کربلا میزبان اولین خانواده ایزدی کربلا میزبان اولین خانواده ایزدی کربلا میزبان اولین خانواده ایزدی بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
کربلا میزبان اولین خانواده ایزدی کربلا میزبان اولین خانواده ایزدی کربلا میزبان اولین خانواده ایزدی کربلا میزبان اولین خانواده ایزدی کربلا میزبان اولین خانواده ایزدی

کربلا میزبان اولین خانواده ایزدی

بانوی ایزدی مذهب عراق که به کربلای معلی پناه آورده گفت: دخترم وقتی تسلیم خواسته شوم فرمانده داعش نشد وی با تیراندازی به سوی دخترم باعث شد قوه عقلش را از دست بدهد.

[factimage()] http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1393/12/11/928467_164.jpg [imagetitle()] [factimageend()] به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، هيات امناي آستان مقدس حضرت عباس(ع) اين روز‌ها ميزبان اولين خانواده از اقليت مذهبي ايزدي در عراق است كه به طرز معجزه آسايي از دست تروريست‌هاي داعش گريخته و پس از گذراندن روزهاي سخت و طاقت‌فرسا در اردوگاه آوارگان در استان دهوك عراق، به كربلاي معلي وارد شده‌اند.
اين خانواده اكنون در يكي از زائرسراهاي آستان مقدس حرم حضرت عباس(ع) در ضيافت اين حرم مطهر به سر مي‌برند.
همزمان با ورود اين خانواده به شهر كربلا، دست اندركاران كميته رسيدگي به امور آوارگان پاي صحبت‌هاي اين خانواده مظلوم و جنگ زده كه مورد انواع ظلم و ستم گروه داعش واقع شده‌اند نشسته است.
تني چند از افراد اين خانواده به دست افراد گروه ضاله داعش ربوده شده و پس از گذشت چند روز تحمل انواع شكنجه برخي آزاد شده و دختران جوان در اسارت مانده‌اند.
خانم ارزاق قاسم خلف مادر اين خانواده ايزيدي با چشماني پر از اندوه و درد نمي‌دانست كه داستان زندگي خويش و جناياتي را كه گروه تكفيري داعش بر ايشان و هم كيشانش روا داشته از كجا و چگونه آغاز كند.
وي سخنش را با ورود تروريست‌هاي تكفيري داعش به شهر سنجار آغاز نمود و گفت: شهر سنجار شهري در غرب موصل، آرام و مملو از صلح و صفا بود تا آن‌كه جنايتكاران داعشي پاي بدانجا نهادند و مردم بيگناهش را آواره كوه و بيابان نمودند. خانواده ما كه از ۳۷ نفر تشكيل گرديده، در هنگام فرار از شهر در كمين اين كافران ناجوانمرد گرفتار شده و ۱۹ تن از ما دستگير و مابقي موفق به فرار شدند. از اين ۱۹ تن ۱۰ نفر زن در سنين ۵ تا ۶۲ سال و ۹ نفر مرد از سن ۲ تا ۶۷ سال بودند. در بين اسرا، پدر خانواده كه ۶۷ سال سن دارد نيز حضور داشت. بدين ترتيب زندگي جديد ما در سايه هولناك اين گروه بي‌رحم و بي‌صفت آغاز شد. ما به همراه گروهي از شيعيان كه تعدادمان در مجموع به ده‌ها هزار نفر مي‌رسيد در مدرسه‌اي در شهر زنداني شديم. اتهام اين افراد به شيعيان، نجس و رافضي بودن بود و اتهام ما مشرك بودن! آن‌ها معتقد بودند ايزدي‌ها كافر و مشركند و يا بايستي مسلمان شوند و يا كشته شده، نواميس آن‌ها به غنيمت گرفته شود. زنان را از مردان جدا كردند و زنان را براساس سن و زيبايي آن‌ها تفكيك نمودند.
پس از آن نوبت به سران و فرماندهان اين داعش رسيد تا بر خلاف فرموده پيامبر اسلام(ص) كه فرمود: من برانگيخته شدم تا مكارم اخلاق را كامل نمايم زنان را صرف نظر از محصنه بودن يا نبودن، بالغ و نا‌بالغ، سالم و بيمار تحت عنوان اسراء به پيشكش بدهند.
