تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر حج ابراهیمی؛ با تأکید بر دیدگاه امام خمینی تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر حج ابراهیمی؛ با تأکید بر دیدگاه امام خمینی تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر حج ابراهیمی؛ با تأکید بر دیدگاه امام خمینی بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر حج ابراهیمی؛ با تأکید بر دیدگاه امام خمینی تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر حج ابراهیمی؛ با تأکید بر دیدگاه امام خمینی تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر حج ابراهیمی؛ با تأکید بر دیدگاه امام خمینی تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر حج ابراهیمی؛ با تأکید بر دیدگاه امام خمینی تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر حج ابراهیمی؛ با تأکید بر دیدگاه امام خمینی

تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر حج ابراهیمی؛ با تأکید بر دیدگاه امام خمینی

تأثیر انقلاب اسلامى ایران در سه حوزه باور، انگیزه و عمل، بررسى و نشان داده شده است. در حوزه باور، انقلاب ایران درواقع، مفهوم توحید را به‌عنوان اعتقاد به خدا و نفى طاغوت بازتعریف کرد و از آمریکا به‌عنوان بزرگ‌ترین مظهر شرک نام برد.

به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، مقاله «تأثير انقلاب اسلامى ايران بر حج ابراهيمى؛ با تأكيد بر ديدگاه امام خمينى»، نوشته جناب آقاى رضا لك‌زايى است. نويسنده در اين مقاله، با بهره‌گيرى از چارچوب نظرى برآمده از انديشه امام خمينى، بيان مى‌كند؛ انقلاب اسلامى در جغرافياى ايران رخ نمود، اما تأثيرات آن جهانى بود و اين تأثيرات، حتى در زمينه احياى حج و تغيير رويكرد مسلمانان به حج نيز درخور تأمل است. در اين مقاله، تأثير انقلاب اسلامى ايران در سه حوزه باور، انگيزه و عمل، بررسى و نشان داده شده است. در حوزه باور، انقلاب ايران درواقع، مفهوم توحيد را به‌عنوان اعتقاد به خدا و نفى طاغوت بازتعريف كرد و از آمريكا به‌عنوان بزرگ‌ترين مظهر شرك نام برد. در حوزه انگيزه و گرايش در انقلاب ايران، شاهد عشق و نفرت بوديم؛ عشق به خوبى‌ها و لشكريان عقل كه در رأس آن، امام خمينى قرار داشت و تنفر از بدى‌ها و لشكر جهل كه در رأس آن، شاه و اربابانش قرار داشتند. در حوزه رفتارى هم، مبارزه عملى با روحيه شهادت‌طلبانه كه با تغيير محتواى باطنى انسان‌ها رخ داده، كليد مى‌خورد و با شعار و راه‌پيمايى و تظاهرات آغاز مى‌شود و تا نابودى استكبار جهانى براساس پيام جهانى «نه ظلم كن و نه مظلوم شو»، به پيش مى‌رود.
چكيده سؤال اصلي مقاله اين است كه انقلاب اسلامي ايران، چه تأثيري بر حج داشته است؟ فرضيه و مدعاي بحث ناظر بر اين مطلب است كه انقلاب اسلامي ايران، احياگر حج ابراهيمي بوده، و امام خميني= توانست حج را اقامه كند. البته نبايد ازنظر دور داشت كه انقلاب اسلامي در نقطه‏اي از جهان، به نام ايران رخ داد و مربوط به مسائل ايران بود؛ اما از آن حيث كه حاوي پيامي جهاني بوده است، در بيداري اسلامي و طبعاً در حج، تأثير داشته و دارد. در اين مقاله، تأثير انقلاب اسلامي ايران در سه حوزه باور، انگيزه‏ و عمل، بررسي و تأثير انقلاب در اين سه سطح نشان داده شده است. در حوزه باور و بينش و انديشه، انقلاب ايران درواقع، مفهوم توحيد را اعتقاد به خدا و نفي طاغوت بازتعريف كرد و از آمريكا به‌عنوان بزرگ‏ترين مظهر شرك نام برد كه در انقلاب ايران هم، شاهد نفي و طرد آمريكا بوديم. در حوزه انگيزه و گرايش در انقلاب ايران، شاهد عشق و نفرت بوديم؛ عشق به خوبي‏ها و لشكريان عقل كه در رأس آن، امام خميني قرار داشت و تنفر از بدي‏ها و لشكر جهل كه در رأس آن شاه و اربابانش قرار داشتند. در حج هم ما شاهد همين محبت و نفرت و تولا و تبرا هستيم كه كليدواژه مهمي چون اعلان برائت از مشركين، از آن حكايت دارد. با تحقق توحيد و برائت، وحدت به‌معناي واقعي كلمه شكل مي‏گيرد و مسلمين، جبهه‏اي متحد و منسجم را شكل مي‏دهند كه پشت به پشت هم عليه دشمني واحد مبارزه مي‏كنند. در حوزه رفتاري نيز مبارزه عملي با روحيه‏اي شهادت‏طلبانه كه با تغيير محتواي باطني انسان‌ها رخ مي‌دهد، كليد مي‏خورد و با شعار و راه‌پيمايي و تظاهرات آغاز مي‏شود و تا نابودي استكبار جهاني، براساس پيام جهاني «نه ظلم كن و نه مظلوم شو» به پيش مي‏رود. بنابراين «برائت»، اصل اساسي و مهمي است كه مقوم حج است و در تمام ابعاد حج وجود دارد. لذا حج همراه برائت، حج ابراهيمي و گرفته شده از اسلام محمدي است و حج منهاي برائت، حج جاهلي و گرفته شده از اسلام آمريكايي است. واژگان كليدي: امام خميني، انقلاب اسلامي ايران، حج، بينش، گرايش، رفتار.
