به یاد پیام‏‌رسان انقلاب عاشورا 

زینب (سلام الله علیها) که بود؟ به یاد پیام‏‌رسان انقلاب عاشورا 

زینب (سلام الله علیها) که بود؟ به یاد پیام‏‌رسان انقلاب عاشورا 

زینب (سلام الله علیها) که بود؟ بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
به یاد پیام‏‌رسان انقلاب عاشورا 

زینب (سلام الله علیها) که بود؟ به یاد پیام‏‌رسان انقلاب عاشورا 

زینب (سلام الله علیها) که بود؟ به یاد پیام‏‌رسان انقلاب عاشورا 

زینب (سلام الله علیها) که بود؟ به یاد پیام‏‌رسان انقلاب عاشورا 

زینب (سلام الله علیها) که بود؟ به یاد پیام‏‌رسان انقلاب عاشورا 

زینب (سلام الله علیها) که بود؟
به یاد پیام‏‌رسان انقلاب عاشورا

زینب (سلام الله علیها) که بود؟

در خانه علی بن ابی‏طالب علیه السلام از فاطمه اطهرعلیها السلام فرزند دختری به دنیا آمد که او را زینب نام نهادند، فرزندی که نه تنها زینت پدر شد، بلکه در تاریخ پرفراز و نشیب پس از پیامبرصلی الله علیه وآله توانست در بزرگترین حماسه نبرد حق علیه باطل، نقشی مهمّ و سرنوشت ‏ساز داشته باشد.

