مستندات قرآنی در رد پلورالیسم دینی
مواجهه با ادیان متعدد و بحثهای حقانیت و زندگی مسالمتآمیز میان پیروان ادیان، گرچه محصول قرن بیستم نیست، اما نوع نگاهی که به کثرت ادیان در عصر حاضر میشود با نوع نگاهی که در گذشته میشد، تفاوتهای متعددی دارد.
رهبر انقلاب در ديدار مسئولان نظام و ميهمانان بيست و هشتمين كنفرانس بينالمللى وحدت اسلامى، با اشاره به اينكه اسلام، پلوراليسم را رد ميكند، چنين فرمودند: «آنهايي كه ترويج ميكنند كه «اسلام چون از حضرت موسي و حضرت عيسي تجليل كرده است، قائل به پلوراليسم است» به قرآن مراجعه كنند، متون اسلامي را ملاحظه كنند؛ از روي بياطّلاعي و از روي غفلت، يك مطلبي را ذكر ميكنند. اسلام اين است: فَاِن ءامَنوا بِمِثلِ مآ ءامَنتُم به فَقَدِ اهتَدَوا وَ اِن تَوَلَّوا فَاِنَّما هُم في شِقاقٍ فَسَيَكفيكَهُمُ الله.» در يادداشت زير تلاش شده است تا مستندات قرآني در رد نظريهي پلوراليسم آورده شود.
منقول است نظريهپرداز نظريهي پلوراليسم ديني، يعني پرفسور جان هيك، در سفر به ايران با تعجب از اينكه چرا چنين بحثي در جامعهي ايران تبليغ شده است، گفته بود كه اين نظريه اصلاً براي جغرافياي ايران نيست؛ چراكه زندگي مسالمتآميز ميان پيروان اديان و فرق اسلامي وجود دارد و اكثريت جامعهي ايران نيز داراي يك دين و آيين واحد هستند. اين نظريهي من براي جامعهاي است كه در آن تنوع ديني وجود دارد و يك دين، در كثرت نيست.۱
در جايي ديگر، جان هيك بيان كرده است در محل زندگي او، پيروان اديان متعددي وجود داشتهاند و براي او اين مسئله بسيار سخت بود كه آنان را يكسره به جرم اينكه مسيحي نيستند، به كليسا رفتوآمد ندارند و غسل تعميد انجام ندادهاند، جهنمي بدانند. به همين دليل، وي نظريهي پلوراليسم را شرح و بسط داد. حال آنكه چنين موضوعي در جامعهي اسلامي-ايراني ما، محلي از اعراب ندارد.
از همين روي، ميتوان حدس زد كه طيف موسوم به روشنفكران ديني جامعهي ما، بدون توجه به دغدغههاي جامعهي خود، منفعلانه قصد الهامگيري از مسيحيت غرب براي الگوبرداري از آن جامعه را داشته و دارند كه در ادامه بهتفصيل به آن اشاره خواهد شد.
* كثرت اديان
مواجهه با اديان متعدد و بحثهاي حقانيت و زندگي مسالمتآميز ميان پيروان اديان، گرچه محصول قرن بيستم نيست، اما نوع نگاهي كه به كثرت اديان در عصر حاضر ميشود با نوع نگاهي كه در گذشته ميشد، تفاوتهاي متعددي دارد. آنچه اكنون در مواجهه با كثرت اديان مطرح ميشود، محصول دنياي غرب مدرن و الهيات مسيحي است. مبتني بر انگارههاي مدرنيته و الهيات مسيحي، در مواجهه با كثرت و تعدد اديان، چهار رهيافت وجود دارد:
۱. طبيعتگرايي ديني: ديدگاهي است كه تمام باورهاي ديني و اديان را برخاسته از تاريخ و فرهنگ آن جامعه ميداند، نه امري متعالي و قدسي. فلذا با تعدد فرهنگ و تاريخ، اديان هم متعدد ميشوند.
۲. انحصارگرايي ديني: محصول كليساي كاتوليكي بود، نجات را منحصر در كليسا ميدانست و معتقد بود كه در بيرون از قلمرو كليسا، نجات و رستگاري وجود ندارد.۲
۳. شمولگرايي ديني: ايدهي «مسيحيان گمنام»۳ را مطرح كرد و معتقد بر حقانيت مسيحيت است و براي غيرمسيحيان امكان دستيابي به فيض۴ بدون اينكه بهطور كامل از ماهيت آن آگاه باشند.۵
۴. كثرتگرايي ديني:۶ طراح آن جان هيك است و فتوا به حقانيت، صدق و نجات همهي متدينان اديان متعدد ميدهد.