مقدمه سؤال اصلي مقاله حاضر، تأثير انقلاب اسلامي بر حج، در سه بعد بينشي، گرايشي و رفتاري است كه متخذ از نظريه امام خميني در حوزه طبقه‏بندي علوم است و در اينجا به‌صورت پيش‏فرض تلقي شده‏اند. تلاش مي‏شود با استفاده از نظريات امام خميني به اين پرسش، پاسخ داده شود. بارها اين مطلب را شنيده و خوانده‏ايم ‏كه رژيم شاه گفته بود روحانيون و خطبا در منابر، درباره سه مطلب حرفي نزنند: شاه، اسرائيل و در خطر بودن دين. حضرت امام خميني با ذكر همين سه مطلب در ـ سيزدهم خرداد 1342ـ به افشاگري عليه رژيم پرداخت. اكنون به حج مي‌پردازيم. از مجموع پيام‌هاي امام خميني به كنگره جهاني حج، چنين استنباط مي‏شود كه امام، حكام كشورهاي منطقه را چون شاه مي‏پندارد و لازم مي‏داند كه ملت‌ها عليه آنان قيام كنند. ايشان دشمن ملت‌هاي مسلمان و مستضعف را هم آمريكا مي‏داند و معتقد است اسرائيل، با پشتيباني آمريكا كشور فلسطين را غصب كرده و مسلمانان جهان بايد در اين رابطه حساسيت به خرج بدهند و عليه اسرائيل بسيج شوند و ارتشي صد ميليوني تشكيل بدهند. درباره دين هم امام خميني در اواخر دهه شصت، دو كليدواژه مهم را وارد ادبيات سياسي جهان نمود: اسلام آمريكايي و اسلام ناب محمدي، و اعلام كرد كه دشمن اسلام ناب محمدي، اسلام آمريكايي است و براساس همين اسلام آمريكايي است كه حج، امن است بر آمريكايي‏ها و ناامن است براي ايراني‏ها. بنابراين ساير ملل مسلمان، حاكماني چون حاكم ايران و دشمني مشترك چون آمريكا و رژيم صهيونيستي دارند. ازسوي ديگر، چنان‌كه حاكم ايران، ادعاي مسلماني داشت، ساير حكام كشورهاي اسلامي هم خود را مسلمان مي‏دانند. بنابراين ميان موقعيت ايران و وضعيت كشورهاي مسلمان دنيا شباهت‏‏هايي وجود دارد و هر چه آنها بيشتر از انقلاب ايران اثر بپذيرند، به همان نسبت، به آزادي نزديك‏ترند. با توجه به اين مقدمه كوتاه، اجمالاً روشن شد كه سخن‌گفتن از تأثير انقلاب اسلامي ايران بر حج، زياد هم بيراه نيست، و اگر اين مطلب غريب مي‏نمايد، از كم‏كاري و كوتاهي ماست. ازطرف‌ديگر نبايد فراموش كرد كه قلب نظريه سياسي امام خميني، اين است كه وي سياست را نه بخشي از اسلام كه «سر» اسلام مي‌پندارد و نسبت مسائل اجتماعي اسلام را به مسائل فردي آن، بيش از صد به يك مي‏داند. بنابراين سياست، به‌منزله فصل مقوم اسلام و ذاتي آن است و قابل تفكيك از اسلام نيست و اگر سياست از اسلام جدا شد، همچون تن بدون سري است كه نه‌تنها بي‏خاصيت است، بلكه خودش منشأ گرفتاري‏ها و مصايب فراوان و دردهاي بي‏درمان مي‏شود. براين اساس واضح است كه نگاه امام به اسلام و مسائل اسلام، از جمله حج، قطعاً داراي ابعاد سياسي است. نگاه امام خميني به حج، مثل نگاه ايشان به قرآن است. ايشان مي‏فرمايد: حج بِسان قرآن است كه همه از آن بهره‏مند مي‏شوند. ولي انديشمندان و غواصان و دردآشنايان امت اسلامي، اگر دل به درياي معارف آن بزنند و از نزديك شدن و فرورفتن در احكام و سياست‌هاي اجتماعي آن نترسند، از صدف اين دريا گوهرهاي هدايت و رشد و حكمت و آزادگي را بيشتر صيد خواهند نمود و از زلال حكمت و معرفت آن، تا ابد سيراب خواهند گشت. بنابراين، امام معتقد است همان‌طور كه هركس به فراخور بينش و معرفت خود از درياي بي‌كران و ذي‌بطون قرآن دريافتي دارد، از حج هم دريافت و برداشتي دارد. بنابراين حج هم، داراي بطون و ابعاد مختلف است كه به تفسير، تحليل و تبيين نياز دارد؛ همان‌طور كه به‌تعبير امام خميني «قرآن مجيد، ما را پيروز كرد» ، مي‏توان گفت كه حج هم مسليمن را در مقياسي جهاني، به رهبري حضرت ولي عصر[، به پيروزي مي‏رساند و اين پيروزي، صرفاً جبري و قهري نيست؛ بلكه مطابق فطرت و سرشت بشر است. لذا «ظهور منجي، همچون رسيدن يك ميوه است و نه انفجار دمل» كه در مجالي ديگر بايد به آن پرداخت. ناگفته نماند كه تأثير، يك امر تدريجي و تشكيكي است، و پيش‏فرض مقاله، اين است كه انقلاب اسلامي ايران، قطعاً در دنيا و از جمله حج ـ گرچه بسان پژواكي آهسته و پرتو نوري در صبحگاه ـ تأثير داشته و دارد، بي‌شك از عوامل بيداري اسلامي، انقلاب اسلامي ايران است. پس كلمه تأثير اينجا به‌معناي صددرصدي آن نيست، بلكه شايد بيشتر به تأثيري باشد كه بايد يا مي‏تواند، بر حج داشته باشد تا انرژي متراكم آن را آزاد كند و مثل مردم ايران، مردم جهان را از نعمت استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي، بهره‏مند سازد. چنان‏كه مقام معظم رهبري فرمودند: نمي‏گوييم كه انقلاب از اول با مخاطب قرار دادن كل بشر آمد؛ نه، انقلاب اسلامي ايران بود. متوجه مسائل ايران بود. متوجه ايجاد تغييرات بنيادي در ايران بود. اما زبان اين انقلاب، و پيام اين انقلاب، پيامي بود و زباني بود كه نمي‏تواند و نمي‏توانست ـ به طبع حال ـ در مرزهاي ايران منحصر بماند. يك مفهوم جهاني، يك حقيقت جهاني، يك حقيقت بشري به‌وسيله انقلاب پيام داده شد كه هر كسي در دنيا آن را بشنود، احساس مي‏كند كه به اين پيام دلبسته است. آن پيام چيست؟ اگر بخواهيم آن پيام را در شكل اجتماعي و انساني آن در يك جمله بيان بكنيم: مقابلة با نظام سلطه است. اين پيام انقلاب است. نظام سلطه، نظام تقسيم دنيا به ظالم و به مظلوم است. منطق انقلاب كه منطق اسلام است، (لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ) است؛ نبايد ظلم كنيد و نبايد بگذاريد به شما ظلم بشود. بنابراين، چالش اساسي انقلاب عبارت است از اينكه انقلاب يك نظم جديدي را براي بشريت ارائه كرده. در حج هم، جريان از همين قرار است كه انقلاب ايران را تحت تأثير قرار داد. با اين توضيح، به بحث درباره تأثير انقلاب اسلامي ايران در حج، در سه بعد بينش، گرايش و رفتار، براساس ديدگاه‌هاي امام خميني مي‏پردازيم. لازم است اين نكته را در ذهن داشته باشيم كه اين سه بعد، كاملاً باهم رابطه، و در هم تأثير دارند و ازهم جدا نيستند. 1. تأثير انقلاب اسلامي ايران در بعد بينشي حج
مراد از بعد بينشي، مطالبي است كه ـ براساس فرمايشات امام خميني در حديث بيست و چهارم كتاب شريف شرح چهل حديث ـ با لايه عقلي وجود انسان، در ارتباط مي‌باشد و شامل اعتقادات، باورها، تفكرات و انديشه‏هاي آدمي است. بنابراين به نظر مي‏رسد اولين اقدام امام در اين حوزه، بازتعريف حج و هدف حج است تا مسلمانان جهان، با هدف و تعريف واقعي و حقيقي حج آشنا شوند و واجد تصور، تفكر و باور صحيحي از هدف حج و تعريف آن گردند.
