حکم تراشیدن موی سر برای حج اولی ها
حضرت آیتالله مکارم شیرازی در درس خارج فقه خود بیان کرد: اگر چه هر دو گروه قائل به تخییر و عدم تخییر صروره در مسئله حلق و تقصیر برای قول خود به روایاتی استدلال میکنند، اما شواهدی وجود دارد که نشان میدهد قول به تخییر در مسئله اقوا است گذشته از این که اصل در مسئله نیز تخییر است.
به گزارش سرويس انديشه پايگاه اطلاع رساني حج، حضرت آيتالله مكارم شيرازي در ادامه سلسله جلسات در خارج فقه خود، ۲۵ آبان ماه، بيان كرد: بحث ما در مسئله حلق و تقصير از احكام حج بود، گفته شد كه اصل مسئله واجب است اما آيا فرد مخير است بين حلق و تقصير و يا اين كه واجب است كه فقط حلق انجام دهد، عدهاي گفتهاند كه شيخين اصل مسئله را مستحب ميدانند، اما بررسيها نشان ميدهد كه اين ادعا اشباه است و شيخين نيز اصل مسئله حلق و تقصير را واجب ميداند. در استثنائات مسئله وارد بحث از صروره شديم، گفتيم كه مشهور ميان قدما وجوب حلق در صروره بوده و مشهور بين متأخرين تخيير است و سر چشمه اين اختلاف در اقوال، اختلاف در روايات است، در هر دو طرف ادعا روايت داريم، بخشي از اين روايتها از نظر سند ضعيف بوده و برخي غير ضعيف، از آنجا كه اين روايات متضافر هستند پس مسئله از نظر سندي نياز به بررسي ندارد.
وي ادامه داد: از جمله روايات وجوب حلق عبارت است از روايت ابي سعيد است كه ميفرمايد: «عن محمد بن عبد الجبار، عن محمد بن إسماعيل ابن بزيع، عن علي بن النعمان، عن سويد القلاء، عن أبي سعد، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: يجب الحلق على ثلاثة نفر: رجل لبد، ورجل حج بدءا لم يحج قبلها، ورجل عقص رأسه» يعني بر سه گروه واجب است كه سر خود را بتراشند:
يك. كسي كه موهاي خود را با مواد چسبنده پوشانده باشد،
دوم. كسي كه براي اولين بار به حج ميرود.
سوم كسي كه موي سر خود را گره زده است.
روايت دوم از عمار ساباطي است كه ميفرمايد: «عن عمرو بن سعيد، عن مصدق بن صدقة، عن عمار الساباطي، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: سألته عن رجل برأسه قروح لا يقدر على الحلق؟ قال: إن كان قد حج قبلها فليجز شعره، وإن كان لم يحج فلابد له من الحلق… الحديث.» يعني از امام سوال شده است در مورد كسي كه در سر خود جراحتهايي دارد و نميتواند موي خود را بتراشد، امام فرمود اگر قبلا حج بجا آورده است، تقصير كند، ولي اگر اولين بار است كه حج بجا ميآورد بايد حلق كند.
البته فرض در اين حديث است كه امكان حلق وجود دارد چرا كه اگر امكان آن هم وجود نداشته باشد تكليف به ما لايطاق است و صحيح نيست.
روايت بعد، روايت ابي بصير است كه ميفرمايد: «عن أحمد بن محمد، عن علي، عن أبي بصير، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: على الصرورة أن يحلق رأسه ولا يقصر إنما التقصير لمن قد حج حجة الاسلام» يعني حلق براي صروره متعين است و تقصير براي كسي است كه قبلا حج بجا آورده است.
روايت بعد از بكر بن خالد است كه ميفرمايد: «عن أبان بن عثمان، عن بكر بن خالد، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: ليس للصرورة أن يقصر، وعليه أن يحلق» به عبارت ديگر اين روايت مستقيما ميگويد صروره بايد حلق كند.