* نقد و بررسي
فرصت اين مقال اجازهي بررسي تكتك اين چهار رهيافت را به ما نميدهد و نگارنده صرفاً به بيان اجمالي گزارش نقدهاي وارد به پلوراليسم ديني از دو منظر درونديني و برونديني ميپردازد.
۱. براي بررسي پلوراليسم بايد سه مقام بررسي اديان را از يكديگر تفكيك كرد:
الف | مقام صدق: آيا همهي اديان و مذاهب متعدد برحق هستند؟
ب | مقام نجات (فرجامشناختي) : آيا پيروان ديگر اديان هم نجات مييابند يا فقط پيروان يك دين نجات مييابند؟
ج | مقام اخلاق زندگي مسالمتآميز: با پيروان اديان متعدد چه رفتاري داشته باشيم؟
تفكيك اين سه مقام، در بررسي پلوراليسم حائز اهميت است. جان هيك در مقام صدق، مدعي است كه همهي اديان، حق و ناجي هستند. به نظر ميرسد كه جان هيك تحت تأثير كانت در تفكيك نومن و فنومن بوده است و لذا براي زندگي مسالمتآميز ميان پيروان اديان، با نقد انحصارگرايي و شمولگرايي مسيحيت، برمبناي نومن و فنومن كانت (عدم دسترسي به واقع و حقيقت و دسترسي به پديدارها)، به برحق بودن تمام اديان و ناجي بودن آنها تأكيد ميورزد.۷
همانطور كه در بالا گزارش شد، عامل اصلي كه جان هيك را برآن داشت تا به طراحي ايدهي پلوراليسم بپردازد، زندگي مسالمتآميز پيروان اديان با يكديگر بود؛ ايدهاي كه در غرب مسيحي و مدرن ديده نميشد و نظريهاي كه برخاسته از فضاي فرهنگي و اجتماعي ابتداي قرن بيستم و وجود جنگهاي جهاني اول و دوم و نيز برخوردهاي غرب مسيحي با يهوديان و مسلمان بود. اين در حالي است كه در شرق جهان و نيز خاصتاً در جهان اسلام، موضوع تعدد اديان عليرغم تأكيد بر حقانيت اسلام، هيچ زماني تهديد و عامل قتل و خونريزي نبود. چنانكه در بالا آمد، حتي يهوديان در جهان اسلام، فضاي آزادانهتري نسبت به فضاي مسيحي داشتند و حتي در جنگهاي صليبي نيز هيچگاه خون غيرمسلمانان مباح دانسته نشد، كليسا و كنيسهها تخريب نشدند، با مدارا با آنان برخورد شد و ضمن دادن جزيه، به زندگي مسالمتآميز خود ادامه دادند.
* مسئلهي فرجامشناختي
اما اينكه بالأخره با موضوع فرجام و نجات و سعادت پيروان ساير اديان چگونه بايد برخورد كرد، موضوعياي است كه نخبگان گذشتهي ما با آن درگير بودهاند و در كتب كلامي ما تا حدودي به آن اشاره شده است؛ اينكه آيا پيروان ساير اديان، همه خارج از نجات و سعادتاند يا اينكه نحوهي ديگري است؟
بحث فرجامشناختي با مسئلهي گزارههاي اعتقادي گره خورده است كه نگارنده گزارشي اندك براي درك مسئله ارائه ميدهد. از جهات مختلف ميتوان اديان را مورد ارزشيابي قرار داد، اما دو امر در همهي اديان مشترك است: داشتن مناسك و داشتن اصول اعتقادي و اخلاقي.
