تبیین پیام رهبر انقلاب به جوانان اّروپا و آمریکا: پروژه توانمندسازی نسل جوان در مقابل اسلام‌هراسی تبیین پیام رهبر انقلاب به جوانان اّروپا و آمریکا: پروژه توانمندسازی نسل جوان در مقابل اسلام‌هراسی تبیین پیام رهبر انقلاب به جوانان اّروپا و آمریکا: پروژه توانمندسازی نسل جوان در مقابل اسلام‌هراسی بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
تبیین پیام رهبر انقلاب به جوانان اّروپا و آمریکا: پروژه توانمندسازی نسل جوان در مقابل اسلام‌هراسی تبیین پیام رهبر انقلاب به جوانان اّروپا و آمریکا: پروژه توانمندسازی نسل جوان در مقابل اسلام‌هراسی تبیین پیام رهبر انقلاب به جوانان اّروپا و آمریکا: پروژه توانمندسازی نسل جوان در مقابل اسلام‌هراسی تبیین پیام رهبر انقلاب به جوانان اّروپا و آمریکا: پروژه توانمندسازی نسل جوان در مقابل اسلام‌هراسی تبیین پیام رهبر انقلاب به جوانان اّروپا و آمریکا: پروژه توانمندسازی نسل جوان در مقابل اسلام‌هراسی

تبیین پیام رهبر انقلاب به جوانان اّروپا و آمریکا: پروژه توانمندسازی نسل جوان در مقابل اسلام‌هراسی

پیام رهبران بزرگ، ترجمان ضرورتهای یک مقطع تاریخی مهم است که در آن شکل می گیرند. رخدادهای اخیر در فرانسه و تحولات بین‌الملل و پروژه‌ی اسلام‌هراسی به‌ویژه در دو دهه‌ی گذشته؛ باعث می شود که نامه رهبری به جوانان اروپا و آمریکا، پیامی محوری و بنیادین دانسته شود.

به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج به نقل از برهان، پيام رهبران بزرگ، ترجمان ضرورتهاي يك مقطع تاريخي مهم است كه در آن شكل مي گيرند. به عنوان نمونه اكنون است كه ما مي توانيم بسترهاي تاريخي و شرايطي پيام تاريخي حضرت امام (ره) را به آقاي گورباچف بفهميم و تفسير كنيم، و متوجه شويم كه حضرت امام (ره) چه هوشيارانه آن مقطع بسيار مهم در سياست بين‌الملل را شناختند و به تحليل آن پرداختند. رخدادهاي اخير در فرانسه و تحولات بين‌الملل و پروژه‌ي اسلام‌هراسي به‌ويژه در دو دهه‌ي گذشته؛ باعث مي شود كه نامه رهبري به جوانان اروپا و آمريكا، پيامي محوري و بنيادين دانسته شود. شناخت پاراديم زماني اين پيام و بسترهاي علتي آن، كليدي مهم براي فهم هر چه بهتر آن مي‌باشد و قطعا با گذشت هر چه بيشتر زمان ابعاد مختلف آن نيز هر چه بيشتر شناخته مي‌شود. مخاطب‌شناسي رهبر انقلاب نيز از جمله نكات حايز اهميت در اين پيام است كه آن را به طيف نويني از پيام‌هاي تاريخي مبدل مي‌سازد. به عبارت ديگر، زماني ما مي‌توانيم به اهميت اين پيام پي ببريم كه شناخت درستي از برهه بسيار مهم تاريخي صدور آن داشته باشيم. اين نوشتار كنكاشي در خصوص دلايل صدور اين نامه تاريخي، بسترها و پيامدهاي آن مي باشد. ايده نوشتار حاضر اين است كه رهبر انقلاب با دركي مناسب از پاراديم‌هاي نظام جهاني، بهترين مخاطبان را انتخاب كرده و با ساز و كاري مناسب راه تفكر را در خصوص نظم ناعادلانه جهاني براي جوانان اروپايي و آمريكايي گشوده‌اند. ايشان به شكل موعظه حسنه اسلامي