چرا فقط مسلمانان اِجازه  ورود به شهر مکه را دارند؟ چرا فقط مسلمانان اِجازه  ورود به شهر مکه را دارند؟ چرا فقط مسلمانان اِجازه  ورود به شهر مکه را دارند؟ بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
چرا فقط مسلمانان اِجازه  ورود به شهر مکه را دارند؟ چرا فقط مسلمانان اِجازه  ورود به شهر مکه را دارند؟ چرا فقط مسلمانان اِجازه  ورود به شهر مکه را دارند؟ چرا فقط مسلمانان اِجازه  ورود به شهر مکه را دارند؟ چرا فقط مسلمانان اِجازه  ورود به شهر مکه را دارند؟

چرا فقط مسلمانان اِجازه ورود به شهر مکه را دارند؟"

مگر نه این که کعبه خانه خداست و پیروان ادیان الهی دیگر نیز خدا را پرستش می کنند؟ مگر نه اینکه تعداد زیادی از پیامبران الهی در این شهر مقدس نماز خوانده و دفن گردیده اند؟ پس چرا فقط مسلمانان اجازه ورود به شهر مکه را دارند؟"

پاسخ اجمالي همه پيامبران الهي انسان ها را به سوي خداي واحد دعوت مي كنند.اما اعتبار شريعت هريك تا زمان فرود آمدن شريعت پيامبر بعدي است كه در دين قبلي از آن خبر داده شده است و بعد از آمدن دين جديد از طرف خداوند و مبعوث شدن پيامبر جديد به همراه معجزات و نشانه ها، همه پيروان اديان قبل موظف بودند از دين جديد پيروي كنند.بنا براين با آمدن اسلام تمام اديان قبلي نسخ و پيروانشان موظند دستورات اسلام را به عنوان آخرين و كامل ترين دين الهي اطاعت كنند و كساني كه از اين دستور خداوند سرپيچي كنند كافر خواهند بود.يكي از احكام چنين افرادي اين است كه اجازه ندارند وارد مسجد الحرام شوند. دانشمندان مي گويند دليل اين حكم آيه شريفه اي است كه مي فرمايد:" مشركان ناپاكند پس نبايد بعد از امسال، نزديك مسجد الحرام شوند!"[توبه، 28 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا..] در بين فقهاء شيعه بلكه در بين همه مسلمانان در اين مسأله اتفاق نظر وجود داردكه ورود اهل كتاب به مسجد الحرام جايز نيست .
بديهي است كه مكه مكرمه پايتخت معنوي اسلام و پايگاه وحي است و خانه خدا در آن واقع شده و بر اين اساس سرزمين مكه وادي مقدسي است؛ چرا كه مسجد است و هر مسجدي مقدس است. قداست مسجد از آن جهت است كه محل و مكان فكر، انديشه و عبادت است. در نتيجه پليدي و افكار شيطاني را راهي به آن جا نيست. بدين جهت است كه مي بينيم مفسران قرآن در تفاسير خود به اين مسئله پرداخته اند. صاحب تفسير الكاشف در اين باره مي نويسد: "واجب است از ورود هر نجسي، - چه انسان باشد، چه حيوان و ... و چه اين كه نجاست از نوع مايعات باشد (چه مادي و ظاهري باشد و چه معنوي) كه موجب جاري شدن و پخش شدن باشد كه موجب هتك حرمت مي شود، يا نباشد - به هر مسجدي جلو گيري شود، و اگر در مسجد است پاك و از آن جا بيرون رانده شود.
صاحب تفسير من هدي القرآن، سه چيز را به عنوان فلسفه اين حكم ذكر مي كند: يك. شرك عقيده اي باطل است و فرهنگي كه بر اساس شرك بنا شد فرهنگ فاسدي است، و برمسلمانان است از مشركان فاصله بگيرند تا تأثيرات منفي آنان به مسلمانان سرايت نكند. دو. مشركان التزام عملي به قوانين و آداب اسلامي ندارند، به ويژه نسبت به نظافت بدني و بهداشت. بنابراين، نبايد وارد شهرهاي مسلمانان شوند كه داراي قوانين و دستورات خاص خود هستند. سه. كشورهاي اسلامي از لحاظ اقتصادي مستقل اند، لذا بايد در جهت خود كفايي اقتصادي تلاش و كوشش كنند تا به استقلال كامل دست پيدا كنند، به ويژه نسبت به نيازهايي مانند اقلام خوردني و آشاميدني، تا مجبور نباشد دست به سوي اجانب دراز كنند! بنابراين، بديهي است افراد اين چنيني (مشركان و كفار) شايستگي ورود به مكان هاي مقدس را ندارند و اين مسئله عقلايي است. وقتي مشاهده مي كنيم كه دولت ها و كشورها از ورود اتباع كشورهاي ديگر به مملكت خود جلو گيري مي كنند، تا از طريق آزمايش پزشكي به سلامت آنها اطمينان پيدا كنند، حال كه سلامت جسماني تا اين اندازه داراي اهميت است، پس چگونه سلامت روحي و فكري چنين نباشد. آيا اسلام اين حق را ندارد تا از سلامت فكري پيروانش محافظت نمايد!
