آیتالله مصباح یزدی؛
حج، ضامن بقاى اسلام است
اگر کسى ادعا کند که اگر حج نبود من و شما امروز مسلمان و شیعه نبودیم سخنى به گزاف نگفته است. اگر حج نبود خون سیدالشهدا(علیه السلام) هم پایمال شده بود. در اجتماع عظیم حج که مسلمانان همه ساله از اطراف و اکناف دنیا گرد هم مىآیند بسیارى از مطالب بازگو مىشود و مردم اطلاع پیدا مىکنند و ناگفتههاى مکتوم بسیارى با تبلیغاتى که صورت مىگیرد، براى امّت اسلام در آن اجتماع علنى مىشود.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، حضرت آيتالله محمدتقي مصباح يزدي از اساتيد حوزه علميه در كتاب «پيام مولا از بستر شهادت» درباره حج، جايگاه آن، آثار و شبهات جديد و قديم پيرامون اين واجب الهي آورده است:
«خانه كعبه و حج منافع فراوانى براى بشر به همراه دارد و از بزرگترين نعمتها و عطاياى الهى به انسان است. دشمنان نيز با درك اهميت و جايگاه حج و آثار آن در جامعه اسلامى، از همان ابتدا از كعبه و حج هراس داشتند و به انحاى مختلف درصدد مبارزه با آن برآمدهاند. از همان ابتدا و صدر اسلام كه بين مسلمانان اختلاف افتاد و كسانى به مخالفت با ائمه اطهار(عليهم السلام) برخاستند و انگيزههايى براى دنيادارى و رياست در سر آنان پيدا شد و جنگهايى بر سر اين مسأله به وقوع پيوست، عدهاى به اين فكر افتادند كه بساط حج را بر هم بزنند. قبل از همه، بنىاميه به اين فكر افتادند و تلاش كردند به بهانههاى گوناگون مردم را از رفتن به حج بازدارند و هر گروهى را به صورتى به چيزى مشغول كنند. يكى از اين شيوهها چيزى است كه امروزه نيز با همان شيوه اموى ترويج مىشود و كسانى درصددند به اين بهانه مردم را از رفتن به مكه و حج منصرف نمايند. آن شيوه اين است كه مىگويند: هر مستطيعى، نسبت به انجام حج تكليف واجبى دارد كه با يك بار رفتن به حج انجام مىدهد و تمام مىشود و پس از آن ديگر لازم نيست سفرهاى متعدد مستحبى عمره و حج داشته باشد، و به جاى آن بايد به انبوه فقرايى كه در كنارش هستند نگاه كند و پولهايش را به جاى صرف در حج و سفر مكه، در راه رفع مشكلات فقرا و محرومان جامعه صرف نمايد. اين چه كارى است كه انسان پولهايش را به مملكت بيگانه ببرد و به جيب كسانى سرازير كند كه اگر براى اسلام ضرر نداشته باشند نفعى هم ندارند؟! بنابراين به جاى اين كار بياييم و همين پول را در راه محروميتزدايى و زدودن چهره كريه فقر و محروميت از شهر و ديار خودمان صرف كنيم.
شبهات درباره حج ايرانيان
متأسفانه امروزه در جمهورى اسلامى نيز گاهى چنين نغمههايى شنيده مىشود كه، براى مثال، با توجه به مشكلات و مسائل ارزى خوب است از حج جلوگيرى شود يا دستكم محدود گردد. البته اين افراد سوء نيتى ندارند، ولى بنىاميه و امثال آنان سوء نيت داشتند. آنها مىدانستند كه در اثر اين عملْ ريشه اسلام تقويت مىشود، عزت مسلمين در جهان محفوظ مىماند و مادام كه بساط حج برقرار باشد، نمىتوان با حقيقت اسلام مبارزه كرد. واقعيت نيز همين است. در برخى روايات، حج به عنوان پرچم اسلام معرفى شده، كه تا وقتى اين پرچم برافراشته است و مردم به حج مىروند اسلام زنده است، و اگر حج ضعيف شود و اين پرچم، خداى ناكرده، بيفتد اسلام نابود مىشود.
