زیارت اربعین از دیدگاه فقه
مقاله «زیارت اربعین از دیدگاه فقه» تالیف حجت الاسلام رضا عندلیبی که در فصل نامه فرهنگ زیارت، ش27 به چاپ رسیده تقدیم خوانندگان گرامی می شود:
چكيده
ترديدي در استحباب موكد داشتن زيارت امام حسين7 وجود ندارد؛ اما استحباب زيارت حضرت در روز اربعين بهطور ويژه، به تحليل دقيق فقهي احتياج دارد؛ هرچند زيارت اربعين از جنبههاي مختلف تاريخي، سياسي، اجتماعي و.... در كتابها و مقالات متعدد مورد بررسي قرار گرفته است، اما جنبه فقهي آن كمتر مورد توجه قرار گرفته است. ازاينرو در اين مقاله، سه مبحثِ حكم اصل زيارت اربعين، حكم پيادهروي در زيارت امام حسين7 و حكم پيادهروي اربعين به طور ويژه، مورد بررسي قرار گرفته است. پس از بررسي ادله گوناگون، بهويژه روايات و تحليل سندي و دلالي آنها، استحباب زيارت اربعين بهطور ويژه و افضليت زيارت پياده بر زيارت سواره بررسي شده است. همچنين در پايان، رجحان و فضيلت پيادهروي اربعين ـ بر فرض عدم تماميت ادله در دو مبحث گذشته ـ به حكم ثانوي و از باب تعظيم شعائر، ايجاد خشم در دشمنان، مصداق عزاداري بر امام حسين7 يا تبليغ اسلام ناب محمدي9 اثبات شده است.
كليدواژهها: پيادهروي، زيارت، اربعين، امام حسين7، فقه
مقدمه
در مورد اينكه زيارت حضرت اباعبدالله الحسين7 از مستحبات مؤكد است و رجحان و فضيلت و تاكيد استحباب آن از ضروريات مذهب شمرده شده است، ترديدي وجود ندارد؛ حتي از فرمايشات برخي از علما ميتوان قول به وجوبِ في الجمله زيارت حضرت را استفاده كرد. اين نظريه از تاكيد ائمه: بر آن نشئت ميگيرد؛ به گونهاي كه مرحوم صاحب وسائل، در ابواب مختلف كتاب خود از جمله «بَابُ وُجُوبِ زِيَارَةِ الْحُسَيْنِ وَ الْأَئِمَّةِ7 عَلَى شِيعَتِهِمْ كِفَايَةً»، «بَابُ تَأَكُّدِ اسْتِحْبَابِ زِيَارَةِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ7 وَ وُجُوبِهَا كِفَايَةً»، «بَابُ كَرَاهَةِ تَرْكِ زِيَارَةِ الْحُسَيْن7» و ابواب ديگر، اين روايات را نقل كرده است كه مضمون آنها بدين شرح است: زيارت حضرت اباعبدالله الحسين7 بر هر مومني فرض و واجب است، بر مردان و زنان لازم است، هر كس زيارت حضرت را ترك كند، حقي از خدا و رسولش را كنار گذاشته است، ترك زيارت وي موجب ميشود شخص عاق رسول خدا9 شود، و نشانه نقص در دين و ايمان اوست، بر افراد غني و ثروتمند لازم است كه در طول سال دو بار و افراد فقير و نيازمند در طول سال يكبار به زيارت حضرت بروند، اگر يك سال بگذرد و شخص به زيارتش نرود، يكسال از عمرش كاسته ميشود، زيارتش باعث طولانيتر شدن عمر است و ايام زيارتش جزو عمر شخص حساب نميشود، زيارتش غم و غصه را برطرف ميكند و گناهان را ميريزد و براي هر قدمي كه در راه زيارتش برداشته ميشود، يك حج مقبول براي زائر است و براي هر زيارت ثواب هزار حج و ثواب آزاد كردن هزار برده و تجهيز هزار اسب در راه خداست. براي هر درهمي كه در راه زيارتش صرف ميشود، ثواب انفاق ده هزار درهم به او داده ميشود. تمام گناهان گذشته و آينده زائر با معرفتش بخشوده ميشود و زائر حضرت همچون زائر خدا در عرش است و در كنار قبر مطهر حضرت چهار هزار يا هفتاد هزار فرشته مستقرند كه از زمان شهادت تا وقتي كه خدا بخواهد بر حضرت اباعبدالله الحسين7 درود ميفرستند و براي زائران ايشان دعا ميكنند.
