عهد نمود كه از جانب خالق آنان، گناهانشان را ببخشايد. آيا ديدهاي كه چگونه طائف بيت الله الحرام، در پايان طواف به سمت مقام ابراهيم ميرود تا در كنار آن نماز به پا دارد؟ و اين اشاره به اين حقيقت است كه اكنون جا پاي ابراهيم نهاده و مانند او به درگاه خداوند عرضه ميدارد:
«…رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ… وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُُ». «پروردگارا! از ما بپذير، به راستي كه تو شنواي دانايي… و بر ما ببخشاي، همانا تو توبهپذير مهرباني.» آيا شاهدي كه زائر پس از فراغت از طواف، مانند آزاد شدهها، براي سعي ميان صفا و مروه ميشتابد و هروله كنان از بيم آنكه وسوسههاي شيطان به سراغش بيايد و در مسير مشاهدة جمال حق دچار لغزش گردد و صفا و نورانيتي كه از اشعة آن انوار بر او تجلّي كرده، تيره و تار گردد، با چه اشتياقي گام برميدارد؟ صفا همان صخرهاي است كه پيامبر رحمت از آغاز دعوت مردم به توحيد و ورود آنان به اسلام و ترك پرستش بتها، بر بالاي آن ميايستاد. ميان صفا و مروه، همان جايي است كه هاجر، مادر اسماعيل، هفت مرتبه در جستجوي آب براي فرزندش كه در مسجدالحرام، كنار كعبه رهايش كرده بود، سعي نمود و وقتي با نوميدي نزد فرزندش بازگشت، آب زمزم را ديد كه از زير پاي طفلش جوشيده است. زائر خانة خدا، بعد از انجام سعي، تقصير ميكند و اين شايد اشاره به اين حقيقت باشد كه سالك كوي حق، هر چه در ميان راه بكوشد، باز هم در پايان راه، قصور يا تقصير از درك حقايق دارد. آنگاه به قصور خويش پي ميبرد و بدان اعتراف نموده، از احرام خارج ميشود و همة حلالهايي كه بر او حرام شده بود، حلال گشته و از جوار حق به سوي خلق باز ميگردد و اين يكي از سفرهاي چهارگانة سالك الي الله است.




نظرات کاربران