چشمان خانم ارزاق كه زبان عربي نمي‌داند و با كمك يك مترجم به گفتگو نشسته بود هر از گاهي اشك آلود مي‌شود و به فرزند پريشانش كه شناسنامه‌هاي خانواده‌اش و بالاخص دختر ۱۱ ساله‌اش را زير و رو مي‌كند نگاه مي‌كند و ادامه مي‌دهد: مرا به نزد يكي از فرماندهان داعشي بردند.
وي ادامه مي‌دهد: اين كار را با همه زندانيان انجام مي‌دهند و خانواده‌ها را هر چند وقت يكبار از بازداشتگاهي به بازداشتگاه ديگري در موصل انتقال مي‌دهند تا شاهد فاجعه‌اي ديگر در حق خود و خويشان خويش باشند.
در يكي از اين جابجايي‌ها قرعه يكي از اين شياطين داعشي به نام دختر ارزاق مي‌افتد. در اين گيرودار دختر ارزاق تسليم خواسته شوم اين بي‌ايمان نشده و در كشمكشي كه بين وي و اين شيطان مجسم رخ داد، وي اسلحه خود را به سوي اين دختر نشانه رفته و با تيراندازي به سوي دختر نوجوانش باعث ايجاد آسيب در ستون فقرات و نزديك ناحيه گردن وي شده كه در اثر اين اتفاق، دختر ارزاق قوه عقل خويش را از دست داده و جواني وي تباه شد.
خانم ارزاق زماني را اشك مي‌ريزد و پس از آنكه كمي آرام مي‌شود ادامه مي‌دهد: ما با بد‌ترين نوع رفتار مواجه شديم كه هيچ ارتباطي با اسلام و مسلماني و عقل و وجدان بيدار ندارد. ده‌ها هزار نفر در مكاني بسيار تنگ در گرماي هوا و در محيطي كاملا نمناك بازداشت شده بوديم. در اثر اين شرايط كودكان شيرخوار ما تلف شدند. در كنار ما افرادي نگهداري مي‌شدند كه بد‌ترين نوع شكنجه را متحمل گرديدند. شكنجه اين افراد از نوع شكنجه‌اي كه ما متحمل مي‌شديم نبود و كاملا سخت‌تر و شديد‌تر بود. دستان و چشمان اين افراد همواره بسته بود و داعشيان بي‌دين آنان را كافر و نجس خطاب مي‌كردند. در همين حالت دست بسته براي آنان غذا مي‌گذاشتند و ايشان را با كلماتي منافي عفت مورد فحش و ناسزا قرار مي‌دادند. تعجب ما از آن بود كه انساني كه دستان و چشمانش بسته است چگونه مي‌تواند غذا بخورد؟ اين جنايت‌ها جداي از اعدام‌هاي روزانه و داغ نهادن‌ها بر گردن ايشان بود.
ارزاق در ادامه مي‌گويد: پس از گذشت شش ماه من و يكي از دخترانم براي تبادل با اسراي داعشي كه در نزد پيشمرگان كُرد بازداشت بودند انتخاب شديم. من در اينجا از خانواده‌ام جدا شده و به سليمانيه جائي كه فرزندم قبل از اشغال سنجار توسط داعش در آن مشغول بكار و تنها نجات يافته از خانواده ما بود رفته و از آنجا به همراه او به اردوگاه آوارگان كركوك رفتيم.
اوضاع اردوگاه كركوك اسفناك بود و تصميم گرفتيم تا به شهر كربلا بياييم چرا كه شهر ما مجاور شهر شيعه نشين تلعفر بود و اوصاف شيعيان را به نيكي شنيده بوديم. با كمك يكي از دوستانمان به شهر كربلا رسيده و در‌‌ همان بدو ورود احساسي غريب سراسر وجودمان را فرا گرفت. من در كربلا حقيقتا احساس كردم كه در كنار اهل و خانواده خويش هستم، بالاخص پس از آنكه آستان مقدس حضرت عباس(ع) با آغوش باز به استقبال ما آمد.
«احمد شاكر» يكي از سنجاري‌ها نيز مسائل دردناكي را كه شاهد آن بوده را روايت نمود.
وي از خودكشي چند تن از دوشيزگان براي حفاظت از شرف و ناموس خود در مقابل تجاوز نيروهاي داعشي خبر داد و گفت كه خود شاهد بود زماني‌كه يكي از زنان ايزدي به خواسته شوم يكي از جنايتكاران داعش جواب رد داد، تهديد به قتل فرزند يكساله‌اش شد كه پس از ممانعت اين بانوي پاكدامن از اجابت خواسته شوم اين جنايتكار، وي اقدام به شليك گلوله به سر فرزند يكساله اين زن نموده و او را به قتل رساند.


| شناسه مطلب: 51623




عراق



نظرات کاربران