بررسی تطبیقی انقلاب اسلامی و حج ابراهیمی بررسی تطبیقی انقلاب اسلامی و حج ابراهیمی بررسی تطبیقی انقلاب اسلامی و حج ابراهیمی بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
بررسی تطبیقی انقلاب اسلامی و حج ابراهیمی بررسی تطبیقی انقلاب اسلامی و حج ابراهیمی بررسی تطبیقی انقلاب اسلامی و حج ابراهیمی بررسی تطبیقی انقلاب اسلامی و حج ابراهیمی بررسی تطبیقی انقلاب اسلامی و حج ابراهیمی

بررسی تطبیقی انقلاب اسلامی و حج ابراهیمی

از میان احکام اسلامی، حج و مناسک آن، به‌عنوان یک عنصر بین‌المللی اسلامی، جایگاه ویژه‌ای در خلق تحولات اجتماعی ایفا می‌کند.

به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، مقاله «بررسى تطبيقى انقلاب اسلامى و حج ابراهيمى؛ تبيين مفاهيم و عرصه‌ها» نوشته حجت الاسلام والمسلمين آقاى دكتر يوسف فتحى است. اين مقاله به‌دنبال بيان ابعاد معرفتى و كاركردى حج ابراهيمى و انقلاب اسلامى، با مراجعه به برخى از آيات حج و پيام‌هاى امام خمينى به كنگره حج است. همچنين براى نيل به اين مقصود، به تطبيق تحليلى ظرفيت‌هاى انقلاب اسلامى با حج نيز پرداخته است. نويسنده، در پايان مقاله نتيجه مى‌گيرد كه بسيارى از مبانى و كاركردهاى حج ابراهيمى و انقلاب اسلامى، مشترك است و احياى حج ابراهيمى، بدبينى‌هاى ميان ملت ايران و جهان اسلام را رفع مى‌كند و انقلاب اسلامى، نمونه عملى براى برون‌رفت از وضعيت موجود كشورهاى اسلامى و الهام‌بخش خيزش‌هاى اسلامى و معنويت‌گراست.
در ادامه متن كامل مقاله در پي مي آيد:
چكيده در دهه‌هاي اخير، تأثير اسلام ناب بر تحولات اجتماعي و سياسي، خصوصاً بعد از وقوع انقلاب اسلامي ايران، در مجامع علمي مورد توجه قرار گرفته است. از ميان احكام اسلامي، حج و مناسك آن، به‌عنوان يك عنصر بين‌المللي اسلامي، جايگاه ويژه‌اي در خلق تحولات اجتماعي ايفا مي‌كند. مقاله پيش‌ رو ابعاد معرفتي و كاركردي حج ابراهيمي و انقلاب اسلامي را با مراجعه به برخي از آيات حج و پيام‌هاي امام خميني= به حج و منابع مربوط به انقلاب اسلامي، به روش توصيفي ـ تحليلي و مقايسه‌اي، بررسي كرده است. نتايج تحقيق نشان مي‌دهد كه بسياري از مباني و كاركردهاي حج ابراهيمي و انقلاب اسلامي مشترك است و احياي حج ابراهيمي، بدبيني‌ها و سوء‌تفاهمات ميان ملت ايران و جهان اسلام را رفع مي‌كند و انقلاب اسلامي، نمونه‌اي عملي براي برون‌رفت از وضعيت موجود كشورهاي اسلامي و الهام‌بخش خيزش‌هاي اسلامي و معنويت‌گراست.
واژه‌هاي كليدي: قرآن كريم، حج ابراهيمي، انقلاب اسلامي، مباني معرفتي، خدامحوري، مردم‌محوري و قيام.
مقدمه حج ابراهيمي و مناسك آن، نمايش‌دهنده نوعي فلسفه اجتماعي و انقلاب اسلامي، رويكرد سومي براي اداراه جوامع بشري در مقابل دو رويكرد كاپيتاليسم و كمونيسم و رويكردي براي دعوت ملل اسلامي به بازتعريف مجد، عظمت و تمدن اسلامي و مبارزه با طاغوت است. انقلاب اسلامي، باعث تجديد حيات اجتماعات مذهبي از جمله حج است. حج، محلي براي احياي تفكر ديني و درون‌سازي و مقدمه‌اي براي ايجاد تحولات سياسي و اجتماعي است. بسياري از مباني و محتواي معرفتي حج و انقلاب مشترك است. وجه مشترك اساسي حج و انقلاب در «ابراهيمي» و «اسلامي» بودن آنهاست. برداشت خاصي از حج، به‌عنوان حج ابراهيمي و قرائت خاصي از اسلام، به‌عنوان اسلام ناب محمدي9 سرمايه و پشتوانه حركت‌هاي اجتماعي و سياسي است. حج غيرابراهيمي، منبعث از اسلام آمريكايي، جز تكرار بي‌معناي سنت‌هاي قديمي و بعضاً شرك‌آلود نيست. ازاين‌رو با دو نوع حج و دو نوع انقلاب به‌ظاهر مشابه، ولي درواقع متمايز مواجه خواهيم شد: «حج ابراهيمي و حج غيرابراهيمي، انقلاب اسلامي و انقلاب غيراسلامي». حج ابراهيمي، عبادت خدا در اجتماع است و هويت عبادي آن، با هويت سياسي و اجتماعي آن پيوند خورده است. حج ابراهيمي، عرصه طرح مسائل مسلمانان است. حج ابراهيمي، سكوت دولت‌هاي اسلامي را مي‌شكند و عليه ستم، بسيج اجتماعي مي‌كند. حج، عرصه ظهور اخوت اسلامي و اعتصام به حبل‌الله در مقابل تفرقه، هشدار به مسلمانان درباره نقشه‏هاي ايجاد تفرقه بين اهل سنت و تشيع و تضعيف قدرت اجتماعي و بين‌المللي اسلام است. رمي جمرات سه‌گانه، نماد مبارزه با شيطان بزرگ، ميانه و كوچك است. حج ابراهيمي محمدي، حج سياسي، جهادي و انقلابي است. رمي جمرات، نمادي از رمي سه طاغوت «نفس يا فرد طاغوتي و مستبد»، «نظام استبدادي داخلي و غيرمردمي» و «استعمارگران و سلطه‌گران خارجي» است كه هر سه، سد راه خدا و توحيدند. حج از اين ديدگاه، يك ميتينگ سياسي و عبادي و يك تظاهرات بين‌المللي و انقلاب عليه سه طاغوت است. حج، يك مجمع عمومي از همه طوايف «ناس»، نه‌فقط مسلمين، براي حل مسائل اخلاقي، اعتقادي، سياسي و اجتماعي جوامع انساني است. امام در پيام قبل از انقلاب خود به حجاج تأكيد مي‌كند، اگر مسلمانان فهميدند «دولت ايران با مردم چه مي‏كند» ، بايد به مردم رنج‌ديده ايران، به‌هرنحوممكن كمك كنند. فلسفه انقلاب اسلامي و حج ابراهيمي كه از اسلام ناب سرچشمه مي‌گيرند، همين مبارزه و همكاري است. حج ابراهيمي، ‌يك فلسفه اجتماعي، سياسي و چگونه زيستن در برابر فلسفه‌هاي اجتماعي ماترياليستي و چگونه زيستن‌هاي ديگر است. كعبه، تعبير و نمايش بسياري از آيات قرآن مانند (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ) است و مي‌تواند در جهت تحكيم پيوند قلبي و اجتماعي و بالابردن قدرت اجتماعي مسلمانان، كاربرد داشته باشد. حج غيرابراهيمي، يك سفر دسته‌جمعي، سياحتي، زيارتي و تجارتي و جاه‌طلبانه، انزواگرايانه و تحريف‌شده، بدون برائت از شياطين سه‌گانه، مهجور و تهي از جنبه‌هاي معنوي، عرفاني، سياسي و اجتماعي است و نهايت تأثير آن در فرد است؛ اگر باشد. اين حج را مي‌توان حج آمريكايي ناميد كه اثري از چگونه‌زيستن، مبازره و قيام‌كردن عليه خودگروي‌ها، موانع آزادي و استكبار درون و بيرون نيست. انقلاب اسلامي، مبارزه و جهاد عليه ظلم، فساد، ‌تبعيض، طاغوت، استبداد و وابستگي و احياگر هويت اسلامي (توحيد، عدالت، آزداي و استقلال) و يك حادثه از پايين به بالا، و مردمي است و در مقابل آن، دو انقلاب سياه كمونيستي و سفيد شاه قرار دارند كه در يك كشور اسلامي، هر دو آمريكايي هستند. منظور از عبارت «آمريكايي» تفكر است نه جغرافيا؛ ازاين‌رو اساس اسلام بر جنگ عقايد و پيروزي ايدئولوژي‌هاست. حج، عرصه تقابل ايدئولوژي‌ها و انقلاب اسلامي، مصداقي براي پيروزي اسلام ناب است. تبيين حدومرز اين مفاهيم مي‌تواند موضوع مقاله را روشن سازد. بنابراين سؤالات اساسي تحقيق عبارت‌اند از: ـ مباني و فلسفه انقلاب اسلامي و حج ابراهيمي چيست؟ ـ چه مكانيسم‌هايي آثار و غايات حج و انقلاب اسلامي را قابل دستيابي مي‌كنند؟
ـ هريك از انقلاب اسلامي و حج، چه نقشي در تبيين جايگاه ديگري مي‌تواند داشته باشد و چه موانعي دارند؟
روش تحقيق مقاله، توصيفي ـ تحليلي و مقايسه‌اي است، و ميدان مطالعه تحقيق، قرآن، آثار امام خميني=، مقام معظم رهبري و بعضي از منابعي هستند كه در زمينه انقلاب و حج خلق شده‌اند.
