جایگاه روابط عمومی و ارتباطات در قرآن کریم جایگاه روابط عمومی و ارتباطات در قرآن کریم جایگاه روابط عمومی و ارتباطات در قرآن کریم بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
جایگاه روابط عمومی و ارتباطات در قرآن کریم جایگاه روابط عمومی و ارتباطات در قرآن کریم جایگاه روابط عمومی و ارتباطات در قرآن کریم جایگاه روابط عمومی و ارتباطات در قرآن کریم جایگاه روابط عمومی و ارتباطات در قرآن کریم

جایگاه روابط عمومی و ارتباطات در قرآن کریم

به بهانه ۲۷ اردیبهشت ماه «روز ارتباطات و روابط عمومی»

به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، يكي از كامل‌ترين و مؤثرترين شيوه‌هاي تبادل اطلاعات و برقراري ارتباط است. فعاليت‌هايي نظير بازاريابي، چانه‌زني، تبليغات، جلسات مشورتي، معاملات و… به مدد عنصر گفتگو تحقق مي‌يابند. تاكنون مقالات و كتابهاي بسياري در باب ارتباطات و گفتگو به رشته تحرير در آمده كه هر كدام در حد و اندازه خود زوايايي از دنياي پر رمز و راز اين مقوله را مورد نظر و بررسي قرار داده است.
گفتگو و ارتباطات به عنوان يك ابزار استراتژيك براي نيل به اهداف سازماني مي‌تواند عامل مهمي در كاهش هزينه‌ها و مشكلات سازمان‌ها و مؤسسات قلمداد شود و نگارنده در اين نوشتار سعي كرده است تا با مرور تمام سوره‌هاي قرآن كريم، موضوع گفت‌وگو، ارتباطات و روابط عمومي را از منظري جديد مورد كنكاش و توجه قرار دهد. باشد كه اين امر بتواند نقطه عطفي در راه تحقيقات و مطالعات بعدي محسوب شود.
در اين مقاله موضوعات و مباحث زير مورد بحث و بررسي قرار گرفته‌اند:
هدف از گفتگو و برقراري ارتباطات در قرآن، معرفي خداوند در قرآن، مخاطبان قرآن (خداوند) براي گفت‌وگو و ارتباطات، انواع ارتباطات و گفتگو در قرآن، زبان و لحن گفتگو و ارتباطات در قرآن، ارتباطات و قدرت نفوذ در ديگران، ويژگيهاي كاركنان و مديران روابط عمومي و ارتباطات از ديدگاه قرآن.
تاكنون در زمينه روابط عمومي و ارتباطات مطالب بسياري گفته و نوشته شده كه هركدام در جاي خود به گوشه‌اي از دنياي گسترده و پيچيده اين دانش، فن و هنر پرراز و رمز پرداخته‌اند.
يك تفاوت اساسي روابط عمومي و ارتباطات با ساير علوم نظير زمين‌شناسي، فيزيك، شيمي، زيست‌شناسي و… در آن است كه مخاطب و بستر مطالعه و نگرش در حوزه روابط عمومي و ارتباطات صرفاً انسان‌ها هستند؛ در حاليكه در رشته‌هاي مذكور در عين توجه به مسأله پيدايش هستي، انسان، خلقت، زيست و حيات بشر، به گياهان و جانوران و مسايل ديگر نيز پرداخته مي‌شود و اين خود اهميت و جايگاه روابط عمومي و ارتباطات انساني را بيش از پيش براي ما روشن مي‌سازد.
بدليل نوپا بودن دانش روابط عمومي، لاجرم منابع مطالعاتي و تحقيقاتي ما در زمينه اين مقوله پرارزش و تأثيرگذار، عمدتاً وارداتي و در حد نه چندان گسترده و قابل دسترس بوده و اين در حالي است كه نوعاً ما از يك درياي بيكران و يك مرجع بسيار اساسي و گرانقدر در زمينه روابط عمومي و ارتباطات كه همانا «قرآن كريم» اين وديعه و يادگار سعادت‌بخش و ارزشمند پيامبر گرامي اسلام (ص) است، غافل بوده‌ايم.
