مقام ابراهیم، نماد قیام للَّه
مقام ابراهیم یکی از «آیات بینات» الهی است و نماز طواف نزد مقام دارای فلسفه عمیق اعتقادی، اجتماعی و تاریخی است و به همین دلیل در فقه اسلامی به ویژه فقه امامیه، نماز طواف در حج و عمره جز پشت مقام ابراهیم یا نزدیک آن پذیرفته نیست.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، مقام ابراهيم يكي از «آيات بينات» الهي است و نماز طواف نزد مقام داراي فلسفه عميق اعتقادي، اجتماعي و تاريخي است و به همين دليل در فقه اسلامي به ويژه فقه اماميه، نماز طواف در حج و عمره جز پشت مقام ابراهيم يا نزديك آن پذيرفته نيست؛ چنانكه آيه كريمه: وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلّيً ... بيانگر است و روايات نيز به تبيين و تشريح آن پرداخته و فقهاي عظام بدان فتوا دادهاند. در اين نوشتار نگرشي گذرا داريم به پيشينه اين سنگ تاريخي و فلسفه نمازِ طواف در جوار مقام و پارهاي احكام و ديدگاههاي فقهي آن.
مقام و ريشه تاريخي آن
مقام (به فتح ميم) در لغت به معناي محل قيام و جايِ ايستادن است و در اينجا مقصود همان سنگي است كه ابراهيم خليل عليه السلام هنگام بناي كعبه بر آن ايستاد و با دستياري اسماعيل عليه السلام عَلَم كعبه را برافراشتند و به روايتي، سنگي كه حضرت ابراهيم پس از بناي كعبه بر آن ايستاد و آهنگ حج داد و مردم را فراخواند تا به طواف بيت عتيق بيايند و هنگام ايستادن اثر پاي او بر آن سنگ نقش بست.
آثار و اسناد تاريخي نشان ميدهد كه مقام ابراهيم در تاريخ پيشينهاي گسستناپذير دارد. جناب ابوطالب عموي گرامي پيغمبر صلي الله عليه و آله در شعري به اين موضوع اشاره كرده و ميگويد:
و موطيءُ ابراهيم في الصخر رطبة علي قدميه حافياً غير ناعل«اثر پاي ابراهيم در اين سنگ پابرجاست آنگاه كه با پاهاي برهنه و بدون كفش بر آن ايستاد.»
مشخصات مقام
مقام ابراهيم، آنگونه كه توصيف كردهاند، سنگي است از نوع مرمر، به رنگ سفيد مايل به زردي و سرخي، به شكل مكعب، با مساحت حدود يك ذراع در يك ذراع (حدود 40* 40 سانتيمتر و يا 36* 36 سانتيمتر) با ارتفاع بيست سانتيمتر كه با پوشش از ورق طلاي خالص اطراف آن بسته شده و جاي دو پا در وسط آن ديده ميشود كه بر اثر تماس دست زائران، اثر دقيق پاها و انگشتان آن مشخص نيست و تنها دو حفره بر جاي مانده است.
اين سنگ بر پايهاي از سنگ مرمر با قطر 36 سانتيمتر قرار گرفته و با اتصالاتي از طلا بدان مهار گرديده است.
مقام در داخل مقصورهاي از شيشه، از نوع كريستال قرار گرفته و بالاي آن قبهاي كوچك است و هلالي بر فراز آن نصب گرديده است. ارتفاع اين بنا از كف زمين به سه متر بالغ ميگردد. مقام در ضلع شرقي كعبه، تقريباً مقابل درِ كعبه مستقر است و كسيكه رو به مقام بايستد كعبه و درِ خانه را پيش روي دارد. مقام ابراهيم عليه السلام مورد توجه و احترام عمومي زائران از هر فرقه و مذهب ميباشد.
