کسی که ۴۰۰تازیانه در راه عشق به امامت را تحمل کرد کسی که ۴۰۰تازیانه در راه عشق به امامت را تحمل کرد کسی که ۴۰۰تازیانه در راه عشق به امامت را تحمل کرد بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
کسی که ۴۰۰تازیانه در راه عشق به امامت را تحمل کرد کسی که ۴۰۰تازیانه در راه عشق به امامت را تحمل کرد کسی که ۴۰۰تازیانه در راه عشق به امامت را تحمل کرد کسی که ۴۰۰تازیانه در راه عشق به امامت را تحمل کرد کسی که ۴۰۰تازیانه در راه عشق به امامت را تحمل کرد

کسی که ۴۰۰تازیانه در راه عشق به امامت را تحمل کرد

عطیه عوفی به همراه جابر، نخستین زائران امام حسین علیه‌السلام در بیستم صفر سال 61 هجری، همزمان با اربعین شهیدان کربلا هستند و نام این دو همواره همراه با زیارت اربعین برده میشود. عطیه از تابعان و شیعیان برجستة امیرمؤمنان علیه‌السلام و یکی از رجال علم و حدیث و تفسیر قرآن بود. او که شاگرد جابربنعبدالله انصاری، صحابی بزرگ رسول خداست، علاوه بر حدیث غدیر، حدیث زیارت اربعین را نیز از استادش نقل کرده است.

به گزارش سرويس انديشه پايگاه اطلاع رساني حج، محمود اقدم به مناسبت فرا رسيدن اربعين حسيني (ع) مقاله‌اي با عنوان «دومين زائر اربعين حسيني» را براي انتشار در فصلنامه فرهنگ زيارت وابسته به حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت سپرده است كه متن آن در ادامه مي‌آيد:
عطيه فردي عالم، محدثي ژرفنگر، مفسري والامقام و مسلماني فعال در عرصة مسائل اجتماعي و سياسي بود.
اين مقاله پس از بيان شرح حال عطيه عوفي، معرفي خاندان و جايگاه علمي او به تبيين انديشهها و فعاليتهاي سياسي او پرداخته و در پايان، حديث غدير و حديث زيارت اربعين را از اين نخستين زائر سيدالشهدا عليه‌السلام نقل كرده است.
هر جا يادي از اربعين و زيارت اربعين به ميان ميآيد، نام جابر و عطيه هم برده ميشود. هر دو از چهره‌هاي درخشان تاريخ اسلام شناخته ميشوند. اما آنچه ايشان را از ديگر شخصيت‌ها متمايز ميكند، اين است كه نخستين زائران امام حسين عليه‌السلام در اولين اربعين شهادت امام ميباشند.
جابر بن عبدالله انصاري، از صحابه نزديك رسول خداست كه از سوي پيامبر گرامي اسلام صلي‌الله عليه و آله وسلم مأموريت يافت تا سلام ايشان را به امام باقر عليه‌السلام برساند؛ چون پيامبر اكرم به او مژده داده بود كه زنده مي‌ماند تا زماني كه امام پنجم را ملاقات كند و چنين نيز شد.
اما «عطيه عوفي» از تابعين و از شيعيان برجسته و والاي امام علي عليه‌السلام است كه افتخار همراهي جابر را در زيارت قبر اباعبدالله عليه‌السلام در اوّلين اربعين شهداي كربلا داشت. او همچنين يكي از رجال علم و حديث و تفسير قرآن بود كه سزاوار است درباره شخصيت و زندگي او سخن گفته شود.
شرح حال و زندگينامه
عطيه فرزند «سعد بن جناده عوفي» است كه بين سالهاي ۳۶ تا ۴۰ هجري (بنابر اختلاف نقلها) در شهر كوفه ديده به جهان گشود. طبق بعضي نقل‌ها چون در كوفه بزرگ شد، او را «كوفي» ناميده اند؛ ولي تولد او در كوفه نبوده است؛ زيرا پدرش «سعد بن جناده» اهل كوفه نبود. سعد از قبيله «ابن جديل» و از نخستين اهالي شهر ييلاقي طائف در حجاز بود كه اسلام آورد.
جناده از راويان مشهوري است كه روايات بسياري نقل كرده است. وي پس از وفات پيامبر گرامي اسلام صلي‌الله عليه و آله وسلم از ياران امام علي عليه‌السلام شد و در جنگ‌ها در ركاب آن حضرت بود و روايات بسياري در اين باره از او نقل شده است.