1. مفهوم انقلاب و حج حج، در لغت به دو معنا به كار مي‌رود: «آهنگ و قصد كسي يا چيزي‌كردن و با دليل بر كسي چيره‌شدن». در اصطلاح شرع، سفري به مكان مقدس و بلدي حرام به نام مكه در ماه حرام، به‌منظور زيارت خانه خدا و انجام برنامه‌هاي عبادي به ‌نام مناسك و اعمال حج، در چندين موقف و ميعادگاه است. حج، حركت و آهنگ مقصدي‌كردن و نشانه رجعت انسان به‌سوي خداست. اين آهنگ با كندن از خود، از زندگي مادي و همه علقه‌هاست. حج حقيقي، كه امام از آن به حج ابراهيمي ـ محمدي تعبير مي‌كند، سه شاخصه مهم دارد: شاخصه اول، سازندگي؛ شاخصه دوم، ايجاد وحدت ميان امت اسلامي و شاخصه سوم، ‌تحول‌آفريني در جهان اسلام در راستاي منافع مادي و معنوي جوامع اسلامي است. ساخته‌شدن انسان در حج براثر تعبد و بندگي خداوند ازيك‌سو و انطباق، سازمان‌يافتگي و انسجام ازسوي‌ديگر، از نتايج آن هستند. سازمان‌يافتگي و انسجام در شكل‌گيري حركت‌هاي اجتماعي يك ضرورت است كه اين ضرورت در حج ابراهيمي تحقق مي‌يابد. حج، انقلاب عليه سه پايگاه زور، تزوير و ثروت است. نماد آنها در تاريخ فرعون، بلعم باعورا و قارون است. رمي جمرات سه‌گانه، نماد رمي تزوير، قدرت و ثروت است. حج، انقلابي عليه ماترياليسم، شرك و توحيد مسخ‌شده است. انقلاب، دگرگوني در حوزه فرهنگي ـ ذهني، سياسي ـ ‌اجتماعي و اقتصادي و مادي جامعه است. انقلاب اسلامي، جنبشي عليه ذهنيت مسخ‌شده يا تزوير، سياست مسخ‌شده يا استبداد و سلطه و اقتصاد مسخ‌شده يا نظام تبعيض، بي‌عدالتي و ظلم است. موضوع اصلي انقلاب اسلامي، همين سه تاست. انقلاب اسلامي، تظاهر به اسلام و سد بزرگ مخالفت با ظلم و استبداد است. انقلاب سه عنصر اساسي دارد : «عنصرعمل ارادي و اختياري، عنصر تقدس و تعالي، عنصر نفي و انكار». اين سه عنصر در سه اصل انقلابي امام خميني خود را نشان مي‌دهند. عنصر اول در همه انقلاب‌ها مشترك است: ‌همه انقلابيون، با اراده و اختيار، وارد عرصه مبارزه مي‌شوند. عنصر دوم و سوم (عنصر جاي‌گزيني انديشه جديد) باعث تنوع انقلاب‌ها مي‌گردند. پسوند انقلاب‌ها و نظام‌هاي سياسي بعد از انقلاب‌ها از اين سه عنصر نشئت مي‌گيرد. اين سه عنصر، انقلاب را اسلامي، ليبراليستي، كمونيستي مي‌كند. به ‌نظر مي‌رسد حج ابراهيمي و انقلاب اسلامي، بذر تحولات آتي جهان اسلام را پاشيده‌اند. رمز موفقيت امام، تأكيد بر اسلام، و يكي از ويژگي‌هاي اسلام، دادن حس پرخاش به پيروان خود و مبارزه و نفي وضع موجود نامطلوب، جهاد و امربه‌معروف و نهي‌ازمنكر است. انقلاب اسلامي، تحقق اين انديشه، و حج، عرصه انتقال اين تجربه است.
2. مباني حج ابراهيمي و انقلاب اسلامي آنچه حج را ابراهيمي و انقلاب را اسلامي مي‌كند و باعث تمايز حج‌ها و انقلاب‌ها از همديگر هستند، سه پايه مهم خدامحوري، رهبري و مردم‌مداري و قرائت خاص از آنهاست كه به‌صورت اجمال به بررسي هريك مي‌پردازيم:
الف) خدامحوري
انقلاب اسلامي، حاصل احياي تفكر ديني در دوره معاصر است كه سرسلسله‌جنبان اين جريان، در دهه‌هاي اخير، حضرت امام خميني= بود. درواقع احياي اسلام ناب، محرك اصلي آن بود و با وقوع انقلاب اسلامي، حج ابراهيمي احيا شد. اسلام، منبع قوي و پرتحرك در زمينه‌هاي مختلف سياسي، اجتماعي و اقتصادي است. پسوند «اسلامي» در حج و انقلاب، مقصد اين دو حركت را نشان مي‌دهد. البته حج به‌عنوان يك عمل عبادي اجتماعي و سياسي، و انقلاب به‌عنوان يك عمل اجتماعي و سياسي، ولي هر دو براي انجام يك تكليف و آن (فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ) و (لا تُشْرِكْ بي‏ شَيْئاً) است. حج ابراهيمي، فرصت جهاد، ايثار، شجاعت، شهامت، وحدت، ذكر و پرستش توحيد است. شرط امت واحده‌شدن جامعه اسلامي، ابراهيمي‌شدن مردمان جوامع اسلامي، بلكه مردمان جوامع بشري است و شرط ابراهيمي‌شدن، حذف تمام امتيازات مادي و معنوي از تك‌تك انسان‌ها و تمرين يك زندگي توحيدي در عرصه اجتماعي، سياسي و اقتصادي است. توحيد را چگونه مي‌توان در جامعه احساس كرد؟ در مناسك حج، زماني كه احرام بسته مي‌شود و همه يكرنگ مي‌شوند، توحيد تجلي مي‌يابد. علامه طباطبايي درباره عبارت (طَهِّرْ بَيتي) دو احتمال مي‌دهد: احتمال اول، طهارت معنوي يعني طهارت از شرك، و احتمال دوم، طهارت مادي و معنوي است. وي احتمال اول را تأييد مي‌كند. اما با دقت در ماهيت حج، احتمال دوم مناسبت بيشتري دارد. به‌عبارت‌دقيق‌تر مفهوم مخالف طهارت از شرك، اثبات توحيد است. توحيد درصورتي محقق مي‌گردد كه انسان از تمام حيثيات موحد باشد. در مواجه عميق‌تر با آيه، نظافت از مظاهر رذايل اعتقادي مانند شرك، رذايل اخلاقي مانند نفاق، رذايل اجتماعي مانند تبعيض و بي‌عدالتي، رذايل اقتصادي مانند ربا، احتكار و رذايلِ سياسي مانند برتري‌جويي‌هاي سياسي و گرايش به اعمال طاغوتي نظير استبداد و سلب آزادي‌هاي مشروع مردم است. شايد مفهوم (وُضِعَ لِلنَّاسِ) همين باشد. تطهير از هرگونه پليدي، چهره ديگري از تثبيت توحيد است. محتواي حج، گرايش به حق و تهي‌كردن دل از همه تعلقات، رجم شياطين انس و جن و عهد با خداي يكتا براي طرد قدرت‌هاي شيطاني است. يك سؤال مهم: آيا اعمال و مناسك حج، صرفاً شبيه‌سازي صوري و تكرار طوطي‌وار تاريخي آنهاست؟ زيرا امروز نه اسماعيلي وجود دارد، نه ابليسي و نه كاردي! درك ابراهيم، اسماعيل8 و ابليس امروز مهم است. امام خميني، به‌خوبي اين مسئله را تبيين، و حج ابراهيمي، محمدي را مطرح مي‌كند كه فراتر از مقطع تاريخ قرار مي‌گيرد. حج از اختلاف لغات، نژاد، عادات، آداب فراتر است. از‌يك‌سو فرصتي براي تماس با بدنه دنياي اسلام و انتقال تجارب و ارزش‌هاي اسلامي است و ازسوي‌ديگر، فرصتي است كه مسلمان ايراني، با اخلاق و منش خود، جمهوري اسلامي را معرفي كند. حج تجلي توحيد است. توحيد دو جزء است: يكي الله و يكي لا اله غير الله؛ يكي اثبات و يكي نفي است. حج، اثبات ولايت الله و نفي ولايت غير الله است. اين همان برائت است. عبارت «اسلامِ جمهوري اسلامي»، صرفاً با تبليغ و ژست روشن نمي‌شود، بلكه با عمل قلوب مردم مسلمان جلب مي‌گردد. مردم حكومت خود را درك مي‌كنند. انتقال اين درك عامل تمايز خواهد بود. اسلامِ جمهوري اسلامي ازحيث نظري و عملي، نفي طاغوت با تمام مصاديق و تأسيس جبهه غيرخودي و اثبات نظري و عملي حقانيت و تأسيس جبهه خودي است. يكي از عوامل مهم همبستگي جهان اسلام، تفكيك اين دو جبهه است. در صورت عدم تفكيك اين دو جبهه، تضاد در داخل گروه شكل مي‌گيرد. ولي با تمايز اين دو گروه، انسجام دروني حاصل شده و با گروه مقابل در تضاد خواهد بود. سياست دشمن‌تراشي براي ايجاد انسجام مصنوعي يا حذف جناح‌هاي سياسي و تنگ‌نظري‌هاي جناحي، منظور نيست؛ بلكه هدف، تفكيك جبهه توحيد با همه گستردگي از جبهه شرك است. امام خميني در مصاحبه با روزنامه «السفير» در پاسخ به اين سؤال كه: «در اذهان مردم، درباره برنامه انقلاب به‌عنوان يك انقلاب اسلامي، اشتباهي وجود دارد. مضامين فكري، اقتصادي و بين‌المللي انقلاب اسلامي ايران چيست؟»، چنين جواب مي‌دهد: انقلاب اسلامي برمبناي اصل توحيد استوار است كه محتواي اين اصل، در همه شئون جامعه، سايه مي‏افكند. در اسلام، تنها معبود انسان و بلكه كل جهان، خداست كه همه انسان‌ها بايد براي او يعني براي رضاي او عمل كنند. هيچ‌چيز و هيچ‌كس را نپرستند. در جامعه‏اي كه شخص‏پرستي‌ها و شخصيت‏پرستي‌ها، نفع‏پرستي‌ها و لذت‏پرستي‌ها و هر نوع پرستش، محكوم مي‏شود و فقط انسان‌ها دعوت مي‏شوند به پرستش خدا. درآن‌صورت همه روابط بين انسان‌ها، چه اقتصادي و يا غيراقتصادي، در داخل چنين جامعه‏اي و در رابطه اين جامعه با خارج تغيير مي‏كند و ضوابط عوض مي‏شود. همه امتيازات لغو مي‏شود. فقط تقوا و پاكي، ملاك برتري است. زمامدار با پايين‌ترين فرد جامعه برابر است. ضوابط و معيارهاي متعالي الهي و انساني، مبناي پيمان‌ها و يا قطع روابط است. اساس ايدئولوژي انقلاب اسلامي و حج ابراهيمي، نفي طاغوت، نفي شخص، شخصيت و لذت‌پرستي و تحقق‌بخشيدن به حاكميت الله و مردم از طريق آگاهي، اجتماع و قيام به‌شيوه انساني و با لغو تمام امتيازات است.