هرچند در مورد نماز پشت مقام اختلاف نظريههاي فقهي وجود دارد:
پيشينه مقام ابراهيم
هريك از مشاعر و مناسك حج را پيشينهاي است كه نشان ميدهد رمز و راز اين مشاعر و مناسك، فراتر از آن چيزي است كه در بدو امر جلب نظر ميكند؛ از اينرو خداوند حج را مشتمل بر «آيات بينات» خوانده است: فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ ... (1) از جمله اين آيات روشن و روشنگر، مقام ابراهيم است كه تخصيص به ذكر داده شده. مقام هرچند بهظاهر بيش از قطعهسنگي نيست كه اثر پاي انساني بر آن نقش بسته است، امّا از نظر تاريخي اين سنگ ويژگي خاص دارد و از آن مهمتر بُعد معنوي آن است كه با اين آيات نمادين تبيين ميگردد.
نقطه آغازينِ مقام، چنانكه در روايتي از امام صادق عليه السلام نقل شده، بدينگونه است: «هنگامي كه خداوند به ابراهيم وحي كرد اعلام حج كند، سنگي را كه جاي پاي ابراهيم بر آن است، گرفت و در كنار خانه كعبه، درست مقابل موضع كنوني مقام نهاد و بر آن ايستاد و با صداي بلند فرمان الهي را اعلام نمود و همينكه ابراهيم لب به سخن گشود، آن سنگ تحمل وي را نداشت و دو پاي او در آن فرورفت.
سپس ابراهيم پاي خود را به سختي از آن سنگ بيرون كشيد. با مرور زمان، وقتي ازدحام مردم موجب مشقت و زحمت زائران بيت شد، آن سنگ را از جاي پيشين به محل كنوني (با فاصله 26 ذراع و نيم، تقريباً سيزده متر، از خانه كعبه) منتقل كردند تا مطاف براي زائران خلوت شود و بدينگونه بود تا خداوند حضرت محمد صلي الله عليه و آله را به رسالت برانگيخت و آن حضرت مقام را به همان محلي برگرداند كه ابراهيم نهاده بود و بدينگونه بود تا پيامبر رحلت نمود و در زمان ابوبكر و اوايل خلافت عمر نيز بدين منوال بود تا اينكه عمر دستور داد به جهت ازدحام زائران مقام بهجاي قبلي برگردانده شود ...». (2) از برخي روايات استفاده ميشود كه مقام ابراهيم عليه السلام از سنگهاي بهشتي است؛ مانند «حجرالأسود» و «حَجَر بنياسرائيل» (3) و در برخي روايات آمده است كه چون آدم عليه السلام به بناي كعبه مأمور شد، كوه ابوقبيس صدا زد: «اي آدم، امانتي نزد من است، يكي حجرالأسود و ديگري مقام ابراهيم و آدم آن دو را گرفت و در موضع خود در ديوار كعبه نهاد». (4) چرا نماز طواف پشت مقام؟
همانگونه كه از آيه كريمه:وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلّيً .... (5) استفاده ميشود، محل نماز طواف بايد از مقام ابراهيم اتخاذ شود و آيه كريمه با كاربرد... مِنْمَقامَإبْراهيمَ ... بيش از اين بيان نميكند كه محل نماز بايد برگرفته از مقام ابراهيم باشد. و بدين ترتيب مقام در نماز طواف موضوعيت پيدا ميكند، در هر جا كه قرار گرفته باشد، خواه در جوار كعبه؛ مانند گذشته و چه با فاصله كعبه مانند زمان حاضر. همانگونه كه حضرت صادق عليه السلام براي اثبات خلفيت به همين آيه مباركه استناد كرده است: «لَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يُصَلِّيَ رَكْعَتَيْ طَوَافِ الْفَرِيضَةِ إِلَّا خَلْفَ الْمَقَامِ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ... واتّخِذُوا مِنْ مَقامِ إبراهِيمَ مُصلًّي ... فَإِنْ صَلَّيْتَهُمَا فِي غَيْرِهِ فَعَلَيْكَ إِعَادَةُ الصَّلاةِ». «براي احدي جايز نيست دو ركعت نماز طواف را جز پشت مقام ابراهيم بخواند، به دليل گفتار خداوند بزرگ:
از مقام ابراهيم نمازگاه برگزينيد، پس اگر در غير اين مكان، اين نماز را خواندي بايد آن را اعاده كني.»
