به دانشجویان می‌گویم بروید عتبات خودتان را شارژ کنید! به دانشجویان می‌گویم بروید عتبات خودتان را شارژ کنید! به دانشجویان می‌گویم بروید عتبات خودتان را شارژ کنید! بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
به دانشجویان می‌گویم بروید عتبات خودتان را شارژ کنید! به دانشجویان می‌گویم بروید عتبات خودتان را شارژ کنید! به دانشجویان می‌گویم بروید عتبات خودتان را شارژ کنید! به دانشجویان می‌گویم بروید عتبات خودتان را شارژ کنید! به دانشجویان می‌گویم بروید عتبات خودتان را شارژ کنید!

به دانشجویان می‌گویم بروید عتبات خودتان را شارژ کنید!

آنهایی که به نظرم می رسید و می توانستم به آنها زنگ بزنم و دوست داشتند که کربلا باشند و نمی توانستند بیایند و همچنین طلب حلالیت از اقوام و آشنایان همه را انجام دادم ..... تاثیرات خیلی خوبی هم برای من و هم برای دوستان داشت. یک جور ارتباطات من با فامیل خیلی قوی تر شد. خب این یکی از تاثیرات سفر است. به واسطه الزام به یک امر مستحب و تاثیر آن در روابط اجتماعی ،آشنایان و حتی اموات .


گفتگوي امروز لبيك،با يكي از اساتيد دانشگاه است. سيد داود عطايي مدرس معارف اسلامي و انديشه اسلامي است. تدريسش در دانشگاه هم بستگي به دعوت دانشگاه ها دارد. آخرين بار استاد دانشگاه پيام نور تهران بوده است.خودش دانشجوي دوره دكتراست اما از گفتن آقاي دكتر و عناوين و لقب هاي اينچنيني ابا دارد.مي گويد براي من همين بس كه معلم هستم.
سفر اول است كه به عتبات عاليات مشرف شده است آن هم دانشجويي.با كاروان بسيج اساتيد به عتبات اعزام شده كه دانشجو هم در آن بوده است. مي گويد كاروان هاي عادي را نديده ام، اما در جريان آن هستم.نكته قابل توجه آنكه قبل از سفرش به عتبات هم دانشجوها را براي زيارت كربلا تشويق مي كرده است.
صحبت هايش را با تشكر ويژه از حجت الاسلام والمسلمين فقيهي رئيس ستاد عمره و عتبات دانشگاهيان، آقاي نكونام روحاني كاروان و مدير كاروان آقاي عرب آغاز مي كند.
فضاي كاروان عتبات دانشگاهيان را ترسيم كنيد.
انسجام داخل برنامه ها در عتبات زياد و فرصت ديدارها كم بود. بيشتر، فضا،فضاي معنوي بود.افراد را كمتر مي ديديم.برگشتيم تهران افرادي از كاروان را كه مي شناختيم آن فضا ايجاد شد،فضاي صميمت،محبت. آن جا بيشتر در برنامه ها حاضر مي شديم، خيلي ارتباط نبود ، نگاه همه به حرم ها بود. يك فضاي پاك ، بي آلايش ،بي دغدغه و بي استرس بود.من اين طور حس كردم.
فكر مي كنيد چه طور به اين سفر دعوت شده ايد؟
بر مي گردد به چندسال قبل از سفرم .من به يكي از دانشجويان توصيه كردم كه دوست داري در قرعه كشي عتبات دانشگاهيان شركت كني؟دو سال پيش يعني سال ۹۳ گفت بله. ما با هم ثبت نام و در قرعه كشي شركت كرديم .دانشجويم در قرعه كشي انتخاب شد و من انتخاب نشدم .ايشان رفت و برگشت و خيلي تعريف كرد.
من خيلي به حال او غبطه مي خوردم. مي گفتم من به تو گفتم، تو رفتي و روزي من نشد.سال بعدش در قرعه كشي شركت كردم و دو تاريخ هم انتخاب كردم عيد قربان و عيد غدير .عيد سعيد غدير انتخاب شدم .دانشجويم كه رفته بود تجربه خودش را در اختيار ما گذاشت.فكر نمي كردم اصلا سفرم به عيد قربان بيفتد چون خودم هم از سادات هستم، وقتي غدير انتخاب شدم غافلگير شدم، فكر نمي كردم كه عيد غدير نجف باشم.
سفر ما از بغداد بود يعني ابتدا كاظمين،كربلا و بعد نجف.در فرودگاه مدير كاروان گفت كه ترتيب سفر عوض شده و عيد غدير نجف هستيم، اين دومين غافلگيري براي من بود، يعني فكر مي كرديم كه اگر ابتدا كاظمين برويم عيد غدير كربلا هستيم، چه خوب مي شد نجف باشيم!