ب) رهبري
براساس حديث مباني پنج‌گانه دين (نماز، روزه، زكات، حج و ولايت)، حج بدون ولايت، حضور در عرفات بدون معرفت امام، قرباني در منا بدون فداكاري در راه امامت و سعي بدون تلاش براي شناخت امام، بي‌حاصل است. وجود رهبري جامع‌الشرايط در حج و انقلاب ضروري است. حج و انقلاب بدون رهبري، نتيجه‌اي جز پراكندگي، دعواهاي بي‌حاصل، سردرگمي و هزينه‌ها و تلفات جبران‌ناپذير نخواهد داشت. حج ابراهيمي بدون ابراهيم7، حج محمدي بدون محمد9 و انقلاب ايران بدون رهبري امام خميني، ابراهيمي، محمدي و اسلامي نخواهند بود. چرا بايد حجاج، مقام ابراهيم7 را مصلي قرار دهند؟ چرا خدا از ابراهيم و اسماعيل8 تعهد تنظيف خانه را مي‌گيرد و منظور از اين نظافت چيست؟ خداوند به ابراهيم7 مي‌فرمايد: ميان مردم صدا بزن و مردم، پياده و سواره، به‌سوي خانه خدا مي‌آيند؟ تأمين اسرار معنوي و آسماني حج و جهت‌دادن به اجتماع انبوه حاجيان و هدايت قيام و مبارزات مورد نظر از مواقف حج بدون رهبري به نتيجه‌اي نمي‌رسند. اگر حج يك امر تاريخي باشد، همه‌چيز پايان يافته است. اگر غيرتاريخي باشد، ابراهيم زمان را كه امامت حج را به عهده گيرد و آن را به جايگاه اصلي خود بازگرداند، بايد جست‌وجو كرد. حج ابراهيمي با ابراهيم7 معنا مي‌يابد. حج بدون امامت انسان صالح، نمي‌تواند محل خيزش عمومي و قيام عليه طاغوت‌هاي داخلي و بين‌المللي باشد. امام باقر7 به مردمي كه گرد كعبه طواف مي‌كردند، نگاه كرد و سپس فرمود: در جاهليت اين‌گونه طواف مي‌كردند. همانا به آنان دستور دادند كه بر گرد كعبه طواف كنند، سپس به‌سوي ما كوچ كنند و با ما اعلام همبستگي و دوستي كنند و ياري خود را بر ما عرضه بدارند. يك رهبر لايق و شايسته الهي، عظمت حج را احيا مي‌كند. حج با همه مزايايش، ابراهيم7 بنيانگذار آن است. مقام ابراهيم7، محلي است كه ابراهيم7، همه مردم جهان را به حج دعوت كرد و صلاي (وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ) را سر داد. وقتي مردم دور يك رهبر، ابراهيم‌وار حلقه زدند، مفهوم (وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ و امناً) محقق مي‌شود و امنيت برقرار مي‌گردد؛ چون بلافاصله (وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهيمَ مُصَلًّى) بيان مي‌شود. عهد و پيمان با ابراهيم و اسماعيل8، زمينه مثابت و امنيت را فراهم مي‌كند. فرهنگ‌سازي و دعوت مردم به حج و آشناساختن مردم به اسرار و منافع آن، وظيفه ابراهيم7 است. گردهمايي بدون رهبري، نه‌تنها به امنيت ختم نمي‌گردد؛ بلكه به درگيري و نزاع مبدل مي‌شود؛ چون همه ادعاي بزرگي و منيت دارند. جريان‌سازي اجتماعي و سياسي در گردهمايي حج، بدون رهبري شكل نمي‌گيرد. امام خميني تبليغ و تعليم را دو فعاليت مهم در راستاي قيام امت اسلامي و تأسيس حكومت مي‌داند. امام خميني، نظير خليل الرحمن، حج را احيا و اقامه كرد. حج نمايشگاه مبارزه اسلامي است. اگر در قرآن، حج «قياماً للناس» قرار داده شده، ‌يكي از اهداف اصلي قيام، تأسيس حكومت اسلامي در جهت تأمين منافع جامعه اسلامي است. بدون حكومت اسلامي واقعي، همه اعمال حج بي‌روح و نوعي بت‌پرستي خواهد بود. اينكه چه كسي صلاحيت رهبري جامعه اسلامي را دارد، بايد به‌صورت جداگانه بحث شود؛ همان‌گونه كه رهبري حج از مردم، ‌در ميان مردم و با مردم است. رهبر انقلاب اسلامي هم يك رهبر مردمي بود. روحانيت شيعه در ميان مردم زندگي كرده و ارتباط بسيار نزديكي با آنها دارند. حضرت ابراهيم7 پس بناي كعبه، يك دعاي آينده‌نگرانه درباره امت اسلامي مي‌كند: «پروردگارا، در ميان آنها پيامبري از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنان بخواند و آنها را كتاب و حكمت بياموزد و پاكيزه كند؛ زيرا تو توانا و حكيمي». اجتماع گروه مؤمنان در حج و انقلابيون در انقلاب، نيازمند رهبري است. كسي مي‌تواند رهبري يك گروهي را به عهده بگيرد كه از جنس آن گروه، هم‌ارزش با آن گروه باشد و در جهت تأمين و پيگيري اهداف آن، از محبوبيت و توانايي لازم برخوردار باشد. آيه، همه اين صفات را بيان مي‌كند. درواقع، مهم‌ترين ضوابط رهبري از ميان گروه و مردم‌بودن، هم‌ارزش‌بودن و نيازهاي مشترك‌داشتن است. حج ابراهيمي، فرايند شكل‌گيري رهبري و امامت جامعه را در ابراهيم7 به نمايش گذاشت تا هر كسي در هر زماني بداند، رهبري جامعه اسلامي و هدايت امت اسلامي به‌سوي خدا، كار هركسي نيست و هزينه‌هاي زيادي را بايد تحمل كند.
ج) نقش مردم (إِنَّ اَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمينَ) (آل‏عمران: 96). مقصود آيه، اين نيست كه خانه‌اي در عالم نبود، بلكه كعبه نخستين خانه به نام خدا و به‌سود عموم مردم تأسيس شده است. هر ساختماني كه به‌دست آدمي ساخته شده، به‌نفع فرد و به‌زيان ديگران است. كاخ‌هاي ساخته عموم بشر، ملل را قرباني مي‌كند؛ ولي خانه‌اي كه به ‌نام خدا باشد، همه را تسليم حق مي‌گرداند. كعبه، محل اجتماع مردم و مركز خيروبركت است. مهم‌ترين خيروبركت آن عدالت، مردمي‌بودن و فقدان تبعيض است. خانه‌اي كه در آن حق، عدالت و مردم باشد، امنيت كامل برقرار است. تبعيض قومي، نژادي، مذهبي، حاكميت انسان‌هاي مستبد و ظالم، كفر، نفاق، فسوق و خودپرستي، تهديد، تنازع و درگيري در آن وجود ندارد. درواقع بنيان خانه خدا، بنيان مبارزه با باطل، به‌معناي تام كلمه است. انقلاب عقيدتي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي با بنيانگذاري خانه آغاز شد و ابراهيم رهبر انقلاب بود. در حج، مافيه‌الحركه مردم است. يك خانه روي زمين با صراحت، مشترك بين خدا و مردم است يا چون خالص خانه خداست، خانه مردم است؛ يا بالعكس، چون خانه مردم است، خانه خداست. كعبه را هم بيت‌الله مي‌نامند و هم (أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاس) گويند. از امام علي7 نقل شده است: «قال كانت البيوت قبله و لكنه أول بيت وضع لعبادة الله». تنها خانه‌اي كه فقط براي بندگي خدا بنا شده است و از زخارف دنيا به دور است، البته اگر دست دنياطلبان كوتاه باشد. دل خدايي، خانه خدا و خانة خدا، خانه مردم است. «بيت عتيق است؛ عتيق يعني آزاد. خانه‌اي كه از مالكيت شخصي، از سلطنت جباران و حكام آزاد است. كسي را بر آن دستي نيست. صاحب خانه خداست و اهل خانه، مردم». فاصله انسان و خدا چيست؟ آيا زمان است يا مكان؟ هيچ‌كدام! فاصله انسان و خدا، خوديت و منيت انسان است. خدا نزد قلب‌هاي شكسته است. مردم در خانه‌اي هستند كه كسي احساس مالكيت نمي‌كند. از آيات قرآن در مورد كعبه، جنبه‌هاي فراواني قابل استفاده است:
1. آزادي مردم «بيت عتيق»؛ 2. امنيت: (وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً) (آل عمران: 97)؛ 3. همسويي دل‌ها: (فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ) (ابراهيم: 37)؛ 4. آسايش و رفاه (وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ) (ابراهيم: 37)؛ 5. محل خيروبركت مطلق؛ 6. هدايت مردم؛ 7. محل اجتماع مردم. عبارت «مَثابَةً» را بعضي از مترجمان، محل اجتماع و بعضي محل رفت و آمد، بعضي محل توجه، بعضي محل ثواب، بعضي مرجع امر دين و بعضي بازگشتگاه مردم معنا كرده‌اند. مفردات راغب، ذيل ماده «ثوب»، آن را بازگشت به حالت اول يا محل رسيدن به ثواب معنا مي‌كند. اما آنچه با عبارات «امناً» و «مشاهده منافع» و «قيام» در حج سازگار است، بازگشت به حالت اول و محل اجتماع است. عبارت «مثابة» با امنيت ارتباط دارد. در هرصورت، كعبه محل اجتماع دنيا و آخرت، خدا و مردم، عبادت و زندگي، دين و سياست است. از مسجدالحرام به (بكّه) تعبير شده است كه به‌معناي ازدحام جمعيت است. تنها جايي است كه مردان و زنان، دوشادوش يكديگر نماز مي‌خوانند، طواف مي‌كنند، رازونياز مي‌كنند. اينكه بعضي مفسران، «بكه» را منقلب از واژه «مكه» مي‌دانند، هيچ مدركي ندارند. ازدحام و اجتماع جمعيت خداباوران، بركت و هدايت عالميان است. عبارت بركت، فراگير بركات ديني و دنيوي است. حج، يك جامعه ارگانيك، و امتي است كه مهم‌ترين ويژگي‌هاي آن علم و آگاهي، عمل، اهل سياست و دين‌بودن، شور، شعور، شراره و عشق، محل ظهور (أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ)، يعني تولا و تبرا و احساس وحدت و همبستگي انساني است. همه عوامل تضاد، فاصله، بيگانگي و برتري‌جويي‌ها در ميقات فرو ريخته است. حضرت ابراهيم بت‌شكن، خدمتگزار مردم طواف‌كننده، قيام‌كننده، ركوع‌كننده