ما در اين مقال، به مناسك نميپردازيم و فرصت بحث را جاي ديگري قرار ميدهيم. آنچه مسئلهي اين نوشته است، بحث اصول اعتقادي و اخلاقي است. براي دقت در موضوع، بايد دو مقام را از هم تفكيك كرد:
الف | آيا همهي اعتقادات همهي اديان صحيح است؟
ب | آيا اعتقادات همهي اديان صحيح است؟
براي پاسخ به اين سؤال، بايد اصول اعتقادي و اخلاقي را از لحاظ دستيابي عقل بشري تفكيك كرد:
الف | اصول اعتقادي پايه و مشترك: همانند قبيح بودن ظلم، قتل، دزدي، زنا و... و حُسن بود عدالت و كمك به يتيم و... كه تقريباً اموري هستند كه عقل انسان بهتنهايي توانايي كشف و اراده بر انجام آن را دارد.
ب | اصول اعتقادي و اخلاقي اختصاصي كه بيان جزئيات و نيز اختصاصي هر ديني است.
پس از اين تفكيك در اين اصول اعتقادي (پايه و اختصاصي)، ميتوان گفت هركسي حتي اگر هيچ ديني به او نرسيده باشد، بايد به آن امور پايه عمل كند و هيچ ديني نيست كه بر عدم آن امور دستور داشته باشد. لذا اگر فردي به آن امور پايه اعتقاد داشته باشد و عمل كند، به همان اندازه مأجور و سعادتمند خواهد بود.
آيات متعددي هم در قرآن بر اين امر صحه ميگذارد؛ چراكه وجدان بشريت را خطاب قرار داده است:
۱. أَمْ نجَعَلُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ كاَلْمُفْسِدِينَ فىِ الْأَرْضِ أَمْ نجَعَلُ الْمُتَّقِينَ كاَلْفُجَّار.۸ أَفَنَجْعَلُ المْسْلِمِينَ كاَلمْجْرِمِين ۹
۲. هَلْ جَزَاءُ الْاحْسَانِ إِلَّا الْاحْسَان۱۰
۳. إِنَّ اللَّهَ يأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاحْسَنِ وَ إِيتَاى ذِى الْقُرْبىَ وَ ينْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنكَرِ وَ الْبَغْىِ يعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُون۱۱
۴. قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبىّ الْفَوَاحِشَ۱۲
۵. يأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَ ينهْئهُمْ عَنِ الْمُنكَر۱۳
۶ .وَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَيهْا ءَابَاءَنَا وَ اللَّهُ أَمَرَنَا بهِا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يأْمُرُ بِالْفَحْشَاء۱۴
آيهي اول استفهام انكاري است و سؤال ميكند كه آيا ما صالحان و مفسدان را در يك رديف قرار ميدهيم!؟ هرگز، چراكه با مقام عدل و حكمت خداوند مناسب نيست؛۱۵ يعني هركس كه فعل خير انجام دهد، مأجور خواهد بود. در آيهي دوم نيز همين سياق بهطور روشنتري به كار رفته است.۱۶
در آيهي سوم، چهارم و پنجم، خداوند پيامبر را به اعمال شايسته و مطابق عدل امر كرده و از كارهاي ناپسند و ظلم و تعدي بر ديگران نهي كرده است. از ظاهر آيات اينگونه فهميده ميشود كه همان معنايي كه افراد بشر از عدالت و ظلم ميفهمند و همان كارهايي كه نزد همگان معروف يا منكر بهشمار ميرود، مورد امر و نهي الهي هستند.۱۷
مدلول آيهي شريفهي آخر اين است كه مشركان كارهايي ناشايست را مرتكب ميشدند؛ يعني پيش وجدان و عقل و فطرت خويش به ناپسندي آنها اعتراف داشتند.۱۸
مطابق استنادات بالا، در اصول اعتقادي و اخلاقي پايهي مشتركي وجود دارد كه مخاطب آن، فطرت انساني است و اگر انسان به آنها عمل كند، فارغ از اينكه پيرو چه دين و مذهبي است، مأجور و سعادتمند خواهد بود. لذا تا اينجا در مقابل نظريهي پلوراليسم صدق و نجات، كه قائل به صدق همهي گزارههاي اديان و نجاتبخشي آنهاست، بيان كرديم كه برخي اصول پايهي مشترك و بديهي وجود دارد كه عقل سليم آنها را مييابد و عمل به آنهاست كه نجاتبخش است و نه همهي گزارههاي اعتقادي و اخلاقي.
اما در مورد گزارههاي اعتقادي اختصاصي اديان، با دو نحوهي برخورد مواجه هستيم: برخورد با اديان ابراهيمي و برخورد با اديان غيرابراهيمي.