به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج به مناسبت سالروز رحلت حضرت زينب ( عليها السلام)‏ در 15 رجب، شمّه ‏اي از فضايل آن حضرت را به قلم آيت الله سيد هاشم رسولي محلاتي منتشر مي كند. حضرت زينب ( عليها السلام)‏ در خانه علي عليه السلام قوّت قلب پدر، انيس و مونس مادر و غمخوار برادرش حسين بن علي عليه السلام بود و در عرصه اجتماع، پيام‏رساني سترگ، سخنوري كم‏ نظير، زاهدي شب‏زنده‏دار، مجاهدي نستوه و الگوي كامل زن معرّفي شده در قرآن بود. او با شجاعتي تحسين برانگيز رو در روي يزيد و درباريانش با قوّت و قدرت ،پيروزي حق و شكست باطل را اعلان نمود و فرمود: فَكِد كَيدَك واسْعَ سَعيَك، فواللَّه لا تَمحوا ذكرَنا، ولا تُميتُ وحيَنا... يزيد! هر حيله ‏اي كه داري به كار گير و هر تلاشي مي‏تواني انجام ده، سوگند به خداوند كه هرگز نخواهي‏ توانست نام و ياد ما را از ذهن ‏ها محو كني و يا آيين و وحي ما را از ميان برداري... اين سخنان را زن داغديده ‏اي بيان داشت كه يزيديان عزيزترين كسان او را با دلخراش ‏ترين وضع ممكن به شهادت رسانده‏ اند و خود سرپرستي زنان و كودكاني را برعهده دارد كه دله ايشان داغدار و اشك‏هايشان جاري است. ديري نپاييد كه پيروزي ظاهري و موقتي يزيد به سرعت سپري شد و پرچم خون رنگ عاشورا به اهتزاز درآمد و انشاء اللَّه تا هميشه تاريخ نيز در اهتزاز خواهد ماند.
زندگاني حضرت زينب عليها السلام زينب عليها السلام، هم از نظر سن و هم از نظر مقام و فضيلت، برتر از خواهرش ام‏كلثوم و بلكه مي‏توان گفت پس از مادرش فاطمه و جدّه‏اش خديجه شريفترين و بزرگترين زنان اسلام بوده است. زندگاني پرماجرا و سخنان پرمعنا و خطبه‏ هاي بليغ و رساي او در طول مسافرت كربلا، كوفه و شام و زهد و عبادت و ساير خصال عالي او بهترين گواه اين مُدّعاست.
ولادت‏ در تاريخ ولادت زينب عليها السلام اختلاف است. در رياحين الشريعه آمده است كه ميلاد آن حضرت را، برخي پنجم ماه‏ جمادي الاُولاي سال ششم، بعضي اوايل شعبان آن سال، بعضي در ماه رمضان و برخي ديگر در دهه آخر ماه ربيع ‏الثاني و طبق نقلي ماه محرم سال پنجم هجرت ذكر كرده ‏اند ولي هيچ‏يك از اين اقوال دليل محكم تاريخي ندارد. اين عدم اتفاق نظر در مورد تاريخ وفات آن مخدره نيز به چشم مي ‏خورد به طوري كه برخي آن را در ماه رجب سال 62 و بعضي در چهاردهم رجب سال 62 دانسته ‏اند. همچنين در مورد محل دفن و قبر ايشان نيز اختلاف است. برخي قبر آن بانوي بزرگوار را در مدينه، جمعي در شام و گروهي در قاهره پايتخت مصر مي‏ دانند.
نام و كنيه‏ زينب در لغت به معناي درخت نيكو منظر آمده و ممكن است مخفف زين و أب يعني زينت پدر باشد. براساس متون تاريخي و روايات، اميرالمؤمنين دو يا سه دختر به نام زينب داشته كه بانوي شجاع كربلا زينب كبري بوده است و چنان كه شيخ مفيد و برخي ديگر گفته‏ اند زينب صغري همان خواهر مادري زينب يعني امّ‏كلثوم بوده است ولي شيخ مفيد؛ در پايان كلام خود، در زمره فرزندان حضرت علي عليه السلام به زينب صغراي ديگري اشاره مي‏ كند كه مادرش كنيز بوده است. يكي از القاب حضرت زينب كه در روايات هم آمده است عقيله يا عقيله بني ‏هاشم به معناي زن ارجمند و يكتا در ميان خويشاوندان مي ‏باشد. و در ميان كنيه‏ هاي زينب عليها السلام نيز امّ‏كلثوم و امّ‏عبداللَّه ذكر شده كه بر اساس اين نقل، زينب امّ‏كلثوم كبري و خواهرش امّ‏كلثوم صغري است. با اين حال در بسياري از كتابها مانند مناقب ابن شهرآشوب و شرح نهج ‏البلاغه‌‏ي ابن ابي‏ الحديد ، خواهر آن بانوي معظمه را امّ‏كلثوم كبرا مي‏ دانند و براي زينب عليها السلام چنين كنيه‏ اي ذكر نكرده ‏اند.
