جایگاه حج در اندیشه سیاسی امام خمینی ره جایگاه حج در اندیشه سیاسی امام خمینی ره جایگاه حج در اندیشه سیاسی امام خمینی ره بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
جایگاه حج در اندیشه سیاسی امام خمینی ره جایگاه حج در اندیشه سیاسی امام خمینی ره جایگاه حج در اندیشه سیاسی امام خمینی ره جایگاه حج در اندیشه سیاسی امام خمینی ره جایگاه حج در اندیشه سیاسی امام خمینی ره

جایگاه حج در اندیشه سیاسی امام خمینی ره

تشبیه مبارزات حضرت امام به نوع مواجهه حضرت ابراهیم با طاغوت زمان و ظلم‌ستیزى و برائت از مشرکین و بهره‌گیرى از معارف معنوى حج و اصل وحدت و خلاصه، واکاوى ابعاد مختلف فردى و اجتماعى حج و تأثیرات آن در اندیشه و عمل امام خمینى، بررسی شده است.

مقاله «جايگاه حج در انديشه سياسى و مبارزاتى امام خمينى و تعامل ابعاد انديشه‌اى ايشان در حج»، نوشته جناب آقاى امير سياهپوش است. مؤلف در اين مقاله تلاش كرده است تأثير تعاليم حج را در انديشه و عمل سياسى امام خمينى(ره) نشان دهد؛ تشبيه مبارزات حضرت امام به نوع مواجهه حضرت ابراهيم با طاغوت زمان و ظلم‌ستيزى و برائت از مشركين و بهره‌گيرى از معارف معنوى حج و اصل وحدت و خلاصه، واكاوى ابعاد مختلف فردى و اجتماعى حج و تأثيرات آن در انديشه و عمل امام خمينى، كار ويژه اين مقاله است.
در ادامه متن كامل مقاله در پي مي آيد: چكيده در اين مقاله، تلاش شده است انديشه سياسي و مبارزاتي امام خميني= در پيام‌ها و سخنراني‌هايي كه در خصوص حج داشته‌اند، احصا و تشريح شود و تبيين اجمالي از آن ارائه گردد. بيانات امام در اين حوزه، بسيار مفصل است و حوزه‌هاي موضوعي مختلفي را دربرمي‌گيرد. در اينجا به‌علت مجال محدود، صرفاً به بخشي از مسائل مهم و اساسي زير پرداخته شده است: «مباني‌هستي شناختي و انسان ‌شناختي انديشه انقلابي امام، جامعيت اسلام در انديشه امام، ارتباط خودسازي دروني با جهاد با طاغوت‌هاي زمان، ابعاد سياسي و اجتماعي حج و ابعاد مبارزاتي انديشه سياسي امام در خصوص حج». مقدمه نگاه امام خميني= به حيات، نگاهي نظام‌مند و سيستمي بود. در اين نگاه، همه عناصر هستي، ارتباطي چندسويه و متقابل باهم دارند و هيچ عنصري را نمي‌توان منفك از ساير عناصر در نظر گرفت. نگاه سيستمي امام= به هستي، برگرفته از جهان‌بيني توحيدي امام است. ازمنظر امام، از آنجا كه نظام توحيدي بر تمام روابط هستي حاكم است، بايد اين نظام بر تمام روابط اجتماعي، سياسي، اقتصادي و انساني نيز حاكم باشد. هستي‏شناسي امام خميني۱ سلسله‌مراتبي است. در اين چارچوب، فهم هر بخش از انديشه امام، بستگي تام به فهم نگاه هستي‌شناختي ايشان دارد. با فهم نگاه هستي‌شناختي امام، هم مي‌توان ساير ابعاد فكري بيان‌شده توسط ايشان را درك كرد و هم به استنتاج و استنباط بخش‌هايي پرداخت كه در خصوص آن اظهار نظري نداشته يا همه اجزا مرتبط تشريح نشده است. بررسي سير انديشه اجتماعي و سياسي امام، حاكي‌از ثبات در مباني و تسري اصول در ساير اجزا و اشكال زمانمند انديشه ايشان است. در اين چارچوب انديشه سياسي امام، قبل و بعد از انقلاب و نيز نگاه جهادي و مهاجمانه ايشان به نظام طاغوتي و جهان سلطه، قابل تبيين است. نگاه امام به مسئله حج، دقيقاً تابع اين نگاه هستي‌شناختي است و ايشان اين واجب الهي را در خدمت انديشه توحيدمحورِ طاغوت‌ستيز تفسير مي‌كنند. مقاله حاضر، قصد دارد اين موضوع را بر همين پايه، تحليل و برررسي كند.
1. انديشه سياسي امام امام خميني= هستي را مخلوق خداي عليم و حكيمي مي‌داند كه انسان را خليفه خود در زمين قرار داده است: «انسان تنها موجودي است كه داراي همه مراتب عقلي، مثالي، حسي است و عوالم غيب و شهادت در او نهفته است... انسان با مُلك مُلك است و با ملكوت ملكوت، و با جبروت جبروت. انسان‏ مجموعه صورت جهانيان و مختصري از لوح محفوظ و شاهد هر غالبي (غايبي) است. او راهي راست به‌سوي همه خوبي‏ها و صراطي است كه ميان بهشت و جهنم كشيده شده است». بنابراين انسان، آيينه تمام‌نماي هستي و كامل‌ترين موجودي است كه خداي حكيم آفريده است. خداي حكيم براي نيل انسان به كمال مورد نظر و دستيابي به همه مراتب عالي هستي، انبياي الهي را براي هدايت بشر فرستاده و كامل‌ترين برنامه انسان‌سازي را به‌صورت قرآن عظيم، توسط حضرت ختمي‌مرتبت، به انسان آخرالزماني اهدا كرده است. ازنظر امام، قرآن مشتمل بر همه‌چيز است: يعني يك كتاب آدم‏سازي است. همان‌طوري كه آدم همه‌چيز است: معنويت دارد، ماديت دارد، ظاهر دارد، باطن دارد، قرآن كريم هم كه آمده است اين انسان را بسازد، همه ابعاد انسان را مي‏سازد. يعني كليه احتياجاتي كه انسان دارد؛ چه احتياجاتي كه شخص دارد و چيزهايي كه مربوط به شخص است، روابط بين شخص و خالق تبارك‌وتعالي و مسائل توحيد، مسائل صفات حق‌تعالي، مسائل قيامت اينها هست [و چه‏] مسائل سياسي و اجتماعي و قضيه جنگ با كفار و اينها. قرآن پر است از اين آياتي كه اين آياتْ مردم را وادار كرده است و پيغمبر را مأمور كرده است كه جنگ كنند با كساني كه متعدي هستند؛ با ظالم‌ها جنگ بكنند. يك كتابي است كه تحرك آورده است. در چنين چارچوبي، بديهي است كه اسلام با سياست كار داشته باشد. اساساً همه اسلام حكومت است و همه حكومت، اسلام. امام همه ابعاد اسلام را درهم‌تنيده مي‌دانند و هيچ بخشي را جدا از ديگري تصور نمي‌كنند. سياست را نيز امري تفكيك‌ناپذير از دين مي‌دانند. از نظر امام: اسلام، اسلام‏ سياست‏ است؛ حقيقتِ سياست است و رسول الله9، پايه سياست را در ديانت گذاشته است. پيامبر اعظم9 تشكيل حكومت داده است؛ تشكيل مراكز سياست داده است و سياستي كه در صدر اسلام بود، يك سياست جهاني بود. از صدر اسلام از زمان رسول خدا9 تا آن وقتي كه انحراف در كار نبود، سياست و ديانت توأم بودند. اين آخوندهاي درباري و اين به اصطلاح سلاطين آمريكايي يا شوروي، يا بايد پيغمبر و پيغمبران را و خلفاي پيغمبر و پيغمبران را تخطئه كنند، يا بايد خود و حكومت‌هاي خود را تخطئه كنند. امر داير بين اين دو است و از اين خارج نيست. ازنظر امام، اسلام نه‌تنها به همه موضوعات و مسائل جامعه توجه دارد و نه‌تنها سياستش فراگير است، بلكه جهان‌گستر نيز است. به‌عبارت ديگر سياست اسلامي، مربوط به همه افراد بشر است و به محدوده جغرافيايي خاص يا قوم و زبان خاصي مختص نيست: مسائلي دارد كه مربوط به همه بشر است؛ هيچ مملكتي دون مملكتي نيست. اسلام اين‌طور نيست كه يك مملكت داشته باشد به اسم ايران ـمثلاًـ يا به اسم عراق يا به اسم كذا، اين‌جورها نيست؛ تمام عالَم تحت نظرش است. يعني نظر اسلام به اين بوده است كه بشر بسازد؛ تمام بشر را! با شرق يا غرب، با شمال، جنوب، با جايي هيچ قوم و خويشي ندارد؛ يك دين الهي است. همان‌طوري كه خداي تبارك‌وتعالي خداي همه است، نه خداي شرقي‌ها و مسلمان‌ها يا غربي‌ها يا مسيحي‌ها يا يهودي‌ها، اين‌طور نيست، خداي همه است و نسبت به همه رازق است، خالق است و اينها، اسلام هم يك ديني است مال همه؛ يعني آمده است كه همه بشر را به اين صورتي كه مي‏خواهد درآورد، به يك صورت عادلانه درآورد. به‌صورتي كه يك بشر به بشر ديگر يك قطره، به‌قدر يك‌سر سوزن تعدي نكند؛ يك بشر با بچه خودش تعدي نكند، با زن خودش تعدي نكند، يك‏ زن با شوهر خودش تعدي نكند، دو تا برادر باهم تعدي نكنند، اينها با رفقاي ديگرشان تعدي نكنند. مي‏خواهد يك انسان عادل به‌تمام معنا كه انسان باشد، هم عقليتش عقليتِ انسان باشد، هم نفسيتش نفسيتِ انسان باشد، هم ظاهرش ظاهرِ انسان و مؤدَّب به آداب انساني باشد، مي‏خواهد اين مطلب را اجرا بكند. بنابراين دين اسلام، ديني است سياسي، و اجراي كامل آن بدون توجه به قدرت و حكومت، امكان ندارد. سياست اسلامي هم سياستي قومي، زباني، نژادي و محدود به گسترة جغرافيايي خاص نيست؛ بلكه سياستي است جهاني و فراگير كه همه افراد بشر را متنعم مي‌سازد.