در مواجهه با اديان غيرابراهيمي، با توجه به اينكه گاه برخي آموزههايشان با اصل محوري دينداري، يعني اعتقاد ذات اقدس الهي و ربوبيت در تعارض هستند، اگر فرد جاهل مقصر باشد و نه جاهل قاصر، فقط همان اصول اعتقادي پايه نجاتبخش اوست، وگرنه حتي بسياري از مناسك و اعتقادات منجر به عدم آسايش دنيوي ميشود، چه رسد به فرجام شناختي. دقت شود كه برخي از اديان غيرابراهيمي حتي قائل به معاد و سعادت اخروي نيستند.
در مواجهه با اديان ابراهيمي نيز دو نوع برخورد وجود دارد:
الف) اديان ابراهيمي عصر نزول و ب) اديان ابراهيمي عصر حاضر (پس از ظهور اسلام).
اديان ابراهيمي عصر نزول يعني يهوديت عصر حضرت موسي عليهالسلام تا قبل از ظهور حضرت عيسي عليهالسلام و نيز مسيحيت زمان عصر حضرت عيسي عليهالسلام تا قبل از رسول اعظم صلياللهعليهوآلهوسلم. پيروان آنان علاوه با اعتقادات پايه، با اعتقادات اختصاصي هم فرجامي سعيد داشتند. بنابراين همهي اديان در عصر خود حق بودهاند و نيز شريعت و منهاج هريك از انبيا در عصر خودشان حق بوده است.۱۹
اما در مورد اديان ابراهيمي در حال حاضر وضعيت ديگري است و پلوراليسم مدعي است كه اسلام توحيدمحور با مسيحيت تثليثمحور هر دو در نجاتبخشي يكسان هستند. مدعيان پلوراليسم ديني براي اثبات مدعاي خود مبني بر اينكه همهي اديان در عصر حاضر نجاتبخش هستند، علاوه بر استناد به دلايل مختلف، به آيهي «إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ الَّذِينَ هَادُواْ وَ النَّصَرَى وَ الصَّابِينَ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْيوْمِ الاَخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَ لَا خَوْفٌ عَلَيهْمْ وَ لَا هُمْ يحزَنُون»۲۰ و نيز «إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ الَّذِينَ هَادُواْ وَ الصَّابِونَ وَ النَّصَارَى مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْيوْمِ الاَخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَلَا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَ لَا هُمْ يحَزَنُون» ۲۱ استناد كردهاند و بيان داشتهاند كه شرط رستگاري بشر، نجات از عذاب قيامت و برخورداري از اجر و پاداش، سه چيز است: ايمان به خدا، ايمان به قيامت و عمل صالح. فلذا همهي اديان، هدايتكننده و نجاتبخش هستند.
درحاليكه اولاً استناد به يك آيه و ناديده گرفتن آيات ديگر، تحريف بيان قرآن و مغالطه است؛ چنانكه ناديده گرفتن آياتي نظير «وَ مَن يبْتَغِ غَيرَ الْاسْلَمِ دِينًا فَلَن يقْبَلَ مِنْه»۲۲ و «قَتِلُواْ الَّذِينَ لَا يؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَا بِالْيوْمِ الاَخِرِ وَ لَا يحُرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لَا يدِينُونَ دِينَ الْحَقّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتىَ يعْطُواْ الْجِزْيةَ عَن يدٍ وَ هُمْ صَاغِرُون»۲۳ نتيجهي چنان برداشتي است. فيالواقع با كنار هم قرار دادن آيات، متوجه ميشويم كه آيه در مقام بيان اين اصل كلي است كه نجات انسان در قيامت در گرو اعتقاد به اصول دين خاتم يعني اسلام و عمل به احكام آن است؛ چراكه در آيهي ۲۹ سورهي توبه، خدا اهل كتاب را نكوهش ميكند و ميفرمايد كه با آنها نبرد كنيد تا به دين حق ايمان آورند يا جزيه پرداخت كنند و نيز در آيهي ۸۵ آلعمران آمده است كه اگر كسي غير از اسلام را طلب و قبول كند، از او پذيرفته نيست. لذا كسي اهل نجات است كه مسلمان باشد؛ يعني به اصول سهگانهي دين معتقد باشد و عمل صالح انجام دهد و بيان «عَمِلَ صَالِحًا» در آيهي مورد بحث، دو مطلب را گزارش ميدهد: ۱. اعتقاد به وحي و نبوت و ۲. عمل به آنچه پيامبر و حجت هر عصري آورده است، چون در فرهنگ قرآن، عمل صالح بر عملي منطبق ميشود كه مطابق با وحي و رهآورد حجت هر عصر باشد و زماني انسان به وحي عمل ميكند كه آورندهي وحي را به رسميت بشناسد. پس آيهي مذكور، اعتقاد به توحيد و معاد را بهصراحت و اعتقاد به نبوت را در ضمن بيان عمل صالح، ذكر كرده است.۲۴
آيهي ديگري كه نشاندهندهي عدم قبول پلوراليسم ديني از سوي قرآن است، آيهي «فَإِنْ ءَامَنُواْ بِمِثْلِ مَا ءَامَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّ إِن تَوَلَّوْاْ فَإِنمَّا هُمْ فىِ شِقَاقٍ فَسَيكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيم»۲۵ است. اين آيه بهصراحت تمام بيان ميدارد كه اگر كساني مدعي باشند پس از ظهور اسلام، با عمل به همان شريعتهاي قبل از اسلام، نجات مييابند و اهل سعادتاند، ادعايي ناصحيح است.
اين نگاشته را با سخن علامه طباطبايي رحمهالله در تفسير اين آيه به پايان ميبرم: «آوردن كلمهي مثل... به اين منظور بوده كه با آوردن آن، شاهرگ دشمنى و جدال را زده باشد، چون اگر مىفرمود: آمنوا بما آمنا به (ايمان آوريد به همان دينى كه ما بدان ايمان آورديم)، ممكن بود در پاسخ بگويند: نه، ما تنها به آنچه بر خودمان نازل شده ايمان مىآوريم و به غير آن كافريم؛ همچنانكه همين پاسخ را دادند.
ولى اگر بهجاى آن بفرمايد (كه همينطور هم فرمود) : ما به دينى ايمان آورديم كه مشتمل نيست جز بر حق و در آن غير از حق چيزى نيست، پس شما هم به دينى مثل آن ايمان بياوريد كه غير از حق چيزى در آن نباشد، در اينصورت، خصم ديگر بهانهاى ندارد كه جدال كند و جز پذيرفتن چارهاى ندارد، چون آنچه خودِ او دارد، حق خالص نيست.»۲۶
پينوشتها:
۱. گزارش ديدار استاد خسروپناه با جان هيك
۲. الهيات مسيحي، ص ۶۶۵.
۳. عقل و اعتقاد ديني، ص ۴۰۲.
۴. «فيض» در الهيات مسيحي متفاوت با الهيات اسلامي است. برمبناي الهيات مسيحي، خاصتاً با تقرير آگوستيني، انسان بعد از گناه اوليهي بشر، دچار سقوط شد، اما پيامدهاي گناه اوليه اين است كه اولاً بهموجب اين گناه، آدمي دچار سوءفهم و عدم توانايي درك راه صحيح شده است و ثانياً اين پيامد نسلبهنسل انتقال مييابد. لذا انسان هيچگاه اولاً نميتواند راه صحيح را تشخيص بدهد و ثانياً توانايي نجات خود را ندارد. بنابراين خداوند خود متجسد شد (عيسي) تا از طريق به صليب رفتن، كفارهي گناه انسان شود و اين فيض الهي است كه انسان نجات يابد (درآمدي بر الهيات تطبيقي، ص ۱۸۹ و الهيات مسيحي، ص ۶۸۴) و اين فيض از طريق كليسا و غسل تعميد انتقال مييابد. (الهيات تطبيقي، ص ۷۳۰)
۵. الهيات مسيحي، ص ۸۴۶.
۶. pluralism
۷. حائز اهميت است كه اين ديدگاه تحت تأثير دينپژوهي معاصر است كه در دين با عينك تجربي به تحقيق و تفحص ميپردازد. لذا دين مقولهاي فرهنگي است، نه مقولهاي الهي و وحياني. پس اديان مختلف، پاسخهاي متفاوت و روشهاي متعدد و خاص براي دستيابي به يك واقعيت متعالياند. واقعيت يگانهي ديني در صور مختلف و بهشكل تفسيرها و نظامهاي گوناگون در زبان بشري پديد ميآيد. آن واقعيت يگانه بهشكل فرهنگهاي گوناگوني درميآيد كه از تجربهي بشري ناشي ميشوند. (پديدارشناسي دين، ص ۲۹)
۸. ص، ۲۸: آيا مؤمنان و كساني را كه اعمال شايسته انجام ميدهند، در رديف مفسدان قرار ميدهيم.