با دقت در سند و دلالت روايات و با توجه به اعراض مشهور از نظريه وجوب، بايسته است اين روايات را به تناسب بر يكي از سه وجه زير حمل كنيم:
1. از آنجا كه استفاده از الفاظ وجوب در موارد استحباب مؤكد امري رايج است، اين روايات بر استحباب مؤكد حمل ميشوند.
2. تاكيدات فراوان بر زيارت امام حسين7 و رواياتي كه ترك زيارت را مستحق عذاب دانستهاند ـ كه ظهور در حرمت ترك دارند ـ مربوط به كساني است كه از روي استخفاف و سبك شمردن زيارت حضرت، آن را ترك ميكنند، كه حرمت آن از مسلّمات است.
3. رواياتي كه شبهه وجوب زيارت و حرمت ترك آن را دارند، درباره ترك زيارت توسط همه شيعيان و خالي شدن حرم حضرت از زوار است؛ شاهد اين ادعا عنوان بابي است كه صاحب وسائل مطرح كرده (بَابُ وُجُوبِ زِيَارَةِ الْحُسَيْنِ وَ الْأَئِمَّةِ7 عَلَى شِيعَتِهِمْ كِفَايَةً) و همچنين فتواي برخي از فقها مبني بر حرمت خالي گذاشتن خانه خدا و حرم نبوي9 است، كه لازمهاش سست شدن يكي از مستحبات مؤكد است و اين حكم در مورد حرم حضرت اباعبدالله الحسين7 نيز جريان دارد.
درهرحال، زيارت حضرت در ايام مخصوصي از سال، داراي فضيلت و ثواب بيشتري است. هدف اين مقاله بررسي اين مطلب است كه آيا ايام اربعين سرور و سالار شهيدان نيز جزو همين ايام مخصوص است يا خير؟ شيعيان و دوستداران اهل بيت7 در ايام اربعين از شهرهاي گوناگون، بهويژه نجف به سمت كربلا پيادهروي ميكنند. اين حركت عظيم را، كه آثار فراوان و بركات بيشمار معنوي دارد، ميتوان از ابعاد مختلف اجتماعي، سياسي، جامعه شناسي، تاريخي و... مورد توجه قرار داد. صحنههايي در خلال اين كنگره بزرگ به وجود ميآيد، كه در هيچ جاي ديگر نميتوان امثال آن را مشاهده كرد.
رهبر معظم انقلاب درباره اهميت پاسداشت و بزرگداشت روز اربعين حسيني چنين بيان ميكنند: «شروع جاذبه مغناطيسي حسيني در روز اربعين است، جابربن عبدالله را از مدينه بلند ميكند و به كربلا ميكشند، اين همان مغناطيسي است كه امروز هم با گذشت قرنهاي متمادي در دل من و شما هست». بنابراين، تحليل فقهي مساله اهميت فراواني دارد.
اين رويداد عظيم و بينظير و ميليوني، كه اخيرا بهعنوان بزرگترين اجتماع بشري تاريخ ثبت شده است، داراي پيشينهاي تاريخي است، كه پژوهشگران در كتابها و مقالات مختلف، ابعاد تاريخي آن را مورد بررسي قرار دادهاند. درباره اربعين كتابها و مقالات فراواني نگاشته شده است، و ابعاد مختلف اين قضيه، بهويژه اختلافات تاريخي بزرگان در مورد رخدادهاي اربعين اول شهادت امام حسين7 در سال 61 هجري مورد تحليل و بررسي قرار گرفته است. در مورد منشأ تاريخي زيارت اربعين، مشهور علما معتقدند بازگشت اسرا از شام به كربلا و تدفين سرهاي مقدس و ملحق كردن آنها به ابدان مطهر شهدا و زيارت جابر بن عبدالله انصاري و عطيه عوفي در اربعين اول رخ داده است، در مقابل عدهاي از متاخرين، در برخي از اين موارد ترديد كردهاند و برخي از معاصرين نيز به اشكالات مطرح شده پاسخ دادهاند.
جداي از مباحث تاريخي و اثبات نظريه حق، هدف ما در اين مقاله بررسي فقهي مراسم اربعين است؛ ازاينرو، بايسته است در مبحث نخست از ديدگاه فقهي حكم اصل زيارت اربعين با بررسي تك تك ادلهاي كه ميتواند فضيلت و رجحان بزرگداشت مراسم اربعين را اثبات كند، مورد بررسي و تحليل قرار گيرد، سپس در مبحث دوم حكم پيادهروي در زيارت امام حسين7 از ديدگاه آيات و روايات بررسي شود و در پايان (مبحث سوم) حكم پيادهروي اربعين بيان گردد.