روايت بعد روايت، سليمان بن مهران است كه ميفرمايد: «عن محمد بن أحمد السناني، وعلي بن أحمد بن موسى الدقاق، عن أحمد بن يحيى بن زكريا القطان، عن محمد بن عبدالله بن حبيب، عن تميم بن بهلول، عن أبيه، عن أبي الحسن العبدي، عن سليمان بن مهران في حديث أنه قال لأبي عبدالله عليه السلام: كيف صار الحلق على الصرورة واجبا دون من قد حج؟ قال: ليصير بذلك موسما بسمة الآمنين، ألا تسمع قول الله عزّ وجلّ: لتدخلن المسجد الحرام إن شاء الله آمنين محلقين رؤوسكم ومقصرين لا تخافون»
در اين روايت ظاهرا مسئله وجوب حلق براي صروره نزد سائل يقيني بوده است چرا كه از امام در رابطه با فلسفه اين مطلب سوال ميكند، و ميگويد چرا بر صروره حلق واجب شده است، امام در پاسخ ميفرمايد، براي اين كه اين فرد نشانه آمنين داشته باشد، به عبارت ديگر از آنجا كه اگر كسي احساس امنيت نكند سر خود را نميتراشد چرا كه سر بدون مو در زمان برخود شيء با آن آسيب پذيرتر است از سري كه مو دارد، حضرت در اين روايت ميفرمايد نشانه امنيت اين است كه شما سر خود را ميتراشيد.
با اين روايت پاسخ اشكال ديگري نيز داده ميشود و آن اين كه بسياري از روايت مربوط به عمره است چگونه ما آن را به حج واجب نيز تعميم ميدهيم؟ چرا كه امام در پاسخ به سوالي كه در مورد حج واجب مطرح شده آيهاي را ميآورد كه مربوط به عمره است، پس يعني حكم عمره و حج نسبت به حلق و تقصير يكسان است. البته قبلا هم اشاره شد كه ميان عمره مفرده و عمره تمتع در حلق و تقصير تفاوت است و آن اين كه در عمره تمتع فرد نميتواند حلق كند و تنها بايد تقصير كند چرا كه اگر حلق انجام داد ديگر نميتواند در حج نيز حلق كند اما در عمره مفرده اين گونه نيست.
وي افزود: گروه ديگري از روايات نيز وجود دارد كه تأييد كنند قول قائلين به تخيير است از جمله اين روايات، ابن ابي عمير است است كه ميفرمايد: «محمد بن الحسن بإسناده عن يعقوب بن يزيد، عن ابن أبي عمير، عن معاوية، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: ينبغي للصرورة أن يحلق، وإن كان قد حج فان شاء قصر، وإن شاء حلق، فاذا لبّد شعره أو عقصه فإن عليه الحلق، وليس له التقصير.
وبإسناده عن الحسين بن سعيد، عن ابن أبي عمير مثله» كساني كه به اين روايت استناد كردهاند تكيه اصلي خود را بر روي كلمه ينبغي گذاشته و ميگويد ينبغي ظهور در تخيير به همراه افضليت دارد يعني اين كه صروره مخير است بين حلق و تقصير در حالي كه حلق براي او افضل است و در ادامه روايت نيز ميگويد اگر صروره نباشد اين افضليت منتفي است.
روايت دوم، روايت حريز است كه ميفرمايد: «عن موسى بن القاسم، عن عبد الرحمن، عن حماد، عن حريز، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله يوم الحديبية: « اللهم اغفر للمحلقين» مرتين قيل: وللمقصرين يا رسول الله، قال: وللمقصرين » يعني پيامبر براي حلقكنندگان دو بار استغفار كرد و براي افرادي كه تقصير ميكنند، يك مرتبه، با توجه به اين كه اكثر مسلمانان در سال بعد از صلح حديبيه براي اولين بار حج انجام ميدادند، و پيامبر براي مقصرين هم دعا كرده است نشان ميدهد، حلق و تقصير هر دو جايز بوده ولي حلق افضليت داشته است، اين نحوه استدلال همان استدلالي است كه ما در مورد آيه شريفه انجام داديم كه واو در محلقين و مقصرين به معناي او است و….