البته بايد اعتراف كنيم كه متأسفانه براى ما هم كه پرورش يافته مكتب اهلبيت(عليهم السلام) هستيم اين مطلب چندان روشن نيست و تصور درستى از آن نداريم. ما اولا منفعت را فقط در منفعت مادى منحصر مىكنيم، و ثانياً منفعت مادى را هم فكر مىكنيم آن است كه در كوتاهمدت و همين امروز و فردا به جيبمان وارد شود و اگر چيزى امروز از جيب ما كم شد و همين امروز چيزى جاى آن نيامد اين ضرر است. چنين تصورى كه نتيجه نزديكبينى و نداشتن دورانديشى است البته باطل و بسيار خام است. انسانهاى عاقل در موارد متعددى امروز هزينه مىكنند كه فردا و در آينده نتيجه آن را بگيرند. منفعت اقتصادى تنها اين نيست كه كارى حتماً همين امروز نتيجه دهد. انسانهاى دورانديش و خردمند در بسيارى موارد به سراغ كارهاى زيربنايى مىروند كه دهها سال ديگر ثمر مىدهد اما آن ثمرات، ديرپا، عمومى، وسيع و فراوان است، گرچه در كوتاهمدت ممكن است محدوديتها و احياناً ضررهايى به همراه داشته باشد. براى ارزيابى يك كار، انسان بايد مقايسه كند بين محدوديتها و ضررهاى فعلى آن و آثار و نتايجى كه در بلندمدت بر آن مترتب مىشود.
ما در كارهايى كه انجام مىدهيم اولا بايد امّت اسلامى را امّتى يكپارچه بدانيم و تنها به فكر منافع شخصى خودمان نباشيم، بلكه منافع امّت اسلامى را در نظر بگيريم؛ و ثانياً منافع را نيز نبايد تنها به منافع آنى و زودحاصل منحصر كنيم. حتى بسيارى از منافع بزرگ مادى و دنيايى كه نصيب افراد مىشود در اثر آيندهنگرى است، كه بذرى را مىافشانند و زحمتى مىكشند و پولى خرج مىكنند و پس از ده يا بيست سال حاصل سرمايهگذارى خود را مىبينند و منافع فراوانى نصيبشان مىشود. ماهيت برخى فعاليتهاى اقتصادى درازمدت و ديربار است و ثمره آن در زمانى طولانى ظاهر مىشود و براى نتيجه گرفتن از آنها بايد صبر و حوصله به خرج داد. از سوى ديگر نيز همانطور كه اشاره كرديم، ما نبايد منافع خود را از منافع امّت اسلامى جدا بدانيم. اگر مسلمانان ايران به كارى اقدام كردند كه نتايج آن عايد همه امت اسلامى شد، گرچه مقدارى از جيب خودشان خالى شود، اما اگر امّت اسلامى در مجموع سربلند و بىنياز شد و از آسيب دشمنان مصونيت پيدا كرد، آيا اين را بايد منفعت دانست يا ضرر به حساب آورد؟
از اين رو ما بايد مقدارى بينش خود را وسيع كنيم و هم منافع را به منافع كوتاهمدت منحصر نكنيم و هم در محاسبه نفع و ضرر يك كار، مسلمانهاى ديگر را نيز در نظر بگيريم. مسلمانان و مؤمنان همه اهل يك قبله و برادرند و نفع و ضرر هريك، نفع و ضرر ديگرى نيز محسوب مىشود. اگر ما با چنين ديدى به مسائل نگاه كنيم آنگاه خواهيم ديد كه حج علاوه بر منافع سرشار و بىحساب معنوى، چه منافع عظيم و پرشمار مادى براى مسلمانان به همراه دارد.
حج، ضامن بقاى اسلام
اگر كسى ادعا كند كه اگر حج نبود من و شما امروز مسلمان و شيعه نبوديم سخنى به گزاف نگفته است. اگر حج نبود خون سيدالشهدا(عليه السلام) هم پايمال شده بود. در اجتماع عظيم حج كه مسلمانان همه ساله از اطراف و اكناف دنيا گرد هم مىآيند بسيارى از مطالب بازگو مىشود و مردم اطلاع پيدا مىكنند و ناگفتههاى مكتوم بسيارى با تبليغاتى كه صورت مىگيرد، براى امّت اسلام در آن اجتماع علنى مىشود.
شايد شنيده و يا خواندهايد كه امام باقر(عليه السلام) وصيت فرمودند كه بعد از وفاتشان تا ده سال در منا براى ايشان مراسم عزادارى برپا شود و روضه بخوانند. حقيقت اين وصيت امام باقر(عليه السلام) براى بسيارى از ما نامفهوم است كه منظور حضرت چه بوده است. مگر امام باقر(عليه السلام) با آن همه فضايل و كمالات دلش به اين خوش است كه مجلسى برايش برپا كنند و عدّهاى به سر و سينه بزنند؟ آيا كار بهترى نبود كه حضرت به آن وصيت كند و همين هزينه را وقف آن نمايد؟ اين چه وصيتى است كه هر سال بياييد و براى من عزادارى كنيد؟!