نامگذاري عطيه
محدث قمي ميگويد:
طبري ميگويد: عطيه فرزند سعد بن جناده عوفي، از جديله قيس است كه كنيه او ابوالحسن ميباشد. ابن سعد، مورخ معروف ميگويد: سعد بن محمد بن الحسن، فرزند عطيه نقل ميكند: سعد بن جناده خدمت اميرالمؤمنين عليه‌السلام كه در كوفه بود رسيد و به آن حضرت عرض كرد: اي اميرمؤمنان! فرزند پسري براي من به دنيا آمده؛ شما نامي براي او انتخاب كنيد. امام فرمود: اين فرزند هديه و عطاي الهي است؛ پس او عطيه ناميده شد. عطا شده و هديه الهي و مادر او از اهل روم بود. ۱
خاندان او
عطيه در يكي از خاندان‌هاي معروف عرب، از طايفه «بكّالي» به دنيا آمد. بكّالي تيرهاي از قبيله بني عوف بن امرؤ القيس شمرده ميشد و در بين قبايل عرب شأن و منزلتي خاص داشت و چون او از قبيله بني عوف بود، به او «عطيه عوفي» ميگفتند.
جايگاه علمي او
عطيه در طبقات رجالي، جزو اصحاب پيامبرصلي‌الله عليه و آله وسلم به شمار نميآيد، بلكه جزو گروه تابعين است؛ چون پيامبر اكرم صلي‌الله عليه و آله وسلم را نديده است تا از او حديث نقل كند. او از اصحاب و ياران اميرمؤمنان عليه‌السلام و امامان بعد از ايشان ميباشد كه عصر امام محمد باقر عليه‌السلام بلكه امام صادق عليه‌السلامرا نيز درك كرده است. او از دانشمندان بزرگ و اسلام شناس عصر خود بود كه راوي احاديث بسياري نيز بوده است و مفسر قرآن نيز به شماره ميرفته و پنج جزء قرآن را تفسير كرده است. ۲
اساتيد و شاگردان
عطيه استاداني برجسته داشت كه معروفترين آنان جابر بن عبدالله انصاري و عبدالله بن عباس مي‌باشند و در بعضي كتابها نام هشت تن از اساتيد او بيان شده است. در نقلي از او آمده است: «من تفسير قرآن را سه بار و قرائت آن را هفتاد بار بر ابن عباس عرضه كردم». ۳
او شاگرداني را تربيت كرد كه نام برخي از آنان در كتاب «تهذيب التهذيب» ثبت شده است. از مهمترين اين شاگردان، «اعمش» راوي معروف و سه تن از فرزندان خودش به نام‌هاي حسن و عمرو و علي هستند. ۴
بنابراين، آنچه برخي گفتهاند كه ايشان غلام جابر بوده، سخن نادرستي است كه در هيچ يك از منابع مورد اعتماد ديده نشده؛ بلكه او شاگرد شريف و نجيب و مورد اعتماد صحابي پيامبر اكرم صلي‌الله عليه و آله وسلم بوده است كه افتخار همراهي او را در زيارت سرور و سالار شهيدان در اولين اربعين شهادتش داشت و جزء اولين زائران آن امام بزرگوار محسوب شود. سنت حسنه زيارت اربعين كه امروز از باشكوه‌ترين و معنوي‌ترين مراسم‌هاي مسلمانان است، يادآور حضور اين دو بزرگوار است و درك ابعاد عظمت اين همايش فقط با رفتن و از نزديك ديدن آن ممكن است.
انديشه و فعاليتهاي سياسي
عطيه گذشته از اينكه فردي عالم و محدثي ژرف نگر و مفسري عالي مقام بود، فردي فعال در زمينه مسائل اجتماعي و سياسي نيز بوده است كه قرائن و شواهد، اين بُعد از زندگي او را روشن ميكند: ۱. عطيه احاديثي را نقل كرده كه بُعد سياسي آن‌ها بسيار قوي است؛ مانند حديث ثقلين، حديث ائمه اثناعشر، حديث سفينه نوح و تفسير آيه (انما يرد الله ليذهب عنكم الرجس)، حديث غدير، منزلت، و سدّ ابواب مسجد غير از باب علي عليه‌السلام و حديث اعطاي فدك به فاطمه سلام الله عليها توسط پيامبر اكرم صلي‌الله عليه و آله وسلم و احاديث بسيار ديگر.