روايت بعد صحيحه حلبي است كه باز همين مضمون را دارد كه ميفرمايد: «ن ابن أبي عمير، عن حماد، عن الحلبي، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: استغفر رسول الله صلى الله عليه وآله للمحلقين ثلاث مرات. قال: وسألت أبا عبدالله عليه السلام عن التفث؟ قال: هو الحلق، وما كان على جلد الانسان» همان گونه كه مشاهده ميشود اين روايت نيز مطلبي شبيه به روايت قبل بيان ميكند، اما در ادامه روايت قولي از امام صادق عليه السلام آورده شده كه دال بر استحباب است و آن اين كه امام عليه السلام حلق را به عنوان يكي از موارد تفث به حساب آوردهاند و تفث به معني زدودن كثافات از بدن يكي از مستحبات حج است، حال كه حلق نيز به عنوان تفث به حساب آمده نشان ميدهد كه حلق نيز مستحب است.
روايت بعد مرسله صدوق است كه ميفرمايد: «محمد بن علي بن الحسين قال: استغفر رسول الله صلى الله عليه وآله للمحلقين ثلاث مرات، وللمقصرين مرة.» ظاهر اين روايت اين است كه هم كسي كه حلق كرده كار درستي انجام داده و هم كسي كه تقصير كرده است اما افضليت با كسي است كه حلق انجام داده است.
روايت بعد از سالم ابن ابي الفضيل است كه ميفرمايد: «عن صفوان بن يحيى، عن سالم أبي الفضيل قال: قلت لأبي عبدالله عليه السلام: دخلنا بعمرة نقصر أو نحلق؟ فقال: احلق فإن رسول الله صلى الله عليه وآله ترحم على المحلقين ثلاث مرات، وعلى المقصرين مرة واحدة.» در اين روايت در ابتدا اين گونه تصور ميشود كه امام در مقام بيان اين است كه حلق متعين است چرا كه ميفرمايد، احلق. اما در ذيل آن باز اشاره به همان فرمايش پيامبر ميشود كه مشعر به استحباب است.
روايت بعد، روايت حلبي است كه ميفرمايد: «محمد بن إدريس في آخر السرائر نقلا من نوادر أحمد ابن محمد بن أبي نصر البزنطي، عن الحلبي عن أبي عبدالله عليه السلام قال: سمعته يقول: من لبد شعره أو عقصه فليس له أن يقصر وعليه الحلق، ومن لم يلبده تخير إن شاء قصر، وإن شاء حلق، والحلق أفضل» در اين ورايت تصريح مستقيم به صروره نشده است اما با توجه به اين كه معمولا ملبد و معقوص و صروره را با هم نهي مي/كنند ولي در اين روايت به يكي از آنها يعني صروره اشاره نشده مشعر به اين است كه صروره حكمش با ملبد و معقوص متفاوت است يعني در اين روايت يا با استفاده از طلاق روايت و يا حتي چيزي بالاتر از اطلاق، چرا كه ملبد و مقصر را گفته ولي صروره را نگفته است ميگويد صروره بر خلاف آن دو مخير بين حلق و تقصير است.
آيتالله مكارم افزود: اگر چه روايات مويد براي هر دو قول يعني هم براي تخيير و هم براي عدم تخيير در صورره وجود دارد اما شواهدي داريم دال بر اين كه تخيير مقدم است، اولا اين كه در روايت اول مسئله ينبغي مطرح ميشود كه توضيح آن گذشت، ثانيا تعليلي در روايت آورده شده بود، مبني بر اين كه با حلق نشانه آمنين خواهيد داشت، سوال اين است كه آيا علامت آمنين داشتن واجب است؟ يعني حكمتي بيان شده كه مستحب است و از اين كه حكمت بيان شده مستحب است به اين مطلب پي ميبريم كه حكم آن هم مستحب است. شاهد بعد خود ظهور آيه شريفه است و همچنين روايات پيامبر نيز ظهور در تخيير دارد زيرا اگر حلق به تنهايي واجب باشد نبايد پيامبر براي مقصرين هم دعا ميكرد اما اين كه سه مرتبه براي اين گروه و يك مرتبه و براي آن گروه دعا كردند، نشان دهنده افضليت يك گروه است، در نتيجه روايات دال بر وجوب را حمل بر استحباب ميكنيم.