2. ابعاد سياسي شعاير اسلامي و حج گفته شد امام=، اسلام را مكتب انسان‌سازي مي‌داند كه براي نجات و كمال بشر نسخه‌هاي كاملي فرستاده است. ازنظر امام، عبادات و شعاير اسلامي، بخشي از عناصر اين نسخه نجات هستند. نماز عيد فطر و عيد قربان، نماز جماعت و جمعه و ساير اجتماعات، همه ابعاد اجتماعي و سياسي دارند و در حل مشكلات و بيماري‌هاي اجتماعي، جامعه اسلامي را ياريگر خواهند بود. امام ازاين حيث، اجتماع حج را بالاتر از همه اين اجتماعات مي‌داند كه: بايد در آنجا مسائل اسلام، در آن مواقفي كه در حج هست، در عرفات، به‌خصوص در منا و بعد در خود مكه مكرمه، و بعد در حرم رسول اكرم، اين مواقفي كه در آنجا هست، در آنجا مردم مطلع بشوند از اوضاع مملكت و از اوضاع تمام كشورهاي اسلامي، و در آنجا بالحقيقه يك مجلس عالي است و يك اجتماع عالي براي بررسي به تمام اوضاع تمام كشورهاي اسلامي. امام در همين سخنراني، وجوه سياسي شعاير اسلامي را اين‌گونه خلاصه مي‌كنند: هرروز در محله‌ها اجتماع و رسيدگي به اوضاع شهر و محله، در هر هفته اجتماع بزرگ در شهرها و در جاهايي كه شرايط نماز محقَّق است، براي بررسي به اوضاع شهرستان و بالاتر، اوضاع تمام كشور، و در هرسال باز دو اجتماع بزرگ است براي بررسي به اوضاع كشورها، و در هر سال يك اجتماع بسيار بزرگ از تمام ممالك اسلامي براي حج؛ و آن مواقفي كه در حج هست، اجتماعات در آنجا براي رسيدگي به اوضاع تمام كشورهاي اسلامي، تمام اينها مسائل سياسي هست و مسائلي است كه بايد مسلمين به آن توجه داشته باشند. خلاصة اين بخش اينكه در منظر امام، اسلام ديني است جامع و كامل كه پاسخ‌گوي همه نيازهاي مادي و معنوي انسان است و همه بخش‌هاي سياسي و عبادي آن باهم مرتبط‌اند. ازنظر امام، تفكيك بين سياست و عبادت در اسلام ممكن نيست و بسياري از شعاير ديني، صورت و باطن سياسي دارند كه بالاترين اين شعاير، اجتماع حج است و سيرت آن چيزي جز نفي طاغوت‌هاي دروني و بيروني و عبوديت ذات ربوبي نيست. بنابراين، در مراسم و مناسك حج، بيش از هر چيز، مسئله تقابل و تضاد با نظام‌هاي سلطه‌گر، خداگريز و عصمت‌ستيز نهفته است و بدون توجه به اين وجه مهم مبارزاتي، حج چيزي جز اتلاف سرمايه‌هاي اجتماعي و خدمت به قدرت‌هاي سلطه‌جوي ملي و بين‌المللي نخواهد بود. در ادامه به‌اجمال، بخش‌هايي كوچك از انديشه مبارزاتي امام در پيش و پس از انقلاب، و تطابق رهنمودهاي ايشان در خصوص حج و حجاج با اين انديشه‌ها را بيان خواهيم كرد. 3. مقايسه ادبيات سياسي امام خميني در مبارزات انقلابي و پيام‌هاي حج با مروري بر انديشه‌هاي سياسي و انقلابي امام=، به‌خوبي درخواهيم يافت كه منطق سياسي و مبارزاتي امام، در همه‌جا يكسان است؛ چه در رهبري انقلاب اسلامي ايران و چه در هدايت امت اسلامي. دليل اين همساني هم در مباني منسجم اسلامي و اهداف الهي امام نهفته است كه رويكردي جهاني و گسترده ـ نه محدود و محصور به مكان و زمان خاص ـ دارد. البته اين بدان معنا نيست كه امام به‌شيوة يكساني در مبارزات انقلابي داخلي و نهضت جهاني اسلام قائل‌اند. نكته محوري اين است كه امام، منشأ مشكلات امت اسلامي را در همه‌جا يكسان مي‌بينند: «دوري از اسلام و نزديكي به كفر». به‌همين دليل عملاً مي‌بينيم امام در پيام‌هايي كه صرفاً مخاطب ايراني دارند، مسائل جهاني و جامعه اسلامي را طرح مي‌كنند و در پيام‌هاي حج كه مخاطب آن امت اسلامي است، به مشكلات فلسطين، لبنان و ديگر بلاد اسلامي توجه مي‌دهند و جالب‌تر اينكه در خيلي از پيام‌هاي حج به امت اسلامي، امام بخشي از پيام را به گزارش وضعيت مردم ايران اختصاص مي‌دهند. اين مسئله هم در پيام‌هاي قبل از انقلاب امام ديده مي‌شود و هم در پيام‌هاي بعد از انقلاب. ما در اين مجال اصول كلي و راهبردهاي مبارزاتي امام را مورد توجه قرار مي‌دهيم.
4. مباني، اصول و اهداف انديشه جهادي امام الف) مبنا و هدف اصلي مبارزه: طاغوت درون و بيرون مبناي انديشه سياسي امام در پيام‌هاي حج و مبارزات انقلابي، مبنا و هدف يكساني است: «مبارزه با طاغوت». امام، ركن محوري جهان‌بيني توحيدي را نبرد حق و باطل مي‌داند. اين نبرد، هميشگي است؛ چنان‌كه در طول تاريخ وجود داشته و در آينده نيز ادامه خواهد داشت. در انديشه امام، هدف اصلي انبيا و اولياي الهي، جز حاكم ساختن كلمه توحيد و توحيد كلمه نبوده است و در اين مسير، چاره‌اي جز مبارزه با شرك و الحاد، در اشكال و ابعاد مختلف، نيست. ايشان در پيامي به مردم و زائران بيت‌اللَّه الحرام، به‌مناسبت ايام حج، با اظهار تأسف از مهجوريت حج ابراهيمي و پس از ستايش خداي بزرگ كه راه و روش چگونه زيستن و براي چه آفريده‌شدن و مقصد آفرينش را به جامعه بشري آموخته است، تمام پيامبران بزرگ الهي را مجاهدان و مبارزان راه خدا مي‌داند: درود بي‏پايان بر پيامبران اولوالعزم، چون ابراهيم بت‏شكن و موساي طاغوت‌برانداز و عيساي مسيح كه اگر فرصت يافته بود، همانند آنان بود و محمد، شكننده تمامي بت‌ها و برائت‌جوينده از تمامي مشركان و ستمكاران، و سلام جاويدان بر ائمه مسلمين، اين راهگشايان پيكارگري عليه ستمكاران مسلمان‌نما و جباران غاصب حقوق الله و حقوق الناس و كج‏فهمان داغ بر پيشاني. در ادامه همين پيام، مبارزه و جهاد پيامبران و ائمه: را تابع عده و عده ندانسته است و بهانه‌هاي مختلف مرسوم را بي‌اعتبار مي‌داند. به‌اعتقاد امام=: در نظر دنياگرايان و ملت‏پرستان، آنچه از اين اولياي معظم الهي صادر شده، برخلاف عقل و شرع است. قيام بدون تجهيزات كافي را عقل آنان نمي‏پسندد و شرع آنان اجازه نمي‏دهد، و نيز به عقيده آنان، حركت از كشوري به كشوري ديگر كه داراي حكومت و تشكيلاتي مي‏باشد، مخالف با عقل و مليت بوده و بالأخره مخالف با موازين شرعي و الهي است و همچنين صلح با نمروديان و فرعونيان و ملحدان و ستمگران و سازش با ظالمانِ به‌صورت مسلمان و با زهدفروشان داغ بر پيشاني، طريق صواب و عقل و شرع بوده و هست؛ و با اين انگيزه، تسليم و سازش با آمريكاي جهان‌خوار و وابستگان به او، لزوم عقلي و شرعي دارد و تخلف از آن، مخالف شرع و عقل است، و دفاع از ملت مظلوم عراق كه زير چكمه دژخيمان به جان آمده‏اند و فوج فوج علماي عظام و ابرار بي‏پناه آنان به شهادت مي‏رسند و زنان و كودكان آنان زير لگدهاي ستمگران مي‏سوزند و مي‏ميرند و فرياد «يا للمسلمين» مي‏كشند، برخلاف عقل و شرع مي‏باشد. مي‌بينيم امام= رهبران بزرگ الهي را مبارزان و سرداران بزرگ جهاد و مبارزه با مستكبران زمان خود دانسته و در اين مسير، هر بهانه و نشانه عقب‌نشيني و سكوت را رد مي‌كنند. امام همين اعتقاد را در كتب خود به اشكال مختلف بيان داشته و در سخنراني‌هاي دوران قبل از انقلاب، به بهانه‌هاي مختلف، ابعاد آن‌ را تشريح كرده است و در بعد از انقلاب نيز همين مسير و منطق را با شدت ادامه داده است.