كه الگوي زيباي قرآني است از اينان مي‌خواهد خود به اختيار به مطالعه اسلام و شناخت مولفه‌هاي ارزشمند اين دين مبين بپردازند، از حاشيه‌ها و اسلام‌سازي‌هاي دروغين اجتناب كنند و حتي خودشان را هم مورد تاكيد قرار مي‌دهند كه در صدد نمي‌باشند الگوي خاصي را به اين دسته از جوانان كه آينده اروپا و آمريكا در دست آنان است، تحميل كنند. دعوت مخاطبين به توانمند سازي از طريق شناخت مستقيم اسلام رهبر انقلاب در نامه خويش مخاطبين خاصي را مطرح مي‌كند، دولت‌ها را مورد خطاب قرار نمي‌دهد و تلاششان اين است كه از طريق مخاطب قرار دادن ملت‌ها راه را براي فهم بهتر و شفاف‌تر از اسلام هموار كنند. مخاطبين ايشان جوانان در اروپا و آمريكا هستند كه به دور از سياه‌نمايي‌هاي پروپاگاندايي غرب، بهتر است خود مستقيم به شناخت اسلام اصيل دست بزنند و اينكه اينانند كه آينده اروپا و آمريكا را به دست خواهند گرفت و هندسه قدرت را در اين كشورها را ترسيم خواهند كرد. اين انتخاب ظريف مخاطبين نشان دهنده اين است كه نبايد دولتها اساس ترسيم قدرت باشند و اين ملتها هستند كه مي‌توانند بدون آلوده شدن به قدرت سهم مناسبي را در تغيير معادلات جهاني داشته باشند. به ويژه جوانان در اين كشورها كه اساسي‌ترين نقش را ايفا مي‌كنند. ترسيم واقعيات اسلام: واقعيات اسلام به واسطه نيات شوم برخي از قدرتها و ناداني و جهالت عده قليلي از مسلمانان منحرف نهفته مانده است. قدرت‌هاي بزرگ متاسفانه به منظور حفظ وضع موجود در نظام بين الملل مي كوشند، عملكرد عده قليلي از مسلمانان را كه شايد در خيلي از جاها دست پرورده خودشان باشند به نام كل اسلام رقم بزنند و به اين ترتيب چهره نامطلوبي از اسلام ارايه كنند، اسلام خشونت، اسلام جنگ طلب، اسلام تروريسم، اسلام ضد زن، اسلام ارتجاعي و داعشي، اسلام وهابي‌گري و سلفي. اما واقعيت اين نيست، اينها هيچكدام اسلام نيستند، اسلام دين تعقل و تفكر، دين عدالت و صلح، دين ضد خشونت و دين عفو و رحمت و مهرباني است ولي در دفاع از هويت خود هم سخت و جدي است. هم درون جامعه اسلامي در مجموعه جهان اسلام برخي حركتهاي راديكال خشونت طلب وجود دارد و هم اينكه برخي قدرتها عامدانه به منظور حفظ موقعيت خود و مبارزه با رشد و توسعه قدرتي جهان اسلام سعي دارند عامدانه چهره اسلام را واژگونه جلوه دهند. و مخاطبين اين نامه كه جوانان اروپايي و آمريكايي هستند بايد با هوش و ذكاوت اين مهم را دريابند و تحت تاثير قرار نگيرند. براي فهم اين فرآيند، رهبر انقلاب اشاره‌اي به فرآيندهاي تاريخي و هويت ساز در دنياي غرب داشته اند كه بدون آنها فهم تاويلي و تفسيري شرايط فعلي ناممكن است. بايد كه غرب و اسلام ستيزي را در بستر تاريخي آن شناخت و اين مقدمه خوبي براي فهم اسلام راستين از اسلام راديكال و خود ساخته دنياي غرب يا همان اسلام داعشي و طالباني است. تبيين نظام جهاني و نظم جهاني در بستر هويت‌ساز غرب استعماري رهبر انقلاب، تاكيد ويژه‌اي بر شناخت نظام جهاني و نظم حاكم بر سياست بين‌الملل داشته