در واقع، آنقدر كه به منابع خارجي و حرف و حديث ديگران در زمينه دانش روابط عمومي و ارتباطات پرداخته‌ايم به كتاب مقدس و حيات‌بخش خود توجه نكرده‌ايم.
آب در كوزه و ما تشنه لبان مي‌گرديم / يار در خانه و ما گرد جهان مي‌گرديم
به عقيده نگارنده اين نوشتار، كامل‌ترين منبع درسي و مطالعاتي در زمينه روابط عمومي و ارتباطات «قرآن كريم» نام دارد. با نگاهي به محتوا، لطايف و ظرايف سوره‌ها و آيات الهي درمي‌يابيم كه مقوله گفت‌وگو و ارتباطات چه كاربرد و گستره وسيعي در ميان مفاهيم و تعاليم قرآني دارد.
سالها دل طلب جام جم از ما مي‌كرد / آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا مي‌كرد
نگارنده سعي دارد تا با تلفيق يافته‌هاي تجربي و مطالعاتي خود در زمينه روابط عمومي و ارتباطات و علوم قرآني به صورت گذرا، نگاهي داشته باشد بر مقوله گفت‌وگو، روابط عمومي و ارتباطات در قرآن كريم.
اميد است كه مورد توجه خوانندگان گرامي قرار گرفته و گامي در جهت گسترش تحقيقات و مطالعات مشابه باشد.
آب دريا را اگر نتوان كشيد / هم به قدر جرعه‌اي بايد چشيد
در اين نوشتار از ترجمه آيات به دليل حجيم شدن مطالب خودداري شده و صد البته زبان نگارنده و فهم حقير از توصيف اعماق بيكران آيات قرآن بسيار ناچيز و عاجز است.
«و افوض امري الي الله ان الله بصير بالعباد»
تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد مباحثي كه در اين مقاله به آنها پرداخته شده به قرار زير هستند:
هدف از گفتگو و برقراري ارتباطات در قرآن، معرفي خداوند در قرآن، مخاطبان قرآن (خداوند) براي گفتگو و ارتباطات، انواع ارتباطات و گفتگو در قرآن، زبان و لحن گفتگو و ارتباطات در قرآن، ارتباطات و قدرت نفوذ در ديگران، ويژگيهاي كاركنان و مديران روابط عمومي و ارتباطات از ديدگاه قرآن.
هدف از گفت‌وگو و برقراري ارتباطات در قرآن: به نظر مي‌رسد كه خداوند متعال، هدفش از برقراري ارتباطات و ا نجام گفت‌وگو (به معني عام) در قرآن، همانا، سعادت، كمال و رستگاري مخاطبان خود است. خداوند به ابليس امر كرد كه بر آدم سجده كند، اما او خودداري كرده و تكبر و كفران ورزيد. يعني شيطان نخواست و درك نكرد كه در سايه پيروي از خداوند و نوع ارتباطي كه ميان او و خداوند برقرار شده بود (با بيش از ۶۰۰۰ سال سابقه عبادت) به سعادت و كمال و رستگاري برسد.