اما مبناي اين نظريه كه تمام اوليا و انبياي الهي به مبارزه با بت‌هاي عالم و حكومت‌هاي طاغوتي پرداخته‌اند، كجاست؟ در نظر امام=، نبرد بين جنود جهل و جنود عقل، نبردي است كه در فطرت انسان به وديعه نهاده شده است. انسان داراي فطرتي الهي است كه ميل به كمال مطلق دارد و از نقص گريزان است. اين مسئله در همه افراد بشر، در تمام زمان‌ها و مكان‌ها وجود داشته است. در اين مسير، جنود عقل در مبارزة دائم با جنود جهل‌اند و فطرت مخمورة انسان در صورت غلبة جنود جهل، محجوب خواهد ماند. بنابراين انسان، مكلف به تقويت جنود عقل و مبارزة با جنود جهل است و اين هر دو گروه در بسترهاي اجتماعي و سياسي مختلف، صورت‌هاي گوناگون و پيچيده‌اي به خود مي‌گيرند؛ درحالي‌كه باطن و سيرت يكساني دارند. امام دقيقاً برپايه همين منطق، رابطه خودسازي دروني و مبارزات اجتماعي را تبيين مي‌كنند و مناسك معنوي و اجتماعي حج را درست در همين مسير مي‌دانند. ايشان در پيامي اظهار اميدواري مي‌كنند كه حجاج، با خودسازي دروني، بر شيطان درون غلبه كرده و خود را آماده مبارزه با شياطين بيروني كنند: اين‌چنين است كه خودسازي و تقوا حجاج را عاشق شهادت مي‌كند و آنها را انگيزه‌مند و آماده رهايي از وابستگي سياسي ؛ و اگر مسلمانان جهان به انگيزه انبيا: پي‏ببرند و به اقيانوس نور متصل شوند، هرگز در اسارت شيطان و شيطان‌زادگان درنمي‏آيند و براي چند روز، مسند توهّمي و رياست‌هاي تخيلي، داغ ننگ و ذلت را بر جبين خويش نمي‏پذيرند؛ [يا اينكه] براي تقرب به شيطان بزرگ و طرح اسارت‌بار «كمپ ديويد» و اشباه آن، به جست‏وخيز بر نمي‏خاستند.
پس از اين مقدمه‌چيني است كه امام همه حجاج و مسلمانان را اين‌چنين به مبارزه دعوت مي‌كند: هان‌ اي قطره‏هاي جدا از اقيانوس قرآن و اسلام! به خود آييد و به اين اقيانوس الهي متصل شويد و به اين نور مطلق استناره كنيد تا چشم طمع جهان‌خواران از شما ببُرد، و دست تطاول و تجاوز آنان قطع شود و به زندگاني شرافتمندانه و ارزش‌هاي انساني برسيد. از اين زندگي ننگين كه مشتي اسرائيلي دوره‏گرد، بر شما حكومت كنند و مسلمانان مظلوم را در حضور شما پايمال نمايند، رهايي يابيد. بارالها، به ما خفتگان توفيق بيداري عنايت فرما و حكام كشورهاي اسلامي را به خودآر كه با معيارهاي اسلامي بر مسلمانان حكومت كنند و بت‌هاي نحس و طاغوت را در هم شكنند. امام برهمين‌اساس، به حجاج ديگر كشورها هشدار مي‌دهد كه اگر جنبه‌هاي معنوي حج را فراموش كنيد، گمان نكنيد كه بتوانيد از چنگال شيطان نفس رهايي يابيد و تا در بند خويشتن خويش و هواهاي نفساني خود باشيد، نمي‏توانيد جهاد في‌سبيل‌اللَّه و دفاع از حريم اللَّه نماييد. امام مسلمانان را به الگوپذيري از سلحشوران جمهوري اسلامي فرامي‌خواند و انذار مي‌دهد تا يك درجه از اين تحولات معنوي و روحي در آنان حاصل نشود، شيطان نفس اماره و شياطين خارج، نخواهند گذاشت كه به فكر امت اسلامي و مظلومان جهان باشند. در منطق امام، انبيا به بشر آموختند كه بت‌ها، هرچه هست، بايد شكسته شوند؛ و كعبه، كه امّ‌القُراست تا آخرين روز جهان، بايد از لوث بت‌ها تطهير شود. امام ابرقدرت‌هاي زمان ما را بت‌هاي بزرگي مي‌دانست كه جهانيان را به كرنش و پرستش خود مي‏خوانند، و با زور و زر و تزوير، خود را به آنان تحميل مي‏نمايند و كعبه معظّمه، يكتا مركز شكستن اين بت‌هاست. به‌همين‌دليل ازنظر امام خميني، مهدي منتظر، در لسان اديان و به‌اتفاق مسلمين، از كعبه ـ نه از جاي ديگر ـ ندا سر مي‏دهد و بشريت را به توحيد مي‏خواند. گويا ازنظر امام، كعبه نقطه آغاز و فرجام مبارزة حق و باطل است. ازنظر ايشان، اين مكان مجاهدت و ايثار «زائران عزيزي را در آغوش مي‏كشد كه حج را از انزواي سياسي و انحراف اساسي به‌سوي حج ابراهيمي ـ محمدي سوق مي‌دهند و حيات آن را تجديد مي‏نمايند، و بت‌هاي شرق و غرب را در هم مي‏شكنند و معناي قيام ناس و حقيقت برائت از مشركان را عرضه مي‏دارند؛ و دل ميقات، در هواي زائراني مي‏تپد كه از كشور «لا شرقيه و لا غربيه» آمده‏اند تا با تلبيه‏ و «لبيك، لبيك» دعوت خداوند را به‌سوي صراط مستقيم انسانيت اجابت كنند؛ و با پشت‌پازدن بر مكتب‌هاي شرقي و غربي و انحرافات ملي‌گرايي، فرقه‏زدايي نموده، با همه ملت‌ها، بدون درنظرگرفتن رنگ و مليت و محيط و منطقه، برادر و برابر، غم‌خوار يكديگر باشند و تحكيم وحدت كنند، و با يدِ واحده بر دشمنان بشر و زورگويان جهان‌خوار بتازند، و جمرات، انتظار فداكاراني را مي‏كشد كه از كشوري آمده‏اند كه ملت شجاع آن، شياطين بزرگ و كوچك و متوسط را بي‌باكانه از كشور خود رانده‏اند و دست ناپاكشان را از ذخاير ميهن خود قطع نموده؛ و در اين مكان مقدس نيز با سنگ‌ريزه‌ها و شعارهاي كوبنده، گروه شياطين را از «ام‌القري» و «ما حَولَها» كه جهان است، رمي و طرد كنند، و عرفات و مشعر و منا ميهماندار كساني هستند كه ملت مسلمانشان با عرفان و شعور سياسي قيام نموده‏اند تا آرمان‌ها و اماني‏ اسلام را در كشور خود و ساير كشورهاي مظلوم تحت ستم تحقق بخشند؛ و سياست‌بازان قلابي را كه با فريب و دغل بر مظلومان جهان تاخته و هستي همه را غارت نموده‏اند، رسوا كنند.