و امّا دليل بر اينكه «خلف مقام هركجا قرار گرفته باشد» براي نماز موضوعيت دارد، روايتي است كه كليني از ابراهيم بن ابي محمود نقل كرده كه گفت: ازحضرت رضا عليه السلام پرسيدم: آيا دو ركعت نماز طواف را پشت مقام ابراهيم، همين جايي كه امروزه قرار دارد، بخوانم يا جايي كه در زمان پيامبر خدا صلي الله عليه و آله قرار داشته است؟ حضرت در پاسخ فرمود: همانجايي كه امروزه قرار دارد؛ «قُلْتُ لِلرِّضَا عليه السلام: أُصَلِّي رَكْعَتَيْ طَوَافِ الْفَرِيضَةِ خَلْفَ الْمَقَامِ حَيْثُ هُوَ السَّاعَةَ أَوْ حَيْثُ كَانَ عَلَي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه و آله، قَالَ: حَيْثُ هُوَ السَّاعَةَ».
از بعد فقهي مسأله كه بگذريم، فلسفه اين حكم نيز شايان تأمل است، مناسك حج سراسر تكرار و تمريني است از آنچه ابراهيم خليل عليه السلام و خاندان او، چهارهزار سال قبل در اين مكان مقدس تاريخي، با تأسيس امّالقراي اسلام و بناي كعبه، قبله موحدان، انجام دادهاند، از طواف و نماز و زمزم و صفا و مروه گرفته تا عرفات و منا و قرباني و رمي جمرات و ديگر اعمال و مناسك كه هريك تذكاري است از خاطرات ابراهيم و اسماعيل و هاجر كه در جوار بيت عتيق بنيان مكتب توحيد را نهادند و نسلي را پيافكندند تا در آينده جهان، پرچمدار آيين جهاني توحيد در لواي شريعت والاي احمدي صلي الله عليه و آله باشند و ادامه دهند:سيره و سنت ابراهيم و خاندانش را كه در آن كوير سوزان و وادي انقطاع، از هرچه جز خدا بود دل بريدند تا «امامت» خلق را به عهده گيرند و شايسته حمل بار امانت الهي شوند و از آنچه رنگ شرك وطغيان وجهل وجور است تبرّي جويند.
راز اينكه به نماز پشت مقام ابراهيم تأكيد شده، همانا تأسي به خليلاللَّه و قدم جاي قدم او نهادن است. البته نهتنها در اين نماز بلكه در همه عرصههاي حيات توحيدي. قيام در مقام ابراهيم درحقيقت «قيامللَّه» است؛ يعني: بپا خاستن براي خدا و استقامت در راه تحقق آيين توحيد و نفي شرك و ستم و طغيان در هر عصر و براي هر نسل و اين قيام تا بدانجا اهميت يافت كه وارث ابراهيم خاتمالنبيين صلي الله عليه و آله مأمور شد مردم را به يك موعظه اندرز دهد و آن قيام للَّهِ بود: قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا للَّهِ ... به عبارت ديگر: حج كه حركتي است پر راز و رمز و پيام خود را با حركت و سكون بيان ميدارد و با شيوه نمادين ابلاغ ميكند دعوت به قيام است همانگونه كه كعبه مشرّفه «قياماً لِلنّاس» و عامل پابرجايي مردم است و قيام در مقام ابراهيم تذكاري است از قيام و پايداري باني كعبه توحيد و قبله موحدان كه در عصر تاريك بتگري و بتگرايي، قهرمانانه بر بتهاي صامت و متحرك شوريد و آتش نمرودي را در اين راه به جان خريد و خانه توحيد را بنيان نهاد و در يك آزمايش بزرگ و عارفانه و با قربان كردن اسماعيل، اوج شيدايي در برابر معبود را متجلّي ساخت و اين درسي شد براي همه رهروان توحيد و سالكان راه ابراهيم كه چگونه براي خدا قيام كنند و در توحيد ذوب شوند و از آنچه رنگ شرك و دوگانه پرستي دارد بگريزند تا امام خلق باشند! پس حج ابراهيمي بدون قيام پشت سر ابراهيم خليل عليه السلام و نهادن قدم جاي قدم آن قهرمان توحيد مفهوم ندارد.