۲. همراه جابر در آن موقعيت بسيار حسّاس و خطرناك، براي زيارت امام حسين عليه‌السلام حركت ميكند؛ زيرا بعد از شهادت امام حسين عليه‌السلام، يزيد خود را پيروز ميدان مي‌دانست و كسي را مانع ظلم و جنايتش نمي‌ديد و تلاش مي‌كرد تا با خاموش كردن صداي هر مخالفي، قيام عاشورا را موضوعي تحريف شده و قيام عليه حكومت خود معرفي كند. لذا حركت جابر و عطيه براي رفتن به زيارت امام حسين و يارانش: از مدينه به كوفه و برگزاري عزاداري در كنار آن قبر مقدس، مهر تأييدي بر پيروزي واقعي قيام آن حضرت بود. ۳. تاريخ هيچگاه جريان مبارزه سياسي او را در ماجراي دستگيري اش به دستور حجّاج بن يوسف فراموش نمي‌كند. در منابع تاريخي چنين آمده است:
در كوفه قيام‌هاي متعددي شكل گرفت كه يكي از آن‌ها قيام عبدالرحمن بن محمد اشعث بود. اين نهضت از خراسان آغاز شد و عدهاي از بزرگان و دانشمندان و قاريان عراق مانند سعيد بن جبير و ابراهيم نخعي و عطيه عوفي هم در ركاب عبدالرحمن بودند. هنگامي كه عبدالرحمن شكست خورد و دستگير شد، عطيه به فارس گريخت و حجاج بن يوسف در نامهاي به محمد بن قاسم ثقفي دستور داد تا عطيه را دعوت كند و به او بگويد كه علي بن ابيطالب را لعنت كند. پس اگر او را لعن كرد كه هيچ و اگر چنين نكرد، چهارصد تازيانه به او بزند و موي سر و روي او را بتراشد. او عطيه را فراخواند و نامه حجاج را بر او قرائت كرد، اما عطيه حاضر به انجام دستور او نشد و او هم به دستور حجاج عمل كرد و چهارصد تازيانه به او زد و سر و محاسن او را تراشيد. سپس زماني كه قتيبة بن مسلم بر مسند استانداراي خراسان نشست عطيه نزد او رفت و در خراسان ماند تا زماني كه عمر بن هبيره حكومت عراق را به دست گرفت. در اين زمان عطيه نامه اي به او نوشت و خواهان بازگشت به كوفه شد. هبيره هم به او اجازه بازگشت داد. عطيه به كوفه بازگشت و در كوفه بود تا اينكه در سال ۱۱۱ هجري قمري درگذشت. ۵
نمونه هايي از روايات عطيه
۱. حديث غدير
ابنمغازلي در كتابش با اسناد خود از عطيه عوفي روايت كرده كه عطيه گفت: من ابن ابي أوفي را در دهليز خانه اش ديدم و آن زماني بود كه بينايي چشمش را از دست داده بود. از او در مورد حديث غدير پرسيدم؛ گفت: همانا شما اي مردم كوفه، بدا به حال شما! گفتم: خداوند كار تو را بسازد و اصلاح نمايد؛ من اهل كوفه نيستم و بر تو عار نيست كه نميداني من اهل كوفه نيستم. او گفت: منظور تو كدام حديث است؟ گفتم منظور حديث علي در روز غدير خم است. گفت: در حجة الوداع پيامبر اكرم صلي‌الله عليه و آله وسلم در روز غدير خم ميان ما آمد، در حالي كه دست علي عليه‌السلام را گرفته بود و خطاب به مردم چنين فرمود: اي مردم! آيا نمي‌دانيد كه من نسبت به مؤمنان از خود آنان اولي هستم؟ همه گفتند بله يا رسولالله. فرمود: پس هر كس كه من مولاي او هستم، پس اين علي مولاي اوست. ۶
مرحوم علامه مجلسي ميگويد:
حافظ ابونعيم در كتاب «ما نزل من القرآن في علي» با سند خود از اعمش (شاگرد عطيه) و او از عطيه نقل كرد كه عطيه گفت: آيه (يا ايّها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربّك) عليه‌السلام خطاب به رسول خدا در مورد علي بن ابيطالب عليه‌السلام نازل شده است. ۸
۲. حديث زيارت اربعين
طبري با سند خود از عطيه عوفي نقل ميكند كه گفت: من با جابر بن عبدالله انصاري به قصد زيارت قبر حسين بن علي بن ابيطالب بيرون آمديم. زماني كه به كربلا رسيديم، جابر نزديك ساحل فرات شد و غسل كرد و يك ردا و يك ازار پوشيد (همانند افراد مُحرم)، سپس كيسه اي را باز كرد كه در آن سعد (گياه خوشبو) بود و آن را به بدن خود زد و خود را با آن خوشبو كرد. هر قدم كه برميداشت، ذكر خداي متعال را ميگفت؛ تا اينكه به قبر مطهر حضرت نزديك شد. وقتي رسيد گفت: دست مرا روي قبر بگذار. من اين كار را انجام دادم؛ پس او خود را روي قبر انداخت و از هوش رفت. پس من به روي او آب ريختم تا به هوش آمد. سه مرتبه صدا زد يا حسين و گفت: آيا دوست جواب دوست را نمي‌دهد؟ ! و خودش پاسخ داد: چگونه جواب بدهي در حالي كه رگ‌هاي خونين تو در بالاي شانه ات نمايان شده و بين بدن و سر مقدس تو جدايي افتاده است؟ ! پس من شهادت ميدهم كه تو فرزند خاتم پيامبران و فرزند آقاي مؤمنان و فرزند هم قسم تقوا و سلاله هدايت و خامس اصحاب كسا و پسر آقاي پاكيزگان و فرزند سرور زنان هستي، و چرا تو چنين نباشي، در حالي كه دست آقا و سرور پيامبران به تو غذا داده و در دامن پرهيزكاران تربيت يافته اي و از دستان ايمان شير خوردي و با اسلام سيراب شدي. پس زندگي و مرگ پاك و زيبا داشتي؛ ولي دلهاي مؤمنان از فراق تو ناخوش است. پس سلام خدا و خشنودي او بر تو باد و شهادت ميدهم كه تو از دنيا درگذشتي، همانگونه كه برادر يحيي بن زكريا درگذشت و به فيض شهادت رسيد.