امام با همين منطق، دائم مسلمين را به جهاد عليه بزرگ‌ترين بت‌هاي عالم مي‌خوانند: كدام بت به پايه شيطان بزرگ و بت‌ها و طاغوت‌هاي جهان‌خوار مي‏رسد كه همه مستضعفان جهان را به سجده خود و ستايش خويش فراخواند و همه بندگان آزاد خداي تعالي را بنده فرمان‌بردار خويش داند؟ در فريضه حج كه لبيك به حق است و هجرت به‌سوي حق‌تعالي به‌بركت ابراهيم و محمد است، مقام «نه» بر همه بت‌ها و طاغوت‌هاست و شيطان‌ها و شيطان‌زاده‏هاست، و كدام بت از شيطان بزرگ آمريكاي جهان‌خوار و شوروي ملحد متجاوز، بزرگ‌تر، و كدام طاغوت و طاغوتچه از طاغوت‌هاي زمان ما بالاترند؟ در لبيك لبيك، «نه» بر همه بت‌ها گوييد و فرياد «لا» بر همه طاغوت‌ها و طاغوتچه‌ها كشيد و با حال شعور و عرفان به مشعرالحرام و عرفات رويد و در هر موقف، به اطمينان قلب، بر وعده‏هاي حق و حكومت مستضعفان بيفزاييد و با سكوت و سكون، تفكر در آيات حق كنيد و به فكر نجات محرومان و مستضعفان از چنگال استكبار جهاني باشيد و راه‌هاي نجات را از حق، در آن مواقف كريمه طلب كنيد. مي‌بينيم كه امام خميني، تمام مناسك و مراسم حج را عرصه اعلان جهاد عليه بت‌ها و طواغيت مي‌داند. همين منطق مبارزه، بارها در پيام‌هاي مختلف به حجاج تبيين و تكرار شده است. درمجموع مي‌توان گفت كه امام، طاغوت‌هاي حاكم را دو گروه مي‌داند: «استعمار و استكبار خارجي و استبداد داخلي». امام در مبارزات انقلاب اسلامي، نظام ستم‌شاهي را دست‌نشانده و نوكر استعمار مي‌دانست و يكي از اهداف مبارزه را در ساقط نمودن اين حكومت ترسيم كرده بود.
ب) مبارزه با استكبار جهاني و استبداد داخلي يك ـ استبداد داخلي
امام در مبارزات دوران انقلاب، يكي از اهداف مبارزه را اسقاط نظام استبدادي ستم‌شاهي مي‌دانست. ايشان در پاسخ به نامه دانشجويان فارسي‌زبان در آمريكا و كانادا در مرداد 1349 با يادآوري وقايع پانزده خرداد، آن‌ را سند زنده مبارزه با استبداد مي‌داند. در سخنراني ديگري باز ضمن برشماري جنايات نظام ستم‌شاهي و بيان خوي استبدادي آن، بر ضرورت مبارزه تأكيد مي‌كند و هدف انقلاب را مبارزه با استبداد و تلاش براي رهايي جامعه اسلامي از چنگ نظام ديكتاتوري وابسته مي‌داند. همين‌طور در پيام به حجاج در بسياري موارد، مردم را به مبارزه با دولت‌هاي فاسد و دست‌نشانده دعوت مي‌كند. اساساً امام حكام دست‌نشانده را عملة استبداد بين‌المللي مي‌داند و ازنظر ايشان، آنچه از قرن‌ها پيش تا كنون بر سر مسلمين آمده، خصوصاً در يكي دو قرن اخير كه دست دولت‌هاي اجنبي به كشورهاي اسلامي باز شده و سايه شوم آنان بلاد مسلمين را به تاريكي و ظلمات كشانده است و ذخاير خداداد آنان را به باد فنا داده و به‌طور مداوم مي‏دهد، غفلت مسلمانان از مسائل سياسي و اجتماعي اسلام است، كه به دست استعمارگران و استثمارچيان و عمّال غرب‌زده و شرق‏زده آنان، به توده‏هاي مسلمانان محروم، تحميل شده است. ايشان در پيامي به‌مناسبت كشتار زائران در حج بيان مي‌كنند: فرقي بين محمدرضاخان و صدام آمريكايي و سران حكومت مرتجع عربستان در اسلام‏زدايي و مخالفتشان با قرآن نيست و همه نوكر آمريكا هستند و مأمور خراب‌كردن مسجد و محراب و مسئول خاموش‌نمودن شعله فرياد حق‌طلبانه ملت‌ها.
دو ـ استعمار و استكبار (آمريكا دشمن اصلي) ايشان در تهيچ مردم انقلابي ايران به مبارزه، مسئله استكبار و استعمار را مسئله اول مي‌داند. همين‌طور براي امت اسلامي باز مسئله استكبار و استبداد بين‌المللي مسئله اول است. در همين چارچوب، آمريكا شيطان بزرگ و بزرگ‌ترين طاغوت زمان و هدف اصلي مبارزه است. در نظر امام، مهم‌ترين و دردآورترين مسئله‏اي كه ملت‌هاي اسلامي و غيراسلامي كشورهاي تحت سلطه با آن مواجه‌اند، موضوع آمريكاست. ايشان آمريكا را دشمن شماره يك مردم محروم و مستضعف جهان مي‌داند كه براي سيطره سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظامي خويش بر جهانِ زير سلطه، از هيچ جنايتي خودداري نمي‌كند. ايشان در پيام به حجاج، باز بر همين مسئله تأكيد مي‌كند و رمز موفقيت آمريكا و اسرائيل را در تفرقه‌افكني مي‌داند. سه ـ مسئله اسرائيل (محصول اتفاق استبداد داخلي و استكبار جهاني) اسرائيل و مسئله فلسطين را مي‌توان از كانوني‌ترين مسائل مورد نظر امام در ميدان مبارزه و تخاصم سياسي دانست. امام اين مسئله را مربوط به همه كشورهاي اسلامي، بلكه مؤثر بر سرنوشت همه ملل عالم مي‌داند. ازنظر امام، پيوند گريزناپذيري بين استبداد داخلي، استكبار بين‌المللي و حفظ و بقاي اسرائيل هست. به‌همين‌دليل امام، همواره و در مبارزات انقلابي و نيز پيام‌هاي حج، بدون استثنا به ضرورت مبارزه با اين غدة سرطاني توجه داده‌اند. ايشان در 19 مهر 1351 بيان مي‌كنند: مقصود دوَل بزرگ استعمار از ايجاد اسرائيل، تنها اشغال فلسطين نيست؛ بلكه اگر به آنان فرصت داده شود، تمام كشورهاي عربي ـ العياذ بالله ـ به سرنوشت فلسطين دچار خواهند شد. در ادامه مسلمين را تحريض مي‌كنند، از مجاهداني كه عليه صهيونيست‌ها قيام نموده‌اند، حمايت كنند. امام بعد از انقلاب، همين منطق را با استحكام و قدرت ادامه دادند. در مقطعي كه دولت‌هاي دست‌نشانده، جمهوري اسلامي را به داشتن رابطه با اسرائيل متهم مي‌كردند، امام ضمن رد اين ادعاي واهي، سوابق دفاع خود و ملت ايران را از فلسطين چنين توضيح مي‌دهند: چه شخص مطلعي است كه نداند ايران دشمن سرسخت اسرائيل بوده و هست، و نداند كه يكي از موارد اختلاف ما با شاه مخلوع، روابط دوستانه او با اسرائيل بود، و چه كسي است كه نداند ما بيشتر از بيست سال است كه در خطابه‌ها و اعلاميه‌ها اسرائيل را هم‌رديف آمريكا در ستمگري و دنباله او در تجاوز و غارتگري محكوم كرديم، و كيست كه نداند در طول انقلاب اسلامي و در شور تظاهرات ميليوني، ملت مسلمان ايران، اسرائيل را در رديف آمريكا دشمن خود خواند و نفت را بر روي آنان بست و خشم و نفرت خود را نثار هر دو كرد. امام در يكي از پيام‌ها ضمن برشمردن جنايات اسرائيل و ابراز تأسف و تأثر، اين جنايات را مصيبتي بزرگ مي‌داند و بزرگ‌تر از آن را ناتواني و كوتاهي مسلمانان در رويارويي با اسرائيل. ازنظر ايشان، فاجعه براي مسلمانان آن است كه بعضي از دولت‌هاي به‌اصطلاح مسلمان، با ديدن اين فجايع بزرگ، مانع مي‏شوند تا مظلومان از دست ستمگران حتي ناله كنند. درمجموع امام معتقدند ملت‌هاي مسلمان بايد درصدد نجات فلسطين باشند و «مراتب انزجار و تنفر خويش را از سازش‌كاري و مصالحه رهبران ننگين و خودفروخته‌هايي كه به نام فلسطين، آرمان مردم سرزمين‌هاي غصب‌شده و مسلمانان اين خطه را به تباهي كشيده‏اند، به دنيا اعلام كنند و نگذارند اين خائنان بر سر ميز مذاكره‌ها و رفت و آمدها، حيثيت و اعتبار و شرافت ملت قهرمان فلسطين را خدشه‏دار كنند». درمجموع، همچنان‌كه در سطور پيشين اشاره شد، امام عامل اصلي بقا و دوام دولت ضعيف و جنايت‌پيشه اسرائيل را ملازمت و معاضدت دولت‌هاي مستبد دست‌نشانده در كشورهاي اسلامي با دولت آمريكا مي‌داند:
تأسف دارد كه اسلام آن وضع را دارد و كساني كه ادعاي اسلام را مي‏كنند، اين وضع را دارند. اسلام نسبت به متخلفين، نسبت به متجاوزين، آن‌طور سخت‌گيري مي‏كند و اينهايي كه مي‏گويند ما تابع اسلام هستيم، تشويق هم مي‏كنند.
