درباره وقوف حجاج در عرفات، در روز عرفه
شکّی در این نیست که روز عرفة روز بسیار بزرگی است و یکی از روزهای پرفیض و برکت خداوند میباشد و درواقع بزرگترین مجمعی از مجامع خیر و نیکی، ایمان و تقوی و زمان بسیار مهمّی است برای انجام طاعت و عبادت، آری، عرفه روزی است که در آن پندها و ناشناختهها آموخته و شناخته میشود، دعاها و خواهشها، تضرع و زاریها به آسمان میرود، رحمتها و برکتها فرود میآید، گناهان و لغزشها بخشیده میشود، امیدها و آرزوها، فروتنیها و پشیمانیها ابراز میگردد،
بيگمان روز عرفه روزي بسيار بزرگ و مبارك است به طوري كه خورشيد بر هيچ روزي بزرگتر و بافضيلتتر از آن نتابيده است، بنابراين در حقيقت روز عرفه، چنان مزاياي ارزشمند، خصوصيات عظيم، صفات عالي و فضائل بيانتهايي را به همراه دارد كه برشمردن و احاطه نمودن بر آنها بسيار مشكل بلكه غيرممكن ميباشد، از همه مهمتر اينكه روز عرفة عيد بزرگ را براي امت مسلمان كامل فرمود، چنانكه ميفرمايد:
"الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا" (مائده / 3)
«امروز (احكام) دين شما را برايتان كامل كردم و نعمت خود را بر شما تكميل نمودم و اسلام را به عنوان آيين خداپسند (و جاودان) براي شما برگزيدم».
بايد دانست بعد از نزول اين آيه، ديگر حكم هيچ حلال و حرامي نازل نشد.
خداوند در اين روز خجسته و پربركت بسياري از بندگان خود را از آتش دوزخ رها ميكند و آنان را مورد عفو و بخشش قرار ميدهد، و با بندگان مؤمنش بر فرشتگان مقرّب و معتبر خود فخر و مباهات ميورزد، چنانكه از امّالمؤمنين عايشه ـ رضي الله عنها ـ روايت شده كه پيامبراكرم صلي الله عليه و سلم فرموده است: «ما من يوم أكثر من أن يعتق الله فيه عبداً من النّار من يوم عرفة و إنّه ليدنو ثمّ يباهي بهم الملائكة فيقول: ما أراد هؤلاء؟»[1] : خداوند در روز عرفه، بيشتر از هر روز ديگري بندگان خود را از آتش دوزخ آزاد ميكند، خداوند مهربان در آن روز ـ آنطوري كه فقط خودش ميداند ـ به بندگانش نزديك ميشود، آنگاه با حضور آنان بر فرشتگانش فخر ميورزد و از روي فخر و مباهات ميفرمايد: اينان چه ميخواهند؟ (مگر جز خشنودي من، و آمرزش گناهانشان آرزوي ديگري دارند؟!)»
ابن عبدالبرّ ميگويد: «اين روايت دلالت دارد بر اينكه آنان آمرزيده ميباشند زيرا ممكن نيست كه خداوند به كساني فخر و مباهات ورزد كه اهل گناه و خطا باشند مگر بعد از اينكه از تمام گناهان و لغزشهاي خود توبه كنند و خالصانه از پيشگاه خداوند طلب آمرزش نمايند،»
همچنين از عبدالله بن عمرو ـ رضي الله عنهما ـ روايت شده كه: پيامبراكرم فرموده است: «إنّ الله تعالي يباهي ملائكته عشية عرفة بأهل عرفة، يقول: أنظروا إلي عبادي أتوني شعثا غبرا»[2] : بيگمان خداوند متعال در شامگاه روز عرفه به وسيلة كساني كه در عرفه (و در صحراي عرفات) حاضر شدهاند بر فرشتگان فخر ميورزد و ميفرمايد: ببينيد كه بندگانم چگونه با حالت ژوليده و غبارآلود پيش من آمدهاند.
فضيل بن عياض در روز عرفه در عرفات ايستاده بود، شامگاه آن روز ناگاه گريه و زاري مردم توجّه او را جلب كرد و گفت: «آيا به نظر شما اگر همة اين افراد پيش كسي بروند و از او يك دانه (مثلاً گندم) بخواهند آيا او اين خواستة ناچيز آنان را ردّ خواهد كرد؟ گفتند: خير، گفت: به خدا قسم آمرزش گناهان نزد پروردگار از دادن يك دانة گندم هم آسانتر است».