دوران كودكي ‏ دختر بزرگوار فاطمه عليها السلام در سن پنج يا شش سالگي مادر خود را از دست داد. ليكن با همين سنّ كم چنان تربيت شده بود كه از فاطمه عليها السلام حديث و روايت نقل كرده و برخي از تاريخ ‏نويسان و محدثان، خطبه فدك را به نقل از همين بانوي بزرگوار يعني حضرت زينب ذكر كرده ‏اند. به عنوان نمونه ابوالفرج در مقاتل الطّالبيين در شرح حال عون بن عبداللَّه بن جعفر مي‏ نويسد: مادر عون زينب عقيله، دختر علي بن‏ ابي‏ طالب است. سپس ادامه مي‏ دهد:
زينب همان زني است كه ابن عباس خطبه فدك فاطمه عليها السلام را از او روايت كرده است و در آغاز خطبه گويد: اين خطبه را عقيله ما زينب دختر علي عليه السلام براي ما روايت كرد. از ميان محدثان، مرحوم شيخ صدوق در كتاب علل در باب علل الشّرايع و اصول الاسلام بخشي از اوايل خطبه فدك را كه در آن علل احكام ذكر شده نقل و سند آن را اين‏گونه ذكر مي‏ كند: حَدَّثَنا مُحَمّدُ بنُ مُوسَي بنِ المُتَوَكِّل، قالَ: حَدَّثنَا عَليُّ ابن الحُسَين السَّعْدآبادي، عَنْ اَحْمَد بنِ اَبي عَبْداللَّهِ البَرقي، عَنْ اِسْماعيلَ بن مِهْران عَنْ اَحمَد بن مُحَمَّد ابنِ جابر، عَنْ زَيْنَب بِنْتِ عَليّ قالَتْ: قالت فاطمةعليها السلام في خُطَبَتِها... بر خواننده محترم پوشيده نيست كه نقل چنين خطبه‏ اي از طرف دختري در سن پنج يا شش سالگي و حفظ كامل آن با آن همه بلاغت و جامعيت، نشانه كمال رشد، فهم، علم و دانايي اوست و مي‏ توان گفت كه ايشان عطيّه الهي بوده و ويژگي ‏هاي خاصّي داشته است. سخنان حضرت زينب عليها السلام در طول مسافرت كربلا، كوفه و شام و خطبه‏ ها و سخنراني هايي كه در فرصت هاي مختلف در برابر ستمكاران و طاغيان آن زمان و مردم ايراد فرموده است، نشان مي ‏دهد كه علم، دانش و كمال آن بانوي بزرگوار اكتسابي و از راه تحصيل و تعليم نبوده است بلكه‏ عنايت الهي و جنبه خارق‏ العاده ‏اي داشته است. دليل اين ادّعا كلام امام چهارم عليه السلام است كه پس از سخنراني زينب عليها السلام در كوفه، آن حضرت خطاب به او فرمود: يا عَمَّة! اُسْكُتي اَنْتِ بِحَمْدِاللَّهِ عالِمَةٌ غَيْرُ مَعَلَّمَة، وَ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَة... [عمه جان! آرام باش و سكوت اختيار كن كه تو بحمداللَّه دانشمندي معلم نديده و فهميده ‏اي هستي كه كسي به تو فهم نياموخته است.]
در كوفه‏ چنانكه مي ‏دانيم علي‏ بن‏ ابي‏طالب عليه السلام نزديك چهارسال‏ از پايان عمر خود را در كوفه گذرانيد و اين هم به خاطر آن بود كه بيشتر هواخواهان آن‏حضرت در كوفه بودند و با معاويه كه در شام سكونت داشت و خوارج كه در نهروان بودند در حال جنگ بود و كوفه از اين‏ جهت نزديكتر و آماده‏ تر از مدينه بود. مورخان نوشته ‏اند: زماني كه اميرالمؤمنين عليه السلام مركز خلافت خود را از مدينه به كوفه منتقل كرد، زينب نيز با شوهرش عبداللَّه بن جعفر به كوفه آمد و در آنجا ساكن شدند. عبداللَّه ‏بن‏ جعفر در جنگ صفين جزو لشكريان علي عليه السلام بود و فرماندهي گروهي از سربازان آن حضرت را به عهده داشت. در اين مدت دختر بزرگوار آن حضرت يعني زينب نيز به ارشاد و تعليم زنان كوفه اشتغال داشت. در خصائص زينبيه جزايري نقل شده است كه زينب عليها السلام در كوفه مجلس درسي براي زنها تشكيل داد و براي آنها قرآن را تفسير مي‏كرد. و در يكي از روزها به تفسير سوره كهيعص مشغول بود كه اميرمؤمنان عليه السلام از در وارد شد و از دخترش پرسيد: كهيعص را تفسير مي‏كني؟ عرض ‏كرد: آري. علي عليه السلام فرمود: اي نور ديده! اين حروف، رمزي است در مصيبت وارده بر شما عترت پيغمبرصلي الله عليه وآله و سپس سخناني در اين‏باره به زينب فرمود... با توجه به مقام و احترامي كه دختر اميرمؤمنان در كوفه پيدا كرده بود مي ‏توان دريافت كه ماجراي اسارت زينب عليها السلام و بي‏ احترامي هاي جنايتكاران بني‏ اميه و گماشتگان و دارودسته آنان كه نسبت به آن بانوي بزرگوار پس از ماجراي جانگداز كربلا در اين شهر انجام شد تا چه اندازه براي دختر اميرمؤمنان ناگوار و دشوار بود و آن حضرت صبر و شكيبايي شگفت ‏انگيزي در برابر اين مصايب سخت از خود نشان داد و به خاطر رضاي خداي سبحان اين ناملايمات و اهانت ها را برخود هموار كرد، تا آنجا كه وقتي عبيداللَّه بن‏ زياد در آن مجلس شوم و مفتضح از وي پرسد: كَيْفَ رَأَيتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخيكِ ؟ [رفتار خدا را نسبت به‏ برادرت حسين چگونه ديدي؟] زينب عليها السلام با كمال شهامت و قدرتي كه حكايت از نيروي فوق ‏العاده ايماني او مي‏ كرد در پاسخ آن جنايتكار تاريخ اظهار داشت: ما رَأَيْتُ مِنْهُ اِلّا جَميلا [من از خداي تعالي جز نيكي و زيبايي چيزي نديدم]. براستي اگر براي دختر بزرگوار علي عليه السلام و اين بانوي كم نظير اسلام، در تاريخ جز همين يك فضيلت چيز ديگري به يادگار نمانده بود در معرفي عظمت و شخصيّت والاي او كافي بود!
شمّه ‏اي از فضايل زينب عليها السلام‏ عبادت، بي‏ شك بزرگترين وسيله براي تقرّب به‏درگاه پروردگار متعال و وصول به‏ مقام قرب و كمال، و بندگي در پيشگاه مقدس اوست و هركس به ‏هر مرتبه و مقامي كه رسيد از راه عبادت رسيده است. قرآن كريم نيز در سوره زمر هدف خلقت را عبادت ذكر كرده و مي‏ فرمايد: {وَما خَلَقْتُ الجِنَّ وَ الاِنْسَ اِلاَّ لِيَعْبُدُون} ؛(14) [نيافريدم جن و انس را جز براي آنكه مرا بپرستند!] البته عبادت خدا صرفاً به خواندن چند ركعت نماز و يا انجام برخي عبادت‏ هاي بدني و مالي محدود نمي‏ شود، بلكه معناي عبادت چنانكه علماي لغت ذكر كرده ‏اند غايت خضوع و تسليم و اظهار ذلّت(15) در پيشگاه خداي تعالي است كه نماز و روزه و ساير اعمال مصاديقي از آن مفهوم كلي و راهي براي رسيدن به آن مقام عالي است كه به ‏دستور شرع مقدس و رهبران اسلام بايد انجام داد. همچنين بايد دانست كه عبادت دو جنبه دارد: جنبه فعل و جنبه ترك، و همان‏ گونه كه در مداواي يك بيمار پرهيز از برخي غذاها، مهمتر از انجام كارهاي لازم و خوردن دارو است، در باب عبادت و رسيدن به كمال انسانيت و هدف خلقت نيز ترك گناه مهمتر از بجاآوردن و انجام عبادت‏ هاي بدني و مالي است. از همين رو در روايات آمده است: اِنَّ اَشَدَّالعِبادَةِ اَلوَرَع (16) يعني سخت‏ترين عبادت‏ها ورع و خودداري از گناه است، يا فرموده‏ اند: اَفْضَلُ العِبادَةِ العَفاف يعني بهترين عبادت‏ها پاكدامني و پارسايي است. نيشابوري يكي از مورخان نقل كرده است كه: زينب در فصاحت، بلاغت، پارسايي و عبادت همانند پدرش علي عليه السلام و مادرش فاطمه عليها السلام بود از برخي مورخان ديگر نيز نقل شده است كه: تهجد و شب زنده‏ داري زينب عليها السلام در تمام مدت عمرش ترك نشد از حضرت سجاد عليه السلام روايت شده كه فرمود: در شب يازدهم محرّم عمه‏ ام زينب را ديدم كه در جامه نماز نشسته و مشغول عبادت است . مرحوم بيرجندي در كبريت احمر مي ‏نويسد: از برخي مقاتل معتبره از امام سجاد عليه السلام نقل شده است كه فرمود: عمه ‏ام زينب با تمام مصيبت‏ هايي كه بر او وارد شده بود از كربلا تا شام هيچ‏گاه نوافل خود را ترك نكرد.