«و اذ قلنا للملائكه اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابليس ابي و استكبر و كان من الكافرين» /بقره آيه ۳۵
براي شيطان، لفظ بهشت و جهنم شايد تا به آن اندازه كه براي انسان مطرح و مهم است، با اهميت نبوده، چراكه او خود، از جايگاه و مرتبه مناسبي برخودار بوده است. اما انسان مسلمان كه در روي كره زمين زندگي مي‌كند، برايش بسيار اهميت دارد كه عاقبت بخير شده و دست آخر با رستگاري و آمرزش الهي از دنيا برود؛ لذا در آيات مختلف، براي اينكه انسان سوق داده شود، به سمت و سوي آن فلاح و سعادت، موضوع بهشت و امكانات موجود در آن مطرح را مي‌كند. مانند:
«للذين احسنوا الحسني و زياده…اولئك اصحاب الجنه» /يونس آيه ۲۶
«اصحاب الجنه يومئذ خير مستقرا» /فرقان آيه ۲۴
«اما الذين آمنوا و عملو الصالحات فلهم جنات الماوي» /سجده آيه ۱۹
«الا عباد الله المخلصين اولئك لهم رزق معلوم فواكه و هم مكرمون في جنات النعيم» /صافات آيه‌هاي ۴۰ تا ۴۳
«لكن الذين اتقو ربهم لهم غرف من فوقها غرف مبينه تجري من تحتها الانهار» /زمر آيه ۲۰
در واقع به تعبيري، خداوند متعال به انسان نوعي مشاوره دلسوزانه و از سر صدق و صميميت و خيرخواهي و آن هم بطور رايگان مي‌دهد (! ؟ !) تا بلكه بشر راه را از چاه باز شناسد و اين مبحث مهم و قابل تأملي در روابط عمومي و ارتباطات است.
از سوي ديگر، براي توجه دادن و آگاه ساختن انسان از عواقب سوء رفتار و عملكرد، خداوند، آيات عذاب و جهنم و شرايط حاكم بر آنجا را متذكر شده است. مانند:
«والذين كفروا و كذبوا باياتنا اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون» /بقره آيه ۳۹
«والذين كسبوا السيئات جزآء سيئه… اولئك اصحاب النار» /يونس آيه ۲۷
«ادخلو‌ا ابواب جهنم خالدين فيها فبئس مثوي المتكبرين» /مؤمن آيه ۷۶
«وسقوامآء حميماً فقطع امعاء هم» /محمد آيه ۱۵
«الذي جعل مع الله الها آخر فالقياه في العذاب الشديد» /ق آيه ۲۶
معرفي خداوند در قرآن: انسان اگر بخواهد كه كالا و متاع خود را در سطح وسيعي به فروش برساند، بايستي آنرا بخوبي معرفي كرده و مزايا و محاسن آنرا بر شمرد. همچنين اگر فردي بخواهد كه براي نفوذ در ديگران و يا انتقال تجربيات، نظريات و عقايد خويش بر عده‌اي موفق باشد، ناگزير است كه خود و آن عقايد را از جهات مختلف و حوزه‌هاي گوناگون معرفي كند (در دل دوست به هر حيله رهي بايد جست).
خداوند متعال براي معرفي و شناساندن خود به ما از دريچه‌هاي مختلف و از زوايا و با تعابير گوناگوني وارد مي‌شود و ويژگي‌هاي خويش را برمي‌شمرد تا بلكه مخاطب خود (انسان و مخلوقات) توجه كرده و مقصود را دريابند. از جمله ظرافت‌هاي اين نوع معرفي آن است كه گاهي بطور مستقيم و بعضاً بطور غير مستقيم، به‌صورت مفرد و جمع با تعابيري بسيار پرجاذبه و محكم خداوند خود را معرفي مي‌كند.
