نخستین ایرانی یاور پیامبر(ص)+تصاویر نخستین ایرانی یاور پیامبر(ص)+تصاویر نخستین ایرانی یاور پیامبر(ص)+تصاویر بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
نخستین ایرانی یاور پیامبر(ص)+تصاویر نخستین ایرانی یاور پیامبر(ص)+تصاویر نخستین ایرانی یاور پیامبر(ص)+تصاویر نخستین ایرانی یاور پیامبر(ص)+تصاویر نخستین ایرانی یاور پیامبر(ص)+تصاویر

نخستین ایرانی یاور پیامبر(ص)+تصاویر

امروز روز درگذشت سلمان محمدی و شهادت اُوَیس قرنى است.

به گزارش خبرنگار سرويس انديشه پايگاه اطلاع رساني حج، سلمان محمدي از شخصيت‏هاى اسلامى بلندآوازه و از صحابه معروف پيامبراكرم (ص) است. وى با اين كه ايرانى ‏نژاد بود، در ميان عرب‏ها و مسلمانان حجاز كه غالباً عرب ‏نژاد بودند، به مقامى رفيع و مرتبه ‏اى بلند دست يافت.
در سال اول هجرى، هنگامى كه پيامبر اكرم (ص) ميان هر دو نفر از مسلمانان مهاجر و انصار پيمان برادرى برقرار نمود، ميان سلمان و ابودردا (عويمر بن ‏زيد) نيز عقد اخوت بست و در اين ماجرا به سلمان فرمود: يا سلمان أنت من أهل البيت و قد آتاك الله العلم الاوّل و الآخر و الكتاب الاوّل و الكتاب الآخر؛ اى سلمان، تو از اهل‏بيت ما هستى و خداى سبحان به تو دانش نخستين و واپسين را عنايت كرده است و كتاب اوّل (نخستين كتابى كه بر پيامبران الهى نازل شده بود) و كتاب آخر (قرآن مجيد) را به تو آموخته است.
ابوالبحترى روايت كرد: از حضرت على (ع) درباره شخصيت سلمان محمدي پرسش شد، آن حضرت فرمود: تابع العلم الاوّل و العلم الآخر و لايدرك ما عنده؛ سلمان، به دست آورنده و پيروى كننده دانش نخست و دانش واپسين (يعنى تمامى معارف) بود و آن چه در نزد اوست، بر ديگران پنهان مانده است.
از پيامبراكرم (ص) روايت شد: روح الأمين بر من نازل گرديد و به من گفت كه خداى متعال، چهار تن از صحابه مرا دوست دارد. از آن حضرت پرسيدند: يا رسول ‏الله (ص)، آن چهار تن كيانند؟ پيامبر (ص) فرمود: آنان عبارتند از: على، سلمان، ابوذر و مقداد.
مؤلف شهير «اُسد الغابة»، زندگى ‏نامه سلمان را از ابن ‏عباس به تفصيل نقل كرده است كه خلاصه آن چنين است: وى از اهالى روستاى «جى» از توابع اصفهان بود و پدرش دهقان تلاشگر و از پيروان دين زرتشت در اين روستا بود و به خاطر علاقه و محبت زياد به فرزندش سلمان، او را از كار باز مى ‏داشت و خدمت‏كار آتشكده زرتشتيان نمود. اما سلمان با مسيحيان منطقه خود آشنا شد و به كيش مسيحيت درآمد. ولى با مخالفت شديد پدرش مواجه گرديد. پدرش براى جلوگيرى سلمان از پيوستن به مسيحيان، وى را در بند نمود و در خانه خويش زندانى كرد. سلمان از مسيحيان يارى جست و از بند و زندان پدر رها شد و به سوى شام هجرت كرد.
در آن جا با مسيحيت آشنايى بيشترى پيدا كرد و در كنار اسقف شام به خدمت‏كارى اين دين پرداخت. پس از درگذشت بزرگ مسيحيان در شام، به موصل رفت و پس از مدتى به «عموريه» نقل مكان كرد و در اين مدت نيز به مسيحيت و مسيحيان خدمت مى‏ كرد و هم درباره اين دين الهى، تحقيق و تفحص بيشترى به عمل مى ‏آورد. پس از درگذشت بزرگ مسيحيان عموريه، به همراه گروهى از عرب‏هاى طايفه بنى ‏كلب به شبه ‏جزيره عربستان هجرت كرد و عرب‏ها ناجوانمردانه وى را در وادى ‏القرى به مردى از يهود فروختند. مدتى نگذشته بود كه مردى از يهوديان بنى ‏قريظه، او را از آن يهودى خريد و به همراه خود، به مدينه برد.
سلمان، مدتى در اين شهر به خدمت‏كارى يهوديان پرداخت. تا اين كه با دعوت پيامبر (ص) آشنا گرديد و گمشده خود را در وجود شيرين پيامبر (ص) يافت. وى، مسلمان شد و به فرمان رسول خدا (ص) با صاحب خود پيمان بست كه قيمت خود را پرداخت كند و آزاد گردد. مرد يهودى با وى عقد مكاتبه بست كه در قبال غرس سيصد نهال خرما و يك ديه كامل و چهل اوقيه طلا، وى را آزاد نمايد.