همچنين روايت كرده است كه چون امام حسين عليه السلام براي وداع زينب آمد از جمله سخناني كه به او گفت اين بود كه فرمود: يا اُخْتاه! لا تَنْسِني في نافلةِ اللَّيْل ؛ [خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش نكن.] درباره شب عاشوراي زينب عليها السلام در كتاب مثيرالاحزان از فاطمه دختر امام حسين عليه السلام نقل شده است: وَ اَمّا عَمَّتي زَيْنَب فَاِنَّها لَمْ تَزَلْ قائِمَةً في تِلْكَ اللَّيلَةِ - أي عاشِرَة مِنَ المُحَرّم - في مِحْرابِها تَسْتَغيثُ‏ اِلي‏ رَبِّها، وَ ما هَدَأَت لَنا عَيْنٌ وَ لاسَكَنَتْ لَنا زَفْرَة . [و اما عمه‏ام زينب، پس وي همچنان در آن شب در جايگاه عبادت خود ايستاده بود و به ‏درگاه خداي تعالي استغاثه مي‏ كرد و در آن شب چشم هيچ‏يك از ما به خواب نرفت و صداي ناله ما قطع نشد. حضرت سجادعليه السلام فرمود: اِنَّ عَمَّتي زَيْنَب كانَتْ تُؤَدّي صَلَواتِها مِنْ قِيام، اَلفَرائِضَ وَ النَّوافِلَ، عِنْدَ مَسيرِنا مِنَ الكُوفَةِ اِلَي الشّامِ، وَ في بَعْضِ المَنازِل تُصَلّي مِنْ جُلُوسٍ لِشِدَّةِ الجُوعِ وَ الضَّعْفِ مُنْذُ ثَلاثِ لَيالٍ؛ لاَنَّها كانَتْ تَقْسِمُ ما يُصيبُها مِنَ الطَّعامِ عَلَي الاَطْفالِ، لِاَنَّ القَوْمَ كانُوا يَدْفَعُونَ لِكُلِّ واحِدٍ مِنّارغيفاً واحِداً مِنَ الخُبْزِ فِي اليَوْمِ وَ اللَّيلَة [همانا عمه‏ام زينب همه نمازهاي واجب و مستحب خود را در طول مسير ما از كوفه به شام ايستاده مي‏ خواند و در بعضي از منزل‏ها نشسته نماز خواند و اين هم به‏ جهت گرسنگي و ضعف او بود، زيرا سه شب بود كه غذايي را كه به او مي‏ دادند ميان اطفال تقسيم مي‏ كرد، چون كه آن مردمان (سنگدل) در هر شبانه روز به ما يك قرص نان بيشتر نمي‏ دادند.
آنچه آمد نمونه و گوشه‏ اي از عبادت‏هاي بدني و انجام نمازهاي واجب و نافله زينب بود. ضمناً بزرگترين خصلت نيك يك انسان، ايثار و مقدم داشتن ديگران برخود است كه‏ از اين حديث، مقام ايثار زينب عليها السلام نيز معلوم مي‏شود كه چگونه سه شبانه ‏روز به ‏گرسنگي صبر مي ‏كند و سهم غذاي خود را به اطفال خردسال و امام معصوم عليه السلام مي‏ دهد! از اين جنبه كه بگذريم، خود همين مسافرت تاريخي و تحمل آن همه مرارتها و مصيبت ‏هايي كه در طول تاريخ بشريت كم‏ نظير و يا بي‏نظير است، - و قيام در برابر طاغوت ها و ستمگران زمان و رسوا ساختن و محكوم كردن آنها، با آن سخنان نافذ و خطبه‏ هاي آتشين كه اظهار هر جمله‏اش احتمال خطرهايي جاني براي خود او و ديگران داشت، - و درك و رشد دادن به مردم جاهل و نادان و يا بزدل و ترسويي كه يكسره خود را در برابر ياغي زمان باخته و يا با مشتي درهم و دينار، سعادت ابدي و آخرت خود را به دنياي ناپايدار و لذت زودگذر جهان فاني فروخته بودند، - و بيدار كردن مردم بي‏دركي كه گول تبليغات دستگاه ديكتاتوري بني ‏اميه را خورده و امام حسين عليه السلام را به عنوان اخلالگر، لازم القتل مي‏ دانستند، و رساندن پيام مقدّس حجت زمان و سرور آزادگان حضرت اباعبداللَّه‏ الحسين عليه السلام كه جنايتكاران كوفه و شام خيال كردند آن نداي مقدس را در ميان شن هاي تفتيده نينوا خاموش كردند، به اقصا نقاط جهان ، حتي به‏ گوش يهوديان و مسيحيان و بيگانگاني كه در مجلس يزيد براي تماشا يا تبريك آمده و اجتماع كرده بودند ، - و خلاصه انجام يك سلسله رسالت هاي الهي و تاريخي‏ كه پشت مردان جهان در انجام آن خم مي‏شد و از عهده‏ شان خارج بود ، هركدام از آنها عبادت بزرگي بود كه اين بانوي بزرگوار و تربيت شده مكتب علي و زهراعليهما السلام انجام آن‏را به عهده گرفت و غايت خضوع و تسليم خود را بدين‏وسيله به پيشگاه مقدس پروردگار خويش اظهار داشت.