الف) معرفي حج
فيلسوف و فقيه عارف مجاهد، امام خميني كه از مهم‌ترين صاحب‌نظران در حوزه فلسفه سياسي اسلامي است، بزرگ‏ترين درد جهان اسلام را درك نكردن فلسفه واقعي بسياري از احكام الهي مي‏داند. ازمنظر ايشان، حج راز و رمز فراواني دارد كه به‌صورت عبادتي خشك و يك حركت بي‏حاصل و بي‏ثمر باقي مانده است. ايشان فلسفه حج را از نگاه ناآگاهان و تحليل‏گران مغرض، يك عبادت دسته‌جمعي و سفري زيارتي ـ تفريحي معرفي مي‏كند و سپس خود، به ذكر فلسفه واقعي حج مي‏پردازد. ازنظر ايشان، فلسفه واقعي حج عبارت از اين موارد است: چگونه زيستن، چگونه مبارزه كردن، ستاندن حق مسلمانان و محرومان از ظالمان، چاره‌انديشي براي فشارهاي روحي و جسمي مسلمانان، نشان دادن مسلمانان به‌عنوان يك نيروي بزرگ و قدرت سوم جهان (و اكنون، پس از فروپاشي شوروي، قدرت اول يا دوم جهان) و شوراندن مسلمين عليه حكومت‌هاي وابسته. وقتي فلسفه حج، چنين مواردي باشد، مفهوم حج هم بايد بازتعريف شود. امام معتقد است كه حج، فقط حركات و الفاظ خشك نيست و كسي هم با الفاظ و حركات خشك به خدا نمي‏رسد؛ بلكه حج، كانون معارف الهي است كه بايد از آن محتواي سياست اسلام را در تمام زواياي زندگي جست‌وجو كرد؛ پيام‏آور و ايجادكننده جامعه‏اي است به‌دور از رذايل مادي و معنوي، تجلي و تكرار همه صحنه‏هاي عشق‏آفرين زندگي يك انسان و يك جامعه متكامل است و ازآنجاكه جامعه امت اسلامي، از هر نژاد و مليتي، بايد ابراهيمي شود تا به خيل امت محمد9 پيوند خورد و يكي گردد و يد واحده شود، حج تنظيم و تمرين و تشكل اين زندگي توحيدي است. حج، عرصه نمايش و آينه سنجش استعدادها و توان مادي و معنوي مسلمانان است. حج، همچون قرآن است كه همه از آن بهره‌مند مي‌شدند؛ ولي انديشمندان و غواصان و دردآشنايان امت اسلامي، اگر دل به درياي معارف آن بزنند و از نزديك شدن و فرو رفتن در احكام و سياست‌هاي اجتماعي آن نترسند، از صدف اين دريا گوهرهاي هدايت و رشد و حكمت و آزادگي را بيشتر صيد خواهند كرد و از زلال حكمت و معرفت آن تا ابد سيراب خواهند گشت و... . امام در نهايت، حرف آخر را چنين مطرح مي‏فرمايد: «حج بي‌روح و بي‌تحرك و قيام، حج بي‌برائت، حج بي‌وحدت و حجي كه از آن هدم كفر و شرك برنيايد، حج نيست». از ميان تمام تعابير پرمايه و مهم فوق كه در دو كليدواژه وحدت و برائت خلاصه مي‏شود، عبارت موجز «حج، كانون معارف الهي است كه بايد از آن محتواي سياست اسلام را در تمام زواياي زندگي جست‌وجو كرد» نشان مي‏دهد كه ازمنظر امام، حج در كانون «فقه سياسي» اسلام است و ظرفيت مديريت و اداره و حل بحران‏هاي «زندگي سياسي» انسان معاصر را دارد كه بايد در رشته «حج‌شناسي» يا رشته «فلسفه حج» پيگيري شود.
ب) اعلان برائت
شايد بتوان گفت كه كليدي‏ترين و مهم‌ترين نقطه استراتژيك حج و «مرحله اول مبارزه» كه هم در انقلاب اسلامي ايران و هم در حج پيگيري شد و مي‏شود، معرفي دشمن مشترك همه مسلمين و دعوت از مسلمانان براي نفي و ابراز تنفر و نفرت از اوست. امام خميني اعلان برائت از مشركان را از اركان توحيدي و واجبات سياسي حج مي‏داند و تصريح مي‏فرمايد كه بايد «در تجديد ميثاق أَلَسْتُ بِرَبِّكُم ، بت آلهه‌ها و اربابان متفرقون شكسته شود». ايشان كه نگاهي جامع و صددرصد سياسي به اسلام و از جمله حج دارد. به حضرت ابراهيم7 و حضرت محمد9 كه كعبه يادگار آن بزرگواران است، به‌عنوان مبارزان سياسي و الگوهايي كه بايد از آنها در مبارزه الهام گرفت، نگاه مي‏كند. ايشان مبارزات انبيا و بانيان كعبه را محدود و محصور در مبارزه و درهم شكستن بت‌هاي سنگي و چوبي نمي‏داند؛ بلكه آنان را چنان‌كه قرآن كريم معرفي مي‏كند، در صف اول مبارزه با فرعونيان، نمروديان و ابوجهل‏ها مي‏داند كه شاه‌بيت غزل سراسر مبارزه‏شان را از قول ابراهيم خليل، با كلام ابدي (انَّني بَري‏ءٌ مِمَّا تُشْرِكُون) ابلاغ مي‏نمايد. سپس امام، مسلمين را كه آهنگ حج نموده‏اند، به پيروي از انبياي الهي فرامي‏خواند و از كاخ سفيد، با عنوان «بتخانه‏هايي چون كاخ سياه» اسم مي‏برد كه مسلط بر ممالك اسلامي و خون و ناموس مسلمين و جهان سوم است و بايد در هم شكسته و نابود شود. برهمين اساس امام خميني، با ظرافت تمام، از زوّار ايراني كه توانسته‏اند نظام شاهنشاهي را ساقط كنند و دست اجانب، به‌ويژه آمريكا