و سجودگر (لِلطَّائِفينَ وَ الْقائِمينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ) است. همه در مسجدالحرام برابرند و فرقي ميان حضري و سفري و دور و نزديك وجود ندارد: (وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذي جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فيهِ وَ الْبادِ). اين عبارت به ‌نظر مي‌رسد نقطه كانوني در آيه شريفه (إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذي جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فيهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ يُرِدْ فيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَليمٍ) باشد و به قرينه عبارت (جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ)، بقيه عبارات تبيين مي‌گردند. بعضي مفسران (وَ مَنْ يُرِدْ فيهِ بِإِلْحادٍ)، و ادامه آن را بيان‌كننده خبر «إنَّ» مي‌دانند. صاحب اطيب البيان، «ملحد» را عام‌تر از كفار و آن را ميل از حق مي‌داند و شامل كساني كه حرمت مسجدالحرام را با ريختن بزاق دهان، تنجيس، بدون احرام واردشدن، ظلم به حيوانات يا خادم خود نگه نمي‌داشتند، مي‌داند. اگر بيان اطيب البيان را در نظر گيريم، اراده‌كنندگان الحاد، شامل كساني مي‌شود كه برابري مردم را برنمي‌تابند و بر تبعيض‌هاي نارواي جاهلي عرب و عجم، فقير و غني، سياه و سفيد و ارباب و برده اصرار مي‌ورزند. اگر اين‌گونه نباشد، تكليف كفار و مشركان روشن است و در مناسك حج، جايگاهي ندارند. درواقع پيام آيه، برابري مردم و اهميت ناس در حج است. امام خميني انقلاب ايران را، انقلاب مربوط به ناس مي‌داند نه قشر خاصي: اين نهضت ايران، نهضت مخصوص به خودش نبوده و نيست. براي اينكه اسلام مال طايفه خاصي نيست. اسلام براي بشر آمده است؛ نه براي مسلمين و نه براي ايران. انبيا مبعوث‏اند بر انسان‌ها و پيغمبر اسلام مبعوث بود بر انسان‌ها. خطاب به ناس [است:] (يا أَيُّهَا النَّاسُ). ما كه نهضت كرديم، براي اسلام نهضت كرديم؛ جمهوري، جمهوري اسلامي است؛ نهضت براي اسلام نمي‏تواند محصور باشد در يك كشور، و نمي‏تواند محصور باشد در حتي كشورهاي اسلامي. نهضت براي اسلام، همان دنباله نهضت انبياست. نهضت انبيا براي يك محل نبوده است. پيغمبر اكرم اهل عربستان است؛ لكن دعوتش مال عربستان نبوده؛ محصور نبوده به عربستان؛ دعوتش مال همه عالم است. ازنظر امام، انقلاب به قشر خاصي متكي نيست، اما نقش اصلي را طبقه مستضعف، مستمندان، فقرا، زاغه‌نشينان، حاشيه‌نشينان و محرومان ايفا كردند. درواقع، خاستگاه انقلاب مانند خاستگاه اسلام است؛ اما جهت‌گيري آنها، عام و انساني و ناس است و منافع ناس را تأمين مي‌كند. ازنظر امام خميني، آيه (اوَّلَ بَيتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ) دليل بر همگاني‌بودن دعوت خداي تبارك‌وتعالي به اسلام است و اين خانه را براي تمام عالم قرار داده است. انقلاب اسلامي، تنها انقلاب يا كم‌نظيرترين انقلاب‌هاي مردمي دنياست. شايد بتوان «ناسِ» در قرآن را معادل «people» در لاتين، و مردم در فارسي، و «قوم» و «امت» را معادل «nation» در لاتين، و ملت در فارسي قرار داد. مفاهيم دسته اول، بي‌رنگ و تعلق‌اند و مفاهيم دسته دوم، تعلقات دارند؛ دسته دوم رنگ، نژاد، جغرافيا، مذهب، طبقه، حزب و... خورده است. دسته اول همه اينها را دارد، ولي خود را در آن محصور نكرده است. انقلاب فرانسه بورژوايي، انقلاب روسيه پرولتاريايي، انقلاب چين دهقاني است؛ يعني رنگ طبقه را گرفته‌اند. «برچيده‌شدن سلسله پهلوي خواست همه اقشار ملت است». همه اقشار، مفهوم ناس و مردم را مي‌رساند. مخاطب امام خميني، مردم بود. محل تجمع انقلابيون، مكان‌هايي بودند كه به هيچ‌كس تعلق نداشت. مساجد، خانه‌هاي متعلق به مردم هستند. مشروعيت و اعتبار يك حركت انقلابي و استمرار آن بر متكي بودن به مردم وابسته است. شدت و كيفيت مبارزه و طول مدت آن، به كميت و كيفيت مردم ارتباط دارد. در انقلاب اسلامي و حج، مردم موضوعيت دارند. كعبه براي مردم قرار داده شده است. انقلاب براي مردم صورت گرفته است. شايد عبارت «ولي‌نعمت» در اين فضا مفهوم پيدا كند. به ‌‌نظر مي‌رسد تعبير پروفسور «اچ زيگمن» صحيح باشد كه مي‌گويد: «در قلب دكترين سياسي اسلام، امت و جامعه اسلامي جاي دارد» نه دولت و حكومت. اصالت و مشروعيت حكومت، تابعي از ميزان تأمين مصالح مردم و جامعه اسلامي است.
3. روش‌ها اگر بپذيريم كه مباني حج ابراهيمي و انقلاب اسلامي مشترك است و خدامحوري، مردم‌محوري و رهبري، سه مبناي مهم اين دو پديده هستند، سؤال اساسي اين است كه در چه صورتي اين سه مبنا، منشأ آثار اجتماعي و سياسي مي‌گردند؟ به نظر مي‌رسد سه عنصر آگاهي، هم‌گرايي و قيام، باعث ظهور عملي و كاربردي‌ آنها مي‌گردند.
الف) آگاهي آگاهي، احساس مسئوليت قدرت و توانايي براي واكنش متناسب با موقعيت را به كنشگر مي‌بخشد. اصلاحات و تغييرات در زندگي فردي و اجتماعي، از آگاهي، احساس مسئوليت و قدرت ناشي مي‌شود. مراكز تجمع، يكي از عوامل آگاهي و فرهنگ‌پذيري است. حج يك پايگاه و فرصت براي انتقال معارف دين و اطلاع‌رساني به مسلمانان و آگاهي‌بخشي و مسئوليت‌افزايي است. يكي از مواقف حج، مشعرالحرام، سرزمين شعور و خودآگاهي، مرحله پس از شناخت و عرفات، يعني آگاهي است. شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس و به قولي شعور، ادراك دقيق است. شناخت، مسبوق به شعور، و شعور، بعد از شناخت است. از آگاهي، خودآگاهي زاده مي‌شود. شعار و شعور در اين اجتماع موج مي‌زند. خودآگاهي، باعث آزادي انسان از چهار زندان طبيعت، تاريخ، جامعه و خويش مي‌گردد. حج، امكان انقلاب عليه ازخودبيگانگي فطري و ازخودبيگانگي اجتماعي را فراهم مي‌آورد و بازگشت به خويش فطري، اجتماعي و تاريخي را احيا مي‌كند. منا محل استفاده از علم عرفاتي و شعور مشعري است و اين خودآگاهي، قدرت تولا و تبرا را در وجود انسان خلق مي‌كند. ازيك‌سو عاشقانه، هستي خود را قرباني مي‌كند و ازسوي‌ديگر ابليس، بزرگ‌ترين نماد دشمني را رمي مي‌كند. جبهه خودي و غيرخودي در منا شكل مي‌گيرد. انسان بعد از مسير طولاني از ميقات و گذر از مواقف به مرحله مبارزه و انتخاب رسيده است. توحيد را در برابر شرك، ايمان را در برابر كفر، رنگ انسان را در برابر فرديت و اجتماع را در برابر تفرقه انتخاب مي‌كند. حج، عرصه آگاهي‌يابي از زمينه‌هاي فكري، رشد و توسعه كشورهاي اسلامي و از عقب‌ماندگي‌ها و گرفتاري‌هاي آنان و نحوه حكومت‌داري آنان و توجه به وضع اجتماعي و سياسي كشورهاي اسلامي است. انقلاب، نتيجه آگاهي و رشد سياسي و فكري يك ملت است. امام اين‌گونه به جنبه آگاهي‌بخشي حج تصريح مي‌كند: بررسي اوضاع مسلمين در هرسال كه مسلمين در چه حال هستند، بين خودشان با حكومت‏ها چه وضعي است، بين حكومت‏ها با قدرت‌هاي شيطاني ديگر چه وضعي است، بين خود ملت‌ها با خود ملت‌ها چه وضعي است، بين روحانيوني كه در بلاد متفرقه مسلمين هستند با وضع حج چه وضعي دارند. رخداد انقلاب اسلامي، ‌صدور انقلاب و شكل‌گيري خيزش‌هاي اسلامي و تحقق آرمان‌هاي اسلامي، منوط به آگاهي همه‌جانبه از ابعاد اسلام و درك درست از آنها است. به‌تعبير امام خميني، هيچ فرصتي بالاتر از كنگره عظيم حج در اختيار مسلمانان نخواهد بود. آگاهي‌بخشي در چند عرصه شكل مي‌گيرد:
يك ـ مسائل داخلي
ملت‌ها و دانشمندان هر كشوري از فرصت حج براي تبيين اوضاع اقتصادي، اجتماعي، سياسي، فكري و فرهنگي كشور خود بهره مي‌برند.
دو ـ رابطه دولت‌ها و ملت‌هاي اسلامي
بررسي ساختار حكومت‌ها و نحوه رابطه و تعامل مردم و دولت و ميزان رعايت حقوق اساسي مردم در كشورهاي اسلامي، مي‌تواند در حج صورت پذيرد. كشورهاي اسلامي، فراتر از سازمان‌هاي بين‌المللي، مي‌توانند در برابر نقض حقوق بشر در يك كشور اسلامي اقدام كنند.
سه ـ مسائل منطقه‌اي
در اين حوزه، مسائل كشورهاي اسلامي دسته‌بندي شده است و انديشمندان و نخبگان كشورهاي اسلامي، به پيشنهاد راه حل مي‌پردازند. قرآن كريم حجاج را مستطيعان امت مي‌داند. هرچند استطاعت را فقط در زمينه مالي، جاني و وقت و راه معنا كرده‌اند، شايد از مصاديق آن، استطاعت فكري و نخبگي باشد. سرانجام، انسان‌هاي رشديافته مذهبي، سياسي و مالي، تجار و انديشمندان در آن جمع هستند. كدام اجلاسيه ازنظر عِده و عُده از حج غني‌تر و در انتقال تجارب و رفع ابهامات و سوء‌تفاهمات فيمابين، ‌قوي‌تر است.