مانند:
الف ) و هو الذي (و او كسي است كه)
و هو الذي جعل لكم (سوره فرقان آيه ۴۷)
ب) هو الذي (او كسي است كه)
هو الذي يريكم آياته (سوره مومن آيه ۱۳)
ج) الله (خدا)
الله نورالسموات والارض (سوره نور آيه ۳۵)
د) الذي (كسي كه)
الذي له ملك السموات و الارض (سوره فرقان آيه ۲)
ه) الله الذي (خداوند كسي است كه)
الله الذي يرسل الرياح (سوره روم آيه ۴۸)
و) والله الذي (و اوست خدايي كه)
والله الذي ارسل الرياح (سوره فاطر آيه ۹)
ز) هو (او)
هو الحي لا اله الا هو (سوره مومن، آيه ۶۵)
ح) انا (من)
فقال انا ربكم الاعلي (سوره نازعات آيه ۲۴)
ط ) تبارك الذي (بزرگ و خجسته است (خدايي) كسي كه)
تبارك الذي ان شاء جعل لك خيرا من ذلك (سوره فرقان آيه ۱۰)
ي) انّا (ما)
انّا ارسلنا نوحا الي قومه (سوره نوح آيه ۱)
ك) هو الله الذي
هو الله الذي لا اله الا هو (سوره حشر آيه ۲۳)
ل) هو الله (او خدايي است)
هو الله الخالق الباري (سوره حشر آيه ۲۴)
مخاطبان قرآن (خداوند) براي گفت‌وگو و ارتباطات:
آنچه كه از محتوا و سياق آيات قرآن برمي‌آيد اين است كه گروه‌هاي زير مخاطبين خداوند در قرآن مي‌باشند:
انسان (به معني عام)، پيامبران، شيطان، جن، ايمان آورندگان، اهل كتاب، بندگان، ناس (مردم)، نفس، بني آدم و كافران.
انسان (به معني عام) مانند:
«يا ايها الانسان انك كادح الي ربك كدحا فملاقيه» /انشقاق آيه ۶
پيامبران (نبي) و رسول مانند:
۱ يا ايها النبي قل لازواجك (احزاب آيه ۵۹)
۲ يا ايها الرسول لا يحزنك الذين (مائده آيه‌۴۱)
۳ شيطان، مانند: قال يا ابليس مامنعك ان تسجد لما خلقت بيدي (ص آيه ۷۵)
۴ جن، مانند: يا معشر الجن و الانس (انعام آيه ۱۳۰)
۵ ايمان آورندگان (مؤمنين) مانند: يا ايها الذين آمنوا لم تقولون مالا تفعلون (صف آيه ۲)
۶ اهل كتاب، مانند: يا اهل الكتاب قد جآء كم (مائده آيه ۱۵)
۷ بندگان، مانند: يا عبادي الذين آمنوا ان ارضي واسعه (عنكبوت آيه ۵۶)
۸ ناس (مردم) مانند: يا ايها الناس قد جآء كم الرسول (نساء آيه ۱۷۰)
۹ نفس، مانند: يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك (فجر آيه ۲۷)
۱۰ بني آدم، مانند: يا بني آدم خذوا زينتكم عند كل مسجد و كلوا واشربوا و لا تسرفوا (اعراف آبه ۳۱)
۱۱ كافران مانند: يا ايها الذين كفروا لا تعتذ روا اليوم (سوره تحريم آيه ۷)
گاهي نيز خداوند، علاوه براشاره صريح، مخاطبين خود را با زبان تاكيدي و توجه دهنده خطاب مي‌كند.
مانند:
ان الذين كفروا سواء عليهم (در مورد كفار ومشركين) (سوره بقره آيه ۶)
اصول مديريت بر مبناي چوپاني: هر دانش و علمي، داراي يكسري اصول و مباني است كه آن دانش بر پايه آنها بنا شده است. ازآنجائيكه چوپان براي به حداكثر رساندن كارآيي و اثر بخشي خويش در مورد وظايف و مأموريت‌هاي محوله ناگريز به رعايت اصول و مبناي مورد نظر مي‌باشد، لذا اصول مديريت بر مبناي چوپاني را به قرار زير برشمرده‌ايم:
مديريت زمان، سازماندهي، هدايت و رهبري، امانت‌داري و رضايت مشتري، مديريت بحران، تعليم و تربيت و كنترل و نظارت.