۹. القلم، ۳۵: آيا پرهيزگاران را در رديف تبهكاران قرار ميدهيم.
۱۰. الرحمن، ۶۰: آيا پاداش احسان و نيكوكاري چيزي جز نيكوكاري و احسان است.
۱۱. النحل، ۹۰: خداوند به عدل و احسان و پرداخت حقوق خويشاوندي فرمان ميدهد و از اعمال زشت و ناروا و تعدي بر ديگران بازميدارد.
۱۲. الاعراف، ۳۳: بگو خداوند من از زشتيها نهي كرده است.
۱۳. الاعراف، ۱۵۷: پيامبر خدا مردم را به كارهاي پسنديده و معروف امر ميكند و از كارهاي ناپسند و منكر نهي ميكند.
۱۴. الاعراف، ۲۸: هنگامي كه كار ناشايست و عمل زشتي انجام ميدهند، ميگويند پدران ما اين اعمال را انجام ميدادهاند و خداوند، ما را به آنها امر كرده است. بگو خداوند به كارهاي ناروا امر نميكند.
۱۵. حُسن و قبح عقلي يا پايههاي اخلاق جاودان، ص ۷۹.
۱۶. همان.
۱۷. همان.
۱۸. همان.
۱۹. دينشناسي، ص ۲۲۷.
۲۰. بقره، ۶۲.
۲۱. مائده، ۶۹.
۲۲. آلعمران، ۸۵.
۲۳. توبه، ۲۹.
۲۴. دينشناسي، ص ۲۲۴ و ۲۲۵ و كلام نوين اسلامي، ج ۱، ص ۴۱۰.
۲۵. بقره، ۱۳۷: پس اگر آنها هم به آنچه شما بدان ايمان آوردهايد، ايمان آوردند، مسلماً هدايت يافتهاند و اگر روى گرداندند، جز اين نيست كه آنها در مقام مخالفت و دشمنى هستند. پس بهزودى خداوند شر آنها را از تو دفع خواهد نمود و اوست شنوا و دانا.
۲۶. الميزان، ج ۱، ص ۴۷۲.
منابع:
قرآن كريم، ترجمهي آيتالله مشكيني.
كلام نوين اسلامي، ج ۱، استاد عبدالحسين خسروپناه، انتشارات تعليموتربيت اسلامي، چاپ دوم، ۱۳۹۱، قم.
مسائل جديد كلامي و فلسفهي دين، استاد عبدالحسين خسروپناه، مركز بينالمللي ترجمه و نشر المصطفي، ۱۳۸۸، قم.
پديدارشناسي، محمود خاتمي، پژوهشگاه فرهنگ و انديشهي اسلامي، چاپ دوم، ۱۳۸۸، تهران.
دينشناسي، آيتالله عبدالله جوادي آملي، مركز نشر اسراء، چاپ چهارم، ۱۳۸۵، قم.
حُسن و قبح عقلي يا پايههاي اخلاق جاودان، آيتالله جعفر سبحاني، به كوشش علي رباني گلپايگاني، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، چاپ سوم، ۱۳۷۷، تهران.
درسنامهي اديان ابراهيمي، عبدالرحيم سليماني اردستاني، كتاب طه، ۱۳۸۶، قم.
درآمدي بر الهيات تطبيقي اسلام و مسيحيت، عبدالرحيم سليماني اردستاني، كتاب طه، چاپ دوم، ۱۳۸۵، قم.
درسنامهي الهيات مسيحي، بخش دوم مفاهيم اصلي الهيات، آليستر مك گراث، ترجمهي محمدرضا بيات، وحيد صفري و...، دانشگاه اديان، ۱۳۹۲، قم.
عقل و اعتقاد ديني، مايل پترسون و ديگران، ترجمهي احمد نراقي و ابراهيم سلطاني، طرح نو، چاپ اول، ۱۳۷۶، تهران.