چهار ـ مسائل بين المللي
در عرصه بين‌المللي، روابط كشورهاي اسلامي با كشورهاي جهان و تعامل آنها با كشورهاي اسلامي مورد بررسي قرار مي‌گيرد. حج در ميان همه فرايض، براي شكوفايي استعدادهاي فردي و اجتماعي، معنوي و مادي و در بازسازي هويت جوامع اسلامي، در سطوح چهارگانه فوق، تعيين‌كننده است؛ امتي كه از همه نژادها، اقليم‌ها و فرهنگ‌ها در حج به انسجام مي‌رسد و مي‌تواند به يك جبهه پايداري مبدل گردد. حج به‌لحاظ فرهنگ‌پذيري كه يك فرايند حاصل از تماس پيوسته و مستقيم ميان الگوهايي از فرهنگ‌هاي متفاوت است كه به تغييرات بعدي نسبت به الگوهاي فرهنگي آغازين در يك يا دو گروه مي‌انجامد، يك كارگاه طولاني‌مدت است. حج و انقلاب اسلامي باهم رابطه‌نمايي دارند. حج از يك نظر ظرفيت صدور انقلاب اسلامي را دارد و ازسوي‌ديگر، فضاي حج و صدور گفتمان انقلاب اسلامي باعث بيداري اسلامي، و آغاز حركت‌ها و خيزش‌هاي اجتماعي، سياسي و مذهبي خواهد شد. بسياري از تحولات جوامع از طريق تماس‌هاي فرهنگي و سياسي صورت مي‌گيرد. هيچ تماسي قوي‌تر، عاطفي‌تر و همگون‌تر از تماس در مواقف و مواقيت حج نيست همان‌طوري كه از تعريف فوق برمي‌آيد، حاصل تماس ميان الگوهاي فرهنگي، تغييرات در الگوهاي موجود و ايجاد الگوهاي جديد است. يكي از ثمرات انقلاب اسلامي، احياي حج ابراهيمي بود حجي كه داراي روح تحرك، معنويت، وحدت، سازندگي، برائت و مبارزه عليه ظالم است و ازسوي‌ديگر، حج ابراهيمي فرصتي براي تداوم انقلاب اسلامي است. حج، پل ارتباطي جمهوري اسلامي ايران با كشورهاي اسلامي و ملل مسلمان است. امام خميني، مكرر به كاروان‌هاي حج جمهوري اسلامي تأكيد مي‌كند كه حج، مي‌تواند مركز تبليغ و تثبيت جمهوري اسلامي و تخريب آن باشد. حج و مواقف آن، فرصتي براي انتقال تجارب سياسي و اجتماعي و رفع موانع سياسي و اجتماعي كشور و سوء‌تفاهمات بين جهان اسلام و جمهوري اسلامي است و زمينه همسويي را فراهم مي‌كند: اميد آن است كه ديگر برادران مسلمان گرفتار در چنگال خون‌خواران و ستم‌كاران، از اين انقلاب اسلامي بهره‏برداري كنند و دولت‌هاي اسلامي، با پشتيباني ملت‌هاي خود، به انقلاب بزرگ ايران بپيوندند. جمهوري اسلامي با نمايش چهره درست و عملكرد مناسب از خود در ايام حج، حربه تبليغات تخريبي عليه شيعه اثناعشري و جمهوري اسلامي را خنثي مي‌كند و افكار حدود سه ميليون حاجي را به‌عنوان نمايندگان بيش از يك ميليارد جمعيت مسلمان، روشن مي‌سازد و پادزهري در مقابل قلم‌ها و زبان‌هاي زهرآگين كه در صدد شكست انقلاب اسلامي برآمده‏ و «به سركوبي اين انقلاب اسلامي بپاخاسته‏اند» ، ايجاد مي‌كند.
ب) وحدت كلمه يا همبستگي (وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ). همبستگي از چهار عامل ارزش‌ها، هنجارها، نقش‌ها و تجمعات مشترك حاصل مي‌گردد، و چهار كاركردِ تطبيق با شرايط جديد، حل تنش‌هاي اجتماعي، نيل به اهداف و حفظ همبستگي را ايفا مي‌كند. همه عوامل همبستگي و كاركردهاي آن در حج، در قالب «كلمه توحيد» و «توحيد كلمه» خود را نشان مي‌دهد. در همه اديان، تشكيل انجمن اخوت براي رسيدن به آرمان مذهبي و اجتماعي متدينان رواج دارد. اين حركت براي همبستگي پيروان، جهت اعتراض به وضع موجود، وصول به آرزوي مشترك و تجديد و تشديد اعمال ديني بنيادي است. زمينه شكل‌گيري اخوت و برادري در اسلام، با توجه به تأكيدات قرآن كريم و متون ديني، بسيار گسترده است. اساساً مذهب، خاصيت تشكيلاتي بالايي دارد. اين تشكيلات مي‌توانند ماهيت سياسي و اجتماعي، هيئتي، رهباني و انزوايي، ‌محافل عرفاني و درويشي‌گري موافق وضع موجود يا مخالف وضع موجود داشته باشند. از ميان كاركردهاي دين، دو كاركرد تنظيم‌كنندگي روابط براي خير همگان و برانگيختگي احساس مشترك و وحدت اجتماعي در بحث حاضر، بسيار مهم است. ازاين‌رو گناه، كنش برهم‌زننده روابط داخلي گروه است و مناسك، عامل حفظ وحدت اجتماعي و احساس مشترك محسوب مي‌شود. مناسك و مواقف حج، ازاين حيث بيشترين تأثير را در ايجاد وحدت اجتماعي و تنظيم روابط مسلمانان و كشورهاي اسلامي، براي تأمين خير عمومي آنها خواهد داشت. تحقق جامعه‌شناختي حج، منوط به وحدت كلمه است. حج، كاركرد خود را بدون همفكري، همدلي، هم‌گرايي و درك عميق شرايط و تفاهم بين ملل اسلامي ايفا نمي‌كند. البته شرط وحدت پذيرش، وجود اشتراكات با طرف مقابل است. امام صادق7 فرمود: «مؤمن برادر مؤمن است. همچون يك پيكر كه هرگاه عضوي از آن به درد آيد، ديگر اندام‌ها آن درد را حس مي‌كنند، ارواح آنها از يك روح است». در جوامع اسلامي، اين روح جمعي، بسيار تضعيف شده است. اگر دايره ايمان و مؤمن تنگ باشد و فرقه‌هاي تكفيري از هر سو خيز بردارند، جامعه ايماني محدود به فرقه‌هاي مذهبي دروني خواهد شد. در اصول فقه، بحثي با عنوان اقل و اكثر ارتباطي و اقل و اكثر استقلالي وجود دارد كه كمتر در مباحث عقيدتي، اجتماعي و سياسي مورد توجه قرار گرفته است؛ درحالي‌كه مي‌توان از آن بهره‌هاي فراوان در كلام و ساير علوم برد. اگر مذاهب اسلامي شيعه و سني، هر يك خود را حق مطلق، و فرقه مقابل را باطل مطلق پندارند، آن‌گاه راه هرگونه گفت‌وگو و هم‌گرايي بسته مي‌شود. نگاه اقل و اكثر، ارتباطي مي‌گردد و قضيه همه يا هيچ مطرح مي‌شود؛ درحالي‌كه با نگاه اقل و اكثر استقلالي و قضيه نقص و كمال بر مشتركات تأكيد شده و حقانيت كلي همديگر را نفي نمي‌كنند. حج مي‌تواند مركزي براي اجتماع دل‌ها، و كنگره عظيم براي استحكام پيوند‌هاي گوناگون و مركزي براي رفع نابساماني‌ها و سوء‌تفاهمات باشد، و وحدت، تنها راه حل مسائل اقتصادي، سياسي و اجتماعي جوامع اسلامي، بلكه جهان مستضعفان است. امام، روش ايجاد وحدت را تبليغ و دعوت مي‌پندارد و مركز تحقق وحدت را مكه مي‌داند. امام با افشاي جنايات شاه در پيام به زائران بيت‌الله 1349، مناسك و اجتماع حج را فرصتي براي حل مسائل و تبادل نظر و تفاهم و كوشش در راه تأمين اهداف مقاصد شريعت و تعالي مسلمين و پيوستگي جامعه اسلامي، استقلال و ريشه‌كن‌كردن استعمار مطرح مي‌كند. فعال‌شدن اين فرصت با توسعه آگاهي، هم‌گرايي، بسيج اجتماعي و قيام امكان‌پذير است. انقلاب اسلامي حاصل هم‌گرايي است. ادبيات امام خميني، تأكيد بر هم‌گرايي ملي در سطح ملت ايران، هم‌گرايي مسلمانان در سطح جهان اسلام و هم‌گرايي مستضعفان در جهان مستضعفان است.