با خودم گفتم بدان كه انتخاب شده اي، پس خوشحال باش كه در ليست زائران حضرت اباعبدالله(ع) هستي. يعني انگار ما در ليست هستيم ايشان مي گويد حالا از اين طرف و در اين زمان بيا.ديگر خودمان را رها كرديم، چون خود حضرت تنظيم كرد از كجا و چه زماني بياييد. چه جوري برويم، چه كساني با ما باشند؟ كجا باشيم ؟
بعد از بازگشت از اين سفر آيا دانشجويان را تشويق مي كنيد به عتبات بروند؟
بله تشويق مي كنم اما مي گويم با يك نيتي برويد .همين جور براي تفريح، خوشگذراني، سياحت و اينكه يك سفر خارجي است نرويد.فكر كنيد مشهد يا قم است. اصلا به اينكه خارج از كشور است نگاه نكنيد.ولي نيت كنيد و قصد پاكي هم داشته باشيد.اينكه مثلا من دانشجو هستم، به آقا بگويم من مي خواهم مدرك خوب و كار خوب داشته باشم. با يك نيتي برويد حتي اگر دنيايي هم باشد، اشكالي ندارد.
چرا در پنجاه سالگي كربلا رفتيد؟تاثير سفر عتبات بر زير بناي فكري شما چگونه بود؟
سال هاست از دبيرستان تا دانشگاه ديني، معارف ، انديشه اسلامي، تفسير قرآن و نهج البلاغه تدريس مي كنم، احساس كردم به قول امروزي ها ريكاوري مي خواهم يعني دوباره از اول ساخته شوم دوباره ويندوز بريزم.با اين نيت رفتم دقيقا همان روزي ما را بردند كه روز كارواش است، يعني روز عيد غدير بردند آنجا و سر تا پاي ما را شستند و گفتند الان برگرديد. اين سفر روي من تاثير گذاشته، يك بار ديگر زيربناي فكري من محكم شد. به بچه هاي كلاس مي گويم من ۳۲ سال است تبليغ به دين مي كنم، خودم گير كرده بودم. رفتيم آنجا دست نوازشي بر سر ما كشيدند و الان كه برگشتيم قبراق و سرحال هستيم .سي سال ديگر مي توانيم ادامه دهيم. تاثيرش اين است كه به آدم انرژي مي دهد براي حركت بعدي.
اسم عتبات را گذاشته ام دكل فشارقوي،به دانشجويان مي گويم برويد خودتان را مثل موبايل شارژ كنيد و برگرديد
به دانشجوها مي گويم شما كه سفرهاي خارج از كشور مي رويد، وقت كرديد يك سفر كربلا هم برويد، دوري بزنيد بد نيست.هميشه حتي قبل از سفرم دانشجوها را تشويق به زيارت عتبات مي كردم، اصلا اسم عتبات را گذاشته ام دكل فشار قوي.به دانشجويان مي گويم برويد خودتان را مثل موبايل شارژ كنيد و برگرديد.حتي وقتي با شوق و ذوق خاصي به من مي گويند ما براي عتبات انتخاب شديم مي گويم بنشينيد با شما كار دارم و به آنها توصيه هايي مي كنم .يكي از دانشجويان كه رفته بود البته غير از دانشجويي وقتي تلفني با او حرف زدم احساس مي كردم منقلب شده است.چون اين ها كليدهاي طلايي بود كه اگر استفاده كنند زود جواب مي گيرند.
توصيه شما به دانشجويان قبل و بعد از سفر كربلا چيست؟
بعد از سفر من هر كه را ديدم مي گويم سه و هفت و چهل. تا هفتم قضيه همه منقلب هستند به چهل كه مي رسد مي گويند خاك سرد است. فوري يادشان مي رود.به دانشجويان توصيه كردم كه هر زمان از عتبات برگشتيد به احترام همه خوبي هايي كه اين بزرگواران براي شما داشتند گاه و بي گاه هر صبح با عرض يك سلام ساده به ياد آنها باشيم. اين را به دانشجوها گفتم و ديدم كه اكثرا مي گويند صبح كه بلند مي شويم مي گوييم السلام عليك يا اباعبدالله(ع).
ما همين را مي خواهيم چه مي خواهيم ؟نمي خواهيم به زور آنها را نمازخوان كنيم اما به شوخي به بعضي مي گفتم رفتي آنجا دو ركعت هم نماز بخوان، همان هايي كه در نماز خود سست بودند وقتي مي رفتند و مي آمدند منقلب مي شدند.