بنابراين هر فرد مسلماني كه در اين روز خجسته و مبارك خواهان سود بيشتر و طالب فيض و بركت زيادتر ميباشد، لازم است در پيشگاه پروردگار خويش، با حالت تواضع و فروتني و عجز و پشيماني هرچه بيشتر خواستار رحمت و مغفرت ذات كبريايياش شود، و پيوسته بيم خشم و عذاب او را در دل داشته باشد، و از هر گناه و اشتباهي و هرگونه خطا و لغزشي كه مرتكب شده است صادقانه و از ته دل توبه كند و خواهان عفو و بخشش شود، لازم است در اين زمان بسيار كوتاه توقفگاه و در اين لحظات طلائي و سرنوشتساز آن كه ممكن است هر آن زندگي هر مسلماني دگرگون و عوض شود، با رفتن به اين سو و آن سو، و يا در اثر غفلت و سهلانگاري وقت خود را ضايع نكند، و هوشيار باشد با پرت و پلاگفتن و حرفهاي بيهوده يا حداقل غيرضروري، اين فرصت بزرگ و استثنائي را از دست ندهد، بلكه با كمال تضرّع و فروتني و با صداقت و خلوص نيّت به مولا و پروردگار خويش روي آورد و هر چه در توان دارد خود را به ذكر و دعا و توبه و استغفار مشغول سازد، چنانكه از پيامبراكرم صلي الله عليه و سلم نقل شده كه فرموده است: «خير الدّعاء دعاء يوم عرفة، و خير ما قلته أنا و النّبيّون من قبلي: لا إله إلاّ اله وحده لا شريك له، له الملك و له الحمد و هو علي كلّ شيء قدير»[3] : بهترين دعا، دعاي روز عرفه است و بهترين گفتاري كه من و پيامبران قبل از من گفتهايم اين گفتار است: «هيچ معبود برحقي جز الله نيست، او تنها و بدون شريك ميباشد، ملك و فرمانروائي و حمد و ستايش فقط سزاوار اوست، و او بر هر چيزي تواناست».
بنابراين روز عرفه، روز دعا و نيايش و روز التماس عفو و بخشش است و بهترين ذكر در آن گفتن: «لا إله إلاّ الله» است، و پيامبراكرم صلي الله عليه و سلم نيز روز عرفه را بهترين روز ميدانستند و در آن روز بهترين و پرمحتواترين ذكر را انجام ميدادند، زيرا سردار روزها روز عرفه، و سردار همة اذكار «لا إله إلاّ الله» است، از اين رو بسيار شايسته و بجاست كه بهترين ذكر را در بهترين و مناسبترين روز انجام دهيم، تا اينكه از روش پيامبر گراميمان صلي الله عليه و سلم پيروي كرده باشيم، زيرا شكي نيست جملة «لا إله إلاّ الله» كه پيامبراكرم صلي الله عليه و سلم آن را در روز عرفه بسيار تكرار ميكرد، به طور قطع بزرگترين و ارزشمندترين و مناسبترين جمله است، چون آن در واقع ريسمان محكم، كلمة تقوي، كليد بهشت، اصل و اساس دين ميباشد، به خاطر فضل و بركت همين جمله است كه آسمانها و زمين آفريده شدهاند، تمام مخلوقات روي زمين آفريده شدهاند، پيامبران مبعوث شدهاند و كتابهاي آسماني فرود آمدهاند، بنابراين فضايل و برتريهاي اين جمله و نقش و موقعيت آن در دين بالاتر و فراتر از آن است كه وصفكنندگان بتوانند آن را تعريف و توصيف كنند، و يا عارفان قادر به شناساندن آن باشند، بلكه فضائل و مزاياي آن به قدري زياد و بيشمار است كه در خيال و تصور هم نميگنجد. امّا با اين حال بايد هر فرد مسلماني بداند كه تنها با جاري نمودن و بر زبان آوردن جملة «لا إله إلاّ الله» بدون آنكه گويندهاش حق آن را ادا نمايد و شروط و ضوابطش را آنطوري كه شايسته و بايسته است بجاي آورد قبول نميشود، زيرا كلمة «لا إله إلاّ الله» اسمي نيست كه بدون معني باشد، و گفته و يا لفظي نيست كه حقيقتي و مفهومي نداشته باشد، بلكه اين كلمة بزرگ داراي چنان مدلول و مصداقي است كه درك و فهم آن امري ضروري است و حفظ معنا و مفهوم، و تحققپذيرفتن هدف و آرمان آن واجب ميباشد، چون به اجماع و اتفاق علما تنها گفتن و بر زبان آوردن اين كلمة بزرگ و بنيادي، بدون آنكه گويندهاش معنا و مدلول آن را بفهمد و بدون اينكه به مقتضاي آن عمل كند، قطعاً هدف موردنظر برآورده نخواهد شد، چنانكه خداوند ميفرمايد:
"وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ " (زخرف / 86)
«كساني كه معبودهاي غيرخداي واحد را به فرياد ميخوانند (و ميپرستند) اختيار و توانائي هيچگونه شفاعت و ميانجيگري را ندارند، مگر كساني كه آگاهانه به حق شهادت و گواهي داده (و خدا را به يگانگي پرستيده) باشند».