ج) قيام و مبارزه
ازنظر هانتينگتون، جوهره قيام و انقلاب توسعه آگاهي سياسي و بسيج اجتماعي در درون حوزه سياسي است. فلسفه حج به‌عنوان فرياد مظلومان و موحدان عالم عليه ظالمان ، بدون آگاهي و بسيج همگاني امكان‌ناپذير است. بناي كعبه، براي مبارزه با بندگي اوهام، اصنام، ‌گذشته‌گرايي، استثمار و استعمار و هرگونه تسليم در برابر طواغيت زمان است. خداگرايي (لله)، مردم‌نگري (للناس) و آينده‌نگري (اذن ياتوك) از اصول اساسي حج ابراهيمي است. قيام به يك ملت هويت مي‌بخشد. خداوند كعبه را خانه و مركز قيام مردم قرار داد (مائده: 97). امام خميني، تحقق مظاهر آيه (لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ) را منوط به تحقق مفهوم آيه (قِياماً لِلنَّاسِ) مي‌داند. قيام براي آزادي، قسط و عدل، پاكسازي جامعه از تمام انحراف‌ها، پستي‌ها و آلودگي‌ها، ‌قيام براي منافع انسان‌ها و كوتاه‌كردن دست جباران و ستمگران عالم و سلطه آنان بر كشورهاي مظلوم و قيام براي ساختن جامعه متكامل توحيدي است. اين بيت، احكام و مناسكش مايه قوام و حيات مردم است ، قوام و حيات يك ملتي در قيام براي حفظ مصالح و منافع خود است. اطلاق «قِياماً لِلنَّاسِ» نشان‌دهنده عامل پايداري‌بودن كعبه از تمام جهات است. يك چنين قيام و يك چنين وحدت و يگانگي و ازدحامي، درهم‌شكستني نخواهد بود. كعبه، مبدأ برپاخاستن همه مردم جهان (قياماً للناس) و رسيدن به منافع فردي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي (لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ) (حج: 28) است. واي بر مسلمانان كه معناي حج را نفهمند و واي بر دشمنان، اگر مسلمانان معناي حج را درك كنند. قيام، فلسفه اصلي حج است: «پس بايد براي همين مقصد بزرگ در آن اجتماع كرد و منافع ناس را در همين مواقف شريف تأمين نمود. مقام معظم رهبري، حج ابراهيمي، محمدي، علوي و حسيني را توجه به قدرت خدا و پشت‌كردن به قدرت طواغيت و جباران مي‌داند. هر قيامي دو وجه دارد: وجه ايجابي آن كه گردهمايي مردم، امنيت، تأمين منافع مادي و معنوي و تمام منافع فردي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي و احياي هويت انساني است، و وجه سلبي آن كه برائت از همه طواغيت و جباران داخلي و خارجي است. به‌عبارت ديگر وجه نفي، وضع موجود نامطلوب، و وجه اثباتي وضع مطلوب است. شايد ازهمين‌روي برائت، ركن سياسي حج محسوب مي‌شود. بناي كعبه، انقلاب در عرصه عقيدتي، اقتصادي، اجتماعي و سياسي مي‌باشد و حج ابراهيمي، تأكيد بر اين روحيه مبارزه و جهاد عليه طواغيت دروني و بيروني، داخلي و بين‌المللي است. مكّه و منا‏ محل نشر توحيد و نفي شرك و دل‌بستگي، جهاد در راه حق و اقامه عدل الهي و كوتاه‌كردن دست مشركان زمان است. آل احمد پس از تبيين نفوذ غرب و نظام سرمايه‌داري در كشورهاي عربي و اسلامي و شكست موضع‌گيري‌هاي انفرادي كشورهاي اسلامي عليه غرب، اين مسئله را مطرح مي‌كند: «از خود پرسيدم كه براي موضع‌گرفتن در مقابل غرب اين مراسم حج، خود نوعي سكوي پرش نيست؟» درواقع وي راه برون‌رفت از وضع اسف‌بار كشورهاي اسلامي را احياي حج مي‌داند. آل احمد از بي‌نظمي‌هاي حج سال 1343 مي‌نالد و اظهار مي‌دارد: «سالي يك ميليون نفر در اين مراسم شركت مي‌كنند كه اگر نظم، تسهيلات و نوجويي‌هايي داشت، چه قدرتي مي‌توانست باشد: آل احمد تنها راه احياي حج را بين‌المللي‌كردن مديريت آن مي‌داند». مديريت صحيح حج باعث فراموشي تمام حقارت‌هاي تاريخي مسلمانان در برابر دنياي غرب خواهد شد. برهمين‌اساس آل احمد درباره حاجياني كه مشغول آداب ظاهري حج، و دادوستد در بازارهاي مكه و مدينه هستند، «مي‌گويد: آخر درين اجتماع بايد معنايي باشد! معنايي برتر ازين دادوستد و بازار و سياحت و اداي دين و آداب و اقتصاد و حكومت و هزار الزام ديگر». هويت اين اجتماع بزرگ بشري را بايد جست‌وجو كرد و براي به‌دست آوردن بايد قيام نمود. حج، قيام عليه تمام تمايزات است و در حج، «هيچ علامت اشرافيتي و هيچ رواق مخصوصي يا شاه‌نشيني» وجود ندارد. وي زندگي اجتماعي و تاريخي مردم را در دسته‌هاي گرگ، روباه، موش و ميش تقسيم مي‌كند و قصرها، لباس‌ها، ابزار زندگي، گنجينه‌هاي ثروت، قدرت و... آنها را از همديگر متمايز مي‌كند. انسان در ميقات عليه تمام اين تمايزات قيام مي‌كند. امام سجاد7 در روايتي مردم را به شش دسته تقسيم مي‌كند: شيرصفتان، گرگ‌صفتان، روباه‌صفتان، سگ‌صفتان، خوك‌صفتان و گوسفندصفتان. امام، شيران را حكام منازعه‌گر رقابت‌جويي بر سر قدرت و مطامع دنيا، گرگ‌صفتان را ثروتمندان و بازرگانان دنبال انباشت ثروت به هر قيمتي، روباه‌صفتان را عوام‌فريبان، سگ‌صفتان را مردمان بدزبان، خوك‌صفتان را تن‌دهندگان به هر پليدي و گوسفندصفتان را كساني مي‌داند كه پشم‌هايشان را مي‌كنند، ‌گوشتشان را مي‌خورند، استخوانشان را مي‌شكنند. و حج، انسانيت تقسيم‌شده به نژادها، ملت‌ها، طبقات، قشرها، گروه‌ها، خانواده‌ها و حيثيت‌ها را به رنگ انساني بازمي‌گرداند. ارباب و نوكر، حاكم و محكوم، غني و فقير و... از بين مي‌رود. صدور ارزش‌ها، آرمان‌ها، تجربيات انقلاب اسلامي مانند استقلال‌خواهي، ‌آزادي‌جويي، عدالت‌خواهي، حمايت از كيان اسلامي و مستضعفان و رنج‌ديدگان، نفي اشرافي‌گري، تبعيض‌هاي نژادي و قومي، مي‌تواند مصداقي از «قياماً للناس» باشد. حج براي ايران، محلي براي معرفي انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي، تعهد به احكام، اخلاق و مجاهده اسلامي در گفتار و عمل به مسلمانان است. عملكرد حجاج ايراني، مي‌تواند سرمنشأ خوش‌بيني و بدبيني ديگران باشد. راه محقق‌سازي انديشه انقلاب و جمهوري اسلامي، فرهنگ‌سازي و آگاهي‌بخشي از طريق تبليغ و تعليم است و اجتماعات مذهبي و از آن‌ميان حج، مهم‌ترين اجتماع فرهنگ‌سازي و آگاهي‌بخشي است. كاتاليزور تبديل حج غيرابراهيمي به حج ابراهيمي، انقلاب اسلامي است كه مي‌تواند گامي در جهت احياي برادري، همكاري، رشد فكري و قيام و جهاد عليه طاغوت‌ها و برپايي حاكميت الله باشد. انقلاب به سه دليلِ «بي‌اجراماندن نظام سياسي اسلام، ضرورت برچيدن طاغوت و فراهم‌سازي زمينه تربيت، رشد اخلاقي و فضايل انساني در جامعه»، ضروري است. حج همراه با برائت به‌عنوان حج انقلابي در ادبيات سياسي جاي گرفته است. البته شايد تبليغ حج همراه با برائت با عنوان حج انقلابي به‌جاي حج ابراهيمي كه دائم در آثار و پيام‌هاي امام موج مي‌زند، ‌شيطنتي ديگر از نظام سلطه براي تحريك عربستان باشد. هدف از آگاهي، اجتماع و قيام، تعين‌بخشي به رويكرد اسلام به جهان، انسان و هويت جوامع اسلامي و مسلمانان است. هويت از پاسخ به دو سؤال اساسي مشخص مي‌گردد: من كيستم؟ و من كه نيستم؟ غيريت‌سازي در عرصه اعتقادي، اجتماعي و سياسي و حوزه‌هاي ديگر زندگي، بخشي از هويت جوامع و گرايشات را تبيين مي‌كند. مواقف حج سراسر مملو از خودي‌سازي و غيريت‌سازي است. انقلاب در عرصه سياسي و اجتماعي و نظام سياسي، خودي‌ساز و غيريت‌ساز است.
4. موانع موانع، بازدارندهايي هستند كه از اثرگذاري مباني يا روش‌ها جلوگيري مي‌كنند. موانع مباني يك پديده، آن را از هويت مي‌اندازد، نه‌تنها كاركردهاي اصلي و مثبت خود را ايفا نمي‌كند، بلكه به كژكاركرد تبديل مي‌گردد و موانع در روش‌ها، باعث بي‌ثمري مباني خواهد شد. در اين مقاله، به‌اجمال به بعضي از موانع مبنايي و روشي مشترك حج و انقلاب اسلامي اشاره مي‌شود.
الف) تحويل‌گرايي آرمان حج و انقلاب اسلام، شامل ابعاد مادي و معنوي و سياسي و اجتماعي است. تقليل آرمان‌هاي حج و انقلاب اسلامي به مادي‌گرايي يا فردي فقهي، مانع يا آسيبي است كه حج را مبدل به حج آمريكايي، و انقلاب را بي‌هويت و اسلام را بي‌خاصيت مي‌كند. تبليغ اينكه اسلام «مكتبي است كه مربوط به دعا و ذكر، و يك روابطي مابين مردم و مابين خالق، و سياست را كاري به آن ندارد. اسلام به حكومت كار ندارد». يك تحويل و تحريف مبنايي و روشي است. امام خميني اينكه مأموران سعودي به اسم اسلام، مسلمانان را از دخالت در سياست و حتي از شعار عليه اسرائيل و آمريكا منع مي‏كنند، يك نوع تحريف مي‌داند. انحصار انقلاب اسلامي در بعد داخلي و اقتصادي و سياسي، تحريف انقلاب از خود است.
ب) بي‌اعتنايي سياسي
بي‌اعتنايي سياسي در انقلاب اسلامي، به اين است كه مردم خود را از عرصه سياسي كشور بيرون بكشند و در قبال امور اجتماعي، سياسي و مديريتي جامعه احساس مسئوليت نداشته باشند. دليل اين بي‌اعتنايي هرچه باشد، در نهايت به‌ضرر مردم و انقلاب است، و بي‌اعتنايي در حج به اين است كه مردم فقط براي انجام يك‌سري اعمال و مناسك خشك، تكراري، كسب شهرت و براي تجارت، به مكه روند و از اسرار معنوي و سازنده فردي، اجتماعي، سياسي و بين‌المللي آن دور باشند. بي‌اعتنايي باعث به‌انزواكشيده‌شدن كشورهاي اسلامي در عرصه بين‌المللي و وقوع مصايبي مانند قضيه فلسطين و خواري و ذلت مسلمانان مي‌گردد كه روزي بر نيمكره زمين حكومت مي‏كردند.