اند. ايشان مي‌خواهند كه جوانان اروپا و آمريكا به ساختارهاي نظم و نظام جهاني با تدبر و تعمق هر چه بيشتري فكر كنند و ببينند كه اين هندسه چگونه ترسيم شده است. در شناخت اين ساختار ايشان تاكيد بسيار زيادي بر تاريخ و هويت قدرتمندان فعلي دارند و دعوت مي‌كنند كه حتما اين هويت تاريخي به خوبي شناخته و معرفي شود. رهبر انقلاب خيلي به اشاره سخن گفته اند و عمدتا به تاريخ نيروهاي استعمارگر بر ارايه نگاه منفي از «ديگر» براي هويت‌سازي دروغين اين نيروها سخن رانده‌اند. استعمارگران در تاريخ خود سخت كوشيده اند كه فرهنگ‌ها و ملت‌ها را تحقير كنند و با سياه‌نمايي دروغين خود را برتر نشان دهند. تاريخ غرب؛ در تاريخ استعمار قطعا يكي از سياه‌ترين و شوم‌ترين كارنامه‌ها، برده‌داري است كه هيچ راه گريزي از آن ندارند، استعمار به سوداي مركانتاليزم و به يمن صنعت كشتيراني به ماوراي بحار رفت، نيروي كار ارزان، مواد خام و بازار فروش، ساز و كارهاي فربه‌ساز نظام استعماري قلمداد مي‌شود. اما در اين راستا، براي كسب سود مادي هر چه بيشتر و سوادگري فزونتر، استعمار به نيروي كار ارزان در درون مستعمرات اكتفا نكرد و با ترويج انديشه‌هاي نژاد پرستانه و مادون نشان دادن رنگين پوستان به برده‌داري روي آورد. برده‌داري باعث شد كه مستعمرات هزينه‌هاي زياد انساني را در راه پيشبرد اهداف كشورهاي متروپل استعماري داشته باشند. اما از اين راه نامشروع و ضد بشري، كشورهاي استعماري ثروت‌هاي زيادي را غارت كردند و به اين وسيله كشورهاي خود را آباد نمودند. اگر استعمار مدعي پيشرفت مستعمرات باشد و ده‌ها دليل و سند مثبت براي خود بسازد هرگز نمي‌تواند اين مستندترين سند رسوايي خود را انكار كند. در واقع همين انديشه‌هاي استعماري، ضد بشري و نژادپرستانه بودند كه راه را براي فاشيست‌هاي اروپايي باز نمود كه جنگهاي جهاني را در قرن بيستم به راه بيندازند و هزينه‌هاي مالي و انساني هنگفتي را به مردم دنيا تحميل كنند. استعمار پير و فرتوت پس از پايان جنگ دوم جهاني هنوز سوداي آن را داشت كه راه قديم را به سبك‌هاي كهنه ادامه دهد اما ديري نپاييد كه متوجه شد آن راه كلاسيك براي كسب نيروي كار ارزان، مواد خام و بازار فروش ادامه دادني نيست، نظام نوين جهاني پس از جنگ دوم جهاني به راه‌كارهاي جديدي براي حفظ نظم ناعادلانه بين‌المللي در عرصه سياست نيازمند بود. آگاهي مردم دنيا، اگر چه به تعبير نامه رهبر انقلاب دير، اما به شدت افزايش يافته بود، ديگر سياست‌هاي منفي قوم‌گرايانه و نژادپرستانه كشورهاي متروپل استعماري خريداري نداشت و عمدتا اكثر قريب به اتفاق ملت‌ها به دروغ بودن اين روايت‌هاي غلط از انسان و بشريت پي برده بودند. لزوم شناخت استعمار نو جهت تاويل استمرار نظم ناعادلانه جهاني در دوران معاصر اما نكته ظريف تاريخي اين بود كه قدرت‌هاي استعماري كه از در بيرون رفته بودند، بار ديگر از پنچره وارد شدند. آنان براي نگهداشت نظم نظام جهاني پرداخته خود، ساز و كارهاي نويني را تعبيه ديدند و اين