پاسخ اين سؤال به نوع بينش ما مربوط مىشود. ديد اولياى خدا و كسانى كه ژرفنگر و دورانديش هستند با ديد ما متفاوت است. امام باقر(عليه السلام) اين نكته را مىديد كه آن اجتماع بزرگى كه هر سال در منا تشكيل مىشود، ذكر نام امام باقر(عليه السلام) در آن اجتماع همگانى كه مسلمانان سراسر عالم حضور دارند باعث زنده شدن ياد شيعه و ترويج تشيع مىشود. امام باقر(عليه السلام) يك شخص نيست، بلكه يك جريان، يك مكتب و يك تفكر است. امام باقر(عليه السلام) يعنى امام و رهبر شيعه، و زنده نگاه داشتن نام آن حضرت يعنى ترويج و تبليغ و زنده داشتن مكتب تشيع. از اين رو اين كار، مسأله عزادارى براى يك شخص نيست، بلكه ترويج جريان و تفكرى به نام شيعه است. البته براى آنكه حساسيتى برانگيخته نشود، ظاهر كار اين است كه روضهاى براى امام باقر(عليه السلام) خوانده مىشود. آن زمانها و حتى در اين زمان مرسوم بوده و هست كه مردم براى بزرگ خانوادهشان مراسم سالگرد بگيرند و عزادارى كنند. امام باقر(عليه السلام) هم بزرگ بنىهاشم است و ظاهر قضيه اين است كه بنىهاشم در منا براى بزرگ خاندان خود به سوگ نشسته و به ياد او مراسمى برپا كردهاند، اما واقعيت اين است كه اين كار تدبيرى حكيمانه و بهترين راه براى ترويج و تبليغ شيعه است. تا سالها وقتى مردم به منا مىآيند و مىبينند عدهاى مشغول عزادارى هستند سؤال مىكنند اينجا چه خبر است؟ عزادارى كه جزو اعمال منا نيست، پس اينها به چه مناسبت و براى چه كسى عزادارى مىكنند؟ حتماً اين فرد شخص مهمى بوده كه اين افراد برايش اقامه عزا كردهاند. بعد سؤال مىكنند: اين شخص چه كسى بوده است؟ پاسخ مىشنوند كه: امام شيعيان. مىپرسند: شيعيان كيستند و چه عقيدهاى دارند؟ در پاسخ گفته مىشود اينها پيروان همان كسى هستند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)او را براى جانشينى پس از خويش تعيين كرد.
بدين ترتيب ملاحظه مىكنيم كه اقامه عزا براى امام باقر(عليه السلام) در منا، در واقع ترويج اهلبيت(عليهم السلام) و مكتب ولايت و فروزان نگاه داشتن مشعل هدايت است.
جايگاه بىبديل حج و خانه كعبه
از جمله ابعادى كه حج را مهم مىكند بعد فرهنگى و تبليغى آن است. امروزه به خوبى نشان داده شده كه كار فرهنگى و مسأله تبليغات يكى از كارسازترين حربهها و ابزارهايى است كه براى تحقق يك هدف مىتوان از آن بهره جست. براى ايجاد يك حركت، ايجاد زمينه فكرى و فرهنگى مناسب آن بسيار مهم و حياتى است. ما نيز اگر بخواهيم حركتى را در جهان اسلام يا در كل جهان ايجاد كنيم ابتدا بايد بسترهاى مناسب فكرى و فرهنگى آن را فراهم آوريم. بهترين چيزى كه در عالم اسلام مىتواند اين منظور را تأمين كند مسأله حج است.
حج از نظر زمانى در ماهى قرار داده شده كه امنيت برقرار است و هيچ مسلمانى طبق قانون اسلام حق ندارد به جنگ اقدام كند. البته تخلف هميشه انجام مىشود، اما در موارد بسيارى نيز اين قانون از جانب مسلمانان رعايت مىشود. تشريع حج در ماه ذىحجه كه يكى از ماههاى حرام است و اقدام به جنگ در آن در كل عالم اسلام محكوم است، از نظر زمانى امنيت و شرايط لازم براى كار فرهنگى را فراهم مىآورد.