ج) رويارويي جاويدان بين حق و باطل و اهميت جهاد در راه خدا نكته مهم ديگر در انديشه امام، تأكيد بر دائم‌بودن نبرد حق و باطل است: قرآني كه ما را از برخورد انبياي معظم الهي با مستكبرين جهان و جهان‌خواران طول تاريخ آگاه نموده و از طريقه حضرت خاتم‌الرسل9 با مشركان و زورگويان و كفار و در رأس آنان منافقان، مطلع كرده و اين برخورد، جاويدان و براي هر عصري و هر مصري‏ است. در اين كتاب جاويد مي‏بينيم كه فرموده: (قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللهُ بِأَمْرِهِ وَ اللهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ)‏ ؛ خطاب به مصلحت‏انديشان و سازش‌كاران و متأسفان براي شهادت جوانان و ازدست‌رفتن مال‌ها و جان‌ها و خسارت‌هاي ديگر وارد شده و جالب‌آنكه بعد از حبّ خداي‌تعالي و رسول اكرم9 در بين تمام احكام الهي، جهاد في‌سبيل‌الله را ذكر فرموده و تنبه داده كه جهاد في‌سبيل‌الله در رأس تمام احكام است كه آن حافظ اصول است و تذكر داده كه در صورت قعود از جهاد، منتظر عواقب آن باشيد؛ از ذلت و اسارت و بربادرفتن ارزش‌هاي اسلامي و انساني و نيز از همان چيزها كه خوف آن را داشتيد، از قتل عام صغير و كبير و اسارت ازواج و عشيره؛ و بديهي است كه همه اينها پيامد ترك جهاد، خصوصاً جهاد دفاعي است كه ما اكنون گرفتار آن هستيم و اشاره به اين امر است آيه كريمه ‏(فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ) ، و كدام فتنه و بليه بالاتر از آنچه دشمنان اسلام، خصوصاً در اين زمان براي برچيدن اساس اسلام و برپاكردن حكومت‌هايي مثل ستم‌شاهي و برگرداندن مستشاران غارتگر و بربادرفتن حرث و نسل ملت و بر سر كشور و ملت ايران، آن آيد كه بر سر كشور عراق و ملت مظلوم آن در اين چند سال آمد.
د) اصول و راه حل مبارزه امام براي يك مبارزه درست و پيش‌برنده، لوازم و شرايطي قائل‌اند و ابعاد آن را به‌مناسبت‌هاي مختلف تبيين مي‌كنند. بخش مهمي از پيام‌هاي حج امام به اين موضوع اختصاص دارد. در اينجا صرفاً مهم‌ترين اصول مبارزه سياسي در اسلام ازمنظر ايشان را به‌اجمال بررسي مي‌كنيم:
يك ـ ضرورت وحدت و انسجام
امام همواره يكي از دلايل عقب‌ماندگي و ويراني ملل اسلامي را تفرقه دانسته‌اند. ايشان در مبارزات دوران انقلاب، همواره بر مسئله وحدت و انسجام بين مردم و همچنين مردم و حكومت تأكيد داشته‌اند. اما اين مشكل را در سطح امت اسلامي، بسيار جدي‌تر و عميق‌تر مي‌بينند. براين‌اساس، بر وحدت مسلمين تأكيد بيشتري داشته و حج را مهم‌ترين محور اتحاد و انسجام برپايه اسلام مي‌دانند. ازنظر ايشان، عامل اصلي تشتت و ازهم‌گسيختگي در بين امت اسلامي، شيطان بزرگ است كه به چند طريق عمل مي‌كند: ـ جوجه‌هاي شيطان بزرگ ؛
ـ ترويج ملي‌گرايي افراطي ؛
ـ ايجاد اختلاف مذهبي ؛
ـ آخوندهاي درباري: امام نقش ملاهاي منحرف و دست‌نشانده حكام جور در ايجاد نقار و شقاق در بين امت اسلامي را نقشي بي‌بديل و زجرآور مي‌داند. ازنظر ايشان، به‌دليل همين سرسپردگي و حماقت اين گروه است كه هيچ‌گاه مورد تعرض تروريست‌ها قرار نگرفته‌اند.
دو ـ دعوت به وحدت براي قيام
امام ضمن تذكر درباره عوامل تفرقه‌افكن، همه مسلمين را به اتحاد و انسجام دعوت مي‌كنند. كمتر مطلبي‌ تا اين اندازه مورد توجه و تأكيد امام قرار گرفته و مكرر به آن دعوت شده است؛ به‌خصوص در پيام‌هاي حج. مطلب زير نمونه خوبي از لحن و منطق امام در دعوت به اتحاد است؛ اتحادي كه به افزايش نيروي مسلمين و تشجيع روحي و تجهيز قواي آنها منجر شده و در قيام عليه مستكبران، پيروزي را به ارمغان خواهد آورد. اين مطلب در يكي از پيام‌هاي امام به زائران حج آمده است: هان! بشناسيد اين مشاعر بزرگ را، و مجهز شويد از مركز بت‏شكني براي شكستن بت‌هاي بزرگ كه به‌صورت قدرت‌هاي شيطاني و چپاولگران آدم‌خوار درآمده‏اند، و از اين قدرت‌هاي تهي از ايمان نهراسيد، و با اتكال به خداي بزرگ در اين مواقف عظيمه، پيمان اتحاد و اتفاق در مقابل جنود شرك و شيطنت ببنديد، و از تفرق و تنازع بپرهيزيد: (وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ).‏ رنگ و بوي ايمان و اسلام كه اساس پيروزي و قدرت است، با تنازع و دسته‏بندي‌هاي موافق با هواهاي نفسانيه و مخالف با دستور حق‌تعالي زدوده مي‏شود، و اجتماع در حق و توحيد كلمه و كلمه توحيد كه سرچشمه عظمت امت اسلامي است، به پيروزي مي‏رسد. ‌اي مسلمانان جهان! چه شد شما را كه در صدر اسلام با عده بسيار كم، قدرت‌هاي عظيم را شكستيد و امت بزرگ اسلامي ـ انساني ايجاد نموديد. اكنون با قريب يك ميليارد جمعيت و دارابودن مخازن بزرگي كه بالاترين حربه است، در مقابل دشمن، اين‌چنين ضعيف و زبون شديد؟ آيا مي‏دانيد كه تمام بدبختي‌هاي شما در تفرقه و اختلاف بين سران كشورهاي شما و بالنتيجه بين خود شماست؟ از جاي برخيزيد و قرآن كريم را به دست گرفته و به فرمان خداي‌تعالي گردن نهيد تا مجد خود و عظمت اسلام عزيز را اعاده كنيد. بياييد و به يك موعظه خداوند گوش فرا دهيد؛ آنجا كه مي‏فرمايد: (قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‏ وَ فُرادى)‏ همه قيام كنيد و براي خدا قيام كنيد؛ قيام فرادا در مقابل جنود شيطاني باطنِ خودتان، و قيام همگاني در مقابل قدرت‌هاي شيطاني. اگر قيام و نهضت، الهي و براي خدا باشد، پيروز است. اي مسلمانان جهان و اي مستضعفان عالم! دست‌به‌دست هم دهيد و به خداي بزرگ رو آوريد و به اسلام پناهنده شويد، و عليه مستكبران و متجاوزان به حقوق ملت‌ها پرخاش كنيد. اي زائران خانه خدا، در مواقف و مشاعر الهي به‏ هم بپيونديد و از خداوندتعالي نصرت اسلام و مسلمين و مستضعفان جهان را بخواهيد.
سه ـ ضرورت توجه به وضعيت محرومان و مستضعفان
امام، هم در مبارزات دوران انقلاب و هم در پيام‌هايشان به حجاج، همواره به مسئله محرومان و مستضعفان عالم توجه داشته‌اند. ازنظر ايشان، يكي از اهداف جهاد با مستكبران عالم، رهايي قشر محروم و مظلوم از چنگال آنان است. در انديشه امام، اساساً اسلام براي نجات مستضعفان آمده است. ازنظر امام، جنگ‌هاي زمان پيامبر9، هميشه جنگ مستضعفان با زورمندها بوده است؛ با كساني مثل ابوسفيان و امثال آنها كه صاحب قدرت بوده‌اند و منافع ملت‌ها را غارت كرده‌اند. امام معتقدند در يك آيه قرآن، نمي‌توان مطلبي پيدا كرد كه مستضعفان را به ملايمت با زورمندان جبار دعوت كرده باشد. اساساً تمام انبيا با كمك مستضعفان بر مستكبران پيروز شده‌اند و انقلاب اسلامي نيز انقلابي است جهاني و الگويي كامل است براي دعوت مستضعفان به قيام و مبارزه با مستكبران عالم: تمام اديان آسماني از بين توده‌ها برخاسته است و با كمك مستضعفين، بر مستكبرين حمله برده است. مستضعفين، در همه طول تاريخ، به كمك انبيا برخاسته‏اند و مستكبرين را به جاي خود نشانده‏اند. در اسلام، پيغمبر اكرم از بين مستضعفين برخاست و با كمك مستضعفين، مستكبرين زمان خودش را آگاه كرد يا شكست داد. مستضعفين بر تمام اديان حق دارند. مستضعفين به اسلام حق دارند؛ زيرا در طول تاريخ 1400 ساله، اين جمعيت بودند كه كمك كردند دين اسلام را؛ ترويج كردند از دين اسلام. رژيم‌هاي شاهنشاهي و مستكبرين وابسته به آن رژيم، هميشه راه آنها غير راه اسلام بوده است و با مبارزه با اسلام، زندگي منحوس خود را ادامه مي‏دادند. مستضعفين بودند كه دنبال انبيا بودند، دنبال علما بودند، دنبال اوليا بودند. نهضت ما هم با مستضعفين پيش رفت. مستكبرين يا فرار كردند يا در منازل خود نشستند.
