به بهانه ورود به ماه ذی الحجة
هنگامی که حجرالأسود سخن گفت
پیوند بحث امامت و ولایت با مقوله حج تا جایی است که خداوند هر ساله برنامهای جهت یادآوری این امر مهم نظام الهی قرار داده است تا در پرتو آن بتوانیم با اهل عترت(ع) تجدید عهد و میثاق داشته باشیم.
باشگاه خبرنگاران تسنيم «پويا» ـ سعيد شيري: در ايام ذيالحجه كه مصادف با مناسك حج واجب است، به جاست كه ابعاد مختلف اين مانور عظيم مسلمانان مورد بررسي قرار گيرد و با رويكردهاي مختلف آن آشنا شويم.
يكي از منظرهاي زيبايي كه خداوند متعال در ماجراي حج اصرار بر آموختن معارف آن دارد، تمرين در قبال ولايت اهل بيت عصمت و طهارت(ع) است. در واقع ميتوان گفت پيوند بحث امامت و ولايت با مقوله حج تا جايي است كه خداوند هر ساله برنامهاي جهت يادآوري اين امر مهم نظام الهي قرار داده است تا در پرتو آن بتوانيم تجديد عهد و ميثاق با اهل عترت(ع) را داشته باشيم. در روايات داريم حتي درون سنگ حجرالأسودي كه در كعبه جاي گرفته، عهد و ميثاقي است كه خداوند در عالم ذر از تمام بشريت نسبت به ولايت امامان معصوم(ع) گرفته است. در اين زمينه در جلد اول كتاب الكافي صفحه 348 روايتي از امام محمد باقر(ع) نسبت به ضعف محمد بن حنفيه در قبال امامت امام سجاد(ع) نقل شده است، به اين صورت كه به حضرت گفت «ولادت من از علي(ع) است و از نظر سِنّي و قدمت از تو كه جوان هستي در امر امامت شايستهترم، پس در موضوع وصايت و امامت با من مخالفت و محاجّه نكن». امام سجاد(ع) او را دعوت به تقواي الهي كرد و زماني كه حنفيه قانع نشد، امام(ع) حجرالاسود را به عنوان حَكم قرار داد.
پس امام عليّ بن الحسين(ع) به حنفيه فرمودند «سنگ را بخوان و او نيز اين كار را انجام داد، ولي صدايي از حجرالاسود در نيامد. امام(ع) فرمودند:« اي عمو اگر تو وصيّ و امام بودي حجرالاسود پاسخت را ميداد. محمد بن حنفيّه به حضرت عرض كرد: تو اي برادرزادهام از خدا درخواست كن و دعا كن. امام عليّ بن الحسين(ع) از خدا آنچه را ميخواست، درخواست كرد و سپس خطاب به حجرالاسود فرمود: از تو ميخواهم به حقّ كسي كه در تو ميثاق انبياء و عهد اوصياء و پيمان همه مردم را قرار داده است، به من از وصيّ و امام بعد از حضرت امام حسين(ع) خبر بدهي. در اين زمان حجرالاسود به حركت درآمد به طوري كه نزديك بود از محلّ خود كنده شود، خداوند او را به زبان عربيِ روشن به نطق آورد و گفت: خداوندا وصايت و امامت بعد از امام حسين(ع) به علي بن الحسين بن ابيطالب و فرزند فاطمه دختر رسول الله(ص) ميرسد. محمّدبن حنفيه با ديدن اين صحنه ازسخن خود منصرف شد و ولايت امام سجّاد(ع) را پذيرفت». (كافي، ج 1، ص 348 ) طبق اين روايت ميبينيم كه حتي سنگي كه با عنوان حجرالأسود در كعبه به كار گرفته شده است، يادآور امامت و ولايت اهل عترت(ع) است.
اما خود بناي كعبه كه مسلمانان به دور آن طواف ميكنند نيز از منظر معارف امامت مورد توجه خداوند قرار دارد. در اين رابطه طبراني در صفحه 62 جلد اول معجمالكبير خود روايتي را به اين ترتيب نقل ميكند: محمود بن بليد ميگويد: من به فاطمه زهرا(س) عرض كردم چرا حضرت اميرالمؤمنين(ع) از حق خودش دفاع نكرد؟ حضرت فرمودند: مَثل امام، مَثل كعبه است «إذ تؤتي ولا يأتي؛ مردم سراغ كعبه ميروند نه كعبه سوي مردم». و در روايتي ديگر نقل شده است پيامبر اكرم (ص) به حضرت علي عليهالسلام فرمود: «يا عَلِيُّ اَنْتَ بِمَنْزِلَة الْكَعْبَةِ تُؤْتي وَلا تَأْتي؛ اي علي! تو به منزله كعبه هستي كه به سوي تو ميآيند و نه اين كه تو به سويشان بروي». سه برداشت از جمع اين دو روايت حاصل ميشود: اول اينكه خداوند كعبه را نماد امام قرار داده است، بنابراين كعبه از اين منظر نياز است مورد مطالعه قرار گيرد. دوم اينكه بايد در قبال اهلبيت(ع) رفتار مناسب داشت و پروانهوار به دور امام طواف كرد. سوم اينكه مركزيت كعبه، يادآور محوريت و مركزيت امامت بر عوالم و بشريت است.
بنابراين طبق آنچه بيان شد، همچنان كه عبادات در غير پرتو ولايت ارزشي ندارند، حج نيز به عنوان مهمترين شعائر الهي نيز بدون اتصال به مقام امامت و ولايت عترت(ع) جايگاهي ندارد، زيرا اساس مناسك حج، ارتباط و معرفت نسبت به مقوله امامت و ولايت است. در اين زمينه امام باقر(ع) ميفرمايند: «تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَام؛ تمام بودن حجّ، به زيارت امام است» (صدوق، محمد، عيوناخبار الرضا(ع)، ج2، ص262).
در واقع كساني كه كعبه را بدون التزام به ولايت و امامت اهلبيت(ع) طواف كنند، سربلند و سرافراز نخواهند شد. اين مسأله در ماجراي امام حسين(ع) و خروجشان از مكه به سوي مدينه ـ كه در كربلا موجب شهادت ايشان شد ـ به صورت عملي آشكار شد. به نقل تاريخ زماني كه امام حسين(ع) راه خود را از مسير حج واجب به سمت مدينه كج كردند، آن كساني كه سنگ كعبه را اصل و امام را فرع دين ميدانستند، از همراهي با امام بازماندند و حج اكبر را به حج اصغر فروختند. اما افرادي همچون حضرت ابواالفضل و علي اكبر(ع) و ساير خويشان و اصحاب كه امام را محور عالم و اصل دين ميدانستند، با امام حسين(ع) همراه شدند و در اين مسير بذل جان و مال كردند. در واقع در اعتقاد شيعيان، خداوند همه احكام و معارف را قائم به امام و تحت تسلط كامل ايشان قرار داده است.