را از كشورشان كوتاه كنند، به‌عنوان كساني ياد مي‏كند كه حقيقت برائت از مشركان را به نمايش گذاشته‏اند و بت‌هاي شرق و غرب را در هم شكسته‏اند: بيت‌اللَّه الحرام و كعبه معظمه، زائران عزيزي را در آغوش مي‏كشد كه حج را از انزواي سياسي و انحراف اساسي به‌سوي حج ابراهيمي ـ محمدي سوق داده و حيات آن را تجديد مي‏نمايند، و بت‌هاي شرق و غرب را در هم مي‏شكنند، و معناي قيام ناس و حقيقت برائت از مشركان را عرضه مي‏دارند. نكته ديگري هم كه در فرمايش امام وجود دارد، اين است كه ايشان معتقدند راه علاج انزوا و انحراف سياسي حج، عمل به اصل اعلان برائت از مشركان است. امام خميني با احياي اصل اعلان برائت از مشركان در حج، باقدرت و صلابت اين پرسش‏ها را در معرض افكار مسلمين جهان قرار داد و توانست بر افكار مسلمين جهان ـ هرچند اندك ـ اثر بگذارد و آنها را به فكر وادارد؛ چرا آمريكا دشمن اسلام و مسلمانان است؟ برائت از آمريكا چه ارتباطي به توحيد و اعتقاد به وحدانيت خدا دارد؟ آيا برائت از مشركان هم از اركان توحيد است؟ آيا حج، عبادتي سياسي است؟ آيا اعلان برائت، راه برطرف كردن انحراف سياسي حج است؟ نمي‏شود كسي به يكتايي خداوند ايمان داشته باشد و آمريكا را هم قبول داشته باشد؟ آيا سياست، چنان‌كه امام خميني مي‏فرمايد، سر اسلام است؟ آيا اين سخن كه اسلام را چه به سياست، درست است؟ چرا آمريكا دشمن شماره يك جهان اسلام است؟ كسي كه ظاهراً مسلمان است، بر كشوري كه مردمش مسلمان‏اند، حكومت مي‏كند؛ نقش آمريكا در آنجا چيست؟ موضع كشور شما در قبال آمريكا و اسرائيل چيست: اسلامي يا طاغوتي؟ اگر كاخ سفيد بتخانه است، بايد در هم شكسته شود؟ آيا اين‌طور نيست كه فرعون‏ها و نمرودها و ابوجهل‏ها هنوز حضور دارند و فقط اسم عوض كرده‏اند؟ چرا ابراهيم خليل‌الرحمان با نمرود مبارزه كرد؟ آيا مي‏توان با آمريكا مبارزه كرد؟ چگونه مي‏شود با آمريكا مبارزه كرد؟ آيا ايران با آمريكا مبارزه كرد؟
گفتني است كه بايد كافر، مشرك و مظلوم را از مستكبر جدا دانست؛ چنان‏كه آيت‌الله جوادي آملي معتقدند، ديدگاه امام اين است كه اگر «كافر» از مرز كفرش نگذرد، مي‏توان با او زندگي مسالمت‌آميز داشت؛ چون كافر به خود ستم مي‏كند؛ اما «مستكبر» را هرگز نمي‏توان تحمل كرد؛ نه به اين دليل كه كافر است، بلكه به اين دليل كه به‌تعبير قرآن كريم، مستكبر است. قرآن مي‏فرمايد: با سران كفر بجنگيد: (فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ)؛ به اين دليل كه «إنهم لا أيمان [انه لا إيمان] لهم» ؛ يعني قدرت‌هاي استكباري به قطعنامه‏ها، قراردادها، سوگندنامه‌ها، پيمان‌ها و تعهدها هيچ احترام و تقيدي ندارند. بنابراين با سران كفر مبارزه كنيد؛ چون مستكبرند و به عهد و پيمان وفادار نيستند. معناي برائت كه «اكنون مهم‌ترين خبر در جهان است» ، همين مطلب است. مسئله تولا و تبرا يا برائت، به‌قدري در تفكر امام جايگاه مهمي دارد كه آيت‌الله جوادي آملي معتقد است، امام خميني حج منهاي برائت را «حج جاهلي»، و حج همراه برائت را «حج ابراهيمي» مي‌داند. مسئله برائت با مسئله «جدال» كه از محرمات حج است، تفاوت دارد. برخي مي‏خواهند چنين القا كنند كه منظور از «لاجدال» در آيه كريمه (فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ) جدال با دشمن را هم دربرمي‏گيرد. لذا نبايد در حج، مراسم برائت را برپا كرد. ازسوي ديگر، آيه كريمه (وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللهَ بَرِي‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ) بر اعلان برائت از مشركين در حج دلالت دارد. لذا نمي‏توان به بهانه اطلاق «لاجدال»، دشمنان توحيد را هم در مصاديق «لاجدال» داخل كرد. علاوه بر اين، اين سخن درصورتي گفته مي‏شود كه حج، خود، مظهر جدال با دشمن است. اين جدالي كه در برائت هست، جدال با شرك و كفر است و جزو اساسي‌ترين خطوط حيات اسلامي است. براين اساس، آن جدالي كه در اجتماع جهاني حج نبايد باشد، جدال برادران مؤمن و مسلمان با يكديگر است. جدال دل‏هاي معتقد به توحيد با يكديگر است؛ اين جدال نبايد باشد. علاوه بر جدال زباني و لفظي، بايد تلاش كرد كه تنافر و كدورت قلبي هم بين مسلمين وجود نداشته باشد؛ درست عكس آن چيزي كه امروز دشمنان اسلام درصدد ايجاد آن در جامعه اسلامي هستند.