زائر دانشجو وقتي از عتبات بر مي گردد يك دفعه مواجه مي شود با فضايي از ابزارهايي كه آنها را احاطه كرده است، موبايل، تلگرام، اينترنت دوست، دانشگاه .....يك دفعه آن پاكي زيارت كه يكي است جلوي اين ده تا كم مي آورد. اين جا بايد ما مثل يك ناجي نجات بخش وسط بياييم اين بچه ها هميشه در دسترس ما نيستند، در جامعه مي روند. من هميشه در كلاس هاي آخرم به آنها مي گويم من شما را رها مي كنم در جامعه برويد، اما يك چيزي همراهتان باشد مي گويند چه ؟مي گويم هر كسي با توجه به تفكر خودش من در خانه قرآن و نهج البلاغه اي كه دارم به آن مراجعه مي كنم.مي گويم به اصل مراجعه كنيد چون جامعه خطرناك است و اگر حواستان نباشد به راحتي بلعيده مي شويد حيف است، شما جوان هايي هستيد كه در بهترين زمان، در بهترين كشور با بهترين دين زندگي مي كنيد استفاده كنيد پول داشته باشيد، خانه داشته باشيد، ماشين هم داشته باشيد، كسي با شما كاري ندارد،فقط درست باشيد. من حرف هايي كه مي زنم ديده ام كه مي گويم، نشنيده ام، خودم ديده ام.
نكته اي در مورد طلب حلاليت از رئيس ستاد شنيدم كه برايم راهگشا بود
نكته اي در مورد طلب حلاليت از حاج آقاي فقيهي در همايش قبل از سفر عتبات در دانشگاه تهران شنيدم كه به صورت ميداني روي آن خيلي خوب كار كردم و تحويل ايشان دادم ايشان خوششان آمد، چون بازتابش براي ايشان دل انگيز بود.
درست يك ماه قبل از سفر به صورت شخصي روي اين موضوع كار كردم ۲۹ مرداد در دانشگاه تهران برنامه اي داشتيم ايشان در مورد حلاليت نكته اي گفت و من از همان ۲۹ مرداد شروع كردم تا ۲۸ شهريور كه يك روز قبل از زمان اعزامم بود آنهايي كه به نظرم مي رسيد و مي توانستم به آنها زنگ بزنم و دوست داشتند كه كربلا باشند و نمي توانستند بيايند و همچنين طلب حلاليت از اقوام و آشنايان همه را انجام دادم و نوشتم آنجا هم حاج آقا اعلام كرد كه اسامي را يادداشت كنيد و من اسامي را در دفترچه اي نوشتم و آنجا يادشان كردم. تاثيرات خيلي خوبي هم براي من و هم براي دوستان داشت. يك جور ارتباطات من با فاميل خيلي قوي تر شد. خب اين يكي از تاثيرات سفر است. به واسطه الزام به يك امر مستحب و تاثير آن در روابط اجتماعي ،آشنايان و حتي اموات .
ما رفتيم و برگشتيم و يك نفر از فاميل كه فكر مي كردم زنده است، فوت شده بود. بعد همسرش در خواب ديده بود كه در كربلاست پرسيده بود كربلا چه مي كني؟ گفته بود با عطايي كربلا بودم. بعد به من زنگ زد گفت فلاني فوت كرده، اصلا من ماندم چون خبر نداشتم. گفت شما كربلا بودي ؟گفتم بله. گفت آخر آن مرحوم در خواب به من گفت در كربلا با شما بوده است. گفتم خب نامش در ليست من بود.من روبروي ضريح اسم افرادي كه نوشته بودم را به امام حسين(ع) مي گفتم اين تاثير داشته .
خيلي ها خواب ديده بودند همان شب كه من اسم ها را در كربلا مي خواندم، آنها هم كربلا بودند.خب ازsms قوي تر ديگر اصلاmms است، تصويري آنجا بودند .وقتي من برگشتم به من زنگ مي زدند كه آقا كجا بودي؟ آنهايي كه يادشان رفته بود، مي گفتند كجا بودي؟ من گفتم مگر به شما نگفتم، كربلا مي روم. وقتي يادشان مي آمد و عجب، مي گفتم كه شما خواب ديديد و ايمان آورديد و من اين جا دارم مي لرزم. واقعا اين قدر تاثير دارد كه چند كلمه بنويسي آقاي فقيهي ,آقاي نكونام،آقاي عرب .... و من چه دعايي براي آنها مي كردم . من يك دعاي خاص و يك سان براي همه آنها مي كردم، يك زيارت مي كردم براي همه اين ها ، يعني يك دعا مي كردم مي گفتم براي همه اين ها، يعني يك دعا ضربدر همه آن ها مي شد.
كربلايي گفتن بعد از سفر بين ما يك جور فرهنگ شده است
حالا بعد از سفر وقتي به هم مي رسيم به هم كربلايي مي گوييم، يعني يك جور فرهنگ شده بين ما. وقتي كربلايي مي گوييم پز شخصيتي مان عوض مي شود مثلا من استاد دانشگاه باشم وقتي كربلايي مي گويند همه چيز عوض مي شود و تواضع پيشه مي كنيم، تواضع ثانيه اي ديگر از اين بهتر؟آدم قرص مي خورد، خوب مي شود، اين هم قرص است، ديگر قرص كربلايي... من به همه هم كارواني هايم كربلايي مي گويم و او سرش را كج مي كند، لبخندي مي زند، تواضع به اين راحتي؟ من به سحر كلمات اعتقاد دارم .




نظرات کاربران