سپس نگاهي به اطراف قبر مطهر حضرت سيدالشهداعليه‌السلام كرد و گفت: سلام بر شما اي ارواحي كه در راه حسين عليه‌السلام فدا شديد و شهادت ميدهم كه شما نماز را به پا داشتيد و زكات را پرداختيد و امر به معروف و نهي از منكر نموديد و با ملحدان جهاد كرديد و خدا را آنقدر عبادت كرديد تا به مرحله يقين رسيديد، و قسم به كسي كه حضرت محمدصلي‌الله عليه و آله وسلم را به نبوّت و حق مبعوث كرد، ما در آنچه شما وارد شديد و عمل كرديد، شريك هستيم.
عطيه ميگويد: به جابر گفتم: ما چگونه در ثواب آن‌ها شريك هستيم، در حالي كه ما نه به وادي فرود آمديم و نه از كوهي بالا رفتيم و نه شمشير زديم، ولي ا ين گروه ميان سر و بدن هايشان جدايي افتاده و فرزندانشان يتيم شدهاند و همسرانشان بيوه گشته اند؟ ! جابر گفت: اي عطيه! از حبيب خود رسول خدا صلي‌الله‌عليه و آله وسلم شنيدم كه فرمود: اگر كسي گروهي را دوست داشته باشد، با آن گروه محشور خواهد شد و كسي كه كار گروهي را دوست بدارد، با آنان در كار آنان شريك خواهد شد، و قسم به آن كس كه محمدصلي‌الله عليه و آله وسلم را به پيامبري مبعوث كرد، نيّت من و نيّت ياران بر آن چيزي است كه امام حسين عليه‌السلام و اصحاب او بر آن گذشته و رفته اند.
سپس گفت: دست مرا بگير و به طرف خانه‌هاي كوفه ببر. جابر در بين راه گفت: اي عطيه! آيا ميخواهي تو را وصيت كنم؟ زيرا گمان نميكنم پس از اين سفر، ديگر تو را ملاقات كنم. اي عطيه! دوست بدار دوستدار آل محمد را مادامي كه او آن‌ها را دوست دارد و دشمن بدار دشمن آل محمد را مادامي آنان را دشمن ميدارد؛ اگرچه روزها روزه دار باشد و شبها را به زنده داري بگذراند، و با محبّ آل محمد مدارا و نرمي داشته باش؛ زيرا اگر قدم آن‌ها به سبب زيادي گناه بلغزد، قدم ديگر آنان به سبب محبّت آن‌ها ثابت و استوار خواهد ماند. همانا دوستداران آنان به سوي بهشت بازميگردند و دشمنان ايشان به طرف آتش
خواهند رفت. ۸
پي نوشتها: ۱. شيخ عباس قمي، سفينة البحار، ج ۶، ص ۲۹۶ (به نقل از تنقيح المقال). ۲. همان. ۳. همان. ۴. همان. ۵. همان. ۶. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج ۳۷، ص ۱۸۵ (به نقل از الطرائف). ۷. مائده، آيه ۶۷. ۸. بحارالانوار، ج ۳۷، ص ۱۹۰. ۹. عمادالدين قاسم طبري آملي، بشارة المصطفي، ص ۱۲۵، حديث ۷۲؛ بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۱۳۰، ح ۶۲.


| شناسه مطلب: 49987




اربعين



نظرات کاربران