از لحاظ مكانى نيز اسلام حج را در مكانى قرار داده كه نهتنها مسلمان بلكه غير مسلمان نيز اگر در آن مكان وارد شود از امنيت جانى برخوردار است و كسى حق تعرض به او را ندارد. عموميت اين قانون به گونهاى است كه حتى افراد مجرم و جانى را نيز شامل مىشود؛ يعنى اگر مجرمى كه جنايتش ثابت شده، فرار كرد و در مسجدالحرام و منطقه حرم پناه گرفت، مادام كه در آن منطقه است كسى حق ندارد متعرض او شود. اين يك تدبير الهى است كه با دورانديشى و وسعت نظر و در نظر گرفتن مصالح كلى آن اتخاذ شده است. افراد كوتاهنظر ممكن است در مورد اين قانون بگويند: عجب كارى است! شما با وضع اين قانون، براى مجرمان و جانيان پناهگاهى امن درست كردهايد!
اما حقيقت اين است كه اگر كسى با وسعت نظر و همهجانبه نگاه كند، مصالحى در اين قانون وجود دارد كه ضررهاى احتمالى آن را مىپوشاند و با مصالحى كه در بر دارد اصلا قابل مقايسه نيست. اصولا در وضع قانون، همهجانبهنگرى يكى از امورى است كه قانونگذار بايد آن را رعايت كند. وضع هر قانونى ممكن است در كنار تأمين هزاران مصلحت، چند مفسده و ضرر جزئى هم داشته باشد. در چنين مواردى نمىتوان و نبايد به ملاحظه آن مفاسد جزئى و ناچيز از آن مصالح عالى و مهم چشمپوشى كرد. اين قاعده در انجام كارها و گرفتن تصميمات نيز صادق است و به طور كلى، در تحليل يك مسأله بايد برآيند كلى آن را مد نظر قرار داد و آنچه را كه، به اصطلاح، از جمع جبرى فوايد و ضررهاى آن حاصل مىشود ملاحظه كرد. براى مثال، برخى افراد كه كوتاهنظر و واقعاً مريضاند و يا دستنشانده دشمنان اسلاماند، اين همه بركاتى را كه انقلاب اسلامى ايران داشته ناديده مىگيرند و با بزرگ كردن چند نقطه كه تخلفى، كمبودى و مشكلى وجود دارد، تمام انقلاب را زير سؤال مىبرند و نظام جمهورى اسلامى ايران را همرديف رژيم پهلوى و رژيمهاى شاهنشاهى قرار مىدهند!! به راستى چرا انسان بايد تا اين حد بىانصاف و غير واقعبين باشد؟!
اسلام به ما دستور مىدهد كه هميشه بين نفع و ضرر را مقايسه كنيم. اميرالمؤمنين(عليه السلام) مىفرمايد، عاقل كسى نيست كه خير را از شر تشخيص دهد و بفهمد خير كدام و شر كدام است، بلكه عاقل آن كسى است كه بتواند دو شر را مقايسه كند و آن را كه شرش كمتر است انتخاب نمايد:
لَيْسَ الْعاقِلُ مَنْ يَعْرِفُ الْخَيْرَ مِنَ الشَّرِّ وَلكِنَّ الْعاقِلَ مَنْ يَعْرِفُ خَيْرَ الشَّرَّيْنِ.
اگر مىشد زندگى طورى باشد كه هيچ شرّى نداشته باشد بسيار خوب بود، و ليكن زندگى دنيا اينگونه نيست و صلاح و فساد و خير و شر آن با هم آميخته و توأم است. گذشته از وجود پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) كه وجود آنها براى بشريت خير محض است، در اين دنيا خير بىشر نمىتوان پيدا كرد. اصولا از افراد كه بگذريم و مجموع را حساب كنيم، هيچگاه خير بدون شر نمىشود و اين امر حتى در مورد خاندان پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) نيز صادق است. در فرزندان و نسل پيامبر و ائمه(عليهم السلام) كه نگاه مىكنيم، مىبينيم كسانى پيدا شدند كه منشأ شر بودند. در بين امامزادهها كسانى مثل جعفر كذاب (فرزند امام هادى و برادر امام عسكرى(عليهما السلام هم پيدا شدند و اينطور نبود كه ذريه پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه(عليهم السلام) همه افرادى پاك و منزّه باشند و هيچ فرد خطاكارى در ميان آنان يافت
نشود. با اين حال آيا مىتوان اينگونه قضاوت كرد كه خانواده و نسلى كه در آن جعفر كذاب پيدا شد اين هم گلى به سر انسانيت نزد؟! آيا مىتوان آن همه بركات وجود پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه معصومين(عليهم السلام) را ناديده گرفت و فقط يك نفر را كه انحرافى پيدا كرده مد نظر قرار داد و به واسطه او خط بطلانى روى همه كشيد؟!
