خاطره ای از حج؛
فراموشی سختی پیش از سفر با تشرف به عمره
علی از جمله دانشجویان عمرهگزاری است که پیش از سفر حج سختی ها و ناامیدیهای فراوانی برای تشرف را تحمل کرده بود ولی در نهایت با شفاعت امام رضا(ع) توانست شیرینی سفر عمره را بچشد.
به گزارش خبرنگار پايگاه اطلاع رساني حج، مسافر اين راه كه باشي، تمام راهها براي تحقق هدف باز ميشود، تنها كافي است همت كني، آنگاه مسير برايت هموار ميشود، اقشار مختلف در اين سفر حضور دارند كه از جمله آنها دانشجويان هستند، علي نيز از دانشجوياني است كه توفيق سفر دانشجويي حج را داشته است.
چند ماهي پس از ورود به دانشگاه، حال و هواي سفر معنوي عمره در سرم افتاده بود و روز و شب ذهنم را به خودش مشغول كرده بود، دلم را به دريا زدم و در اين سفر از طريق دانشگاه شركت كردم، خانوادهام نيز خوشحال بودند از اينكه به اين سفر معنوي يعني عمره مشرف شوم، زمان قرعه كشي فرا رسيد، ولي با همه شور و شوقي كه داشتم اسمم درنيامد.
ناراحت شدم، اشك در چشمانم حلقه زد، با خودم كلنجار رفتم و با نااميدي با اين موضوع كنار آمدم ولي خانوادهام را از اين موضوع باخبر نكردم.
شب يلدا قرار بود كه اسم دو نفر از شوراي مركزي انجمن اسلامي به نهاد مركز براي سفر حج معرفي شود يكي از دوستان طي تماسي گفت كه اسم من به عنوان عليالبدل به اتحاديه معرفي شده است.
مشكلاتي از جمله هنگام باز كردن حساب پيش ميآمد از جمله اينكه كارمند بانك نام من را چند بار وارد سايت كرد ولي حساب برايم باز نميشد، گويا كارمند يكي از بانكها هنگام باز كردن حساب براي فرد ديگري شماره كارت ملي را اشتباهي وارد كرده كه با شماره كارت ملي من تطابق داشته؛ با اين رويدادها بسيار به هم ريختم، به حرم علي بن موسي الرضا(ع) براي زيارت مشرف شدم و از ايشان خواستم تا شفاعتي كند و اين نياز من برآورده شود و خداوند دعوتش را تكميل كند.
سه ماه از ثبتنام گذشته بود و يكي از دستاندركاران نيز طي تماسي گفت كه اگر حساب باز نكنم، سهميه به فرد ديگري تعلق ميگيرد.
خيلي ناراحت بودم و هالهاي از غم در چهرهام مشاهده ميشد، تصميم گرفتم تا به شعبه ديگري نيز مراجعه كنم تا بلكه فرجي شود ولي آنها نيز گفتند حداقل يك ماه طول ميكشد، با نااميدي برگشتم كه در ميانه راه تلفنم زنگ خورد و كارمند شعبه بانك بود و بيان كرد كه مشكل حل شده پس از برگشت گفت كه چنين موضوعي امكان ندارد ولي محقق شده بود امام رضا(ع) واسطهاي براي تشرف به اين سفر معنوي شده بود.
اين عمره معمولي نبود بلكه پيچ و خمهاي فراواني را گذرانده بودم تا به اين سفر مشرف شوم، با ورود به مدينه عطر پيامبر اكرم(ص) به مشام ميرسيد، خوشحال بودم كه از نزديك شهر و ديار نبي مكرم اسلام(ص) را مشاهده ميكنم، در اطراف مسجدالنبي زائراني با نژادها و پوششهاي مختلف به چشم ميخورد.
اقامه نمازهاي جماعت پنج گانه در مسجدالنبي حال و هواي خاصي به فضاي دروني مسجد ميداد، همه زائران تلاش ميكردند كه در فضاي مسقف به اقامه نماز بپردازند.
آنچه در فروشگاههاي اطراف مسجدالنبي توجه هر فرد را به خودش جلب ميكرد، تعطيل شدن فعاليت آنها در هنگام نماز و ادامه فعاليت پس از اقامه نماز است.
از همه اينها كه بگذريم بقيع احوال درونيت را دگرگون ميكند، انقلابي در وجودت به وجود ميآورد و مسلمانان نيز همچون نگيني بقيع را در برميگيرند و دور آن حلقه ميزنند، در اين مكان اشكها بياراده جاري ميشود تا غم و غربت را از بقيع بشويند ولي گويا اين غربت پاك شدني نيست.
در جوار بيت الله الحرام دستها به سوي آسمان بلند ميشود و هر يك از افراد از كشورها و زبانهاي مختلف حاجات خود و ملتمسان را زمزمه ميكنند.
همه زائران تلاش ميكردند كه خود را زير ناودان طلا برسانند و من نيز خودم شنيده بودم كه هر كس زير اين ناودان نماز بخواند و با دعا حاجتش را از خدا بخواهد حاجتش برآورده ميشود، البته اين ناودان به واسطه كعبه شرافت پيدا كرده است، رساندن خود به زير ناودان طلا مشكل است، من نيز نمازي در اين بخش اقامه كردم و از خدا خواستم كه شيريني سفر حج كه با سختيهاي پيش از سفر توام بود پايدار بماند و بار ديگر توفيق تشرف داشته باشم.