ج) تفسير عاشورايي حج
از ديگر ابعاد مهم تأثير انقلاب اسلامي ايران بر حج را مي‏توان در نشان دادن راه عملي مبارزه با مستكبران، گردنكشان و ظالمان بين‌المللي در كنار مبارزه با هواي نفس دانست. امام خميني با تفسير سياسي قيام الهي يكي از دو سيد جوانان اهل بهشت، يعني حضرت اباعبدالله الحسين7 خطاب به ملل مسلمان جهان مي‏فرمايد: مسلمانان بايد با همه امكانات و وسايل لازم به مقابله جدي و دفاع از ارزش‌هاي الهي و منافع مسلمين برخيزند و صفوف مبارزه و دفاع مقدس خويش را محكم و مستحكم نمايند و به پيروان شياطين، بيش ازاين مجال حمله را به صفوف عقيده و عزت مسلمانان ندهند و... همچون سيد و سالار شهيدان حضرت ابي‌عبداللَّه الحسين7 از احرام حج به احرام حرب و از طواف كعبه و حرم به طواف صاحب بيت و از تَوضّؤ زمزم به غسل شهادت و خون رو آورند و به امتي شكست‌ناپذير و بنياني مرصوص مبدل گردند كه نه ابرقدرت شرق ياراي مقابله آنان را داشته باشد نه غرب كه مسلماً روح و پيام حج، چيز ديگري غير از اين نخواهد بود كه مسلمانان، هم دستورالعمل جهاد با نفس را بگيرند و هم برنامه مبارزه با كفر و شرك را. اين عبارات مهم امام خميني به اين معناست كه امام حسين7 با الگوگرفتن از انبياي الهي، براي درهم شكستن بت‌هاي جاندار قيام كرد. حاجي تو چه مي‏كني؟ جواب اين پرسش، با وجدان و فطرت حاجي است. بدين ترتيب، امام خميني با زبان فطرت، مسلمين را به جهاد اصغر در عرصه بين‌المللي، و جهاد اكبر در عرصه خودسازي فرامي‏خواند، و از حضرت اباعبدالله الحسين7 به‌عنوان الگويي كامل و راستين نام مي‏برد كه براي احياي حج، ـ پس از تبديل حج به عمره ـ از كعبه راهي كربلا شد و حرب را به‌جاي حرم برگزيد، و خود و نزديكانش را ابراهيم‏وار به مسلخ برد و قرباني كرد. امام حسين7 به‌جاي نوشيدن و وضوگرفتن با آب زلال زمزم، با خون سرخ خود وضو گرفت و احرام شهادت بست و در قربانگاه، نماز عشق اقامه كرد. سيدالشهدا7 در ميدان مبارزه با بت‌هاي جاندار به رجم و رمي آنان پرداخت. امام حسين7 در دو عرصه جنگ اكبر و اصغر، به جنگ با مستكبران و زورگويان آن روز قدم گذاشت و براي هميشه به مسلمين درس آزادي و آزادگي داد. ازديدگاه امام خميني، مسلمانان با اقتدا به سيره سياسي سيدالشهدا و غلبه بر شك و شرك و نهراسيدن از مرگ، مي‏توانند به قدرتي شكست‌ناپذير و بلكه قدرت اول دنيا بدل شوند. ناگفته پيداست كه امام خميني، در انقلاب ايران و سپس در دوران هشت سال دفاع مقدس، با كاربردي كردن و عيني نمودن سيره سياسي حضرت سيدالشهدا، به‌عيان به جهانيان نشان داد كه راه امام حسين7 و خون پاك نوادگان پيامبر9، جريان‏ساز است و كسي كه به حسين7 اقتدا كند، هيچ‌گاه زير بار ذلت نمي‏رود و به آقايي و سيادت دنيوي و اخروي مي‏رسد. بنابراين، بر مسلمين جهان است كه با اقتدا به حضرت سيدالشهدا براي اصلاح و امر به معروف و نهي از منكر قيام كنند و بر هرچه ترس و شك و شرك است، غلبه كنند و با اقتدا به حضرت اباعبدالله الحسين7، حماسه‏اي سياسي خلق كنند. در اين‌ باره، سخن فراوان است كه به همين مختصر اكتفا مي‏شود.
د) تقويت اعتماد به‌نفس و دميدن روح خودباوري اگر ملت و دولتي امكانات و ظرفيت‌هاي فراواني داشته باشد، اما توانايي استفاده از آنها را در خود نبيند و بلكه چشمش به دست بيگانگان باشد و آنها را بهتر و بالاتر از خود بداند، تا ابد وابسته و زيردست مي‏ماند. همه مي‏دانند كه بزرگ‏ترين ذخاير نفت و گاز و ديگر ثروت‌هاي روزميني و زيرزميني متعلق به جهان اسلام است؛ اما به‌دليل عدم خودباوري و ترس و خودكوچك‌بيني و خودكم‏بيني و عدم اعتماد به خود و قدرت اسلام، تقريباً هيچ استفاده‏اي از اين امكانات فراوان و خدادادي نمي‏كنند. امام خميني با تذكر اين نكته حياتي و مهم به جهان اسلام، از ملت مسلمان و انقلابي ايران، به‌عنوان نمونه و الگو ياد مي‏كند كه با جمعيتي محدود، اما با عزمي بزرگ، اراده‏اي قوي و مشتي آهنين و با اعتماد به خداي قادر متعال، رژيم طاغوت را با آنكه قدرت‌هاي بزرگ از او حمايت مي‌كردند، سرنگون كرد.
ه‍) توجه به مهدويت
امام خميني از ظرفيت بي‏كران سياسي ـ توحيدي مهدويت در حج، به‌خوبي بهره مي‏برد. ايشان براساس استراتژي وحدت، تصريح مي‏فرمايد: «مهدي منتظر، به‌اتفاق همه مسلمين، از كعبه ندا سر مي‏دهد و بشريت را به توحيد فرا مي‏خواند». آنگاه از اين نكته چنين نتيجه مي‏گيرد: ما هم بايد از آنها تبعيت كنيم و نداي توحيد كلمه را از آن مكان مقدس سر دهيم و با فريادها و دعوت‏ها و تظلم‏ها و افشاگري‏ها و اجتماعات زنده و كوبنده، در مجمع مسلمين در مكه مكرمه، بت‌ها را بشكنيم و شياطين را، كه در رأس آنها شيطان بزرگ است، در عقبات رمي كنيم و طرد نماييم تا حج خليل الله و حبيب الله و ولي الله، «مهدي عزيز» را به ‌جا آورده باشيم. در اين سخن، چنان‏كه ملاحظه شد، امام خميني مسلمين جهان را به تأسي از مهدي منتظر فرامي‏خواند و اصلاً اسمي از اينكه حضرت متولد شده‏اند يا متولد مي‏شوند، نمي‏آورد و با تكيه بر مسلّمات و قطعياتِ همه مذاهب اسلامي مي‏فرمايد كه بايد با تأسي به «ولي الله»، يعني مهدي عزيز، ابرقدرت زمانمان را كه خود بتي بزرگ است و جهانيان را به كرنش و پرستش خود مي‏خواند و با زور و زر و تزوير، خود را به آنان تحميل مي‏كند، درهم بشكنيم. در اين فراز، هم صحبت از اعتقاد مشترك است و هم صحبت از دشمن مشترك؛ دشمني كه درواقع، بتي بزرگ است و بايد با تأسي به پيامبران الهي در هم كوبيده و شكسته شود. با اين نگاه به موضوع مهدويت، مي‌توان گفت كه اعتقاد مسلمين به مهدويت از پايه‏هاي اصلي و بنيادين نظريه مردم‏سالاري ديني است. اولاً پيوند سياست و ديانت ـ و اينكه اسلام، ذاتاً ديني سياسي است ـ را برجسته مي‏سازد و ازسوي ديگر ركن آن، اعلان برائت و مبارزه با شيطان بزرگ، يعني آمريكاي جهان‌خوار است كه نزاعي وجودي با كلمه توحيد و توحيد كلمه مسلمين دارد.
