لبیک یا رسول الله(ص)

ابوجهل چرا مسلمان نشد؟ لبیک یا رسول الله(ص)

ابوجهل چرا مسلمان نشد؟ لبیک یا رسول الله(ص)

ابوجهل چرا مسلمان نشد؟ بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
لبیک یا رسول الله(ص)

ابوجهل چرا مسلمان نشد؟ لبیک یا رسول الله(ص)

ابوجهل چرا مسلمان نشد؟ لبیک یا رسول الله(ص)

ابوجهل چرا مسلمان نشد؟ لبیک یا رسول الله(ص)

ابوجهل چرا مسلمان نشد؟ لبیک یا رسول الله(ص)

ابوجهل چرا مسلمان نشد؟
لبیک یا رسول الله(ص)

ابوجهل چرا مسلمان نشد؟

ابوجهل به‌ رغم تأکید بر صداقت پیامبر، از پذیرش نبوت پیامبر تنها به دلیل تعصب قبیلگی و اینکه با پذیرش نبوت محمد چیزی برای دیگر تیره‌های قریش نمی‌ماند از دشمنان سر سخت پیامبر بود.

به گزارش سرويس انديشه پايگاه اطلاع رساني حج، ابوجهل پس از آشكار شدن دعوت پيامبر (صل الله عليه و اله)، از دشمنان سرسخت ايشان و مسلمانان‏ بود. او نبوّت را بر پايه فرهنگ قبيلگي تحليل مي‌‏كرد و مي‌‏گفت: ما و فرزندان عبدمناف در شَرَف و بزرگي به رقابت برخاستيم. اطعام كردند و اطعام كرديم؛ عطا كردند و عطا كرديم تا به نزديك هم رسيديم. گفتند: از ما پيامبري است كه بر او وحي مي‌‏شود. به خدا سوگند! هرگز بدو ايمان نياورده، تصديقش نخواهيم كرد.
در گزارشي ديگر، ابوجهل در پاسخ اخنس بن شريق، از دشمنان پيامبر كه درباره ايشان پرسيده بود، به‌ رغم تأكيد بر صداقت پيامبر، از پذيرش نبوت پيامبر تنها به دليل تعصب قبيلگي و اينكه بني‌قصي، خاندان پيامبر، رياست مكه و مناصب كعبه را نيز عهده‌دار بودند، سر باززده، ‌گفت: با پذيرش نبوت محمد، چه چيزي براي ديگر تيره‌هاي قريش مي‌ماند؟ آيه ۳۳ انعام/۶ درباره اين گفت‌وگو دانسته شده كه وي ضمن عدم تكذيب رسول خدا، قرآن را انكار مي‌كرد: {فإنّهم لايُكذّبونكَ و لكنّ الظالمين بايتِ اللهِ يَجحَدونَ}.
ابوجهل براي بازداشتن تازه مسلمانان از پايبندي به اسلام، رفتاري كينه‌توزانه با آنان در پيش گرفت. شكنجه ياسر و سميه از وابستگان بني‌مخزوم كه به شهادت آن دو انجاميد، از آن جمله است. او زنيره كنيز بنومخزوم را چنان شكنجه كرد كه نابينا شد. برخي مفسران آيه ۲۰ فرقان/ ۲۵ را درباره ابوجهل و چند تن ديگر مي‌دانند كه به تحقير ابوذر و ديگر مؤمنان پرداختند: {و جَعَلنا بَعضَكم لِبعضٍ فِتنةً أتَصبِرونَ و كانَ ربُّكَ بَصيراً}.
وي براي بازگرداندن عيّاش‏ بن ابي‏ربيعه، برادر مادري‏اش كه به اسلام گرويده و به يثرب مهاجرت كرده بود، تمام تلاش خود را به كار گرفت و پس از بازگرداندنش به شكنجه وي پرداخت. نيز برادر خود سلمه را كه پس از هجرت دوم به حبشه به مكه بازگشته بود، حبس كرد و او تا سال پنجم ق. نتوانست به مدينه هجرت كند. ابوجهل با متهم‌كردن پيامبر به سحر، مسلمانان را پيروان فردي جادوگر مي‌خواند. آيه ۸ فرقان/۲۵: {وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلا مَسحُورًا} به همين سخن اشاره دارد. نيز آن‌گاه