امام کاظم (ع) اسوه صبر و مقاومت؛ 

چرا امام کاظم (ع) به عبد صالح خدا معروف است؟ امام کاظم (ع) اسوه صبر و مقاومت؛ 

چرا امام کاظم (ع) به عبد صالح خدا معروف است؟ امام کاظم (ع) اسوه صبر و مقاومت؛ 

چرا امام کاظم (ع) به عبد صالح خدا معروف است؟ بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
امام کاظم (ع) اسوه صبر و مقاومت؛ 

چرا امام کاظم (ع) به عبد صالح خدا معروف است؟ امام کاظم (ع) اسوه صبر و مقاومت؛ 

چرا امام کاظم (ع) به عبد صالح خدا معروف است؟ امام کاظم (ع) اسوه صبر و مقاومت؛ 

چرا امام کاظم (ع) به عبد صالح خدا معروف است؟ امام کاظم (ع) اسوه صبر و مقاومت؛ 

چرا امام کاظم (ع) به عبد صالح خدا معروف است؟ امام کاظم (ع) اسوه صبر و مقاومت؛ 

چرا امام کاظم (ع) به عبد صالح خدا معروف است؟
امام کاظم (ع) اسوه صبر و مقاومت؛

چرا امام کاظم (ع) به عبد صالح خدا معروف است؟

امام موسی کاظم (ع) از حدود ۲۱سالگی بر اثر وصیت پدر بزرگوار و امر خداوند متعال به مقام بلند امامت رسید، و زمان امامت آن حضرت سی و پنج سال و اندکی بود و مدت امامت آن حضرت از همه ائمه بیشتر بوده است.