امام در بيان مفهوم مستضعف، معتقدند: مستكبرين منحصر به سلاطين نيستند، منحصر به رؤساي جمهور و دولت‌هاي ستمگر نيستند. مستكبر معناي اعمي دارد كه يك مصداقش همان اجانب هستند كه تمام ملت‌ها را ضعيف مي‏شمرند و مورد تجاوز و تعدي قرار مي‏دهند؛ يك مورد هم همين دولت‌هاي جائر و سلاطين ستمگر هستند كه ملت‌هاي خودشان را ضعيف مي‏شمرند و به آنها تعدي مي‏كنند و دست تعدي به ملت‌ها دراز مي‏كنند. ازنظر امام «هر فرد، مي‏شود كه مستكبر باشد و مي‏شود مستضعف باشد. اگر من به زيردست‌هاي خودم، ولو چهار نفر باشد، تعدي و تجاوز كردم و آنها را كوچك شمردم، بنده خدا را كوچك شمردم، من مستكبرم و او مستضعف؛ و مشمول همان معنايي است كه مستكبرين و مستضعفين هستند». امام در پيام به حجاج، مكرر همين مطلب را بيان كرده و حج‌گزاران را به قيام عليه مستكبران و حمايت از مستضعفيان عالم فراخوانده‌اند. ازنظر ايشان، يكي از كاركردهاي حج، اساساً ايجاد وحدت و همدلي بين مستضعفان است. اين كنگره، كنگره بين‌المللي مستضعفان براي همدلي و همفكري در راستاي مبارزه با مستكبران است. جالب اينكه امام در يكي از پيام‌هايشان به حجاج، پيشنهاد تأسيس حزب جهاني مستضعفان را مي‌دهد كه منجر به اتحاد و همدلي مي‌شود: تمام مستضعفان دنيا، اعم از مُسْلم و غيرمُسْلم ـ اين دولت‌هاي غيراسلامي كه به مردم ظلم مي‏كنند؛ ملت‌ها اين‌طور نيستند. ملت مثلاً آمريكا، ملت فرانسه، آنها كه ظلمي نمي‏خواهند بكنند. اينكه ظلم مي‏كند، آنكه خلاف مي‏كند، دولت‌ها هستند. آنها هم مستضعفينشان گرفتار مستكبرين است ـ اگر يك حزبي در عالم، پيدا بشود، يك حزب عالَمي، حزب مستضعفين، كه همان «حزب الله» است، اين مشكل رفع بشود. با رفع اين دو اشكال، تمام مشكلات مسلمين رفع مي‏شود؛ هيچ قدرتي با اين قدرت‌ها نمي‏تواند مقابله بكند. ايشان در يكي ديگر از پيام‌هاي حج، ضمن يادآوري اين مطلب كه از جمله وظايف در اين اجتماع عظيم، دعوت مردم و جوامع اسلامي به وحدت كلمه و رفع اختلافات بين طبقات مسلمين است، خطبا، گويندگان و نويسندگان را دعوت مي‌كنند در اين امر حياتي اقدام نمايند و كوشش كنند در به‌وجودآوردن جبهه مستضعفان كه با وحدت جبهه و وحدت كلمه و شعار «لا اله الا الله»، از تحت اسارت قدرت‌هاي شيطاني اجانب و استعمارگران و استثمارگران بيرون آيند و با اخوت اسلامي بر مشكلات غلبه پيدا كنند. البته توان تجميع مستضعفان و تهييج آنان به مبارزه، لوازمي دارد كه بايد به آن توجه كرد و از آن جمله توجه به مردم ضعيف و همدلي با آنان است: حقيقت حج اين است كه شما برويد درد مردم را ببينيد؛ ببينيد فقرا چه‌جوري هستند، شما هم بشويد آن‌طور. ببينيد مستمندان جهان چطورند، شما هم [به‏] آن رنگ درآييد. خوب، شما حاجي هستيد، شما مسلماني هستيد كه مي‏خواهيد به داد مسلمين برسيد، به داد مستضعفان جهان برسيد. اين‌قدر بالا نبريد توقعات خودتان را كه خداي تبارك‌وتعالي يك وقت ـ خداي نخواسته ـ امر بفرمايد كه اين‌جور نشود ـ و نمي‏شود آن‌وقت ـ آن وقت گرفتاري زياد مي‏شود. دقت در مجموع بيانات امام نشان مي‌دهد كه اين ديدگاه، صرفاً يك سفارش اخلاقي نيست، بلكه ازنظر امام، يكي از شروط اصلي مبارزه با استكبار، دوري از طواغيت و منش‌هاي اشرافي و تمسك به ساده‌زيستي و هم‌سفرگي با فقراست. مجاهدي كه مي‌خواهد با طواغيت زمان مبارزه كند، نمي‌تواند رفاه‌طلب و تن‌پرور باشد.
چهار ـ ضرورت مبارزه با بي‌تفاوتي
امام معتقدند بايد رويكرد مسلمانان درباره اسلام و ارزش‌هاي آن تغيير كند؛ به‌خصوص نسبت به رويكرد سياسي و جهادي آن. ازنظر ايشان، يكي از عوامل خمودي و عقب‌ماندگي مسلمانان، ترويج روحيه بي‌تفاوتي و ولنگاري در بين مردم است. اين مسئله در همه‌جاي جهان اسلام، بليه عمومي است. اساساً مي‌توان گفت يكي از هدف‌هاي امام در پيام‌هاي حج، اين است كه مسلمانان را از بي‌اعتنايي به اطراف و مسائل جهان اسلام خارج كند و روحيه انقلابي را در آنها پديد آورد. اين بي‌اعتنايي در منطق امام، همه اقشار، اعم از علما و عامه مردم را شامل مي‌شود. در نظر امام، بدترين نوع بي‌اعتنايي، بي‌اعتنايي صاحبان انديشه، روشنفكران و علماست؛ زيرا بي‌اعتنايي آنها به عموم مردم سرايت مي‌كند. به‌همين‌دليل مي‌بينيم هم‌زمان امام، هم علما و هم ساير اقشار بلاد اسلامي را به مبارزه و قيام دعوت مي‌كنند. ايشان مكرر در پيام‌هاي حج، علما و خطبا را به مبارزه عليه بي‌اعتنايي دعوت مي‌كنند. ازنظر امام، در ايران قبل از انقلاب، دخالت در امور سياسي يك عيب شده بود. الآن هم شايد بعضي اشخاص اين را يك عيبي مي‏دانند كه فلان ملّا چه كار دارد به اينكه در ايران چه مي‏گذرد؛ تو نمازت را بخوان و برگرد منزلت، دعا بكن. اين نقشه‏اي بود كه تحميل بر همه ما شده بود؛ يعني، جوري شده بود كه همه باورمان آمده بود آخوند چه به اينكه ببيند در امور مسلمين چه مي‏گذرد. آن امور مسلميني كه در صدر اسلام با علماي اسلام بوده، پيغمبر اكرم عالم بزرگ اسلام، بالاترين شخص اسلام، حضرت امير7 هم همين‌طور؛ آن‌وقت آن‌طور بوده است و بعد وضع برگشت به اينكه نمي‏توانست يك آخوندي، يك عالمي، يك مجتهدي اسم سياست را ببرد. نمي‏توانست دخالت در يك امري بكند. مي‏گفتند به شما چه ربط دارد؟ شما بنشين سر جايتان! به ما چه كه فلان چيز. ازنظر ايشان، الآن هم در بلاد اسلامي همين روحيه حاكم است؛ براي مثال: حجاز، كه مركز اسلام بوده است و مركز تجهيز همه قواي اسلامي بوده است، همين وضع را دارد كه‏ [مي‏گويند:] به ما چه ربط دارد كه كجا چه مي‏شود؟ به ما چه ربط دارد كه اسرائيل چه مي‏كند؟ اين «به ما چه ربط دارد» كه يك شعاري شده بود بين همه، اسباب اين شد كه رسيده است كار به آنجا كه مي‏بينيد كه بلاد مسلمين آن‌طور دستخوش تاخت و تاز آمريكا شده كه از آن‌ور دنيا آمده است براي مسلمين مي‏خواهد همه كارها را او اداره كند؛ قيّم شده است. الآن آمريكا قيّم امور مسلمين شده است. در همه امورشان او بايد دخالت كند و مملكت اسلامي را او بايد اداره كند؛ او بايد ارتش بفرستد و نمي‏دانم چه بفرستد. اينها براي همين بود كه ما اسلام را از محتواي خودش بيرون كرده بوديم، و حالا هم هر چه فرياد زده مي‏شود در ايران الحمدلله، خوب است و دارد پيشرفت مي‏كند، اما جاي ديگر، اين فرياد به جايي نمي‏رسد. امام به‌شدت با اين منطق مخالف بود و معتقد بود روحيه مسئوليت‌پذيري در قبال مشكلات جوامع اسلامي و ديگر مردمان عالم بايد برپايه منطق دين مهرپرور اسلام، ترويج و تقويت بشود. دراين‌صورت است كه امكان تجميع نيروها و توانايي‌ها براي مبارزه با مشكلات در عرصه‌هاي گوناگون وجود خواهد داشت.