ج) گسست‌ها
وجود شكاف‌هاي اجتماعي، تاريخي و مذهبي فعال يا غيرفعال در داخل كشورهاي اسلامي و مابين آنها يك امر واقعي و انكارناپذير است. تشديد، تسريع، تعميق و توسعه اين شكاف‌ها به هر دليل، مانع جدي در سر راه منافع و مصالح كشورهاي اسلامي است. گسست بين كشورهاي اسلامي، مانع وحدت‌افزايي حج، و مانع احياي تمدن اسلامي براساس اخلاق، معنويت و عدالت است. وحدت در سطوح داخل ملت‌هاـ‌دولت‌ها، بين ملل اسلامي و بين دولت‌هاي اسلامي، منشأ بركات و منافع زيادي براي جهان اسلام مي‌گردد. وحدت، ايده قرآن (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا)، ايده حج (مَثابَةً لِلنَّاسِ) و ايده انقلاب اسلامي است. تفرقه و جدايي در ميان انقلابيون، دولت و ملت، ملل اسلامي و دولت‌هاي اسلامي، خلاف سيره قرآن، حج ابراهيمي و انقلاب اسلامي و در جهت تأمين منافع مستكبران عالم و سلطه آنهاست. امام خميني، رأس همه فسادها را اختلاف كلمه، تفرقه و هواهاي نفساني مي‌داند. از مهم‌ترين عوامل گسست مي‌توان به نكات ذيل اشاره كرد:
يك ـ به‌خطرافتادن منافع سلطه‌گران
تحقق عملي مباني و روش‌هاي حج و انقلاب اسلامي، مي‌توانند سه نوع خطر ايجاد كنند: اول اينكه منافع فرقه‌هاي انحرافي و ساختگي سني و شيعه را به خطر اندازد؛ گروه‌هايي كه با روابط سخت، قشري و انحصارطلبانه قومي، نژادي، زباني و مذهبي و بي‌توجه به مصالح كلي اسلام و مسلمانان كه تمام نيروي خود را عليه ساير فرقه‌هاي اسلامي به ‌كار مي‌برند و از ابزارهاي مختلف تهديد، تكفير و ترور استفاده مي‌كنند. دوم اينكه حج ابراهيمي و انقلاب اسلامي، منافع بيگانگان و حضور چپاولگرانه آنها را در كشورهاي اسلامي به چالش كشيده است. سوم اينكه با انتقال تجربه از طريق وحدت و هم‌گرايي، تاج و تخت بسياري از حاكمان كشورهاي اسلامي را به خطر مي‌افتد. نمونه اين ترس در حمايت كشورهاي حاشيه خليج فارس از واقعه شبه‌كودتا در مصر عليه مرسي و جريان اخوان، قابل مشاهده است.
دو ـ سوء‌تفاهم
سوء‌تفاهم، از توهم يا از طرح ناشيانه وحدت اسلامي توسط مادحان، كج‌انديشان و متحجران و تماميت‌خواهان و انحصارطلبان مذهبي كه خود را حق مطلق و ديگران را باطل مطلق تصور مي‌كنند، ناشي مي‌گردد. سلفي‌هاي تكفيري و وهابيون، شيعيان و اهل سنت واقعي و معتدل را خارج از حوزه اسلام مي‌دانند. عده‌اي شيعه‌نما با طرح وحدت توسط رهبران جامعه شيعي، مانند امام خميني و مقام معظم رهبري، فرياد فراموشي وقايع صدر اسلام را بلند مي‌كنند. امام خميني به‌درستي و صراحت به اين عامل اشاره مي‌كند و مي‌گذرد: «خون‌دلي كه پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است، هرگز از فشارها و سختي‌هاي ديگران نخورده است». عده‌اي معتقد به وحدت هستند، ولي به‌جاي باهم‌بودن بامن‌بودن را مطرح مي‌كنند. هر دو ديدگاه، طرف مقابل را به وحشت مي‌اندازد.
سه ـ توطئه توطئه سياسي و فرهنگي از عوامل گسست و اختلاف است. منافع دنياطلبان در تفرقه تعريف شده است. امام، راه نجات امت اسلامي را عمل به آيه شريفه (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى‏ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها) مي‌داند. اين آيه، يك بخش نظري و يك بخش عملي دارد. بخش نظري آن اعتصام به حبل‌الله و اجتناب از تفرقه است. بخش عملي و كاربردي آن يادآوري بدبختي براثر تفرقه و نجات مسلمان‌ها بر اثر تأليف قلوب است. تأليف قلوب يك عمل اجتماعي و عاطفي است. از مصاديق بارز توطئه، انقلاب‌هراسي و ايران‌گريزي است. نمونه اين وضعيت، رابطه ايران و عربستان است. رقابت ايران و عربستان از قبل از انقلاب آغاز شده است. همشيه مسئله قدرت اول منطقه‌بودن، دغدغه اصلي اين دو كشور بوده است. وقوع انقلاب اسلامي و فروريختن پايه‌هاي سلطنت و نظام پادشاهي در ايران، ازيك‌سو باعث خوشحالي به‌دليل شكست رقيب و ازسوي‌ديگر باعث هراس در بين سلاطين خليج فارس، به‌دليل ناآرامي‌هاي مناطق شرقي و شيعه‌نشين عربستان، اشغال خونين مسجدالحرام در محرم 1400ه‍. .ق، توطئه سرنگوني هواپيماي فهد، وليعهد وقت، و انفجار بمب در رياض شد، و روابط سايه‌روشن ايران ـ رياض، پس از پيروزي انقلاب به حجم اين هراس افزود. شعارهاي مترقيانه و دموكراتيك انقلاب اسلامي و مبارزه با سلطه غرب و شرق، موقعيت سنتي عربستان را به چالش مي‌كشيد. عربستان سعودي براي كاستن آثار و نفوذ انقلاب، اقداماتي مانند تأسيس مؤسسات تبليغاتي براي تخريب چهره انقلاب، تشكيل شوراي همكاري خليج فارس، حمايت همه‌جانبه از رژيم بعثي صدام، خريد تسليحات، اخراج افسران و درجه‌داران شيعه از ارتش، كاستن از حضور نظاميان پاكستان در ارتش به‌دليل تمايل آنها به انقلاب اسلامي و جاي‌گزيني آنها با نيروهاي بنگلادشي، اخراج متخصصان شيعه از شركت آرامكو يا كاستن از تعداد و تنزل مرتبه آنها، ممنوعيت استفاده از بلندگو و ميكروفون در مساجد شيعه، تحت تعقيب قراردادن رهبران شيعيان، بازرسي خانه‌هاي افراد مظنون، مخدوش‌كردن برنامه‌هاي صدا و سيماي ايران با پارازيت‌انداختن، تزريق پول به گروه‌هاي تند اهل سنت، ممنوعيت مسافرت اتباع سعودي خصوصاً شيعيان به ايران و... را انجام داد. اين وضعيت و عكس‌العمل سعودي‌ها با برخي ديدگاه‌هاي افراطي درباره صدور انقلاب كه جنبه كشورگشايانه پيدا مي‌كرد، گسترده‌تر و پيچيده‌تر شد. ميزان خصومت دولت عربستان با انقلاب اسلامي، كمتر از سال‌هاي اول انقلاب نيست. بنابراين عربستان هرگز دنبال حج ابراهيمي نخواهد بود. پس يك پارادوكس جدي وجود دارد. انقلاب‌هراسي براي سلاطين منطقه و كشورهاي اسلامي، نظير اسلام‌هراسي براي ساير كشورها، اثر نامطلوبي بر صدور انقلاب اسلامي و حج ابراهيمي مي‌گذارد. وقوع خيزش‌هاي اجتماعي، چه با عنوان بيداري اسلامي و چه با عنوان بهار عربي، ‌اين ذهنيت را تقويت مي‌كند. به نظر مي‌رسد چهار عنصر مي‌تواند اين پارادوكس را حل كند: «اول، برنامه‌ريزي دقيق و منطقي با استفاده از متون ديني براي احياي حج ابراهيمي و تبيين آرمان‌هاي واقعي انقلاب اسلامي، در يك زمان‌بندي طولاني‌مدت. دوم، تقويت نظام رسانه‌اي حج ابراهيمي براي تبليغ و تعليم و آگاهي‌بخشي و به حد تصميم‌رساندن ملل اسلامي به‌لحاظ فكري و ذهني و پرهيز از هرگونه عمل صريح انقلابي كه باعث محروميت و محدوديت‌هاي شديدتر مي‌شود. سوم، تلاش براي كارآمدي جمهوري اسلامي به‌عنوان نظام برآمده از انقلاب اسلامي و الگو قرارگرفتن براي ملل اسلامي در عرصه سياست، اقتصاد، اجتماع و امنيت؛ و چهارم، پرهيز از موضع‌گيري‌هاي غيرمسئولانه برخي مسئولان و كارشناسان جمهوري اسلامي ايران». اين چهار عنصر، مي‌تواند زمينه تحول ذهني داخلي را در كشورهاي اسلامي فراهم كند.
د) هجمه به كارآمدي جمهوري اسلامي
كارآمدي جمهوري اسلامي، تير خلاص به همه هجمه‌ها و اتهامات خواهد بود. نه انقلاب اسلامي منحصر به ايران، و نه جمهوري اسلامي فقط براي ايران است؛ ‌اما آنچه امروز به‌عنوان خروجي انقلاب اسلامي، عينيت يافته، جمهوري اسلامي ايران است. موفقيت جمهوري اسلامي در پيشنهاد يك الگوي مناسب اقتصادي، سياسي، اجتماعي و امنيتي در منطقه و جهان، باعث اقبال روزافزون كشورهاي اسلامي خواهد شد. اما اگر جمهوري اسلامي ازنظر اقتصادي و سياسي يك كشور ضعيف باشد، مردم مسلمان و مستضعف را دچار يأس و نااميدي مي‌كند. رفاه اقتصادي و اجتماعي، حفظ حريم و آزادي‌هاي سياسي و مدني مردم، استقرار يك نظام مردمي و بر سركارآمدن مسئولان اخلاقمند و مردمي، موج بيداري و اقبال عمومي را سرعت و شدت خواهد بخشيد. غلبه جمهوري اسلامي بر گسست‌هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي در دو قلمرو داخلي و خارجي مي‌تواند كارآمدي نظام را شفاف‌تر كند. بي‌توجهي به اين شكاف‌ها نظام را از درون تهي مي‌كند و قدرت دفاعي خود را در حوزه‌هاي چهارگانه اقصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي از دست مي‌دهد. حج، عرصه تعامل انقلاب اسلامي و مسلمانان است و زماني آنها به انقلاب ميل مي‌كنند و انقلاب در آنها اثر مي‌گذارد كه كردار و رفتار جمهوري اسلامي، الگو و سرمشق باشد. اگر جمهوري اسلامي بتواند يك نوع موفق از توسعه سياسي، اجتماعي و اقتصادي و يك مدلي از توسعه و پيشرفت و تكامل و معنويات اسلامي را به نمايش بگذارد، آنگاه حج براي انقلاب اسلامي عرصه صدور خواهد بود.
