سفارش امام صادق(ع) برای توسعه رزق سفارش امام صادق(ع) برای توسعه رزق سفارش امام صادق(ع) برای توسعه رزق بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
سفارش امام صادق(ع) برای توسعه رزق سفارش امام صادق(ع) برای توسعه رزق سفارش امام صادق(ع) برای توسعه رزق سفارش امام صادق(ع) برای توسعه رزق سفارش امام صادق(ع) برای توسعه رزق

سفارش امام صادق(ع) برای توسعه رزق

امام صادق(ع) فرمودند: بر تو باد راستگویی و امانت داری، که در این صورت شریک مال مردم خواهی شد. سپس امام انگشتان دستانش را در هم فرو برد و فرمود: این چنین..»

به گزارش سرويس انديشه پايگاه اطلاع رساني حج، عبدالرحمن بن سيابه مي‌گويد: هنگامي كه پدرم از دنيا رفت، يكي از دوستان پدرم به منزل ما آمد و بعد از تسليت گفت: آيا از پدرت ارثي باقي مانده است تا بتواني به وسيله آن امرار معاش كني؟ گفتم: نه. او كيسه‌اي كه محتوي هزار درهم بود، به من تحويل داد و گفت: اين سرمايه را خوب حفظ كن و از سود آن زندگي خود را اداره كن! من با خوشحالي پيش مادرم دويدم و اين خبر را به وي رساندم. هنگام شب پيش يكي ديگر از دوستان پدرم رفتم و او زمينه تجارت را برايم فراهم كرد. به اين ترتيب كه با ياري او مقداري پارچه تهيه كرده، در مغازه‌اي به تجارت پرداختم. به فضل الهي كار معامله رونق گرفت و من در اندك زماني مستطيع شدم و آماده اعزام به سفر حج گرديدم.
قبل از عزيمت پيش مادرم رفتم و قصد خود را با او در ميان گذاشتم. مادر به من سفارش كرد كه پسرم! قرضهاي فلاني را (دوست پدرم) اول ب‌پرداز، بعد به سفر برو! من نيز چنين كردم. با پرداخت وجه، صاحب پول چنان خوشحال شد كه گويا من آن پول‌ها را از جيب خودم به وي بخشيدم و به من گف: چرا اين وجوه را پس مي‌دهي، شايد كم بوده؟ گفتم: نه، بلكه چون مي‌خواهم به سفر حج بروم، دوست ندارم پول كسي نزدم باشد.
عازم مكه شدم و بعد از انجام اعمال حج در مدينه به حضور امام صادق عليه السلام شرفياب شدم. آن روز خانه امام عليه السلام خيلي شلوغ بود. من كه در آن موقع جوان بودم، در انتهاي جمعيت ايستادم. مردم نزديك رفته و بعد از زيارت آن حضرت، پاسخ پرسش‌هايشان را نيز دريافت مي‌كردند.
هنگامي كه مجلس خلوت شد، امام به من اشاره كرد و من نزديك رفتم. فرمود: آيا با من كاري داري؟ عرض كردم: قربانت گردم من عبدالرحمن بن سيابه هستم. به من فرمود: پدرت چه كار مي‌كند؟ گفتم: او از دنيا رفت. حضرت ناراحت شد و به من تسليت گفت و به پدرم رحمت فرستاد. آن‌گاه از من پرسيد: آيا از مال دنيا براي تو چيزي به ارث گذاشت؟ گفتم: نه. فرمود: پس چگونه به مكه مشرف شدي؟ من نيز داستان آن مرد نيكوكار و تجارت خود را براي آن بزرگوار شرح دادم.
هنوز سخن من تمام نشده بود كه امام پرسيد: هزار درهم امانتي آن مرد را چه كردي؟ گفتم: يابن رسول الله! آن را قبل از سفر به صاحبش برگرداندم. امام با خوشحالي گفت: احسنت! سپس فرمود: آيا سفارشي به تو بكنم؟ گفتم: جانم به فدايت! البته كه راهنماييم كنيد! امام فرمود: «عليك بصدق الحديث و اداء الامانة تشرك الناس في اموالهم هكذا و جمع بين اصابعه؛ بر تو باد راستگويي و امانت داري، كه در اين صورت شريك مال مردم خواهي شد. سپس امام انگشتان دستانش را در هم فرو برد و فرمود: اين چنين..» عبدالرحمن بن سيابه مي‌گويد: در اثر عمل به سفارش امام، آن چنان وضع مالي من خوب شد كه در مدتي كوتاه سيصد هزار درهم زكات مالم را به اهلش پرداختم.
الكافي، ج ۵، ص ۱۳۴؛ بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۳۸۴.


| شناسه مطلب: 47219




حديث امام صادق



مطالب مرتبط

نظرات کاربران