پاسخ تفصيلي گرچه همه پيامبران الهي انسان ها را به سوي خداي واحد و اطاعت از او دعوت مي كنند اما از آغاز بعثت پيامبران الهي قانون و سنت الهي اين بوده است كه هر پيامبري در زمان خود و تا موقعي كه پيامبري جديد با دستوراتي جديد نيامده اطاعت مي شده است و به محض اين كه پيامبري جديد با دستوراتي جديد و با براهين و نشانه هاي روشن مبعوث مي شد دين او نسخ و همه پيروان او موظف مي شدند از دين جديد پيروي كنند. و همان گونه كه در زمان حضرت موسي (ع) تنها دين مورد قبول خداوند آئين حضرت موسي(ع) بود ودين هاي انبياء قبلي نسخ شده بود. و در زمان عيسي (ع) تنها دين مورد قبول خداوند آئين حضرت عيسي (ع) بود ، از زمان بعثت حضرت محمد(ص) و تشريع دين اسلام، تنها دين مورد قبول خداوند، دين اسلام است و غير از آن، دين ديگري از كسي پذيرفته نيست. چنانكه قرآن مي فرمايد:(همانا دين نزد خدا اسلام است وهر كس دين ديگري غير از اسلام برگزيند هرگز از او پذيرفته نخواهد شد.)[1]
پس در اين زمان نمي توان كساني را كه آگاهانه بر اديان قبلي باقي مانده اند و دين اسلام را نپذيرفته اند مطيع خدا و مؤمن دانست. چنان كه خداوند به پيامبر(ص) مي فرمايد:(بگو اگر خدا را دوست داريد پس از من تبعيت كنيد تا خدا شما را دوست بدارد.)[2] به همين دليل بسياري از فقها، اهل كتاب و پيروان اديان توحيدي ديگر را ملحق به كفار و مشركين مي دانند و ورود آنها به مسجد الحرام را مجاز نمي دانند همچنان كه خداوند اجازه ورود به مشركان نداده است و فرموده است:" مشركان ناپاكند پس نبايد بعد از امسال، نزديك مسجد الحرام شوند!"[3] حتي بيشتر فقيهان شيعه، بر اين باورند كه غير مسلمان به هيچ عنوان نمي تواند داخل هيچ يك از مساجد شود. در مباحث فقه در بحث جهاد، آنجا كه به احكام اهل ذمّه مي رسند، اين موضوع را مطرح مي كنند و "وارد نشدن به مسجدها را "به عنوان وظيفه اى كه هر كافر ذمي بايد رعايت كند، بر مي شمارند. وقتى كافران ذمي، كه در حمايت حكومت اسلامي روزگار مي گذرانند، نتوانند به مسجد وارد شوند، تكليف مشركان و ملحدان و كافراني كه در شهرهاى كفر زندگي مي كنند، روشن است، يعني ممنوع بودن براى آنان شديدتر خواهد بود.و وقتي اينان نتوانند به مساجد معمولي وارد شوند، تكليف ورود شان به مسجد با عظمتي مثل مسجد الحرام نيز مشخص است. شيخ طوسى ، مي فرمايد: «دليل ما (بر ممنوع بودن كافران از ورود به مسجدها) اين سخن خداوند است: اى مؤمنان، مشركان نجس اند. از اين سال به بعد، نزديك مسجدالحرام نشوند. خداوند آنان را محكوم به نجاست كرده است. وقتى ثابت شد نجس هستند، روا نيست وارد هيچ مسجدي شوند، زيرا خلافى نيست كه مسجدها بايد از ناپاكي ها به دور باشند.»[4]
مهمترين دليلي كه هم فقهاى شيعه و هم سني بر ممنوعيت ورود كافران به مسجدالحرام اقامه كرده اند، اين آيه شريفه است: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! مشركان ناپاكند پس نبايد بعد از امسال، نزديك مسجد الحرام شوند! [5]
زيرا اينان فرموده اند كه مشرك اختصاص به بت پرستان و آنان كه براى خداوند در الوهيت شريك مي پندارند، ندارد، بلكه اهل كتاب را نيز دربر مي گيرد. فقيه بزرگوار صاحب جواهر مي فرمايد:"شرك، يهو دي و مسيحى را نيز در بر مي گيرد، به دليل اين سخن خداوند كه: " يهود گفتند: عزير پسر خداست! و نصارى گفتند: مسيح پسر خداست....!"[6] "...و خداوند از آنچه به او شرك مي ورزند مبرّا است"[7] و نيز خطاب خداوند به عيسى: "آيا تو گفته اى من و مادرم را دو معبود بگيريد."[8] و اين سخن مسيحيان كه مي گويند: او سوّمينِ سه تا است....[9]." [10]
