مناسلت امروز  تغییر قبله به سوی مسجدالحرام مناسلت امروز  تغییر قبله به سوی مسجدالحرام مناسلت امروز  تغییر قبله به سوی مسجدالحرام بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
مناسلت امروز  تغییر قبله به سوی مسجدالحرام مناسلت امروز  تغییر قبله به سوی مسجدالحرام مناسلت امروز  تغییر قبله به سوی مسجدالحرام مناسلت امروز  تغییر قبله به سوی مسجدالحرام مناسلت امروز  تغییر قبله به سوی مسجدالحرام

مناسلت امروز تغییر قبله به سوی مسجدالحرام

علمای یهود و نصاری بر حقانیت اسلام و پیام‌آور آن آگاه بودند اما چرا رو به سوی قبله او نماز نگزاردند و مسلمان نشدند؟

پانزدهم ماه مبارك رجب و يا به قولي ماه شعبان‌المعظم، زمان تغيير قبله مسلمانان از بيت‌المقدس به سوي مسجدالحرام است. نمازخواندن به سوي بيت‌المقدس نشانه انزجار از بت‌پرستي و شرك
چون مشركان مكّه، كعبه را به بتخانه تبديل كرده بودند، پيامبر اكرم و مسلمانان، 13 سالى را كه بعد از بعثت در مكّه بودند به سوى كعبه نماز نمي‌خواندند، تا مبادا گمان شود كه آنان به بت‏ها احترام مي‌گذارند.
امّا بعد از هجرت به مدينه، چند ماهى نگذشته بود كه يهوديان زبان به اعتراض گشوده و مسلمانان را تحقير كردند و گفتند: شما رو به قبله ما بيت‏‌المقدّس نماز مي‌خوانيد، بنابراين پيرو و دنباله رو ما هستيد و از خود استقلال نداريد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از اين اهانت ناراحت شد و هنگام دعا به آسمان نگاه مي‌كرد، گويا منتظر نزول وحى بود تا آنكه دستور تغيير قبله صادر شد.
خدا با تغيير قبله پيامبر خود را خشنود كرد
قرآن در آيه 144 سوره مباركه «بقرة» در اين‌باره مي فرمايد: «قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاء فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوِهَكُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَ مَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ؛ ما [به هر سو] گردانيدن رويت در آسمان را نيك مي‌بينيم پس [باش تا] تو را به قبله‏‌اى كه بدان خشنود شوى برگردانيم پس روى خود را به سوى مسجدالحرام كن و هر جا بوديد روى خود را به سوى آن بگردانيد در حقيقت اهل كتاب نيك مي‌دانند كه اين [تغيير قبله] از جانب پروردگارشان [بجا و] درست است و خدا از آنچه مي‌كنند غافل نيست».
پيامبر دو ركعت نماز ظهر را به سوى بيت‏‌المقدّس خوانده بود كه جبرئيل مأمور شد، بازوى پيامبر را گرفته و روى او را به سوى كعبه بگرداند. در نتيجه پيامبر صلى‌الله عليه و آله يك نماز را به دو قبله خواند و اكنون نيز در مدينه نام آن محلّ به مسجدِ «ذو قبلتَين» معروف است.
بعد از اين ماجرا، يهود ناراحت شده و طبق عادت خود شروع به خرده‌‏گيرى كردند. آنها كه تا ديروز مي‌گفتند: مسلمانان استقلال ندارند و پيرو ما هستند، اكنون مي‌پرسيدند، چرا اينها از قبله‏ پيامبران پيشين اعراض كرده‌‏اند؟ قرآن كريم از اين گروه به عنوان «» نام مي‌برد و در اين باره در آيه 142 سوره مباركه «بقرة» مي‌فرمايد: «سَيَقُولُ السُّفَهَاء مِنَ النَّاسِ مَا وَلاَّهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُواْ عَلَيْهَا قُل لِّلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ؛ به زودى مردم كم خرد خواهند گفت چه چيز آنان را از قبله‏‌اى كه بر آن بودند رويگردان كرد بگو مشرق و مغرب از آن خداست هر كه را خواهد به راه راست هدايت مي‌كند».
آرى، تغيير قبله، نشانه‏ى حكمت الهى است نه ضعف و جهل او. همچنان كه در نظام تكوين، تغيير فصول سال، نشانه‏ تدبير است، نه ضعف يا پشيمانى.
خداوند در همه جا حضور دارد و شرق و غرب عالم از آن اوست. پس جهت‏‌گيرى بدن به سوى كعبه، رمز جهت‏‌گيرى دل به سوى خداست. تغيير قبله وسيله‌اي براي آزمودن ايمان‌ها
در مورد فلسفه تغيير قبله، تحليل‏‌هاى متعدّدى صورت گرفته است؛ برخى گفته‌‏اند انتخاب اوّليّه بيت‏‌المقدّس به عنوان قبله به منظور جلب افكار يهود و همراهى آنان بوده است و آنگاه كه مسلمانان خود قدرت و توانايى پيدا كردند ديگر به اين كار نياز نبود. برخى نيز گفته‌‏اند علاقه به مكّه و وطن موجب شد كه قبله تغيير يابد. اما اين تحليل‏‌ها موهوم و خلاف واقع هستند.
آنچه قرآن در اين باره تصريح و تأكيد دارد اين است كه تغيير قبله، آزمايش الهى بود تا پيروان واقعى پيامبر شناخته شوند زيرا آنها كه ايمان خالص ندارند، به محض تغيير يك فرمان، شروع به چون و چرا مي‌كنند كه چرا اينگونه شد؟ اعمال ما طبق فرمان سابق چه مي‌‏شود؟ اگر فرمان قبلى درست بود، پس فرمان جديد چيست؟ اگر دستور جديد درست است، پس فرمان قبلى چه بوده است؟ خداوند نيز به كسانى كه در برابر فرامين او تسليم هستند، بشارت مي‌دهد كه اعمال گذشته‏ شما ضايع نمي‌شود، زيرا مطابق دستور بوده است.