مبحث اول: حكم اصل زيارت اربعين
قبل از بيان ادله خاص زيارت اربعين، تذكر اين نكته لازم است كه همانطور كه در مقدمه بيان شد رجحان و استحباب موكد اصل زيارت امام حسين7 از مسلّمات است و زيارت اربعين نيز بهعنوان يكي از افراد اين عام بوده و ترديدي در رجحان آن نيست، اما هدف، اثبات رجحان خاص براي روز اربعين است؛ به همين خاطر ادله خاص استحباب زيارت اربعين مورد بررسي قرار ميگيرد.
دليل اول: سيره
استدلال به سيره به دو روش امكانپذير است:
1. سيره معصومين:
بر فرض صحت زيارت اربعين اسراي كربلا، ـ حال چه در همان سال و يا همانطور كه برخي معتقدند در سال بعد ـ از آنجا كه در ميان اسرا، امام زين العابدين7 نيز حضور داشته، ميتوان از فعل حضرت، رجحان زيارت اربعين را استفاده كرد.
ممكن است كسي در اصل ورود اسرا به كربلا در روز اربعين ترديد كند و يا انجام يك باره فعل را تنها دال بر جواز، و نه استحباب و رجحان بداند؛ زيرا خانواده شهدا بسيار آسيب ديده بودند و احتمال ميدانند اگر از اين سفر رهايي يابند، ديگر امكان زيارت نباشد؛ بنابراين، احتمال شخصيّه بودن واقعه وجود دارد.
2. سيره متشرعه
شيعيان مخلص و دوستداران حضرت اباعبدالله الحسين7، كه در ميان آنها فقها و بزرگان نيز حضور داشتند، از ديرباز به زيارت اربعين ميرفتند، زيارت جابر بن عبدالله انصاري، چه در همان سال اول و چه در سالهاي بعد، ميتواند اولين نمونه از اين سيره باشد، كه بيشك از رسول مكرم اسلام9 و اهل بيت7 نشأت گرفته است. اين سيره، كه متصل به زمان معصومين7 است، با وجود تمام سختگيريهاي ظالمان و ركود و صعودهاي تاريخي، نسل به نسل تا به امروز استمرار داشته است.
دليل دوم: روايات
مرحوم صاحب وسائل در اين زمينه بابي با عنوان «بابُ تَأَكُّدِ اسْتِحْبَابِ زِيَارَةِ الْحُسَيْنِ7 يَوْمَ الْأَرْبَعِينَ مِنْ مَقْتَلِهِ وَ هُوَ يَوْمُ الْعِشْرِينَ مِنْ صَفَرٍ» در كتاب خود آورده و در ضمن آن سه روايت مطرح ميكند، كه بايد هر سه روايت مورد بررسي سندي و دلالي قرار گيرد.
روايت اول: مرسله امام حسن عسكري7:
رُوِيَ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيِّ7 أَنَّهُ قَالَ عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِينَ خَمْسٌ صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِينَ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ وَ التَّخَتُّمُ فِي الْيَمِينِ وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ وَ الْجَهْرُ بِ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ؛
امام حسن عسكري7 ميفرمايد: نشانههاي مومن پنجتاست: پنجاه و يك ركعت نماز، زيارت اربعين، انگشتر به دست راست انداختن، سجده بر خاك و بسم الله الرحمن الرحيم را بلند گفتن.
بررسي سند روايت
اين روايت مرسله است و همين كه مرحوم ابن قولويه اين روايت را در كامل الزيارت، كه كتاب جامع روايات مربوط به زيارت امام حسين7 است مطرح نكرده، شك و ترديد در مورد صحت روايت را بيشتر ميكند. البته راههايي براي تصحيح سند وجود دارد:
راه حل اول: شهرت روايت
شهرت روايت جابر ضعف سند است. همانطور كه اعراض مشهور از يك روايت، موجب وهن آن ميباشد؛ هرچند برخي در كبراي استدلال خدشه كرده و بر اين باورند كه همانگونه كه اعراض مشهور از يك روايت نيز در صحت سند يا دلالت آن خدشهاي وارد نميسازد، شهرت نيز ضعف سند و دلالت را جبران نميكند، اما واضح است كه اين بحث، اصولي است و در جاي خود ثابت شده كه عمل مشهور به يك روايت، جبران ضعف سند آن ميكند و همچنين اعراض مشهور از يك روايت، با وجود مباني مختلف آنان، موجب وهن آن روايت است.