نتيجه‌گيري مواقف و مناسك حج، به‌شرطي فضاي تجلي توحيد، تحقق اراده مردم و زندگي انساني خواهد شد كه وحدت كلمه و انتشار آگاهي و قيام براي يك زندگي انساني مسئولانه را رقم بزند. انقلاب اسلامي، قيام مردم ايران براي محقق‌سازي حاكميت الله، آزادي و استقلال مردم و جامعه انساني بود. قبل از انقلاب، بعد عبادي حج به‌صورت نصف‌نيمه انجام مي‌شد. بعد از انقلاب، بعد سياسي آن احيا شد و از مهجوريت درآمد و به تحقق عملي (قِياماً لِلنَّاسِ) نزديك شد. حج ابراهيمي با توجه به معرفت‌افزايي و آگاهي‌بخشي به مسلمانان و انتقال تجارب اجتماعي و سياسي توسط انديشمندان به كشورهاي اسلامي، مي‌تواند آثار مختلفي از خود بر جاي گذارد: اول‌ـ اصلاح ساختار سياسي و اجتماعي و انقلابي از بالا به پايين و اصلاح روابط دولت‌ها و ملت‌ها كه امروز به‌دليل فاصله دولت و مردم، كشورهاي اسلامي آبستن تحولات راديكال اجتماعي و سياسي هستند: تحولات منطقه اين را نشان مي‌دهد كه مهم‌ترين شعار مردم، مبارزه با استبداد است. دوم‌ـ اصلاح ذات‌البين و روابط ملل اسلامي: حج مي‌تواند بدبيني‌ها و سوءتفاهمات بين ملل اسلامي را رفع، و ديوارهاي بلند بي‌اعتمادي را به اعتماد و حسن‌ظن تبديل كند. سوم‌ـ اصلاح رابطه مسلمانان و كشورهاي اسلامي با ساير ملل مستضعف جهان: خدماتي كه مسلمانان مي‌توانند با توجه به منابع اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي به ديگر ملل بدهند، مي‌تواند رابطه جهان اسلام با جهان مستضعف را اصلاح كند و باعث روي آوري بيشتر به اسلام گردد. چهارم‌ـ اصلاح رابطه قدرت بين‌المللي كشورهاي اسلامي با كشورهاي دنيا: دولت‌هاي اسلامي فرصت يك مجمع جهاني رايگان را در اختيار دارند. ‌اگر از اين فرصت استفاده نبرند، خود مقصرند. نمايندگان بيش از 5/1 ميليارد مسلمان در مواقف حج، با داشتن خزائن و پشتوانه ايمان مي‌توانند رقيب جدي در عرصه بين‌المللي باشند. پنجم‌ـ حج ابراهيمي، زمينه قيام‌هاي اجتماعي و سياسي و بيداري اسلامي در منطقه و معنويت‌گرايي در جهان مستضعفان را تقويت مي‌كند. از‌اين‌رو حج ابراهيمي به‌عنوان يك زمينه بسيار نيرومند، و انقلاب اسلامي به‌عنوان يك تجربه عملي، سرآغاز تحولات عميق در كل كشورهاي اسلامي و جهان هستند. ششم‌ـ حج ابراهيمي، خاصيت انقلاب دارد. انقلاب، قيام عليه وضع موجود و دنبال وضع مطلوب ازروي آگاهي، انسجام و حركت است و حج ابراهيمي، كاركرد انقلاب را دارد. بدون آن، حج تبديل به يك سنت تاريخي بي‌معنا و تكراري مي‌شود كه جز سرگرمي اغنيا و اقويا و پز متمولان نخواهد بود. هفتم‌ـ حج ابراهيمي، پاسخ مردم «ناس» به نداي يك رهبر صالح و گردهمايي مردم «ناس» در خانه خدا (مَثابَةً لِلنَّاسِ) و اعتصام به (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا) و قيام براي رفع گرفتاري‌هاي كشورهاي اسلامي و بدبختي‌ها و عقب‌افتادگي‌ها، اختلاف كلمه‌ها براي احقاق حقوق ازدسته‌رفته، انسانيت لِه‌شده، احياي ارزش‌هاي اسلامي و هويت امت اسلامي و تحقق (لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ) است. مهم‌ترين منافع آن، امنيت همه‌جانبه و خير همه‌جانبه است. همه‌جانبه‌بودن امنيت و خير، از نكره و جمع‌بودن «منافع» و مطلق‌بودن «امناً» و «مباركاً» استفاده مي‌شود. امنيت در سايه حذف خداوندان زمين (وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْني‏ وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ) (إبراهيم: 35)، با ايمان به خدا و قيامت و به مبدأ و معاد (مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ) (بقره: 126) و مردمي‌بودن (ناس) تأمين مي‌گردد. جامعه بدون ايمان به خدا و قيامت، امنيت را از دست مي‌دهد و در نتيجه، فقر و كمبود در جامعه فراگير مي‌گردد: (وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَليلاً) (بقره: 126). قران كريم حج را تأمين‌كننده دنيا و آخرت مردم معرفي مي‌كند، و انقلاب اسلامي هم با همين هدف روي كارآمد. من الله التوفيق و عليه التكلان
منابع * قرآن كريم. 1. آلاء الرحمن في تفسير القرآن‏، محمد جواد بلاغي نجفي، قم، بنياد بعثت‏، 1420 ق. 2. آناتومي جامعه، مقدمه‌اي جامعه شناسي كاربردي، ‌فرامرز رفيع پور، تهران، انتشار، 1387. 3. اسرار قدرت درون، لوئيز هي، ترجمه پري نيكزاد، تهران، زرين: نگارستان كتاب، 1387. 4. اطيب البيان في تفسير القرآن‏، عبدالحسين طيب، تهران، انتشارات اسلام، 1368. 5. انقلاب اسلامي زمينه‌ها و پيامدها، منوچهر محمدي، قم، دفتر نشر معارف، 1387. 6. انقلاب اسلامي: بحران‌ها و چالش‌ها، عبدالوهاب فراتي (گرد آورنده)، قم، نشر معارف (مقاله دكتر اصغر افتخاري با عنوان انقلاب اسلامي و گسست‌هاي اجتماعي)،1381. 7. انقلاب و بسيج سياسي، حسين بشيريه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1374. 8. بازتاب جهاني انقلاب اسلامي، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه و انديشه اسلامي، 1385. 9. برهه انقلابي در ايران، عليرضا شجاعي زند، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج وابسته به مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1382. 10. بنيان مرصوص، جوادي آملي، قم، مركز نشر اسراء،1378. 11. به‌سوي خدا ميرويم، باهم به حج مي‌رويم، محمود طالقاني، انتشارات لاله، بي‌جا، 1332. 12. بيانات در ديدار كارگزاران و دست‌اندركاران حج‌، علي خامنه‌اي، 4/8/1388. 13. پيام به حجاج بيت الله الحرام، علي خامنه‌اي، 11/11/1382. 14. پيام به حجاج بيت الله الحرام، ‌علي خامنه‌اي، ‌14/4/1368. 15. پيرامون انقلاب اسلامي، مرتضي مطهري، تهران، انتشارات صدرا، بي‌تا. 16. تأثير انقلاب اسلامي ايران بر كشورهاي اسلامي، ‌محمد باقر حشمت زاده، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه و انديشه اسلامي، 1386. 17. تحليلي بر انقلاب اسلامي، منوچهر محمدي، تهران، مؤسسه انتشارات امير كبير، 1382. 18. ترجمه تفسير الميزان‏، محمد حسين طباطبايي، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏، 1374. 19. تغييرات اجتماعي، گي روشه، ترجمه منصور وثوقي، تهران، نشر ني. 20. تفسير آسان‏، محمد جواد نجفي خميني، تهران، انتشارات اسلاميه، 1398 ق. 21. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1374. 22. جامعه شناسي جنبش‌هاي اسلامي، حميد احمدي، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1390. 23. جامعه شناسي دين، ملكم هميلتون، ترجمه محسن ثلاثي، تهران، مؤسسه فرهنگي انتشارات تبيان، 1381. 24. جامعه شناسي دين، يوآخيم واخ، ترجمه جمشيد آزادگان، تهران، سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه‌ها (سمت)، 1387. 25. جامعه شناسي سياسي اسرائيل، اصغر افتخاري، تهران، مركز پژوهش‌هاي علمي و مطالعات استراتژيك خاورميانه، 1380. 26. حج، علي شريعتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1360. 27. خسي در ميقات، جلال آل احمد، تهران، فردوس، 1379. 28. الخصال، محمد قمي (صدوق)، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، بي‌تا. 29. در آمدي بر انسان شناسي، كلود ريوير، ‌ترجمه ناصر فكوهي، تهران، نشر ني، 1379. 30. در آمدي بر نظريه سياسي امام خميني، ‌محمد رضا دهشيري، چاپ دوم، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1380. 31. دولت و حكومت در اسلام، سيري در نظريه سياسي فقهاي مسلمان از صدر اسلام تا اواخر قرن سيزدهم، آن. كي. اس لمبتون، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1374. 32. سخن نامه حج، محمد محمدي ري شهري، دوره چهار جلدي، قم، ‏سازمان چاپ و نشر دارالحديث، 1390. 33. صحيفه امام، مجموعه پيام‌ها، سخنراني‌ها و بيانيه‌ها، امام خميني، دوره 22 جلدي، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1379. 34. صحيفه حج، مجموعه سخنان و پيام‌هاي رهبر كبير انقلاب اسلامي امام خميني، امام خميني، تهران، مركز تحقيقات حج، نشر مشعر، 1387. 35. صهباي حج، عبدالله جوادي آملي، قم، مركز نشر اسراء، 1385. 36. ظرفيت‌هاي حج در تحقق بيداري اسلامي در انديشه امام خميني، محسن محمدي و ‌محمد هادي فلاح زاده، فصلنامه علمي ـ پژوهشي مطالعات انقلاب اسلامي، سال دهم، تابستان 1392، شماره 33. 37. ‏فرهنگ عربي ـ فارسي دانشيار، رضا مهيار، تهران، انتشارات دانشيار، 1380. 38. فرهنگنامه حج و عمره و اماكن مربوطه، صدر طباطبايي، قم، انتشارات مؤسسه در راه حق، 1367. 39. قاموس قرآن، علي اكبر قريشي، قم، دار الكتب الاسلاميّه، 1354. 40. كافي،ابي جعفرمحمد بن يعقوب كليني، بيروت، دارالتعارف، 1401 ه‍ .ق. 41. مناسك حج در نگارگري اسلامي و نقش آن در همبستگي ملي و وحدت اسلامي، مهنار شايسته‌فر، نامه پژوهش فرهنگي، سال دوازدهم، شماره دوازدهم، زمستان، 1389. 42. منتخب ميزان الحكمه، تلخيص سيد حميد حسيني، قم، دار الحديث، 1380. 43. ولايت فقيه، امام خميني، ‌تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1380.




نظرات کاربران