از اين رو چه در مسائل تكوينى و چه در مسائل تشريعى هميشه بايد برآيند و حاصل جمع جبرى را ملاحظه كرد كه آيا مثبت يا منفى است. در مسائل مربوط به اسلام نيز بايد ديد كه يك امر آيا در مجموع به نفع يا به ضرر اسلام است، وگرنه اگر به دنبال چيزى باشيم كه فقط خير محض باشد و هيچ شرى نداشته باشد، معلوم نيست چند نمونه در تمام عالم بتوانيم براى آن پيدا كنيم.
حج هميشه توام با سختي بوده است
در مورد حج نيز بايد همين نگاه مجموعى را مد نظر قرار دهيم. ترديدى نيست كه حج ضررها و مشكلاتى هم دارد؛ به ويژه زمانهاى سابق كه مردم بايد با پاى پياده يا با اسب و شتر و مانند آنها به حج مىرفتند و در نتيجه بسيارى از افراد در بين راه در اثر بيمارى، گرسنگى، تشنگى، حمله دزدان، راهزنان و عوامل ديگر تلف مىشدند و مالشان به سرقت مىرفت و مسائل و مشكلات متعددى برايشان پيش مىآمد. اما با وجود همه اين خطرها و مسائل و مشكلات، مىبينيم كه تشويق به حج هميشه يكى از سفارشهاى اولياى خدا بوده است؛ چرا؟ به سبب منافع بىشمارى كه، با وجود همه اين ضررها، حج براى جهان اسلام، و بلكه به تعبير قرآن، عموم ناس و بشريت به همراه دارد. تعبير قرآن، همانگونه كه پيش از اين ذكر كرديم، اين است كه خانه كعبه «قياماً للناس» است و نه فقط «قياماً للمسلمين»:
جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنّاس؛خداوند، كعبه بيت الحرام ـ را وسيله اى براى سامان بخشيدن به كار مردم قرار داده است.
يعنى اين خانه مايه بركت براى همه جهانيان و تمامى بشريت است؛ چرا كه وقتى اسلام رواج پيدا كرد نفع آن شامل ديگران و غير مسلمانان نيز مىشود.
توطئههايى براى تعطيلى حج
دقيقاً به دليل همين نقش و اهميت حياتى حج است كه دشمنان اسلام در طول تاريخ هميشه سعى كردهاند به راهها و وسايل مختلف اين حركت را تضعيف كنند. توسل به زور، استفاده از استدلالها و بيانهاى به ظاهر منطقى و موجّه، و تمسك به وجوه شرعى و مقدسمآبانه از جمله اين راهها هستند. برخى از اين شيوهها امروزه هم كم و بيش رواج دارد. براى مثال، گفته مىشود: نفت ارزان شده، يا وضع اقتصادى كشور خوب نيست، و در اين شرايط هزينههاى ضرورىتر از حج فراوان داريم. يا گاهى مطرح مىشود، چرا در شرايطى كه خودمان در مملكت با كمبود ارز مواجهيم پولهايمان را به جيب مردم عرب بريزيم؛ آن هم كسانى كه دشمن ما هستند و حجاج ما را كشتند و به خاك و خون كشيدند؟ آيا با اين احوال باز هم جا دارد كه ما پولمان را برداريم و برويم در چنين كشورى خرج كنيم؟ آيا سزاوار نيست به جاى اين كار، اين پولها را در مملكت خودمان هزينه كنيم؟ قطعاً سزاوارتر است كه با اين پول مدرسه بسازيم، دانشگاه تأسيس كنيم، مسجد بنا نماييم و....
شبيه همين حرفها و تبليغات در زمانهاى سابق نيز وجود داشته است. آن روزها بحث فقرا را مطرح مىكردند و مىگفتند، در حالى كه صدها فقير و شكم گرسنه در همسايگى و شهر خود انسان وجود دارد قطعاً اگر به جاى صرف در مخارج حج، پولمان را در راه رفع نياز تهيدستان و فقرا هزينه كنيم ثوابش بيشتر است.
نگاه اهلبيت(عليهم السلام) به حج
دقيقاً براى دفع چنين توهّمى است كه مىبينيم رواياتى در همين زمينه از ائمه اهلبيت(عليهم السلام) صادر شده است. از جمله، در روايتى دارد كه شخصى پس از تمام شدن ايام حج، خدمت امام صادق(عليه السلام) رسيد و عرض كرد: من امسال به سبب گرفتارى و مشكلى كه پيدا كردم موفق به انجام حج نشدم؛ اكنون اين پول را كه مىخواستم صرف حج كنم در چه راهى هزينه نمايم كه ثواب حج را داشته باشد؟ حضرت متوجه كوه ابوقبيس شدند و فرمودند: اگر همه اين كوه ابوقبيس طلاى ناب و از آن تو بود و تمام آن را در راه خدا انفاق مىكردى، نمىتوانست جاى ثواب حج را برايت بگيرد!