۱ مديريت زمان: در محيط كار و زندگي روزمره خويش، بسيار اتفاق مي‌افتد كه زمان و وقت ازدستمان خارج شده و در دام آن گرفتار مي‌شويم و غالباً به يكديگر با حالتي گلايه‌آميز و از سر افسوس و نارضايتي مي‌گوييم:
وقت ندارم، نمي‌رسم، فرصت كم است، باشه يه وقت ديگه، كو فرصت؟ ، فرصت سر خاراندن را ندارم و…
اما حقيقت آن است كه با مديريت كردن بر زمان مي‌توان بسياري از ناموفقيت‌ها را به موفقيت و پيروزي تبديل كرد. يك چوپان، دقيقاً اين نكته را مي‌داند كه اگر بيروي بردن دام (گله) در يك فاصله زماني مشخص انجام نشود، نمي‌تواند به بسياري از اهداف و برنامه‌هاي خود جامه عمل بپوشاند.
مثلاً شير دوشيدن گله بايد در ساعت مشخصي انجام شده و در صبح زود قبل از طلوع آفتاب، حيوانات براي (رفتن به صحرا) آماده شوند. فرض كنيد كه يك روز، ماجراي دوشيدن و يا گله را با تأخير بيرون بردن، با وقفه روبرو شود؛ براستي آنوقت چه اتفاقي مي‌افتد؟ بد نيست به مواردي از اتفاقات احتمالي اشاره‌اي كنيم:
حيواني كه شير آن دوشيده نشده؛
الف) قادر به طي كردن مسافتهاي طولاني نيست
ب) تمايل به خوردن غذا (چريدن) ندارد و كار گروه را مختل مي‌سازد
ج) اقتصاد خانواده را دچار تزلزل و آشفتگي ايجاد مي‌كند
د) فرصت‌ها را به تهديدها تبديل مي‌كند و هزينه‌ها را بالا مي‌برد
حال در امر برگرداندن گله به سمت روستا و محل نگهداري حيوانات، باز اگر دقيق شويم، ملاحظه مي‌شود كه خيلي زود آوردن و يا خيلي دير آوردن گله به سوي روستا و محل نگهداري، مي‌تواند عواقب ناخوشايند و آفاتي را به همراه داشته باشد. مثلاً خيلي زود برگرداندن گله به روستا، نظام برنامه‌ريزي و تنظيم وقت اهالي را به هم مي‌ريزد، چون آنها غير از گله‌داري و دامداري، عمدتاً كشاورزي و باغداري هم دارند و از طرف ديگر، دير آوردن گله به روستا سبب شده تا چوپان و گله به تاريكي برخورده و چه بسا گله حيوانات وحشي براي آنان خطرساز شده و يا راه را گم كرده و ده‌ها تهديد ديگر كه مي‌تواند بلاي جان چوپان و گله او شوند.
تنظيم وقت براي ايام سرما و گرما، خود موضوع مهم ديگري است كه چوپان مد نظر قرار مي‌دهد؛ اما در اين ميان بي مناسبت نيست كه جهت تكميل مطالب اين بخش مهم‌ترين عوامل هدر دهنده زمان را بطور خلاصه ذكر كنيم. مهم‌ترين عوامل اتلاف وقت عبارتند از: اداره كردن امور همراه با بحران، تماس‌ها و مكالمات تلفني، فقدان برنامه‌ريزي مناسب در محيط كار، قبول و يا تحميل مسئوليت بيش از حد، ملاقات‌هاي بدون برنامه و ميهمانان ناخوانده، واگذاري نامؤثر و ناقص كار به ديگران، بي نظمي فردي، ضعف شخصيتي، عدم جسارت و توانايي لازم در گفتن (نه) به ديگران، كار امروز را به فردا افكندن، وجود جلسات بسيار درمحيط كار، بوروكراسي و نامه‌نگاري‌هاي زائد، كارها را ناتمام رها كردن، نداشتن كاركنان شايسته، ارتباطات و روابط غيررسمي، مشخص نبودن حيطه اختيار و مسئوليت، وجود ارتباطات ضعيف، عدم توانايي لازم در كنترل اوضاع و احوال، داشتن اطلاعات ناقص و مسافرت‌ها و مأموريت‌هاي متعدد.