فداكاري و جهاد در راه دين‏ ايمان به خدا آثار و لوازمي دارد و مسؤوليّت ها و تعهداتي به‏دنبال مي‏ آورد كه هركس نمي ‏تواند بدان‏ها جامه عمل بپوشاند و به آثار و لوازم آن عمل كند. از جمله اين لوازم ، مبارزه و جهاد در راه پيشبرد اين هدف مقدس و پيكار با بي‏دينان و گذشت و فداكاري در اين‏راه با مال و جان است خداي جهانيان اين حقيقت را درضمن آياتي از جمله اين آيه شريفه بيان فرموده است: {وَالَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في سَبيلِ‏اللَّهِ وَ الَّذينَ آوَوْا َو نَصَرُوا اُولئِكَ هُمُ المُؤْمِنُونَ حَقّاً...}. آنان‏كه ايمان آورند و مهاجرت كردند و در راه خدا پيكار و جهاد نمودند و هم‏آنان كه (مؤمنان را) پناه داده و ياري كردند، مؤمن واقعي و حقيقي اينهايند...] در جاي ديگر فرموده است: {اِنَّمَا المُؤمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِم في سَبيلِ اللَّهِ اُولئِكَ هُمُ الصّادِقُونَ}. [براستي مؤمنان تنها كساني هستند كه به خدا و رسول او ايمان آوردند و پس از آن شك نياوردند و به وسيله مال و جان خود در راه خدا جهاد كردند، آنها راستگويانند.] به همين دليل است كه خداي تعالي با مراتبي مجاهدان را بر ديگران فضيلت و برتري داده و مي‏ گويد:
(اَلَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في سَبيلِ‏اللَّهِ بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِم اَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَاللَّهِ) . [ آنانكه ايمان‏ آوردند و مهاجرت كردند و در راه خدا با مال و جان خويش جهاد كردند، درجه آنان در پيشگاه خدا برتر و بزرگتر از ديگران است... و در آيه ديگر فرموده است: (فَضَّلَ اللَّهُ المُجاهِدينَ عَلَي القاعِدينَ اَجْراً عَظيماً) خداوند مجاهدان را برخانه نشينان به پاداشي بزرگ فزوني بخشيده است.] و منظور از جهاد همان جهد و كوشش و پيكار در راه خدا و فداكاري و گذشت در اين‏راه است، و اين‏كار از هركسي به ‏نحوي ساخته است و تحت شرايط خاصي شايسته است، و به همين جهت است كه جهاد با شمشير در ميدان جنگ از زنها برداشته شده و بر آنها واجب نيست، اما اگر از راه هاي ديگري كه با ساختمان وجودي و عفت و شخصّيت آنان سازگار باشد بتوانند خدمتي در اين‏ راه انجام دهند يكي از نشانه‏ هاي ايمان و كمال آنهاست و از اين‏رو در شرح زندگاني سيده زنان جهانيان حضرت صديقه كبري خوانديم كه آن بانوي بزرگوار در راه مبازره با بي ‏دينان و بدعت گذاران از تمام فرصت هايي كه پيش مي‏ آمد استفاده مي‏ كرد و تاجايي كه مقدور بود از طريق سخنراني و تذكر و گفتگوي با صحابه ، خطرهايي را كه به ‏دنبال انحراف‏ در رهبري و نافرماني و سرپيچي از دستور پيغمبر احساس مي ‏كرد و مسلمانان را تهديد مي‏ نمود گوشزد فرمود، و چون ديد از اين راه نتيجه مطلوب عايدش نمي‏ شود حتي از طريق گريه و ناله، نارضايتي خود را از نظام حاكم و انحرافاتي كه پيش آمده بود اظهار مي ‏داشت. يادگار اين بانوي بزرگ يعني زينب كبري عليها السلام نيز وقتي احساس كرد مسئوليت بزرگ جهاد در راه دين و پيكار و مبارزه با بي‏ دينان به‏ دوشش آمده