من و شما اگر بوديم چه پاسخى مىداديم؟ بر اساس آن منطق روشنفكرانه، مىگفتيم: مهم نيست كه حج را درك نكردى، همين پول را صرف فقراى محلتان كن كه ثوابش از هر حجى بيشتر است.
البته جاى تأمل نيست كه يكى از بهترين مصارف انفاق و كارهاى خير، رسيدگى به فقرا است، اما منطق امام(عليه السلام) در تقابل انفاق با حج چيز ديگرى است. امام صادق(عليه السلام) بحث بلندمدت و كلى را نگاه مىكند. اگر آن حضرت در پاسخ اين سؤال مىفرمود، ثواب انفاق از حج بسيار بيشتر است و اين مسأله براى ديگران نقل مىشد، سال بعد مردم به حج نمىآمدند، يا دستكم آنهايى كه حج واجبشان را انجام داده بودند پولشان را صرف فقرا مىكردند. آنگاه در نتيجه اين كار و باب شدن اين رويّه، آن مصالحى كه بايد از حج و خانه خدا عايد بشريت شود حاصل نمىشد.
ما نظرمان كوتاه است و ديد همهجانبه نداريم و با همين بينش كوتاه در مورد همه مسائل و از جمله حج قضاوت مىكنيم. امروزه هم كسانى مىگويند فقط افرادى بايد به حج بروند كه مىخواهند حج واجب انجام دهند و آنهايى كه يك بار به مكه رفته و حج واجبشان را انجام دادهاند ديگر لزومى ندارد حج انجام دهند و به جاى آن بايد پولهايمان را صرف آبادانى مملكت كنيم و خرابىها و ويرانىهايى را كه هشت سال جنگ به بار آورده، بسازيم.
امام(رحمه الله) راضي به تعطيلي حج نشد
اما بينش اسلام اينچنين نيست. امام راحل نيز چنين بينش و نگرشى نداشت. امام(رحمه الله) با آنكه درباره حاكم عربستان بسيار تند سخن مىگفت اما راضى به تعطيل حج نشد و سفارش كرد كه سعى كنيد در اولين فرصت حجاج ايرانى دوباره به حج بروند. جانشين امام، رهبر معظّم انقلاب نيز در عين حال كه بر تأمين مصالح ديگر تأكيد داشته و دارند، اما براى آنكه حج هم برقرار باشد و تعطيل نشود از هيچ تلاشى فروگذار نكردهاند. حج نبايد تعطيل شود، چراكه اميرالمؤمنين(عليه السلام) در اين وصيت مىفرمايد: اِنْ تُرِكَ لَمْ تُناظَرُوا؛ اگر حج تعطيل شود امان داده نمىشويد و عذاب بر شما نازل خواهد شد. ممكن است گفته شود: اگر ايرانىها به حج نروند حج تعطيل نمىشود، چراكه مسلمانهاى ساير كشورها هستند و آنها حتماً به حج مىروند و حج برگزار مىشود. پاسخ اين است كه اين سخن نيز ناشى از عدم آيندهنگرى است. بايد توجه داشته باشيم كه اگر در اين زمينه فتح باب شد و مسلمانان يك كشور به حج نرفتند، به تدريج اين مسأله به ساير كشورها نيز سرايت مىكند و آنها هم به مرور زمان به اين جرگه مىپيوندند و بدين ترتيب كمكم عزت اسلام از بين خواهد رفت. اساس اين كار، بنيانى خطرناك است كه اگر نهاده شد عواقب آن غير قابل پيشبينى است و ممكن است ضررهاى بزرگ و جبرانناپذيرى بر پيكر اسلام وارد كند. از اين رو در طول تاريخ مىبينيم بزرگان دين به هيچ قيمتى حاضر به تعطيلى حج نشدهاند.