بنابراين گشت و گذاري (در قالب يك كارگاه آموزشي) در ميان چوپانان مي‌تواند در ارتباط با مديريت زمان، مديران ما را در انجام هرچه بهتر وظايف و تنظيم وقت و برنامه‌ريزي زماني ياري رساند.
۲ سازماندهي، هدايت و رهبري: يك چوپان، گله خود را طوري سازمان‌دهي مي‌كند كه حداقل ضايعات و مرگ و ميرها و اتلاف منابع را درپي داشته باشد. او سگ گله را گاهگاهي هدايت مي‌كند كه در عقب گله حركت كرده و گاهي در جلو و اطراف وظيفه خود را انجام دهد. چوپان حيوانات كم سن و سال را در بغل مي‌گيرد و يا در ميان بزرگ‌ترها قرار داده تا راه و رسم حركت و زندگي جمعي را فرا گرفته و به قول معروف، حيوان بتواند روي پاي خود بايستد.
او از هرز رفتن حيوانات به كناره‌هاي جاده و يا رفتن روي صخره‌ها و نقاط آسيب‌رسان جلوگيري مي‌كند و تمام تلاشش معطوف به آن است كه همه در يك راستا حركت كنند و در يك چتر امنيتي خاص و محدوده مشخصي قرار داشته باشند.
اين‌گونه است كه سازماندهي حيوانات و هدايت و رهبري آنها بر چوپان آسان مي‌شود.
چوپان با سازماندهي صحيح گله، امر تعليم و تربيت حيوانات و آموزشي آنان را با موفقيت سپري مي‌كند و بدين‌گونه است كه نظام تعليم و تربيتي مناسبي داشته و از اين طريق مي‌تواند نقاط قوت و ضعف كار و گله را مورد شناسايي و تحليل قرار دهد.
۳ امانت‌داري و رضايت مشتري: چوپان، اگر پنج ويژگي مطلوب و مهم داشته باشد، يكي از آنها حتماً صفت امانتداري و رضايت مشتري (صاحبان گله) است. او تلاش مي‌كند تا امانت‌هايي كه به او سپرده شده در كمال صحت و سلامت باشند. به‌راستي شما به عنوان مدير چقدر امانت‌دار نيروهايي هستيد كه به شما سپرده شده‌اند؟ فكر مي‌كنم تاكنون كمتر به اين موضوع پرداخته‌ايم كه منابع انساني (نيروي انساني) برايمان چقدر ارزش داشته و دارند، هر چند كه در شعار و نگاه آرماني و آماري و مصاحبه‌اي خيلي از آن دفاع مي‌كنيم (! ؟ !).
كارمند و كارگر امانت خانواده‌ها و امانت جامعه در دست من مدير هستند و اين من هستم كه بايد رضايت مشتري (خانواده و مشتري) را جلب كرده و صبح كه امانت‌ها (كاركنان) را تحويل مي‌گيرم، شب با كمال صحت و سلامت آنها را تحويل صاحبان (خانواده‌ها) خود دهم. آيا به راستي اينگونه‌ايم؟
لذا امانت‌داري و رضايت مشتري را بايد از چوپان فرا بگيريم و راز و رمزها و تفكرات كاري و حرف‌هاي او را سرمشق قرار دهيم تا در مديريت خويش توفيق داشته باشيم.
۴ مديريت بحران و تصميم‌گيري: اگر روزي يك گرگ يا حيواني درنده به گله چوپان حمله كند، وظيفه و ماموريت و چاره كار او چيست؟ او چه تدبيري بايد بيانديشد، گوسفندان را به كجا ببرد؟ با گرگ چگونه بايد مقابله كند؟ بله چوپان در اينجا با مديريت بحران سرو كار دارد. بحران پيش آمده، حمله حيوان درنده و گرسنه است و وظيفه چوپان مديريت اين بحران و اتخاذ تصميماتي است كه در پايان منجر به:
الف) دفع حمله حيوان درنده ب) سلامت و امنيت گله ج) سلامت و امنيت چوپان د) رفع نابساماني و اضطراب و هرج و مرج شود.