جالب آنكه فقه شيعه نماز در مقام ابراهيم را به استناد صريح آيه كريمه قرآن و روايات صحيح الزامي ميداند و اين دقيقاً با فرهنگ تشيع همخواني دارد كه ولايت و برائت را در درون ميپرورد و قيام براي خدا و استقامت در برابر طاغوتهاي هر زمان و پرخاشگري در برابر ستمگران را در متن تعاليم خود بهويژه در مناسك حج، كه يك عبادت با مفاهيم اجتماعي- سياسي است، جاي ميدهد.
اين در حالي است كه برخي مذاهب و مكاتب فقهي، عليرغم دلالت صريح آيه كريمه بر وجوب اتخاذ موضوع نماز از مقام ابراهيم، آن را ضروري نميدانند!
در بيان رمز و راز مسأله به همين مقدار بسنده كرده بهپارهاي دلايل فقهي و ديدگاهها در اين مسأله بنگريم.
ديدگاهها در اين مسأله
چنانكه گفتيم، يكي از واجبات عمره و حج، نماز طواف است كه بايد پشت مقام ابراهيم اقامه شود. دليل فقهي مسأله، كتاب و سنت و اجماع فقهاي اماميه است همچنانكه سيره جاريه مسلمين طي اعصار، برگزاري اين نماز در مقام ابراهيم بوده است. در ميان فقهاي اماميه كمتر كسي به استحباب نماز طواف قائل شده و برخي اقوال نادر نقض اجماع نميكند. امّا در ميان فقهاي عامه اختلافنظر جدي وجود دارد؛ برخي به وجوب و برخي به استحباب آن فتوي دادهاند، همانگونه كه مستندات فقهي اهل سنت ميگويد، «مالكيه و حنفيه» قائل به وجوب و دو فرقه ديگر يعني «شافعيه و حنبليه» قائل به استحباب آن، حتي در طواف واجباند.
از سوي ديگر اختلافنظر در محل برگزاري نماز طواف است كه اين نيز مورد اختلاف عامه و خاصه ميباشد، در حاليكه اكثر قريب به اتفاق شيعه معتقدند محل برگزاري آن، پشت مقام ابراهيم عليه السلام است و به آيات و روايات استناد كردهاند.
برخي از فقهاي متقدم، نماز نزد مقام ابراهيم را الزامي ندانسته و انجام آن را در هر نقطهاي از مسجدالحرام كافي و مجزي ميدانند. البته قائل به اين قول بسيار اندك و بهقول فقها «قولِ شاذ» است كه به موجب آن اجماع اماميه را نميتوان نقض كرد. همچنانكه در مورد نماز طواف واجب عمره و حج و طواف مستحب و طواف نساء نيز پارهاي اختلافنظريهها به چشم ميخورد.
فقهاي عامه نيز قيد مقام ابراهيم را الزامي ندانسته و به انجام نماز در هر نقطهاي از مسجد حتي حجر اسماعيل فتوي دادهاند.
«گفتني است در حال حاضر هيچيك از فقهاي شيعه قائل به استحباب نماز طواف در عمره و حج؛ اعم از واجب يا مستحب نيستند و عموماً به وجوب آن فتوي ميدهند، همانگونه كه فقهاي عظام قيد «مقام ابراهيم» را نيز در اين نماز الزامي ميدانند كه البته در طواف مستحب (خارج از اعمال عمره و حج) اين قيد وجود ندارد همچنانكه اصل نمازِ طواف نيز در طواف مستحبي، معتبر نيست و ميتوان آن را انجام نداد و يا در هر نقطه مسجد انجام داد.
نماز طواف در حال ازدحام
همانگونه كه در دو روايت سابقالذكر ديديم، نماز طواف بايد نزديك و پشت مقام ابراهيم باشد ولي از آنجا كه نماز پشت مقام و نزديك به آن، غالباً موجب مشقت و گاه غيرممكن است لذا هنگامي كه ازدحام مانع شود و يا براي طوافكنندگان ايجاد مزاحمت نمايد، روايات ما اجازه ميدهد نماز طواف پشت مقام و با فاصله خوانده شود؛ بهگونهاي كه منافي با مدلول آيه كريمه نباشد كه جاي نماز را به مقام ابراهيم محدود ساخته است؛ وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّي ... به اين مضمون روايتي است كه شيخ طوسي در تهذيب ميآورد: «عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ عليه السلام يُصَلِّي رَكْعَتَيِ الْفَرِيضَةِ بِحِيَالِ الْمَقَامِ قَرِيباً مِنَ الظِّلالِ لِكَثْرَةِ النَّاسِ». (1) «حسين بن عثمان گويد: ديدم ابوالحسن (امامكاظم عليه السلام) را كه دو ركعت طواف را بهدليل كثرت جمعيت، در مقابل مقام و نزديك به سايهها برگزار نمودند.»