و در اين‏راه بايد از مال و همسر و فرزند بگذرد و حتي اگر لازم شود از دادن جان نيز دريغ نكند با كمال شهامت و فداكاري از خانه و كاشانه و همسر و زندگي دست كشيد و فرزند يا فرزندان خود را نيز براي قرباني به‏همراه خود به قربانگاه نينوا آورد و در همه جا، ياري مهربان و دلسوز براي رهبر عاليقدر اين قيام و نهضت مقدس يعني حضرت اباعبداللَّه الحسين روحي و ارواح العالمين له الفد بود. عصر عاشورا هنگامي كه آن حجت الهي به درجه شهادت رسيد، و مسؤوليت عمده ديگري از اين مبارزه‏ مقدس بر مسؤوليت قبلي او افزوده شد و بار تازه‏اي از اين رسالت سنگين به‏ دوش اين بانوي شجاع نهاده شد كه با كمال شهامت و بزرگواري و گذشت و فداكاري همچون كوهي پولادين و سدّي آهنين در برابر دشمنان منحرف و گرگان خونخوار ضدّ دين و انسانيت قيام كرد و حتي در موارد چندي جان فرزند برومند برادر و حجت‏ اللَّه زمان يعني حضرت سجادعليه السلام را از مرگ رهانيد. و در سخت ترين شرايط و پرخفقان‏ ترين محيطها در برابر جنايتكاران و ستمگران بي‏دين بي‏ مهابا و بدون هيچ واهمه و از دين و آيين خود و مسلمانان دفاع كرد. هر كلمه از سخنان پرمعنا و روحبخش او و نيز هر جمله از نطق ‏ها و سخنراني‏ هايش همچون تيركاري و شهاب سوزاني بود كه بر قلب دشمنان مي‏ نشست. او با كمال سرفرازي و موفقيت وبخوبي اين مسؤوليت سنگين را انجام داد و باري را كه مردان بزرگ نمي توانستند به‏ صورت دسته جمعي به منزل برسانند اين بانوي با عظمت يكتنه و به تنهايي به منزل رسانيد. فصاحت و بلاغت اين بانوي بزرگوار را مي‏ توان به وسيله دو خطبه مشهور او در بازار كوفه و مجلس يزيد نيز گفت و گويش با پسر زيادبن ابيه شناخت براستي اين‏ بلاغت و شهامت از يك بانوي داغديده و مصيبت رسيده با آن‏ همه صدمات و گرسنگي‏ ها و تشنگي‏ ها و بي‏خوابي‏ ها و ناملايمات ، جز كرامت چيز ديگري نيست
محمد غالب شافعي يكي از نويسندگان مصري در شماره 27 سال اول مجله الاسلام گفته‏ است: يكي از بزرگترين زنان اهل‏بيت از نظر حسب و نسب، و از بهترين بانوان طاهره كه داراي روحي بزرگ و مقام تقوا، آينه سرتاپا نماي مقام رسالت و ولايت بوده حضرت سيده زينب دختر علي بن‏ ابي طالب كرم ‏اللَّه وجهه است كه به ‏نحو كامل او را تربيت كرده بودند او از پستان علم و دانش خاندان نبوت سيراب شده بود تا آنجا كه در فصاحت و بلاغت يكي از آيات بزرگ الهي به شمار مي‏رفت، و در حلم و كرم و بينايي و بصيرت در تدبير كارها در ميان خاندان بني‏ هاشم و بلكه عرب مشهور شد و ميان جمال و جلال، و سيرت و صورت، و اخلاق و فضيلت را جمع‏ كرده بود شبها در حال عبادت و روزها را روزه داشت و به تقوا و پرهيز كاري معروف بود... .
سفر تاريخي زينب به كربلا بهترين جايگاه براي شناخت شخصيت وجودي زينب عليها السلام همان سفر تاريخي كربلا و مطالعه ماجراي جانگداز واقعه طف و به ‏دنبال آن خواندن داستان اسارت زينب و همراهان او در كوفه و شام و برخورد با ستمگران و ياغيان آن زمان است كه تاريخ جزئيات آن را ثبت كرده و عظمت فوق ‏العاده دختر علي عليه السلام را جلوه ‏گر ساخته است همان بخش هاي اندكي ثبت شده از اين مسافرت بهترين نمونه و الگو براي معرفي شخصيّت والا و روح با عظمت و كمالات وجودي آن بزرگ بانوي اسلام در طول عمر پنجاه و چند ساله اوست، و ما را از جست و جو و بحث بيشتر در اين‏ باره بي‏ نياز و مستغني مي‏ سازد.
منبع : زينب عقيله بني هاشم: سيد هاشم رسولي محلاتي


| شناسه مطلب: 67460




حضرت زينب



نظرات کاربران