كه اندك ملايمت وليد بن مغيره، از بزرگان بني‌مخزوم، را با پيامبر (صل الله عليه و اله) دريافت، با حيله‌گري وي را بر آن داشت تا كلام خداوند را سحر بخواند. آيات ۲۴-۲۵ مدثّر/ ۷۴: {فقال إن هذا إلّاسِحرٌ يُؤثَر * إن هذا إلّا قول البَشـرِ} بيانگر اين واقعه‌اند. او در اقدامي ديگر همسو با بزرگان قريش از ۱۷ مقتسمي بود كه در موسم حج راه‏هاي مكه را ميان خود قسمت نموده، ضدّ پيامبر تبليغ مي‌‏كردند.
خداوند در آيه ۹۰ حجر/ ۱۵ به آنان اشاره دارد: {كَمَا أَنزَلنَا عَلَى المُقتَسِمِينَ}. او به تمسخر پيامبر و آيات قرآن مي‌پرداخت؛ چنان‌كه از تمسخر وي پس از نزول آيات ۲۷-۳۰ مدثّر/۷۴ ياد شده است. برخي مفسران وي را از مصداق‌هاي مستهزئين در آيه {إِنَّا كَفَينَاكَ المُستَهزِئِينَ} (حجر/۱۵، ۹۵) دانسته‌اند.
از ديگر كوشش‌هاي او ضدّ پيامبر و مسلمانان مي‌توان به اين نمونه‌ها اشاره كرد: تهمت و افترا به مسلمانان، جلوگيري از استماع قرآن در حال كه خود پنهاني به آن گوش فرامي‌داد و با پيامبر ارتباط داشت، كوشش براي برقراري پيمان صحيفه ضدّ پيامبر (صل الله عليه و اله) و بني‌هاشم در سال هفتم و تلاش براي جلوگيري از نقض آن. آورده‌اند كه مادر يا خاله‌اش، جلاس، نگهدارنده اين پيمان‌نامه بود. به گفته ابن سعد، طرح مشاركت مردان تيره‌هاي مختلف قريش در قتل پيامبر با هدف ناتوان‌كردن بني‌هاشم در انتقام از قاتل و بسنده‌كردن آنان به پذيرش خون‌ب‌ها، از پيشنهادهاي ابوجهل بود كه قريش آن را پذيرفت. اما با خبر دادن جبرئيل به پيامبر و خوابيدن امام علي(ع) به جاي پيامبر در ليلة المبيت، اين نقشه بي‌اثر شد. آيه ۳۰ انفال/۸ به اين توطئه اشاره دارد: {و إذ يَمكُر بِك الَّذين كَفروا لِيُثبِتوكَ أو يَقتلوكَ أو يُخرِجوكَ وَ يمكُرونَ و يَمكُرُ اللّهُ و اللّهُ خَيرُ الماكِرينَ}؛ «و ياد كن هنگامي را كه كافران با تو نيرنگ مي‌‏كردند تا تو را به بند كشند يا بكشند يا [از مكه] اخراج كنند. نيرنگ مي‌زدند و خدا تدبير مي‌كرد و خدا بهترين تدبير‌كننده است».
وي همراه برخي سران قريش نزد ابوطالب رفت. آنان با تهديد به قتل محمد (صل الله عليه و اله) از او خواستند تا برادرزاده‌اش را از دعوت خود بازدارد. گفته‌اند: ابوجهل سوگند ياد كرد كه اگر پيامبر را در نماز ببيند، گردنش را بزند يا سرش را بر صخره‏اي بكوبد. او در صدد وفا به سوگند خود بود كه اعجاز الهي با نزول آيات ۹-۱۴ سوره علق/۹۶ او را ناكام گذاشت: {أَرَأَيتَ الَّذِي يَنهَى * عَبدًا إِذَا صَلَّى *... أَلَم يَعلَم بِأَنَّ اللهَ يَرَى}. به باور برخي مفسران، آيات ۸-۹ يس/ ۳۶ نيز درباره تصميم ابوجهل به قتل پيامبر در حال نماز نازل شد و خداوند بدين‌گونه وي را ناكام گذارد: {إِنَّا جَعَلنَا فِي أَعنَاقِهِم أَغلالا فَهِيَ إِلَى الأذقَانِ فَهُم مُقمَحُونَ * وَجَعَلنَا مِن بين أَيدِيهِم سَدًّا وَمِن خَلفِهِم سَدًّا فَأَغشَينَاهُم فَهُم لا يُبصِرُونَ}.




نظرات کاربران