حج به قدرى مهم و تأثيرگذار است كه، چنانچه پيش از اين نيز اشاره كرديم، مىتوان گفت كه اگر حج نبود من و شما امروز مسلمان نبوديم. مسلمان بودن، و بهويژه شيعه بودن ما امروز به بركت تعاليم اهلبيت(عليهم السلام) است، و اگر نگوييم اكثر، دستكم بخش مهمى از تعاليم اهلبيت(عليهم السلام) در پرتو حج انتشار پيدا كرده است. به شيعيان اينگونه تعليم داده شده بود كه:
مِنْ تَمَامِ الْحَجِّ لِقَاءُ الاِْمَامِ؛ حج با ديدار امام معصوم(عليه السلام) تمام مى شود؛
از اين رو شيعيان هنگامى كه به حج مشرف مىشدند، براى ديدن امام(عليه السلام) يا پس از حج به مدينه مىرفتند و يا امام(عليه السلام) در حج حضور داشت و در همان مكه و ايام حج خدمت آن حضرت مىرسيدند. بسيارى از رواياتى كه اكنون در كتب فقهى ما وجود دارد به همين ترتيب و در ايام حج و به وسيله كسانى كه به حج مشرّف شده بودند از امام معصوم(عليه السلام) تلقى شده است. اصولا علاوه بر منافع سياسى، اجتماعى، اقتصادى و ساير منافع حج، يكى از منافع و بركات مهم حج همين اطلاعرسانى و تبادل اطلاعات و اخبار بود. در آن زمانها مثل امروزه وسايل ارتباط جمعى نظير راديو، تلويزيون، تلفن و مانند آنها وجود نداشت و اطلاعرسانى و تبادل اخبار بسيار مشكل بود و در موارد بسيارى به نقلهايى كه مىشد نيز چندان اعتمادى نبود. در چنين روزگارى اجتماع عظيم مسلمانان در حج يكى از بركاتش تبادل افكار و اطلاعات و اخبار بود و امكان اين امر فراهم مىشد كه مسلمانان از امكانات يكديگر مطلع گردند و استفاده كنند. امروزه نيز همينگونه است و بسيارى از حركتها و جنبشهاى اسلامى كه در گوشه و كنار دنيا به وقوع مىپيوندد از حج مايه مىگيرد. در ايام حج است كه برخى ملاقاتهاى سرّى انجام مىشود و زمينه تبادل تجربيات و كمكهاى فكرى و ساير كمكها فراهم مىآيد. اينها همه از بركت حج است و البته بركات حج بسيار فراتر و بيشتر از اينها است و بسيارى از آنها نيز هرگز به ذهن ما خطور نمىكند و به عقلمان نمىرسد تا بخواهيم تمام مصالح و منافع حج را احصا كنيم.
در هر صورت، با توجه به اين امور، انسان تا حدودى درمىيابد كه چرا ائمه طاهرين(عليهم السلام) تا بدين حد نسبت به حج اهتمام مىورزيدند، و همچنين از آن سو چرا دشمنان اهلبيت(عليهم السلام) بسيار تلاش مىكردند با آن مبارزه كنند و آن را از بين ببرند.
ائمه(عليهم السلام) مردم را تشويق به رفتن حج كرده اند
دشمنان براى تضعيف و كمرنگ كردن حج، علاوه بر شبهات فكرى، كه به نمونههايى از آن اشاره كرديم، از راههاى ديگرى نيز وارد مىشدند. از جمله اين راهها يكى اين بود كه سعى مىكردند بديل و نظيرى براى كعبه و حج درست كنند و مردم را به آن دعوت نمايند. برخى از خلفاى بنىاميه از جمله كسانى بودند كه رسماً به اين كار مبادرت كردند. براى مثال، گفتند بيتالمقدس مكانى بسيار شريف و قبلهگاه اول مسلمين است و اهل شام به جاى آنكه راه دور و دراز مكه و حجاز را بپيمايند بهتر است به زيارت بيتالمقدس كه در كنارشان قرار دارد بروند و آنجا طواف كنند! در تاريخ هست كه تا قرن پنجم هجرى بسيارى از مردم شام به جاى حج به بيتالمقدس و مسجدالاقصى مىرفتند و در آنجا قربانى مىكردند!
برخى از بنىاميّه و عمّال آنها كه رسواتر و بىشرمتر بودند حتى به اعمالى فراتر از اين هم دست زدند. براى مثال، حجاجبن يوسف ثقفى رسماً در سخنرانى خود به مردم مىگفت: اين چه كارى است كه شما به مدينه و زيارت قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله)مىرويد؟ به جاى رفتن به بيابان خشك و تفتيده حجاز و زيارت قبر پيامبر همينجا در شام به ديدن قصر عبدالملك بياييد و دور آن طواف كنيد كه بسيار تماشايىتر است!