اگر در حوزه تحت مسئوليت شما ناگهان كارمندي سر به شورش و اعتراض گذارد چه مي‌كنيد؟ اگر در يك جلسه مهم و حساس، برق قطع شود چه تدبيري مي‌انديشيد؟ اگر غذاي روزانه كاركنان دچار مسموميت شده باشد يا به عبارتي فاسد باشه چه خواهيد كرد؟ اگر مقام مافوق با يك گروه بازرسي سرزده به حوزه شما مراجعه كند در حاليكه حوزه شما دچار اشكالات و ايراد نمايان است، چه مي‌كنيد؟ اگر محصول فروش رفته مرجوع داده شود، آنهم بواسطه آنكه كنترل نهايي مطلوبي روي آن صورت نگرفته، چه مي‌كنيد؟ اگر شرايط سياسي، حوزه كاري شما را تحت تأثير قرار دهد، چه اقدامي خواهيد كرد؟ اگر ناگهان سيل و طوفان بر عمل‌كرد كاري شما تأثير بگذارد، چه اقدامي خواهيد داشت؟ اين قبيل سؤالات و هزاران سؤال ديگر نمونه‌هايي از مواجهه با بحران هستند.
يك چوپان بايستي از آن سطح از تجربه، خويشتن‌داري، شجاعت و قدرت تجزيه و تحليل برخوردار باشد تا در لحظاتي كوتاه چاره‌انديشي كرده و رفع بحران كند. مدير نيز در زماني كوتاه بايد مصالح فردي و جمعي و سازماني را در نظر گرفته و با محاسباتي دقيق بهترين راه‌حل را براي خروج از بحران انتخاب كند. اين هنگام است كه مي‌گويند؛ وظيفه مدير انجام كارهايي است كه از ديگران برنمي‌آيد. در واقع بروز بحران نقطه عطف محك زدن مديران است.
در بحران‌ها مي‌توان قدرت، شجاعت، جسارت و هوشياري و سنجيده عمل كردن مديران را ارزيابي كرد و شناخت.
آن دم كه زد بر من و تو باد مهرگان / معلوم شود كه مرد كيست و نامرد كيست؟
در مديريت بحران، بحث بر سر اين است كه مدير، وقايع و پيشامدها و اوضاع و احوال را در آن هنگامي كه نظام برنامه‌ريزي، كنترل و نظارت، سازماندهي و تصميم‌گيري از حالت طبيعي و نرمال خود خارج مي‌شود، چگونه اداره و هدايت كند تا ماحصل كار، كاستن از هزينه‌ها، كاهش خطرات و تلفات و كنترل مطلوب شرايط حاكم باشد.
در مديريت بحران، ما با برنامه‌ريزي و يا تصميم‌گيري مدون و سازماندهي شده‌اي كه مبتني بر يكسري قواعد و دستورالعمل باشد، بطور كامل سروكار نداريم. يعني در مديريت بحران، نظام تصميم‌گيري مبتني بر تصميم‌گيري برنامه‌ريزي نشده است. پيداست كه اين حالت، استرس، اضطراب و فشار رواني بسياري را بر مدير وارد مي‌كند.
چوپان در امر گله‌داري با تهديدها و بحران‌هايي نظير؛ رعد و برق، حمله حيوانات و‌حشي، سيل، راهزنان، بيماري و… روبرو مي‌شود و ناگفته پيداست كه او براي مقابله با اين مسايل از هيچ جزوه آموزشي بهره نمي‌گيرد؛ بلكه بايد تمام هنر، تجربه، خلاقيت و ابتكار خود را بكار ببندد تا از مهلكه پيش آمده، خود و گله‌اش جان سالم به در برد و سربلند بيرون آيند. پس بحران در چوپاني درس خوبي براي مديران است تا از آن بهره لازم و كافي را ببرند.