به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج حضرت امام موسي بن جعفر (ع) اسوه صبر، مقاومت، تقوا، زهد و عبادت به نقل بيشتر مورّخين در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ هجري قمري به شهادت رسيدند.
نام امام هفتم ما، موسي و لقب آن حضرت كاظم (ع) كنيه آن امام «ابوالحسن» و «ابوابراهيم» است. شيعيان و دوستداران لقب «باب الحوائج» به آن حضرت داده اند. تولد امام موسي كاظم (ع) روز يكشنبه هفتم ماه صفر سال ۱۲۸هجري در «ابواء» اتفاق افتاد. دوران امامت امام هفتم حضرت موسي بن جعفر (ع) مقارن بود با سالهاي آخر خلافت منصور عباسي و در دوره خلافت هادي و سيزده سال از دوران خلافت هارون كه سخت‌ترين دوران عمر آن حضرت به شمار است. امام موسي كاظم (ع) از حدود ۲۱سالگي بر اثر وصيت پدر بزرگوار و امر خداوند متعال به مقام بلند امامت رسيد، و زمان امامت آن حضرت سي و پنج سال و اندكي بود و مدت امامت آن حضرت از همه ائمه بيشتر بوده است، البته غير از حضرت ولي عصر (عج). [factimage()] //hajj.ir/das/B2354 [imagetitle()] [factimageend()]
كاظم (ع) عبد صالح خدا
امام كاظم به تصديق همه مورخان، به زهد و عبادت بسيار معروف بوده است. موسي بن جعفر از عبادت و سختكوشي به «عبد صالح» معروف و در سخاوت و بخشندگي مانند نياكان بزرگوار خود بود. بدره‌هاي (كيسه‌هاي) سيصد ديناري و چهارصد ديناري و دو هزار ديناري مي‌آورد و بر ناتوانان و نيازمندان تقسيم مي‌كرد. از حضرت موسي كاظم روايت شده است كه فرمود: « پدرم (امام صادق (ع) ) پيوسته مرا به سخاوت داشتن و كرم كردن سفارش مي‌كرد ». امام (ع) با آن كرم و بزرگواري و بخشندگي خود لباس خشن بر تن مي‌كرد، چنانكه نقل كرده اند: «امام بسيار خشن پوش و روستايي لباس بود» و اين خود نشان ديگري است از بلندي روح و صفاي باطن و بي اعتنايي آن امام به زرق و برقهاي گول زننده دنيا. امام موسي كاظم (ع) نسبت به زن و فرزندان و زيردستان بسيار با عاطفه و مهربان بود. هميشه در انديشه فقرا و بيچارگان بود، و پنهان و آشكار به آنها كمك مي‌كرد
اسوه صبر و مقاومت
هادي عباسي، دربارهٔ نقش امام كاظم (ع) در رهبري قيام فخ، اظهار نگراني كرد و گفت: به خدا قسم، حسين (رهبر شهيد قيام فخ) به دستور او (امام موسي بن جعفر عليه السلام) قيام كرده و تحت تاثير او قرار گرفته است، زيرا صاحب وصيت در اين خانواده اوست، خدا مرا بكشد، اگر او را زنده بگذارم.
شيوهٔ خاصي كه امام كاظم (ع) در مبارزه با خلفاي عباسي در پيش گرفته بود، سرانجام منجر به اين شد كه هارون به دستگيري امام و زنداني كردن آن بزرگوار مصمم شود.
امام (ع) در سنگر تعليم حقايق و مبارزه
نشر فقه جعفري و اخلاق و تفسير و كلام كه از زمان حضرت صادق (ع) و پيش از آن در زمان امام محمد باقر (ع) آغاز و عملي شده بود، در زمان حضرت امام موسي كاظم (ع) نيز به پيروي از سيره نياكان بزرگوارش همچنان ادامه داشت، تا مردم بيش از پيش به خط مستقيم امامت و حقايق مكتب جعفري آشنا گردند، و اين مشعل فروزان را از وراي اعصار و قرون به آيندگان برسانند. خلفاي عباسي بنا به روش ستمگرانه و زياده روي در عيش و عشرت، هميشه درصدد نابودي بني هاشم بودند تا اولاد علي (ع) را با داشتن علم و سيادت از صحنه سياست و تعليم و ارشاد كنار زنند، و دست آنها را از كارهاي كشور اسلامي كوتاه نمايند. [factimage()] //hajj.ir/das/Q2361 [imagetitle()] [factimageend()]
امام در زندان بصره
امام در يك زندان بسر نبرد، در زندانهاى متعدد بسر برد. او را از اين زندان به آن زندان منتقل مى كردند، و راز مطلب اين بود كه در هر زندانى كه امام را مى بردند، بعد از اندك مدتى زندانبان مريد مى شد.
اول امام را به زندان بصره بردند. عيسى بن جعفر بن ابى جعفر منصور، يعنى نوه منصور دوانيقى والى بصره بود. امام را تحويل او دادند كه يك مرد عياش كياف و شرابخوار و اهل رقص و آواز بود. به قول يكى از كسان او: اين مرد عابد و خداشناس را در جايى آوردند كه چيزها به گوش او رسيد كه در عمرش نشنيده بود.
در هفتم ماه ذى الحجه سال ۱۷۸ امام را به زندان بصره بردند، و چون عيد قربان در پيش بود و ايام به اصطلاح جشن و شادمانى بود، امام را در يك وضع بدى (از نظر روحى) بردند. مدتى امام در زندان او بود. كم كم خود اين عيسى بن جعفر علاقه مند و مريد شد. او هم قبلا خيا ل مى كرد كه شايد واقعا موسى بن جعفر همانطور كه دستگاه خلافت تبليغ مى كند مردى است ياغى كه فقط هنرش اين است كه مدعى خلافت است، يعنى عشق رياست به سرش زده است.
ديد نه، او مرد معنويت است و اگر مسئله خلافت براى او مطرح است از جنبه معنويت مطلب مطرح است نه اينكه يك مرد دنيا طلب باشد. بعدها وضع عوض شد. دستور داد يك اطاق بسيار خوبى را در اختيار امام قرار دادند و رسما از امام پذيرايى مى كرد. هارون محرمانه پيغام داد كه كلكاين زندانى را بكن. جواب داد من چنين كارى نمى كنم.
اواخر، خودش به خليفه نوشت كه دستور بده اين را از من تحويل بگيرند والا خودم او را آزاد مى كنم، من نمى توانم چنين مردى را به عنوان يكزندانى نزد خود نگاه دارم. چون پسر عموى خليفه و نوه منصور بود، حرفش البته خريدار داشت.
امام در زندانهاى مختلف
امام را به بغداد آوردند و تحويل فضل بن ربيع دادند. فضل بن ربيع، پسر ربيع حاجب معروف است (۱). هارون امام را به او سپرد. او هم بعد از مدتى به امام علاقمند شد، وضع امام را تغيير داد و يكوضع بهترى براى امام قرار داد. جاسوسها به هارون خبر دادند كه موسى بن جعفر در زندان فضل بن ربيع به خوشى زندگى مى كند، در واقع زندانى نيست و باز مهمان است. هارون امام را از او گرفت و تحويل فضل بن يحياى برمكى داد. فضل بن يحيى هم بعد از مدتى با امام همين طور رفتار كرد كه هارون خيلى خشم گرفت و جاسوس فرستاد.
رفتند و تحقيق كردند، ديدند قضيه از همين قرار است، و بالاخره امام را گرفت و فضل بن يحيى مغضوب واقع شد. بعد پدرش يحيى برمكى، اين وزير ايرانى عليه ما عليه براى اينكه مبادا بچه هايش از چشم هارون بيفتند كه دستور هارون را اجرا نكردند، در يك مجلسى سر زده از پشت سر هارون رفت سرش را به گوش هارون گذاشت و گفت: اگر پسر تقصير كرده است، من خودم حاضرم هر امرى شما داريد اطاعت كنم، پسرم توبه كرده است، پسرم چنين، پسرم چنان.
بعد آمد به بغداد و امام را از پسرش تحويل گرفت و تحويل زندانبان ديگرى به نام سندى بن شاهك داد كه مى گويند اساسا مسلمان نبوده، و در زندان او خيلى بر امام سخت گذشت، يعنى ديگر امام در زندان او هيچ روى آسايش نديد.
موجبات شهادت
اينكه موسى بن جعفر شهيد شده استاز مسلمات تاريخ است و هيچكس انكار نمى كند. بنابر معتبرترين و مشهورترين روايات، موسى بن جعفر (ع) چهار سال در كنج سياهچالهاى زندان بسر برد و در زندان هم از دنيا رفت، و در زندان، مكرر به امام پيشنهاد شد كه يك معذرتخواهى و يك اعتراف زبانى از او بگيرند، و امام حاضر نشد. اين متن تاريخ است.


| شناسه مطلب: 67653




امام كاظم



نظرات کاربران