از اين روايت چنين استفاده ميشود كه در حال ازدحام ميتوان نماز طواف را با فاصله از مقام خواند، باتوجه به اينكه نمازگزار مقابل مقام و رو به كعبه ايستاده باشد و شايد مقصود از سايهها، سايه ديوارهاي عمارت اطراف مسجد باشد، كه البته اين نيز نبايد فراموش شود كه صحن مسجد و عمارت اطراف آن در زمان امام كاظم عليه السلام با امروز تفاوت داشته و با توسعه مسجدالحرام، ديوارها به عقب كشيده شده است، در هر حال از روايت فوق ميتوان تكليف زائران در نماز طواف، هنگام ازدحام و مزاحمت جمعيت را روشن ساخت. در چنان وضعيتي نمازگزاران نبايد اصرار ورزند كه نماز طواف را نزديك مقام بخوانند و مزاحمت براي طوافكنندگان فراهم كنند و افزون براين، موجب اهانت طوافكنندگان يا مأموران حرم نسبت به نمازگزاران باشد. امروزه نيز فقهاي عظام همينگونه فتوا داده و صدق پشت مقام را، هرچند با فاصله، در حال ازدحام كافي دانستهاند.
شايان گفتن است كه مقام براي نماز طواف موضوعيت دارد و با مسائل طواف بيارتباط است. كسانيكه محدوده طواف را به مسافت ميان كعبه و مقام مقيد ساختهاند، از باب بيان فاصله طوافكننده با خانه كعبه است كه نبايد از 5/ 26 ذراع بيشتر باشد و كسانيكه طواف را به اين فاصله محدود ندانستهاند، طواف از پشت مقام ابراهيم را نيز جايز ميدانند.
خلاصه اينكه مسأله طواف و نماز، دو بحث جداگانهاند.
مقام در تعبيرات مختلف
فقهاي ما در تعبير از محل نماز طواف سه شيوه را پيمودهاند:
1- بيشتر آنها به «خلف مقام»؛ «پشت مقام» تعبير كردهاند.
2- گروه زيادي تعبير «عندالمقام»؛ «نزد مقام» را برگزيدهاند.
3- جمعيديگر عبارت «فيالمقام»؛ «در مقام» را بهكار بردهاند.
صاحب شرايع گويد: «يَجِبُ أَنْ يُصَلِّي رَكْعَتَي الطَّواف فِيالْمَقامِ ...».
«واجب است دو ركعت نماز طواف را در مقام بخواند؛ همانجايي كه امروزه مقام قرار دارد و در جاي ديگر جايز نيست. بلي اگر ازدحام مانع بود كه در مقام بخواند پشت مقام يا يكي از دو طرف آن ميتوان خواند.»
علامه در قواعد گويد: «دو ركعت نماز طواف بايد در مقام؛ همانجايي كه امروزه قرار دارد خوانده شود و در جاي ديگر جايز نيست، پس اگر ازدحام مانع بود ميتوان پشت مقام يا يكي از دو جانب آن خواند.»
عبارتِ دو فقيه نامبرده (علامه و صاحب شرايع) صراحت دارد كه آنها از كلمه «في» ظرفيت را اراده كردهاند؛ چرا كه مقام را بهعنوان محل نماز برگزيدهاند.
سياق عبارت آنان نيز مؤيد اين برداشت است؛ زيرا گفتهاند: اگر بهدليل ازدحام نتواند در مقام نماز بخواند، پشت مقام يا يكي از دو طرف را انتخاب كند.