پنج ـ تعاطي و تعامل بين مسلمين براي بهره‌گيري از تجارب امام در مسير نهضت جهاني اسلام معتقدند بايد تجربه‌هاي مبارزاتي و جهادي مسلمين در اختيار ديگران قرار بگيرد. مسلمين علاوه بر كمك مادي به يكديگر بايد تجارب سياسي و فرهنگي خود را نيز در مسير مبارزه با طاغوت، سخاوتمندانه و بدون كوچك‌ترين چشمداشتي مبادله كنند؛ با همين منطق، معتقدند بايد تجارب انقلاب اسلامي ايران به‌طور كامل در اختيار ساير ملل مسلمان قرار بگيرد: تجربه انقلاب اسلامي در ايران، با خون‌بهاي هزاران شهيد و مجروح و خراب‌شدن منزل‌ها و به آتش كشيده‌شدن خرمن‌هاي كشاورزان و كشته‌شدن تعداد بسياري در بمب‌گذاري‌ها و اسيرشدن فرزندان انقلاب و اسلام به دست دژخيمان بعث عراق و هزاران‌گونه تهديد و فشار اقتصادي و جاني به دست آمده است. ملت ايران تجربه پيروزي بر كفر جهاني را در خراب‌شدن منازل خود بر سر كودكان در خواب به دست آورده و با فداكاري‌ها و مجاهدات، انقلاب و كشور خود را بيمه كرده است، و ما به تمام جهان، تجربه‏هايمان را صادر مي‏كنيم و نتيجه مبارزه و دفاع با ستمگران را بدون كوچك‌ترين چشمداشتي، به مبارزان راه حق انتقال مي‏دهيم و مسلماً محصول صدور اين تجربه‏ها، جز شكوفه‏هاي پيروزي و استقلال و پياده‌شدن احكام اسلام براي ملت‌هاي دربند نيست. روشنفكران اسلامي، همگي با علم و آگاهي بايد راه پرفرازونشيب دگرگون‌كردن جهان سرمايه‌داري و كمونيسم را بپيمايند و تمام آزادي‌خواهان بايد با روشن‏بيني و روشنگري، راه سيلي‌زدن بر گونه ابرقدرت‌ها و قدرت‌ها، خصوصاً آمريكا را بر مردم سيلي‌خورده كشورهاي مظلوم اسلامي و جهان سوم، ترسيم كنند.
5. برائت از مشركان، ملخص و مجمع ابعاد مبارزاتي انديشه امام شايد بتوان گفت چكيدة انديشه مبارزاتي امام را مي‌توان در نگاه ايشان به مسئله برائت و مراسم برائت از مشركين در حج دانست. همه آنچه را در خصوص انديشه سياسي امام در مبارزات انقلاب و نيز در خصوص مسائل امت اسلامي و نظام جهاني گفته شد، مي‌توان در پيام برائت ايشان جست‌وجو كرد. در اينجا مجال پرداخت به همه عناصر جهادي انديشه امام در پيام برائت نيست. به‌ناچار صرفاً مجملي از يكي از پيام‌هاي ايشان به حجاج بيان مي‌شود. ايشان در ششم مرداد 1366 در پيامي به مسلمانان ايران و جهان و زائران بيت الله الحرام اعلام كرد: اعلان برائت از مشركان كه از اركان توحيدي و واجبات سياسي حج است. بايد در ايام حج، به‌صورت تظاهرات و راه‌پيمايي، باصلابت و شكوه هرچه بيشتر و بهتر، برگزار شود و فرياد كوبنده برائت از مشركان و ملحدان استكبار جهاني و در رأس آنان آمريكاي جنايت‌كار را در كنار خانه توحيد طنين اندازند و از ابراز بغض و كينه خود نسبت به دشمنان خدا و خلق غافل نشوند. مگر تحقق ديانت، جز اعلام محبت و وفاداري نسبت به حق و اظهار خشم و برائت نسبت به باطل است؟ حاشا كه خلوص عشق موحدين جز به ظهور كامل نفرت از مشركين و منافقين ميسر شود، و كدام خانه‏اي سزاوارتر از كعبه و خانه امن و طهارت و ناس كه در آن، به هر چه تجاوز و ستم و استثمار و بردگي و يا دون‌صفتي و نامردمي است، عملاً و قولاً پشت شود. در همين پيام آمده است كه برائت كهنه‌شدني نيست و نه‌تنها اعلان برائت به ايام و مراسم حج منحصر نشود، كه بايد مسلمانان فضاي سراسر عالم را از محبت و عشق به ذات حق و نفرت و بغض عملي به دشمنان خدا لبريز كنند و به وسوسه خناسان و شبهات ترديدآفرينان و متحجران و منحرفان گوش فراندهند و لحظه‏اي از اين آهنگ مقدس توحيدي و جهان‌شمولي اسلام، غفلت نكنند. نكته محوري اينكه امام درهرحال، اعلان برائت در حج را به‌منزله «تجديد ميثاق مبارزه و تمرين تشكل مجاهدان براي ادامه نبرد با كفر و شرك و بت‏پرست‌ها» مي‌دانند؛ امري كه ازنظر ايشان به شعار هم خلاصه نمي‏شود؛ بلكه «سرآغاز علني‌ساختن منشور مبارزه و سازمان‌دهي جنود خداي‌تعالي در برابر جنود ابليس و ابليس‌صفتان است» و از اصول اوليه توحيد به شمار مي‏رود، و اگر مسلمانان در خانه ناس و خانه خدا از دشمنان خدا اظهار برائت نكنند، پس در كجا مي‏توانند اظهار نمايند؟ و اگر حرم و كعبه و مسجد و محراب، سنگر و پشتيبان سربازان خدا و مدافعان حرم و حرمت انبيا نيست، پس مأمن و پناهگاه آنان در كجاست؟ همچنين امام خميني= اعلان برائت را «مرحله اول مبارزه» مي‌دانند كه ادامه آن مراحل ديگر وظيفه ماست و در هر عصر و زماني، جلوه‌ها و شيوه‌ها و برنامه‏هاي متناسب خود را مي‏طلبد و بايد ديد كه در عصري همانند امروز كه سران كفر و شرك همه موجوديت توحيد را به خطر انداخته‏اند و تمام مظاهر ملي و فرهنگي و ديني و سياسي ملت‌ها را بازيچه هوس‌ها و شهوت‌ها نموده‏اند، چه بايد كرد. آيا بايد در خانه‌ها نشست و با تحليل‌هاي غلط و اهانت به مقام و منزلت انسان‌ها و القاي روحيه ناتواني و عجز در مسلمانان، عملاً شيطان و شيطان‌زادگان را تحمل كرد و جامعه را از وصول به خلوص كه غايت كمال و نهايت آمال است، منع كرد و تصور نمود كه مبارزه انبيا با بت و بت‏پرست‌ها منحصر به سنگ و چوب‌هاي بي‌جان بوده است و نعوذ بالله پيامبراني همچون ابراهيم7، در شكستن بت‌ها پيش‌قدم و اما در مصاف با ستمگران، صحنه مبارزه را ترك كرده‏اند؟ و حال‌آنكه تمام بت‏شكني‌ها و مبارزات و جنگ‌هاي حضرت ابراهيم با نمروديان و ماه و خورشيد و ستاره‏پرستان، مقدمه يك هجرت بزرگ و همه آن هجرت‌ها و تحمل سختي‌ها و سكونت در وادي غيرذي‌زرع و ساختن بيت و فديه اسماعيل، مقدمه بعثت و رسالتي است كه در آن، ختم پيام‏آوران، سخن اولين و آخرين بانيان و مؤسسان كعبه را تكرار مي‏كند و رسالت ابدي خود را با كلام ابدي‏ (إِنَّنِي بَرِي‏ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ)‏ ابلاغ مي‏نمايد؛ كه اگر غير از اين، تحليل و تفسيري به‌دست دهيم، اصلاً در زمان معاصر، بت و بت‏پرستي وجود ندارد و راستي كدام انسان عاقلي است كه بت‏پرستي جديد و مدرن را در شكل‌ها و افسون‌ها و ترفندهاي ويژه خود نشناخته باشد و از سلطه‏اي كه بتخانه‏هايي چون كاخ سياه بر ممالك اسلامي و خون و ناموس مسلمين و جهان سوم پيدا كرده‏اند، خبر نداشته باشد.