منظور اين است: مگر كساني كه «لا إله إلاّ الله» را كه بر زبان ميآورند و به آن گواهي ميدهند، از اعمال دل نيز به آن گواهي دهند: (درواقع زباناً و قلباً آن را تصديق و گواهي نمايند) و معني و مفهوم آن را به حقيقت درك كنند. پس شكّي نيست كه اين امر بسيار قابل اهميّت ميباشد و بايد هر مسلماني به آن توجّه فوقالعاده داشته باشد، زيرا كه بديهي است گفتن كلمة «لا إله إلاّ الله» زماني براي گويندة آن سودبخش ميباشد كه به درستي مدلول و مصداق آن را به طور كلي اعم از بعد نفي و بعد اثبات درك كند و بشناسد و با ايمان و اعتقاد كامل و راسخ به آن عمل كند، امّا اگر كسي آن را به ظاهر بر زبان آورد و اعتقاد قلبي و حقيقي به آن نداشته باشد مسلماً چنين فردي هر چند هم برحسب ظاهر بدان عمل كند منافق ميباشد، و اگر كسي آن را بگويد ولي بر ضد و خلاف آن تبليغ كند، و اعمال شركآميز را انجام دهد، كافر ميباشد. همچنين كسي كه آن را ميگويد اما بعضي از عبادتها را خالص براي خدا انجام نميدهد، به اين معني كه غيرخدا را ميخواند، و يا در زمينههايي كه فقط خداوند قادر به انجامدادن و فراهمنمودن آنها ميباشد، از غير خدا نصرت و ياري ميجويد، و يا كسي كه بخشي از عبادات را كه به جز خداوند بزرگ هيچكس و هيچچيزي شايستگي آن را ندارد براي غيرخدا انجام ميدهد، قطعاً چنين فردي مشرك ميباشد اگرچه «لا إله إلاّ الله» را بر زبان آورد، زيرا معناي اين كلمة بزرگ ـ همچنانكه قبلاً گفته شد ـ اين است: هيچ معبودي جز الله نيست، او تنها و بيشريك است، بايد هر نوع عبادت و پرستشي فقط براي او انجام شود و مختص به او گردد، بهگونهاي كه هيچكس و هيچچيزي در آن شريك و انباز او نگردد، بلكه ابراز عجز و ناتواني، تضرع و فروتني، اميد و توكّل، انابت و پشيماني و دعا و طلب فقط به بارگاه آن ذات يكتا و ملكوتي انجام گيرد و لاغير، پس گويندة كلمة «لا إله إلاّ الله» جز خداي متعال كسي را نميخواند، جز براي خدا ذبح نميكند، هيچ بخشي از عبادت و پرستش را جز براي خدا و جلب رضاي او انجام نميدهد پرسيدن و طلبكردن هر چيزي از غير خدا را جايز نميداند، و از تمامي اعمال و كارهاي غيرخدايي در پيشگاه با عظمت پروردگار يكتا اعلان برائت و بيزاري ميكند.
[1]- صحيح مسلم ح شماره / 1348
[2]- المسند امام احمد ج 2 ص 224
[3]- سنن ترمذي 3585 به روايت عبدالله ابن عمر، و ناصرالدين آلباني، آن را در سلسلة الصحيحة، ج 4 ص 7 و 8 نقل كرده است.