خداوند در آيه 143 سوره مباركه «بقرة» اين موضوع را اينگونه بيان مي‌فرمايد: «وَ كَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَ مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنتَ عَلَيْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَ إِن كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللّهُ وَ مَا كَانَ اللّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ؛ و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد و قبله‏‌اى را كه [چندى] بر آن بودى مقرر نكرديم جز براى آنكه كسى را كه از پيامبر پيروى مي‌كند از آن كس كه از عقيده خود برمي‌گردد بازشناسيم هر چند [اين كار] جز بر كسانى كه خدا هدايت[شان] كرده سخت گران بود و خدا بر آن نبود كه ايمان شما را ضايع گرداند زيرا خدا [نسبت] به مردم دلسوز و مهربان است».
در اين آيه به جاى كلمه نماز، واژه ايمان به كار رفته است كه نشان دهنده اهميّت و مقام نماز و برابرى آن با تمام ايمان است. «و ما كان اللّه لِيضيع ايمانكم». مراد از «امت وسط» امامان معصوم هستند
مراد آيه از امّت وسط، افراد خاصّى هستند؛ چرا كه قرآن، امّت وسط را شاهد بر اعمال معرفى كرده است، پس بايد در قيامت بر اعمال مردم گواهى دهد، گواه شدن، علم و آگاهى و عدالت مي‌خواهد و در عين حال همه‏ افراد امّت، آگاهى و عدالت ندارند.
به همين دليل در روايات مي‌خوانيم كه مراد از امّت وسط، امامان معصوم هستند كه اوّلاً به همه كارها علم دارند؛ چنانكه قرآن در آيه 105 سورخ مباركه «توبة» مي‌فرمايد: «فَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ؛ به زودى خدا و پيامبر او و مؤمنان در كردار شما خواهند نگريست» كه مراد از مؤمنانى كه اعمال مردم را مي‌بينند و به آن علم پيدا مي‌كنند، مطابق روايات، امامان معصوم هستند.
ثانياً عدالت دارند؛ چنانكه خداوند در آيه‏ 33 سوره مباركه «احزاب» مي‌فرمايد: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا؛ خدا فقط مى‏خواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند» و به اين ترتيب، عصمت و عدالت آنان را تضمين كرده است.
امام صادق عليه‌السلام مي‌فرمايد: «مگر مي‌شود امّتى كه بعضى افرادش لايق گواهى دادن براى چند عدد خرما در دادگاه‏‌هاى دنيا نيستند، لياقت گواهى دادن بر همه‏ مردم در قيامت را دارا باشند؟»
به هر حال مقام گواه بودن در محضر خداوند، آن هم نسبت به همه كارهاى مردم، تنها مخصوص بعضى از افراد امّت است كه به فرموده روايات، امامان معصوم هستند.
در اينجا يك سؤال باقى مي‌ماند كه چرا خداوند به جاى نام بعضى افراد، نام امّت را برده است؟ كه در پاسخ مي‌گوييم: قرآن حتّى يك نفر را نيز امّت معرفى كرده است: «انّ ابراهيم كان امّة قانتاً للّه».
لجاجت و تعصّب، مانع تفكّر، استدلال و حق‌‏بينى است
قرآن در ادامه و در آيه 145 سوره مباركه «بقرة» مي فرمايد: «وَ لَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ بِكُلِّ آيَةٍ مَّا تَبِعُواْ قِبْلَتَكَ وَ مَا أَنتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَ مَا بَعْضُهُم بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم مِّن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذًَا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ؛ و اگر هرگونه معجزه‏‌اى براى اهل كتاب بياورى [باز] قبله تو را پيروى نمي‌‏كنند و تو [نيز] پيرو قبله آنان نيستى و خود آنان پيرو قبله يكديگر نيستند و پس از علمى كه تو را [حاصل] آمده اگر از هوس‌هاى ايشان پيروى كنى در آن صورت جدا از ستمكاران خواهى بود».
اين آيه از عناد و لجاجت اهل كتاب پرده برداشته و سوگند ياد مي‌كند كه هر چه هم آيه و دليل براى آنان بيايد، آنها از اسلام و قبله‏ آن پيروى نخواهند كرد؛ چون حقيقت را فهميده‏‌اند، ولى آگاهانه از پذيرش آن سر باز مي‌‏زنند.
انحراف دانشمندان، بسيار خطرناك است. «...من بعد ماجاءك من العلم»، علم، به تنهايى براى هدايت يافتن كافى نيست، روحيّه‏ حق‌پذيرى لازم است. يهود صاحب كتاب بودند، اما با وجود تعصّب نابجا، اين علم چاره‏‌ساز نشد. «اهوائهم من بعد ماجاءك من العلم».
منبع: تفسير نور


| شناسه مطلب: 67447




قدس مسجدالحرام



مطالب مرتبط

نظرات کاربران