۵ تعليم وتربيت و كنترل و نظارت: مديران به تعبيري والدين كاركنان هستند و آشكار است كه رفتار، منش، شخصيت و عملكرد مدير، تأثيرات كم يا زيادي بر روي كاركنان خواهد داشت. تعليم و تربيت و آموزش و پرورش حلقه مهمي از زنجيره عملكرد مديريت است كه نبايد مورد غفلت قرا گيرد.
چوپان در كار خويش ملزم به تعليم و تربيت است. او با ارتباطي كه با اعضاء گله برقرار مي‌كند هر كدام را به نوعي كنترل و نظارت و مورد تعليم و تربيت قرار مي‌دهد. چوپان نحوه حركت، ايست و هماهنگي را به اعضاء گله مي‌آموزد و نظاره‌گر و كنترل كننده هر تخلف است.
شايد گوسفنداني را در كنار جاده‌ها ديده‌ايد كه به صف و پشت سر هم حركت مي‌كنند تا در موقع مناسب از عرض جاده گذر كنند.
چوپان با اعمال نظارت و كنترل، آنها را به سر منزل و در راه اصلي حركت مي‌دهد. او با بكارگيري الفاظ، اصوات و حركات و استفاده از چوبدستي خود، حس مشاركت، همكاري و كار تيمي را در بين اعضاء گله تعليم و گسترش مي‌دهد و آنها را مدام گرد يكديگر جمع مي‌كند تا متفرق نشوند. چوپان مي‌داند كه تفرقه در بين اعضاء گله آشفتگي و شكست و ناتواني او را به دنبال خواهد داشت.
چوپان، حيوانات كم‌توان و ضعيف و يا احياناً لنگ (چلا‎‎‎غ) را تيمار مي‌كند تا همراه گروه باشند. گاهي آنها را در آغوش مي‌گيرد تا از قافله‌سالار عقب نمانند. مدير نيز بايد بتواند آغوش خود را براي كاركنان كم توان و ضعيف باز نگه دارد و آنان را تيمار كند تا آنها خود را دريابند و با ساير اعضاء گروه همگام شوند.
مدير همچنين بايد بداند كه هر چه تفرقه و جدايي در ميان كاركنان او بيشتر باشد، صندلي او نيز سست‌تر و او در مديريت خويش ناكار آمد و شكننده خواهد شد.
مدير، كنترل و نظارت مطلوبي را بر محيط خود و سيستم تحت امر بايد داشته باشد تا فرد ضعيف و ناتوان از فرد كارآمد و پرتوان شناخته شود. كنترل و نظارت مطلوب به مدير امكان مانور بيشتري در مديريت ارائه مي‌دهد و او خواهد توانست با تعليم و تربيت به‌جا و شايسته، پرسنلي سرشار از انرژي، پويايي و انگيزه داشته باشد.
چوپان، گله را رشد مي‌دهد، كوچكترها را بزرگ مي‌كند، راه و رسم‌ها را مي‌آموزاند، خطرات و تهديدها را آموزش مي‌دهد و گوشزد مي‌كند و اعضاء گله را تا حدي مي‌رساند كه ديگر به او وابسته نباشند. مدير نيز بايستي كاركنان جوان را تعليم دهد، تهديدها و عوامل شكست و عدم موفقيت را براي گروه تشريح كند و افراد را به حدي از بلوغ و تعالي و رشد و كمال برساند كه آنان نيز بتوانند مدير شوند و مديريت كنند.
به‌راستي اگر مديريت خود را با چوپاني، آن هم چند صباحي در دل صحرا و جنگل در ميان انبوه نعمت‌هاي الهي و گله آغاز كنيم و عبرت بياموزيم، موفق‌تر خواهيم بود و يك سنت سازنده الهي را هم پياده كرده‌ايم. حسن خسروي
روابط عمومي اداره كل تبليغات اسلامي استان فارس


| شناسه مطلب: 53006




مناسبت‌ها



نظرات کاربران