گونه بود كه استعمار نو شكل گرفت. استعمار نو با همان مولفه هاي قديم اما به شكل جديدي همان راه را ادامه داد. اين شكل جديد، به شكل مستقيم عمل كرده است، كشورهاي قدرتمند سعي مي كنند خيلي حضور مستمر و فيزيكي در خاك كشورهاي آسيايي و آفريقايي نداشته باشند ولي به شكل نرم‌افزارانه باز همان قصه سه مولفه بازار فروش، تهيه مواد خام و نيروي كار ارزان ادامه دارد كه داستان نفت در امروزين سياست و اقتصاد بين الملل نمونه خوبي است كه خيلي نمي خواهيم به جزئيات آن بپردازيم. بعد از پايان جنگ دوم جهاني تا زمان پايان جنگ سرد در دهه نود ميلادي قرن بيستم، كشورهاي استعمار نو به رهبري ايالات متحده آمريكا، ساختار ناعادلانه اي را در نظام جهاني پي ريزي كرده اند كه شاهد هستيم هر روزه در اين نظام بين‌المللي، فقرا فقيرتر و ثروتمندان ثروتمندتر مي‌شوند. براي حفظ اين نظام ناعادلانه بين‌المللي در سياست جهاني كشورهاي عمدتا غربي هم به جنگ سرد كمونيستهاي جهاني به رهبري اتحاد جماهير شوروي رفتند كه آنها نيز به نوبه خود مشكلات زيادي را براي مردم جهان ايجاد كرده بودند، هم به ستيز ناسيوناليسم جهان سومي رفتند كه به ويژه در سياست كشورهاي آسيايي و آفريقايي در مواقع گوناگوني عليه كشورهاي قدرتمند قد علم مي كرد. فرجام سخن؛ پيامدهاي نامه مهم رهبري به جوانان اروپا و آمريكا جهان اسلام از زاويه اي آينده پژوهانه و مبتني بر پتانسيل هاي موجود در آن، توان و ظرفيت ايفاي نقش در سناريوهاي آينده نظام بين الملل را داراست. نظام مطلوب از ديدگاه مجموعه جهان اسلام چند قطبي است و كشورهاي اسلامي در صورت پايبندي به ساختار هاي فرهنگي و تمدني اسلام، مي توانند از اين ظرفيت بهره ببرند. تاثير گذاري نيروهاي مختلف در درون جهان اسلام نشان دهنده اين وضعيت است است كه اراده موجود درون تمدني به سمت ايفاي نقشي جهاني روز به روز افزونتر مي شود. قدرت يابي كشورهاي اسلامي در قياس با گذشته بيشتر شده و زمينه هاي پيشرفت نيز در دسترس تر است. متأثر از انقلاب اطلاعات و فناوري هاي ارتباطي چرخش قدرت در ميان قطب هاي مختلف جهان سيال بوده و مسلمانان نيز از ظرفيت هاي مهمي در اين زمينه برخوردارند. پس از انقلاب اسلامي ايران، تقابل هاي فرهنگي و تفاوت هاي تمدني جهان اسلام با نظم هاي مستقر قبلي در نظام سياست بين الملل ، همواره مسبب رويكرد انتقادي اين مجموعه نسبت به نظام هاي قبلي بوده است؛ لذا اين نگرش وجود دارد كه اسلام با رويه اي انتقادي به نظام آينده در زيرمجموعه ي هيچ يك از اقطاب جهاني واقع نشده، بلكه خود به عنوان يك قطب مهم فرهنگي- تمدني به نقش مهمي دست يابد. مؤلفه هاي جمعيت، منابع طبيعي (ژئواكونوميك نفت)، ايدئولوژي، موقعيت استراتژيك و نظامي، گسترده سرزميني، ژئوپليتيك، فرهنگ و ... نيز از جمله توانايي ها و ابزار هايي است كه دنياي اسلام براي كسب جايگاه بين المللي براي ايفاي نقش يك قطب جهاني در نظم بين الملل آينده را داراست.


| شناسه مطلب: 51572




رهبر انقلاب



نظرات کاربران