بنابراين تفسير از شرك، آيه شريفه هم مشركان و هم اهل كتاب را از ورود به مسجد الحرام منع كرده است . در هر صورت علي رغم اختلاف نظر در معني مشرك و صدق اين واژه بر اهل كتاب، در بين فقهاي شيعه، بلكه در بين همه مسلمانان، در اين مسأله اتفاق نظر وجود دارد بنا براين بايد گفت: اجماع(اتفاق نظر شيعيان بلكه همه مسلمانان) مهمترين دليل، بر ممنوعيت ورود به مسجدالحرام از مشركان به ديگر كافران است.[11]
مكه مكرمه سرزمين مقدسي است. پايگاه وحي است و خانه خدا در آن واقع شده است. اين سرزمين از آن جهت وادي مقدس است كه مسجد است و هر مسجدي مقدس است. قداست مسجد از آن جهت است كه محل و مكان فكر، انديشه و عبادت است. در نتيجه شرك و پليدي و افكار شيطاني را راهي به آن جا نيست. بدين جهت است كه مي بينيم مفسران قرآن در تفاسير خود به فلسفه اين حكم الاهي پرداخته و گفته اند اين حكم در واقع حكم باز دارنده اي است براي پاك نگه داشتن مكان و فضاي مقدس از هر پليدي و نجاست.
شيخ محمد جواد مغنيه صاحب تفسير الكاشف در اين باره مي نويسد: "واجب است از ورود هر نجسي، - چه انسان باشد، چه حيوان و ... و چه اين كه نجاست از نوع مايعات باشد (چه مادي و ظاهري باشد و چه معنوي) كه موجب جاري شدن و پخش شدن باشد كه موجب هتك حرمت مي شود، يا نباشد - به هر مسجدي جلو گيري شود، و اگر در مسجد است پاك و از آن جا بيرون رانده شود.[12]
علامه سيد محمد حسين فضل الله، صاحب تفسير من وحي القرآن در فلسفه اين حكم به شكل روشن تر وارد بحث شده و مي گويد: "اين[13] ندايي براي مؤمنان است كه مرز بين مسلمانان ومشركان را مشخص مي كند و تمام تعاليم محكم و قاطع، برائت از مشركان و جهاد با آن را ترسيم مي نمايد. نتيجه و دست آورد عملي شرك پليدي و قذارت معنوي و روحي و دعوت به آن است. و انسان مشرك در گرداب نجاست و پليدي فكري، روحي و معنوي به سر مي برد. زماني كه زندگي و فضاي فكري و معنوي آنان در اين راستا است، و تا زماني كه روح و فكرش در فضاي متعفن بت پرستي است و شعاع فكرش در قالب چيزهاي جامد خشك و بي روح؛ مانند سنگ، چوب، گوشت و ... سير مي كند، نشانه اي از حيات فكري و حركت به سوي ترقي و كمال در وي يافت نمي شود. آنچه مسلم است اين است كه روح و فكر انسان داراي طهارتي است كه او را متحول مي كند و وي را به سرچشمه سرشار و جوشان معنويت كه دائما به انسان حيات تازه مي بخشد رهنمون مي سازد؛ تا جايي كه در برخورد با انسان مؤمن، اخلاق و ايمان محض را احساس مي كند و هنگامي كه اينها را در او مجسم نمود، با وي دوستي و صميميت برقرار مي كند و با او احساس مي كند به اين كه تمام اشيا پاك اند؛ زيرا كه او در دايره نظافت داخلي حركت مي كند كه هيچ گونه پليدي و اخلاق رذيله و ... را بدان جا راهي نيست. چه طهارتي پاك تر از نهر ايمان هنگامي كه در قلب و فكر انسان جاري مي شود، و در او با خدايش زندگي مي كند. خدايي كه سرچمشه پاكي ها در تمام چيزها و سر طهارت در تمام زندگي است. اين چنين به تمام اشيا، جهان و انسان از راه