اين تعبير واكنشهاي مخالفي را از سوي فقها برانگيخته مبني بر اينكه: مقام؛ يعني محلّ قيام حضرت ابراهيم عليه السلام هنگام بناي كعبه، قطعهسنگي بوده به شكل مكعب متساويالأضلاع كه طول هر ضلع يك ذراع دست و تقريباً مساوي با پنجاه سانتيمتر ميباشد و اين مقدار براي اقامه نماز ظرفيت ندارد. محل كافي براي نمازگزار داراي خلقت معتدل و معمولي، در حال ركوع، سجود و جلوس، پنجاه سانتيمتر در صد سانتيمتر است. از اينرو فقها كوشيدهاند عبارت دو فقيه نامبرده را بهگونهاي كه قابل قبول باشد توجيه كنند. نخستين كسي كه به اين نكته توجه كرده و به توجيه آن پرداخته، شهيد اول است كه در كتاب «دروس» ميگويد: «عمده اخبار و بيشتر سخن فقهاي ما تعبير به «الصلاة فيالمقام» ندارد بلكه واژه «عنده» و «خلفه» را بهكار بردهاند. از امام صادق عليه السلام نيز روايت شده كه فرمود: «لَيْسَ لِاحَدٍ أَنْ يُصَلِّيهما إِلَّا خَلْفَ الْمَقَامِ». «براي هيچكس روا نباشد كه نماز طواف را جز پشت مقام بخواند.»
بنابراين، تعبير «الصلاة في المقام» كه برخي فقها آوردهاند، از باب مجاز است؛ يعني نزديك مقام كه به دليل مجاورت به اسم مقام ناميدهاند؛ زيرا قطعي است كه سنگي كه اثر پاهاي ابراهيم بر آن نقش بسته براي نماز مناسبت ندارد؛ همچنانكه اختلافي ميان علما نيست كه جلوي مقام ايستادن و با پشت كردن به آن در حال نماز جايز نيست.
پس از شهيد اول، «محقق كركي» نيز در «جامعالمقاصد» توجيه شهيد را آورده و تأييد كرده و افزوده است: «از اينجا معلوم ميشود مقصود از مقام، جايگاهي است كه براي نماز آماده شده كه در پشت مقام و سنگ محل پاي ابراهيم قرار دارد و هرگاه ازدحام جمعيت مانع باشد، در پشت آن محل ميتوان نماز خواند (در گذشته بناي خاصي درنظر گرفته شده بوده كه به نمازگزاران مجال ميداد در آن محل نماز طواف را بخوانند كه در حال حاضر آن محل و بنا وجود ندارد و اطراف مقام مانند ساير نقاط مسجد است.»
بدين ترتيب گفتار محقق كركي ناظر به آن بنا در آن محل خاص در زمان ايشان بوده است.
پس از محقق كركي مرحوم نراقي نيز در «مستند» به اين نكته توجه كرده و در توضيح آن مينويسد: «كسانيكه قايل به وجوب اقامه نماز طواف در مقام ابراهيم شدهاند، مانند صاحبشرايع، مفاد سخن از دو فرض خارج نيست و آن «پشت مقام» يا «نزد مقام» بودن است؛ زيرا مسلّم است كه سنگ معهود محل پاي ابراهيم براي نماز مناسب نيست.
بنابراين، مقصود يكي از دو صورت است: نزد مقام كه قول دوم بود و يا در بناي مخصوصِ مهيا شده براي نماز كه پشت مقام قرار دارد كه مرجع آن، قول اول است و اگر چيزي جز اين دو فرض باشد ادعايي است بدون دليل.
پس از اين سه فقيه بزرگوار، علامه مظفر نيز در شرح قواعد، ضمن تعليقهاي كه بر بحث مقام ابراهيم دارد چنين ميگويد: آنچه در گفتار جمعي از فقها آمده كه واجب است اين نماز در مقام ابراهيم خوانده شود (في مقام ابراهيم)، سه احتمال در آن داده ميشود:
1- سنگي كه اثر پاي ابراهيم روي آن بهجاي مانده، كه معناي حقيقي كلمه است.
2- بنايي كه در آن، سنگ مزبور قرار گرفته كه معناي عرفي آن ميباشد.
3- محلي كه در نزديكي آن سنگ قرار دارد كه معناي مجازي آن است.
بعيد نيست كه احتمال سوم گستردهتر از دوم باشد و نميتوان گفت كه مصنف (علامهحلّي) معناي اول را اراده كرده است؛ زيرا آن سنگ براي نماز گنجايش ندارد و در عمل ممكن نيست.