پيامبر اكرم (ص) و برخى از صحابه آن حضرت، وى را يارى كردند تا قيمت كامل خويش را به يهودى پرداخت كرد و طعم آزادى را بار ديگر چشيد و در زمره مسلمانان آزاد و ياران نزديك رسول خدا (ص) درآمد. سلمان در سالى كه پيامبر (ص) ميان هر دو مسلمانان عقد اخوت بست، به عقد اخوت ابودرداء درآمد و در جنگ خندق، از طراحان اصلى جنگ بود و از آن بعد در تمامى جنگ‏هاى مسلمانان شركت نمود و حتى پس از رحلت رسول خدا (ص) در برخى از فتوحات اسلامى حضور فعال داشت. وى پس از رحلت پيامبر (ص) به كوفه رفت و در آن جا مقيم گرديد.
سرانجام در سال ۳۵ هجرى قمرى در آخر خلافت عثمان و به قولى در اوّل سال ۳۶ هجرى قمرى، بدرود حيات گفت. برخى از مورخان روز وفات سلمان را، هشتم صفر دانسته ‏اند. اگر منظورشان صفر سال ۳۵ قمرى باشد، پس وفاتش در آخرين سال خلافت عثمان‏ بن ‏عفان روى داده است.
ولى اگر مرادشان صفر سال ۳۶ قمرى باشد، دانسته مى ‏شود كه وى در اوائل خلافت حضرت على (ع) زنده بود و حكومت مدائن را هم چون گذشته بر عهده داشت و پس از قريب به پنجاه روز از خلافت آن حضرت، در مدائن وفات يافت. حضرت على (ع) آن هنگام در مدينه ساكن بود و هنوز به كوفه مهاجرت نكرده بود. آن حضرت، در عالم غيب از مدينه به مدائن رفت و بر جنازه سلمان نماز خواند و وى را در همان مكان دفن نمود.
سلمان محمدي چه آن هنگامى كه در مدينه ساكن بود و چه آن هنگامى كه به كوفه هجرت كرد و چه آن هنگامى كه از سوى عمر بن ‏خطاب به حكومت مدائن منصوب شد، لحظه ‏اى از محبت و دوستى حضرت على (ع) و خاندان وي غافل نشد. او از ياران نزديك رسول‏ خدا (ص) و امام على (ع) و از شيعيان نخستين و راستين صدر اسلام است. وى در مدائن وفات يافت و حضرت على (ع) در عالم معنى و غيب، خود را به مدائن رسانيد و او را غسل و كفن كرد و بر جنازه ‏اش نماز خواند و در همان جا دفن نمود. هم اكنون مرقد او زيارت‏گاه شيفتگان حقيقت و معرفت است.
همچنين در چنين روزي، اُوَيس قرنى در سال ۳۷ هجرى قمرى در جنگ صفين به شهادت رسيد.
اويس از اصحاب اميرالمؤمنين (عليه السلام) و يكى از زهاد ثمانيه بود. وي روزى از مادرش اجازه خواست تا به زيارت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در مدينه برود، مادرش گفت: برو، اما اگر پيامبر (صلى الله عليه وآله) در خانه نباشد توقف مكن. اويس چون به ديدار پيامبر (صلى الله عليه وآله) رفت و پيامبر (صلى الله عليه وآله) در خانه نبود، به يمن بازگشت.
زمانى كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) به خانه آمد نورى مشاهده نمود، فرمود: كسى آمده؟ عرض كردند: از يمن شتربانى آمده بود كه اسم او اويس بود و براى شما سلام فرستاد و بازگشت. حضرت فرمودند: آرى اين نور اويس است كه در خانه ما هديه گذاشته و رفته است.
اويس با قباى پشمى و با شمشير و سپر نزد حضرت على (عليه السلام) رفت و عرض كرد: يا على دستت را بده تا بيعت كنم. حضرت فرمود: به چه قِسم بيعت مى كنى؟ عرض كرد: به سمع و طاعت و قتال در مقابل شما تا شهيد شوم يا خداوند پيروزى عطا نمايد. حضرت فرمود: اسم تو چيست؟ عرض كرد: اويس. حضرت فرمود: تو اويس قرنى هستى؟ عرض كرد: بلى. فرمود: اللّه اكبر، از پيامبر (صلى الله عليه وآله) شنيدم كه فرمود: يا على تو مردى را از امت من درك مى كنى كه اسم او اويس قرنى است و او با شهادت از دنيا مى رود. اويس قرنى در سال ۳۷ هجرى قمرى در ركاب اميرالمؤمنين (عليه السلام) در جنگ صفين به شهادت رسيد.


| شناسه مطلب: 71213




سلمان فارسي



نظرات کاربران