سرشت و فطرت و از اعماق وجدان پاك، متصل مي شود. پس همان گونه كه ايمان بيانگر طهارت سرشت و فطرت است، همين طور شرك بيانگر قذارت و پليدي و رسوب هاي متعفن ظلماني، جهل و ناداني است كه انسان مشرك با آن زندگي مي كند. زماني كه زندگي و فضاي فكري و معنوي آنان در اين راستا است، طبيعي است كه نبايد به مسجد نزديك شوند، مسجدي كه خداوند آن را مكان و جايگاه طهارت و پاكي قرار داد. تا مردم در آن از گناه و رذايل اخلاقي و عادات بدي كه مفهوم زندگي را بر آنان پوچ و بي معنا مي كند، پاك و تطهير شوند. پس چگونه مي شود مشركان كه بت ها را عبادت مي كنند، - بت هايي كه مظهر تمام پليد هاي فكري، روحي و معنوي هستند - در اين گونه مكان ها وارد شوند.[14]
صاحب تفسير من هدي القرآن، سه چيز را به عنوان فلسفه اين حكم ذكر مي كند: يك. شرك عقيده اي باطل است و فرهنگي كه بر اساس شرك بنا شد، فرهنگ فاسدي است، و برمسلمانان است از مشركان فاصله بگيرند تا تأثيرات منفي آنان به مسلمانان سرايت نكند. دو. مشركان التزام عملي به قوانين و آداب اسلامي ندارند، به ويژه نسبت به نظافت بدني و بهداشت. بنابراين، نبايد وارد شهرهاي مسلمانان شوند كه داراي قوانين و دستورات خاص خود هستند. بديهي است كه در محدوده نظافت و بهداشت، خمر (شراب) بول، خون و به طور كلي چيزهاي نجس امراض خطرناكي است و فردي كه اينها را با خود دارد (فرد كافر و مشرك كه معتقد به نجاست شراب، خون، و... نيست)، تا زماني كه ملتزم به قانون جامعه اسلامي نيست از جامعه اسلامي طرد مي شود.
سه. كشورهاي اسلامي از لحاظ اقتصادي مستقل اند، لذا بايد در جهت خود كفايي اقتصادي تلاش و كوشش كنند، تا به استقلال كامل دست پيدا كنند، به ويژه نسبت به نيازهايي؛ مانند اقلام خوردني و آشاميدني،[15] تا مجبور نباشد دست به سوي اجانب دراز كنند![16]
بنابراين، بديهي است افراد اين چنيني (مشركان و كفار) شايستگي ورود به مكان هاي مقدس را ندارند و اين مسئله عقلايي است. وقتي مشاهده مي كنيم كه دولت ها و كشورها از ورود اتباع كشورهاي ديگر به مملكت خود جلو گيري مي كنند، تا از طريق آزمايش پزشكي به سلامت آنها اطمينان پيدا كنند، حال كه سلامت جسماني تا اين اندازه داراي اهميت است، پس چگونه سلامت روحي و فكري و معنوي چنين نباشد. آيا اسلام اين حق را ندارد تا از سلامت فكري و روحي پيروانش محافظت نمايد؟
منبع: اسلام كوئست
[1] آل عمران، 85 - [2] آل عمران، 31 - [3] توبه، 28 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا.. [4] . شيخ طوسى، خلاف، ج1، ص518 [5] توبه، 28 [6] توبه، 30 [7] توبه، 31 [8] .مائده،116 [9] مائده،73،لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ [10] . جواهر الكلام، ج6، صص42 ـ 43 [11] ر.ك مجله ميقات الحج شماره 45،نجفي ،محمد حسن ، ورود جهانگردان غير مسلمان به مكانهاي مقدس(1) [12] نك: مغنيه، محمد جواد، تفسير الكاشف، ج 4، ص 28. [13] اشاره به قول خداي متعال است كه مي فرمايد: "انما المشركون نجس". [14] فضل الله، سيد محمد حسين، تفسير من وحي القرآن، ج 11، ص 68 – 69. [15] من هدي القرآن، ج 4، ص 153. [16] مبادلات اقتصادي با اجانب داراي شرايط خاصي است كه فقها و متفكران مسلمان در
مباحث مربوطه آن را بيان كرده اند.


| شناسه مطلب: 59562




معارف



نظرات کاربران