همچنين از جمله همين اقدامات، كارى بود كه متوكل عباسى انجام داد. او مىديد كسانى كه به حج مىروند هنگامى كه بازمىگردند تحولى گسترده پيدا مىكنند و انسان ديگرى مىشوند. آنها در اثر تماس با ائمه اطهار و علماى اهلبيت(عليهم السلام) فكر و شخصيتشان عوض مىشد و بدين ترتيب تمام رشتههاى بنىاميه پنبه مىگشت. همچنين افراد مسنّ و فقهاى سالخوردهاى بودند كه از زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) و اصحاب و تابعان آن حضرت باقى مانده بودند و در ايام حج در اثر تماس با مردم و نقل روايات پيامبر و اهلبيت(عليهم السلام) فكر مردم را عوض مىكردند و بسيارى از حقايق را براى مردم روشن مىساختند. متوكل براى آنكه سد راه اين روشنگرىها و تحولات فكرى شود، در سامرا ساختمانى درست كرد و در اطراف آن مكانهايى به نام منا و عرفات بنا نمود تا مردم را از رفتن به حج بازدارد و توجه آنها را از منا و عرفات مكه به منا و عرفات سامرا جلب كند!
علاوه بر اينها يك راه مبارزه با حج نيز اين بود كه رسماً و علناً جلوى رفتن مردم به حج را مىگرفتند و آنها را تشويق و ترغيب مىكردند كه به حج نروند.
در مقابل اين اقدامات، از آن سو ائمه اهلبيت(عليهم السلام) به انحاى مختلف مردم را براى رفتن به حج تشويق مىكردند. امام صادق(عليه السلام) به دوستانش مىفرمود: من دوست دارم شيعيان ما امسال كه از حج بازمىگردند به فكر حج سال بعد و در تدارك سفر حج بعد باشند. در روايتى هست كه حضرت به يكى از اصحابش فرمود: تو چرا هر سال به حج نمىآيى؟ عرض كرد: ياابن رسولالله، گرفتارى و زن و فرزند دارم. كنايه از اينكه مخارجم زياد است و نمىتوانم پولى براى حج پسانداز كنم. حضرت فرمود: اگر مىتوانى نان و نمك بخور و پساندازى فراهم كن و همه ساله حج انجام بده! در روايتى ديگر به يكى ديگر از اصحابش فرمود: سركه و زيتون به زن و فرزندانت بخوران و پولت را ذخيره نما و هر سال حج بهجا بياور!
اين همه تأكيدات ائمه طاهرين(عليهم السلام) بيانگر و نشاندهنده مصالح و فوايد بىشمارى است كه در حج نهفته است. هرگز نبايد پنداشت كه حج فقط همين است كه انسان به مكه برود و طوافى بكند و قربانى و ذبحى انجام دهد، بلكه حج بسيار فراتر از اين امور است. درباره آثار و بركات حج روايات متعددى وارد شده كه ذكر آنها در اينجا بحث را به درازا خواهد كشاند. تشويقهاى مكرر اهلبيت(عليهم السلام) به حج نيز براى همين بوده كه مردم با رفتن به حج، هرچه بيشتر از اين آثار و بركات بهرهمند شوند.
ما در اين بحث مختصر سعى كرديم برخى افكار و شبهههاى شيطانى را كه درباره حج ممكن است به ذهن بيايد بزداييم و پاسخ دهيم. توضيح داديم كه كسى نبايد بپندارد به لحاظ مشكلات اقتصادى و ارزى مىتوان حج را تعطيل كرد. اينگونه پندارها كاملا خطا است و ما اگر به دنبال منافع اقتصادى هم باشيم، آن نيز در درازمدت به حج وابسته است. اگر حج نباشد اسلام و مسلمين عزت نخواهند داشت و نه منافع مادى مسلمانان و نه منافع معنوى ايشان، نه مصالح سياسى آنان و نه مصالح نظامىشان تأمين نخواهد شد. ما نبايد تحت تأثير تبليغات سطحىنگرانه يا شيطانى قرار بگيريم و به راههاى مختلف، عظمت و ابهت حج را خدشهدار كنيم. كسانى كه فكر مىكنند حج مستحبى انجام دادن كار صحيحى نيست و فقط بايد به حج واجب اكتفا كرد، در اشتباهند و چنين تفكرى قطعاً خلاف مشى عملى ائمه اطهار(عليهم السلام) و همچنين سفارشها و تأكيدات آن بزرگواران است. با وجود همه تأكيداتى كه بر امورى نظير صله رحم، دستگيرى فقرا و مستمندان و ساير كارهاى خير شده، اما هنگامى كه اين كارها در مقابل حج قرار مىگيرد و با آن مقايسه مىشود، ائمه اهلبيت(عليهم السلام) مىفرمايند هيچيك از اين امور با حج برابرى نمىكند.»