معناي دوم نيز بعيد به نظر ميرسد؛ چرا كه در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله اين بناي مخصوص وجود نداشته تا نماز در آن تجويز شده باشد. بدين خاطر مقام مورد اشاره در آيه كريمه، به هيچيك از دو معناي اول و دوم نميتواند ناظر باشد و سزاوار است كه آنچه در آيه مباركه آمده و صاحب قواعد، مرحوم علامه، گفته است ناظر به معناي سوم باشد با اين خصوصيت كه نماز پشت مقام و سنگي كه در آن قرار دارد خوانده شود، همانگونه كه امام صادق عليه السلام در روايت معاوية بن عمار فرمودند: «وَاجْعَلْهُ اماماً».
تحولات مقام ابراهيم
مسأله فوقالذكر، درواقع به جايگاه مقام ابراهيم و تحولاتي كه بر آن رخ داده ارتباط دارد. از آنچه تاريخنگاران آوردهاند ميتوان چنين بهدست آورد:
1- مقام ابراهيم، قطعهسنگي است كه به خانه كعبه چسبيده بود و در محلي نزديك درِ كعبه، به سمت ركن عراقي، ميان در و حفرهاي كه به حفره توبه معروف است قرار داشته است.
ميگويند آن جا محلي است كه آدم عليه السلام ايستاد و از خداوند طلب مغفرت كرد و توبه نمود و خداوند توبهاش را پذيرفت.
2- سپس اين سنگ از جايگاه اوليهاش به محل كنوني منتقل شد.
3- اين سنگ بر اثر تماس دستها و بوسيدن مردم، آثار اوليه خود را از دست داده و لذا در عهد مهدي عباسي اطراف آن را با فلز طلا پوشاندند و در سالهاي بعد نيز بدين ترتيب از آن حفاظت كردند.
4- سپس براي آن سنگ قبهاي ساخته شد كه در ارتفاع خاص آن سنگ قرار گرفت.
5- در قرن ششم، در نزديكي آن مصلايي بنا گرديد كه اين نمازگاه به مقام ابراهيم شهرت يافت.
بدين ترتيب، فقهايي كه تاريخ زندگيشان به قبل از تاريخ بناي مصلا بازميگردد، چنين تعبير ميآورند: نماز پشت مقام يا نزد مقام خوانده شود و هركدام تعبير به «في مقام» كردهاند، مقصودشان همان نمازگاه پشت مقام يا نزد آن بوده است؛ همانگونه كه در گفتار مرحوم نراقي ديديم.
بنابراين، فقهايي كه تاريخ حياتشان از قرن ششم بهبعد است؛ مانند محقّق حلّي، صاحبشرايع (متوفاي سال 676) و علامه حلّي، صاحب قواعد (متوفاي 726) به «فيالمقام» تعبر كردهاند و مقصودشان همان مصلايي است پشت مقام يعني سنگ مخصوص قرار گرفته است؛ يعني نماز در اين مصلا بايد خوانده شود.
از جمله كساني كه به اين نكته اشاره كردهاند، شهيد ثاني است در مسالك كه عبارت شرايع را توضيح داده و ميگويد: اصل مقام همان سنگ مرتفعي است كه ابراهيم عليه السلام هنگام بناي كعبه بر آن ميايستاد و اثر پاي او در آن بهجاي مانده است. اين سنگ در زمان ابراهيم به كعبه چسبيده بوده، محاذي همان نقطهاي كه امروز قرار دارد. بعداً مردم اين سنگ را به محل كنوني منتقل و تغيير مكان دادند و چون پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مبعوث به رسالت شد، آن را به همان محلي كه در زمان ابراهيم قرار داشت برگرداندند و بدين منوال بود تا آن حضرت رحلت نمودند و در عهد خليفه اوّل و قسمتي از دوران خليفه دوم به همان حال باقي ماند تا اينكه خليفه دوم آن را به محلي كه امروزه قرار دارد برگردانيد. اين مطلبي است كه سليمان بن خالد از امام صادق عليه السلام روايت كرده است.