2. تأثير انقلاب اسلامي ايران در بعد گرايشي حج اخلاق، فعل قلب است و قلب، مركز گرايشات، عواطف، هيجانات، عشق و نفرت انسان است. در اين زمينه، مهم‌ترين نكته‌اي كه وجود دارد، اين است كه گرايشات قلبي انسان چه سمت و سويي بايد داشته باشد؟ به‌ديگر سخن، چه‌چيز يا چه كسي بايد متعلق محبت و نفرت انسان باشد؟ دوست و دشمن انسان مسلمان چيست يا كيست؟ در پاسخي كلي و اجمالي به اين سؤال، چنين مي‏توان گفت كه جنود عقل و كساني كه مجهز به جنود عقل هستند، محبوب انسان مسلمان‌اند. و جنود جهل و كساني كه مجهز به جنود جهل هستند، منفور انسان مسلمان مي‌باشند و انسان مسلمان بايد از آنان بيزاري و برائت بجويد. امام خميني در كتاب شريف «شرح حديث جنود عقل و جهل» كه درواقع، ترسيم نظام فضايل و رذائل ازمنظر اسلام است، مفصل در همين باره سخن گفته‏اند و شاخصه‏هاي جنود عقل و جهل را برشمرده و تبيين نموده‏اند. امام در اين كتاب و سپس در بيشتر پيام‌هايي كه به كنگره عظيم و جهاني حج ارسال كرده‏اند، كوشيده‌اند دوست و دشمن را به مسلمانان جهان بشناساند و برهمين اساس، گرچه خود پس از انقلاب اسلامي به حج نرفت، حج را با احياي مراسم برائت و معرفي دشمنان خدا احيا نمود. ايشان معتقد است كه «بايد فضاي سراسر عالم را از محبت و عشق نسبت به ذات حق و نفرت و بغض عملي نسبت به دشمنان خدا لبريز كنند». امام خميني خود را مدافع مردم مستضعف مي‌داند و تصريح مي‏فرمايد: فرياد برائت ما، فرياد برائت همه مردماني است كه ديگر تحمل تفرعن آمريكا و حضور سلطه‌طلبانه آن را از دست داده‏اند و نمي‏خواهند صداي خشم و نفرتشان براي ابد در گلوهايشان خاموش و افسرده بماند، و اراده كرده‏اند كه آزاد زندگي كنند و آزاد بميرند و فريادگر نسل‌ها باشند. در اين عبارت كه نمونه‏هاي آن در پيام‌هاي ايشان فراوان است، به‌خوبي جبهه‏بندي دو جبهه مستكبر و مستضعف و موضع‏گيري خشم و نفرت مستضعفان عليه مستكبران عنوان شده است. امام خميني بدون هيچ اجمال و ابهامي، صريحاً از آمريكا اسم مي‏برد و دولت آمريكا را تالي تلو نظام سياسي فرعون معرفي مي‏كند و او را همچون نظام طاغوتي فرعون، سلطه‌طلب مي‌خواند. امام خميني برهمين مبنا، حجاج ايراني را به مدارا با ساير مسلمين و حتي با مأموران آنجا دعوت مي‏كند و از آنان مي‏خواهد كه با اخلاق انساني، اسلامي و نصيحت برادرانه و موعظه حسنه، همه مسلمانان را از اعمال خشونت باز دارند و حتي اگر مخالفان آنان برخلاف دستورات قرآن كريم رفتار كردند، مقابله به مثل نكنند تا در پيشگاه خداوند تعالي آبرومند باشند و با رفتارهاي برادرانه و محبت‌آميز، توجه آنان را به انقلاب بزرگ ايران جلب نمايند. از ديگر ويژگي‏هاي جنود عقل كه در اينجا مي‏توان به آن اشاره كرد، شناخت و شجاعت است. معرفت و شجاعت، فعل قلب است و همين خصوصيت است كه در كنار محبت و نفرت، به انسان مسلمان مدد مي‏رساند كه قدم در ميدان مبارزه بگذارد و از تهديد و هيمنه و تبليغ و عِدّه و عُدّه دشمن نهراسد. زهد هم ازطرف ديگر، حامي مسلمان است تا فريب زر و ثروت جبهه استكبار را نخورد. زهد يعني به دنيا دل نبستن. زهد و محبت و شجاعت و اطاعت از رهبري و... عناصري‌اند كه به نحوي پررنگ و چشمگير در حج حضور دارند و در انقلاب اسلامي ايران نيز به‌صورت بارز و برجسته بودند. شايد در كارزار (اعْبُدُوا اللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ) زهد، جايگاهي مهم‏تر داشته باشد و از كليدواژه‏هاي طلايي اخلاق سياسي به شمار آيد؛ چون تا زهد و اعراض از خود به‌سوي خدا صورت نگيرد، هجرت و محبت و شجاعت و اطاعت از رهبري و... اصلاً محقق نمي‏شود و تا زماني كه مبارز، اسير خواسته‌ها و تمايلات خود و ديگران باشد، قدم از قدم برنمي‏دارد؛ چه برسد به آنكه شمشير از نيام برآورد و وارد ميدان نبرد شود. زهد در حج، ظهور و بروز بي‏نظيري دارد و در هيچ‌يك از عبادات، اين‌طور برجسته و پررنگ، خودنمايي و جلوه‏نگري نكرده است. شايد هم به‌دليل همين نقش كليدي و اساسي «زهد» است كه در اوايل دعاي ندبه، شرط خداوند متعال مطرح شده است: بعد أن شرطت عليهم الزهد في درجات هذه الدنيا الدنيه و زخرفها و زبرجها، فشرطوا لك ذلك. با آنان (اوليايت) شرط كردي كه نسبت به اين دنياي فرومايه و زينت‏ها و نقش و نگارهاي آن، بي‏رغبت بمانند و آنان، اين شرط را بپذيرفتند. اين نكته، اهميت، جايگاه و نقش زهد را مي‏ساند. زاهد، مبارز است. زاهد، شجاع است. زاهد از ملامت غير در راه خدا نمي‏هراسد. زاهد است كه مي‏گويد اگر ما را محاصره اقتصادي كردند، فرزند رمضانيم و اگر محاصره نظامي كردند، فرزند محرم. زاهد است كه عاشق خداست و چون عاشق خداست، محب مخلوقات خداست. زاهد است كه از غيرخدا ابراز برائت و بيزاري مي‏كند و از هيچ‌كس جز خدا نمي‏هراسد. زاهد است كه نه تهديد مستكبران بر او اثر دارد و نه تطميع ثروتمندان و نه عشوه و دلربايي زيبارويان. زاهد است كه خود را مسافر كاروان‌سراي دنيا مي‏داند و آماده رفتن. زاهد است كه به‌دنبال كاركنان و مديران شايسته و پاك‌دست است و براساس معيارهاي مادي يا گروهي و