ازنظر ايشان، امروز فرياد برائت ما از مشركان و كافران، «فريادِ از ستم ستمگران و فرياد امتي است كه جانشان از تجاوزات شرق و غرب و در رأس آنان، آمريكا و اذناب آن، به لب رسيده است و خانه و وطن و سرمايه‏اش به غارت رفته است»؛ «فرياد ملت مظلوم و ستم ـ ديده ـ كشيده افغانستان»؛ «فرياد مردم مسلمان آفريقا، فرياد برادران و خواهران ديني ما كه به‌جرم سياه‌بودن، تازيانه ستمِ سيه‏روزان بي‏فرهنگِ نژادپرست را مي‏خورند»؛ «فرياد برائت مردم لبنان و فلسطين و همه ملت‌ها و كشورهاي ديگري كه ابرقدرت‌هاي شرق و غرب، خصوصاً آمريكا و اسرائيل به آنان چشم طمع دوخته‏اند و سرمايه آنان را به غارت برده‏اند و نوكران و سرسپردگان خود را به آنان تحميل نموده‏اند و از فواصل هزاران كيلومتر راه به سرزمين‌هاي آنان چنگ انداخته و مرزهاي آبي و خاكي كشورشان را اشغال كرده‏اند»؛ «فرياد برائت همه مردماني كه ديگر تحمل تفرعن آمريكا و حضور سلطه‌طلبانه آن را از دست داده‏اند و نمي‏خواهند صداي خشم و نفرتشان براي ابد در گلوهايشان خاموش و افسرده بماند و اراده كرده‏اند كه آزاد زندگي كنند و آزاد بميرند و فريادگر نسل‌ها باشند»؛ «فرياد دفاع از مكتب و حيثيات و نواميس، فرياد دفاع از منابع و ثروت‌ها و سرمايه‏ها، فرياد دردمندانه ملت‌هايي است كه خنجر كفر و نفاق قلب آنان را دريده است»؛ «فرياد فقر و تهيدستي گرسنگان و محرومان و پابرهنه‏هايي است كه حاصل عرق جبين و زحمات شبانه‌روزي آنان را، زراندوزان و دزدان بين‌المللي به يغما برده‏اند و حريصانه از خون‌دل ملت‌هاي فقير و كشاورزان و كارگران و زحمتكشان، به اسم سرمايه‌داري و سوسياليزم و كمونيزم مكيده و شريان حيات اقتصاد جهان را به خود پيوند داده‏اند و مردم جهان را از رسيدن به كمترين حقوق حقه خود، محروم نموده‏اند»؛ «فرياد امتي است كه همه كفر و استكبار به مرگ او در كمين نشسته‏اند و همه تيرها و كمان‌ها و نيزه‌ها به‌طرف قرآن و عترت عظيم نشانه رفته‏اند».
امام= در بخش‌هاي پاياني همين پيام، اين‌گونه منطق ظلم‌ستيز خود را تكميل مي‌كند: قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها و نوكران آنان، مطمئن باشند كه اگر خميني يكه و تنها هم بماند، به راه خود كه راه مبارزه با كفر و ظلم و شرك و بت‏پرستي است، ادامه مي‏دهد و به ياري خدا در كنار بسيجيان جهان اسلام، اين پابرهنه‏هاي مغضوب ديكتاتورها، خواب راحت‏ را از ديدگان جهان‌خواران و سرسپردگاني كه به ستم و ظلم خويشتن اصرار مي‏نمايند، سلب خواهد كرد. در اين پيام، مبناي مبارزه، اهداف و مقاصد آن، گستره موضوعي و جغرافيايي مبارزه و ميزان تعهد به اهداف مبارزه، به‌خوبي خلاصه شده است.
جمع‌بندي
با درنظرگرفتن آنچه بيان شد، مي‌توان گفت كه انديشه انقلابي امام، همه‌جا رنگ و بوي يكساني دارد و مباني و علايم آن، تفاوت چنداني ندارند؛ چه در مبارزات عليه نظام ستم‌شاهي در ايران و چه در پيام به جامعه اسلامي براي برائت از مشركان در حج. محور اين انسجام، چيزي جز اتكا به مباني متقن اسلامي و اتخاذ بينش‌ها و روش‌ها از منابع و مراجع اسلام ناب محمدي نيست. در نظر امام، اسلام ديني جامع و كامل است كه سازندة همه ابعاد وجودي انسان است و قرآن، كامل‌ترين نسخه‌ علاج مشكلات را در اختيار آنها قرار مي‌دهد. در اين چارچوب، اسلام واقعيتي واحد است كه ابعاد متكثري دارد و هر يك از اين ابعاد، در خدمت مقصد و مقصود نهايي كه نجات و كمال بشر است، مي‌باشند. امور سياسي نيز چنين كاركردي دارند. در نظرگاه امام، همه عبادات و احكام اسلامي، داراي ابعاد سياسي و اجتماعي‌اند و بي‌توجهي به اين ابعاد، به‌معناي عمل ناقص به يك نسخه جامع است. حج نيز يكي از اين نسخه‌هاست كه در نظر امام، از بالاترين وجه سياسي برخوردار است. به‌طور كلي مي‌توان مغز نظريه سياسي امام را در نبرد دائم و جاودان بين حق و باطل دانست. ازنظر ايشان، همه انبيا با طاغوت‌ها و مستبدان زمان خود درافتاده‌اند و بسياري از آنها در اين مسير به شهادت رسيده‌اند. در نظر ايشان، در زمان ما آمريكا و اسرائيل، بزرگ‌ترين بت‌ها و دشمن اصلي جوامع بشري و مسلمين هستند و همه بايد در مبارزات خود، اين نقطه اصلي را مد نظر داشته باشند. امام معتقدند در اين كشاكش بزرگ، حج تجلي‌گاه اصلي و روشن‌ترين جايگاه نبرد حق و باطل و جبهه استكبار و استضعاف است. ايشان حج را كانون معارف الهي مي‌داند كه از آن، محتواي سياست اسلام را در تمام زواياي زندگي بايد جست‌وجو كرد. حج، پيام‌آور ايجاد و بناي يك جامعه متكامل در دنياست و مناسك حج، مناسك زندگي است و ازآنجاكه جامعه امت اسلامي، از هر نژاد و مليتي، بايد ابراهيمي شود تا به خيل امت محمد9 پيوند بخورد و يكي گردد و يد واحده شود، حج تنظيم و تمرين و تشكل اين زندگي توحيدي است. امام، حج را يك مجلس بين‌المللي بزرگ مي‌داند كه در آن، خداي تبارك‌و‌تعالي مي‏خواهد مردم را مجتمع كند و مسائل اسلام را طرح، و حل كنند. ازنظر امام، خداوند تعالي سرّ و انگيزه حج و غايت قرارداد كعبه و بيت‌الحرام را، نهضت و قيام مسلمانان براي مصالح ناس و توده‏هاي مستضعف جهان ذكر مي‏فرمايد. بايد در اين اجتماع عظيم الهي كه هيچ قدرتي جز قدرت لايزال خداوند نمي‏تواند آن را فراهم كند، مسلمانان به بررسي مشكلات عمومي مسلمين پرداخته و در راه رفع آنها با مشورت همگاني كوشش كنند. «اگر دولت‌هاي اسلامي واقعاً به خود مي‏آمدند، توجه مي‏كردند كه يك همچو محفل بزرگي، كه خداي تبارك‌وتعالي بر ما لازم كرده، بر عددي از ما الزام كرده و بر همه مستحب كرده است كه آنجا برويم، اين دولت‌ها وسايلش را فراهم مي‏كردند و ملت‌هايي كه مي‏رفتند آنجا با دست باز باهم ملاقات مي‏كردند، باهم دردهاي بلاد خودشان را [در] ميان مي‏گذاشتند، گرفتاري‌هايي كه از قدرت‌هاي بزرگ براي آنها پيش مي‏آمد و پيش مي‏آيد، طرح مي‏كردند، گفت‌وگو مي‏كردند و برمي‏گشتند به محالّ خودشان‏ و تبليغ مي‏كردند مسائل را. اگر دولت‌ها، دولت‌هايي بودند كه توجه داشتند به اين مسائل و نمي‏خواستند كه زير بار قدرت‌هاي بزرگ باشند و مي‏فهميدند لذت اينكه يك حكومت بر يك جامعه بيدار از يك حكومت بر يك جامعه‏اي كه هيچ خبر از هيچ چيز ندارد، بهتر است، از زير بار بيرون‌آمدن از ابرقدرت‌ها، ولو هر جور مصيبت هم براي ملت‌هاي ما داشته باشد، بهتر است از اينكه ما در كاخ‌هاي بزرگ و در خانه‏هاي چه و كذا و اتومبيل‌هاي كذا باشيم و نوكر باشيم. اگر اينها اين را مي‏فهميدند، دست از اين كارها برمي‏داشتند و با ملت‌ها هم‌صدا مي‏شدند و وسايل را فراهم مي‏كردند و اين محفل بزرگ حج را نه اين‌طوري كه حالا هست، درست به جا مي‏آوردند و خودشان هم مي‏آمدند، در آن محافل مي‏نشستند و مسائلشان را حل مي‏كردند. آن‌وقت اسلام يك قدرتي مي‏شد كه هيچ قدرتي مقابل او نبود. اين يك راه هست كه مردم را، همه مردم را سالي يك دفعه همه بلاد را دعوت كردند (و لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ‏) هركس بتواند بايد برود».
منابع * قرآن كريم 1. شرح حديث جنود عقل و جهل (طبع جديد)، امام خميني. 2. شرح دعاء السحر (ترجمه فارسي)، امام خميني. 3. مبادي و مباني انديشه سياسي امام خميني1، حسين مقيمي. 4. نرم‌افزار صحيفه امام (مجموعه كتب، بيانات، نامه‌ها و پيام‌هاي امام خميني=) بررسي تطبيقي انقلاب اسلامي و حج ابراهيمي: تبيين مفاهيم و عرصه‌ها




نظرات کاربران