ازآن پس در اطراف آن سنگ ساختماني بنا نهادند و آن را مقام ابراهيم ناميدند به تناسب همجواري اين بنا با مقام و بر اثر كثرت استعمال، اين محل كه مصلاي نماز بود، به مقام ابراهيم معروف شد كه گويي «حقيقت عرفيه» است. اين مصلا همواره در عهد سلاطين دولت عثماني وجود داشت تا اينكه در دوره سلطنت سعودي در سال 1387 مصلا را برداشته و براي آن سنگقبّه شيشهاي چند ضلعي ساختند؛ همانگونه كه امروزه مشاهده ميشود.
باتوجه به توضيحات فوق، ملاحظه ميكنيم كه متأخرين فقها از سال 1387 ه. ق. بهبعد تعبير «پشت مقام» يا «نزدمقام» را براي محل نماز طواف برگزيدهاند.
كيفيت نماز طواف
در خصوص كيفيت نماز طواف، فقها تصريح كردهاند كه مستحب است پس از حمد، سوره توحيد و سوره جحد ميان دو ركعت توزيع شود. قول مشهور استحباب توحيد در ركعت اول و سوره «جحد» در ركعت دوم است.
شيخ طوسي در مسأله دو قول دارد؛ يكي به همان طريق كه گفته شد. قول ديگر به عكس آن؛ يعني جحد در ركعت اول و توحيد در ركعت دوم.
علامه در «مختلف» به نقل سخن شيخ پرداخته كه او در كتاب «نهايه» در باب «قرائت» جحد را براي ركعت اول و توحيد را براي ركعت دوم برگزيده و در باب «طواف» عكس آن را اختيار كرده است.
علامه سپس ميافزايد: مشهور ميان اصحاب ما قول اخير است؛ چرا كه در روايت صحيحي كه معاوية بن عمار از امام صادق عليه السلام نقل كرده چنين آمده است: «تَأْتِي مَقَامَ إِبْرَاهِيمَ فَتُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ وَ اجْعَلْهُ أَمَاماً وَ اقْرَأْ فِيهِمَا بِسُورَةِ التَّوْحِيدِ قُلْهُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ فِي الرَّكْعَةِ الثَّانِيَةِ قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ ثُمَّ تَشَهَّدْ وَاحْمَدِاللَّهَ وَأَثْنِعَلَيْهِ وَصَلِّ عَلَي النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله وَاسْأَلْهُ أَنْ يَتَقَبَّلَ مِنْكَ ...».
مستحبات
مستحب است پس از نماز طواف، خداي تبارك و تعالي را حمد و ثنا گويد و بر محمد و آل محمد صلوات و درود بفرستد و اين دعا را بخواند: «اللَّهُمَّ تَقَبَّلْهُ مِنِّي وَ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي».
«الْحَمْدُللَّهِ بِمَحَامِدِهِ كُلِّها عَلَي نَعْمَائِهِ كُلِّهَا حَتَّي يَنْتَهِيَ الْحَمْدُ إِلَي مَا يُحِبُّ رَبِّي وَ يَرْضَياللَّهُمَّ صَلِعَلَيمُحَمَّدٍ وَآلِمُحَمَّدٍ وَ تَقَبَّلْ مِنِّي وَ طَهِّرْ قَلْبِي وَزَكِّ عَمَلِي».
و در روايت ديگر است كه بگويد: «اللَّهُمَّ جَنِّبْنِي أَنْ أَتَعَدَّي حُدُودَكَ وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ يُحِبُّكَ وَ يُحِبُّ رَسُولَكَ وَ مَلائِكَتَكَ وَ عِبَادَكَ الصَّالِحِينَ».
آنگاه به سجده رود و در حال سجده بخواند: «سَجَدَ وَجْهِي لَكَ تَعَبُّداً وَ رِقّاً لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ حَقّاً حَقّاً الأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ شَيْءٍ وَ الآخِرُ بَعْدَ كُلِّ شَيْءٍ هَا أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَيْكَ نَاصِيَتِي بِيَدِكَ فَاغْفِرْ لِي إِنَّهُ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ غَيْرُكَ فَاغْفِرْ لِي فَإِنِّي مُقِرٌّ بِذُنُوبِي عَلَي نَفْسِي وَ لا يَدْفَعُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ غَيْرُكَ».