حزبي، كارگر و كارمند و مدير و وزير را به كار نمي‏گيرد. و زاهد است كه... . بنابراين در بعد گرايشي، ارزشي و اخلاقي حج، زهد نقش مهمي دارد كه محور محبت و برائت است؛ محبت و برائتي كه نه براساس منفعت فردي، حزبي، گروهي و ملي، كه در پرتو عشق به خدا جلوه‏گر شده است. در اين زمينه هم سخن فراوان است كه به همين مقدار مختصر بسنده مي‏كنيم. 3. تأثير انقلاب اسلامي ايران در بعد رفتاري حج بينش عميق اعتقادي انسان مسلمان و گرايشات عاطفي و هيجاني او در اين بعد، جنبه عيني و عملي پيدا مي‏كند. در حوزه رفتاري كه فعل بدن است، امام خميني به نكات مختلف و گوناگوني توجه داده. اين نكات در انقلاب اسلامي ايران هم كاملاً مد نظر بوده. اقتصاد از مسائلي است كه امام به آن توجه داشته. مبناي ديدگاه امام در اين زمينه، مبتني‌بر انديشه و انگيزه ايشان است كه پيش از اين بحث شد. امام در انقلاب اسلامي ايران، با تحريم استخراج نفت ـ مگر به‌اندازه احتياج مردم انقلابي ايران ـ به‌خوبي توانسته بود رژيم سفاك پهلوي و هم‌پيمانانش را تحت فشار قرار دهد. ايشان براي مسلمانان جهان هم همين نسخه را مي‏پيچد و ضمن آنكه براي چندمين بار، خريد اجناسي كه مربوط به آمريكاست و تقويت دولتي را كه مخالف آرمان‌هاي اسلامي و اساساً مخالف اسلام است كمك به دشمنان اسلام، جنايت‌كاران جنگي و مصداق ترويج باطل مي‏داند ، مي‏فرمايد: «راه‌پيمايي مكه و مدينه است كه بسته‌شدن شيرهاي نفت عربستان را به‌دنبال دارد». لذا امام كاملاً هدفمند مراسم اعلام برائت از مشركان را كه سندي قرآني دارد، دنبال مي‏كند و با آگاهي‌بخشي به مسلمانان جهان، به‌دنبال تحقق بخشيدن آن و «آزادي انرژي متراكم جهان اسلام» است؛ چنان‏كه انقلاب ايران هم برپايه چنين راهپيمايي‏ها و فعاليت‏هايي صورت گرفت و باعث سرنگوني نظام سياسي طاغوت شد. مطلب ديگر كه امام به آن عنايت داشته‏اند، رعايت نظم و ترتيب، آداب و اخلاق اسلامي، هماهنگي و پرهيز از هرج و مرج در راه‌پيمايي‏ها و كيفيت شعارها بود تا اين عبادت با عظمت الهي به گناه و خطا آلوده نشود. در انقلاب ايران هم شعار «مي‏كشم، مي‏كشم، آنكه برادرم كشت» با لطافت و زيبايي به شعار «ما به شما گل داديم، شما به ما گلوله» خطاب به برادران ارتشي سر داده شد و تأثيرات عجيبي بر جا گذاشت، و به‌طور كلي، اين تئوري را كه انقلاب‏ها پديده‏اي خشن و خشونت‌بارند، بي‌اعتبار كرد. لذا محتواي شعارها و نحوه اجراي برائت از مشركين و بهانه به دست دشمن ندادن و رعايت آرامش و نظم در راه‌پيمايي‏ها مد نظر امام بود و ايشان با دقت، روش اجرايي نمودن آن را ترسيم فرمود. شايد ذكر اين نكته كه نشان از اشراف امام به روان‌شناسي راه‌پيمايي و روان‌شناسي شعار و اهميت و جايگاه اين مهم دارد، خالي از لطف نباشد. امام خميني مي‏فرمايد: انسان در اجتماعات بزرگي نظير راه‌پيمايي‏ها، سريع‏تر و شديدتر تحت تأثير واقع مي‏شود و ممكن است از خود بي‌خود و ناخودآگاه، از يك شعار يا فرياد متأثر شود. ازطرفي لازم است كه اجتماعات حج و راه‌پيمايي‏‏ها با آرامش و مسالمت برگزار شود؛ و اگر يك يا چند نفر منحرف جنجال‏انگيز شعاري دهند كه با موازين اسلامي وفق ندهد، ولي با ظاهر شورانگيزشان در ديگران تأثير بگذارند و انحرافي تحميلي را ايجاد نمايند، بنابراين لازم است كه حجاج محترم با دقت به اين مسائل توجه داشته باشند و كساني كه كارگردانان راه‌پيمايي‏هاي مسالمت‌آميز هستند، تمام شعارها را با دقت تنظيم كنند. اما آيا اين تظاهرات‏ها و راه‌پيمايي‏ها و اعلام برائت‏ها تأثيري هم دارد؟ امام خميني پس از شهادت حجاج ايراني در سال 1366 در پيامي آوردند: برخي تا قبل از حادثه «تلخ و شيرين» حج در سال گذشته، فلسفه اصرار جمهوري اسلامي ايران را بر راه‌پيمايي برائت از مشركين، به‌خوبي درك نكرده بودند و از خود و ديگران سؤال مي‏كردند كه در سفر حج و در آن هواي گرم، چه ضرورتي به راه‌پيمايي و فرياد مبارزه است؛ اگر فرياد برائت از مشركين هم سر داده شود، چه ضرري متوجه استكبار مي‏شود؟ چه‌بسا افراد ساده‌دلي تصور مي‏كردند كه دنياي به‌اصطلاح متمدن جهان‌خواران، نه‌تنها تاب تحمل اين‌گونه مسائل سياسي را خواهد داشت، كه به مخالفان خود، حتي بيش‌ازاين هم، اجازه حيات و تظاهرات و راه‌پيمايي خواهند داد و دليل اين مدعا اجازه راه‌پيمايي‏هايي است كه در كشورهاي به اصطلاح آزاد غرب داده مي‏شود. پاسخ امام به اين سؤالات اين است كه [اولاً:] راه‌پيمايي مكه و مدينه است كه بسته شدن شيرهاي نفت عربستان را به‌دنبال دارد و به نابودي سرسپردگان شوروي و آمريكا ختم مي‏شود. [و ثانياً:] درست به‌همين جهت است كه با كشتار دسته‌جمعي زنان و مردان آزاده، از آن جلوگيري مي‏شود و در پناه همين برائت از مشركين است كه حتي ساده‏دلان مي‏فهمند كه نبايد سر بر آستان شوروي و آمريكا نهاد. بنابراين وقتي راه‌پيمايي حجاج به گلوله بسته شد، نشان داد كه تأثيرات بين‌المللي دارد و منافع جهان‌خواران را به خطر مي‌اندازد. اين فاجعه، مشروعيت و جايگاه عربستان را به‌عنوان يك نظام سياسي و ميزبان حريم امن الهي، براي هميشه بي‌اعتبار كرد و دامن آنها را به چنان ننگي آلوده ساخت كه با آب زمزم هم تطهير نمي‏شود؛ چراكه اين عربستان بود كه به دستور اربابانش، خون بي‏گناهان را در حرم امن الهي بر زمين ريخت. وگرنه شعار مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل، چه ربطي به عربستان دارد. حكام عربستان، با اين جنايت ثابت كردند كه منافع آمريكا برايشان مقدس است و آيا مگر غير از اين است كه منافع عربستان، با به‌خطر افتادن منافع شيطان بزرگ تهديد مي‏شود؟ بدين ترتيب، دولت عربستان با زباني فصيح به جهان اعلام كرد كه خميني درست مي‏گويد كه بت‏هايي بدتر، خشن‏تر، خون‌خوارتر و خطرناك‏تر از لات و هبل در كعبه جاي گرفته‏اند. ازسوي‌ديگر، چهره خشن مستكبران هم به جهانيان نشان داده شد و به دنيا فهماند كه براي مستكبران فقط منافع خودشان مهم است و تنها امر مقدس عالم، منافع آنهاست و اگر منافعشان را خطري تهديد كند، به خشن‏ترين كارها دست مي‏زنند. امام خميني معتقد است برائت از مشركين، از وظايف سياسي حج است و بدون آن، حج، حج نيست. لذا ايشان به‌دنبال اين است كه زائران ايراني مكه مكرمه را با هماهنگي زائران سراسر جهان، به كانون فرياد عليه ستمگران تبديل كنند. اما راه تحقق اين مهم و ابراز اين علامت كدام است و چگونه مي‏توان به اين مهم دست يازيد؟
رمزگشايي امام خميني از «عيد بزرگ اسلامي قربان» پاسخ همين پرسش است. عيدي كه انسان‌هاي آگاه را به ياد قربانگاه ابراهيمي مي‏اندازد؛ قربانگاهي كه درس فداكاري و جهاد در راه خداي بزرگ را به فرزندان آدم مي‏دهد. اين پدر توحيد و بت‌شكن جهان، به ما و همه انسان‌ها آموخت كه قرباني در راه خدا، بيش از آنكه جنبه توحيدي و عبادي داشته باشد، جنبه‏ سياسي و اجتماعي دارد، و به ما و همه آموخت كه عزيزترين ثمره حيات خود را در راه خدا بدهيد و عيد بگيريد. مكه و منا قربانگاه عاشقان است و محل نشر توحيد و نفي شرك؛ كه دلبستگي به جان و عزيزان نيز شرك است. به فرزندان آدم، درس آموزنده جهاد در راه حق را داد و در اين راه بايد از هر چيزي، حتي مثل اسماعيل ذبيح‌الله گذشت تا حق جاودانه شود. اين كلام اين عبد صالح خداست كه فرمود: «من خون و جان ناقابل خويش را براي اداي واجب حق و فريضه دفاع از مسلمانان آماده نموده‏ام و در انتظار فوز عظيم شهادتم».
جمع‏بندي انقلاب اسلامي، در ايران رخ داد و مربوط به ايران و مسائل ايران بود؛ اما پيام و حقيقت آن جهاني بود. انقلاب اسلامي، نظم نظام سلطه را در ايران نفي كرد و از آن، قلباً و قولاً و عملاً بيزاري جست و نظمي جديد را جاي‌گزين آن نمود. پيام فراگير انقلاب ايران به جهان اسلام و مستضعفان دنيا اين بود كه نه ظلم كنيد و نه ظلم ببينيد: (لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ). همين پيام را امام و زائران، به‌ويژه زائران ايراني در حج ابراهيمي، با عنوان قرآني اعلان برائت از مشركين مطرح، و پيگيري كردند. ازنظر امام، حج، لايه‏ها، سطوح، ابعاد و بطون فراواني دارد كه در اين نوشتار، به‌اختصار به سه سطح معرفتي و انديشه‏اي، اخلاقي و گرايشي، عملي و رفتاري آن پرداختيم و گفتيم كه در هر سه اين اضلاع، بايد نفي و مبارزه با استكبار را كه به جنگ، و فقر و فساد در دنيا دامن مي‏زد، زير نظر قرار گيرد. يعني در حوزه انديشه، اعتقاد به توحيد و نفي شرك مطرح است كه اكنون بزرگ‏ترين مظهر شرك، شيطان بزرگ است. در حوزه اخلاق، تولا و تبرا برجسته مي‏شود كه در رأس آن نفرت و برائت از آمريكا مطرح است، و در حوزه عمل، اقتدا به انبيا و اولياي الهي و درهم‌ شكستن هيمنه و تفرعن حكومت‏ طاغوت و نظام سياسي فرعون معاصر، يعني ايالات متحده مطرح است. به هرحال آنچه در اين مجال و مقال اندك به آن اشاره شد، جاي بسط و تكميل و تفصيل دارد. اين‏گونه مباحث نشان از آن دارد كه براي شناخت ابعاد گوناگون حج، لازم است كه رشته حج‌شناسي تأسيس گردد و اگر تأسيس شده، تقويت و بسط داده شود. پروردگارا! برترين صلوات و سلام و تحيت خود را بر منجي بشريت در همه اعصار و قرون و برترين پيامبر و برگزيده‌ات، حضرت محمد بن‌ عبدالله9 نازل فرما، كه راه راست را به بشر نشان داد و وحي تو را بر آنان فرو خواند و كليدهاي سعادت دنيا و آخرت را در دسترس آنان نهاد و در حيات بابركتش، سرمشق قرن‌هاي طولاني انسانيت را گنجانيد. درود و سلام و تحيت تو بر او و اهل ‌بيت طيب و معصومش، به‌ويژه حضرت بقيّة الله ‌الاعظم، مهدي منتظر و حجت خدا بر زمين [عجّل‌الله‌ فرجه‌ و ارواحنا فداه].  
كتابنامه * قرآن كريم 1. بنيان مرصوص، عبدالله جوادي آملي، به كوشش محمد امين شاهجويي، قم، نشر اسراء، 1381. 2. حج در كلام و پيام امام خميني، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ ششم، 1385. 3. صحيفه امام، امام خميني. تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1378. 4. مجموعه‏ آثار، مرتضي مطهري، ج‏18، تهران، صدرا، بي‌تا. 5. ولايت فقيه، امام خميني، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، بي‌تا. 6. http: //farsi. khamenei. ir.




نظرات کاربران