اشكال
شهرت بر سه نوع است:
1. شهرت فتوايي: اين شهرت مربوط به روايت نيست و مضموني مورد افتاي مشهور است، بدون آنكه روايتي در كار باشد. برخي فتواي مشهور را همچون اجماع حجت ميدانند.
2. شهرت روايي: اگر يك روايت در كتب متعدد نقل شود و مشهور روات آن را در كتب روايي خود بياورند. اين شهرت در تعارض بهعنوان يكي از مرجحات مطرح است و از آن به شهرت روايي تعبير ميشود.
3. شهرت عملي: شهرتي است كه مشهور مطابق يك روايت عمل كنند. اين شهرت جابر ضعف سند روايت است.
هرچند برخي از فقها در مورد فتوا به استحباب زيارت اربعين و بقيه مضامين روايت به روايت محل بحث، استناد كردهاند، اما مشكل اينجاست كه درباره مضامين ديگر، قطعاً روايات استفاضه دارد و شرط جبران ضعف سند، اثبات استناد به صرف يك روايت ضعيف است و در مورد زيارت اربعين، شايد فقها با توجه به ادله ديگر، همچون تسامح در ادله سنن، استحباب را پذيرفتهاند. افزونبراين، شهرت ادعايي تنها در ميان متاخرين جريان دارد و آنچه مفيد است، اثبات شهرت ميان قدماست؛ بنابراين، شهرت ادعايي نيز نميتواند ضعف سند روايت را جبران بكند.
راه حل دوم: تسامح در ادله سنن
با توجه به روايات مستفيضه من بلغ، در اعمال عبادي مستحب، ضعف سند مانعي از اثبات استحباب نيست و طبق نظر مشهور در ادله سنن و مستحبات تسامح ميشود.
اشكال
فقها از اين روايات، دو برداشت متفاوت دارند؛ تعدادي از فقها معتقدند با توجه به اين روايات، استحباب اعمال با روايات ضعيف السند نيز اثبات ميشود، زيرا استحباب چيزي غير از استحقاق ثواب نيست، كه با اين روايات استحقاق ثواب اثبات ميشود؛ در مقابل تعداد ديگري از فقها بر اين باورند كه اين روايات استحباب عمل و استحقاق ثواب را ثابت نميكند، بلكه تنها به خاطر حسن فاعلي مكلف و امتثال دستور رسول خدا و اهل بيت7 و از باب تفضل الهي ثواب براي او ثابت است.
عبارتهايي همچون «طلب قول النبي» در روايات باب، كه انگيزه مكلف در اتيان عمل را بيان ميكند، ميتواند مويد نظريه دوم باشد؛ بنابراين، شخص با انجام عمل مطابق روايت ضعيف، تنها مستحق ثواب است و به اصطلاح حسن فاعلي دارد، نه اينكه فعل استحباب و رجحان و حسن فعلي يابد.
راه حل سوم: ابن مشهدي در مزار خود روايت را با سند ذكر كرده است
وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ8 أَنَّهُ قَالَ: عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ.. .
اولاً مرحوم ابن مشهدي در ابتداي كتب سند خود را چنين نقل ميكند:
أَخْبَرَنِي الشَّيْخَانِ الْجَلِيلَانِ الْعَالِمَانِ أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الدُّورْيَسْتِيُّ وَ أَبُو الْفَضْلِ شَاذَانُ بْنُ جَبْرَئِيلَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالا: حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الصَّدُوقُ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ الشَّيْخِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَابَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ، قَالَ: حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ...
بنابراين در روايت محل بحث هم كه فرموده: «وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِّ» ظاهراً سند اول نيز در ابتداي اين سند قرار ميگيرد و مشكل حل شده و روايت از نظر سندي معتبر خواهد بود؛ زيرا سند اول كتاب صحيح است و ابوهاشم جعفري، نيز همان داود بن قاسم جعفري ثقه است، كه از زمان امام رضا7 تا زمان حضرت حجت عج زنده بوده و از همه ائمه اين زمان روايت نقل كرده است.
ثانياً ايشان در مقدمه كتاب مينويسد:
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي قَدْ جَمَعْتُ فِي كِتَابِي هَذَا مِنْ فُنُونِ الزِّيَارَاتِ لِلْمَشَاهِدِ الْمُشَرَّفَاتِ، وَ مَا وَرَدَ فِي التَّرْغِيبِ فِي الْمَسَاجِدِ الْمُبَارَكَاتِ وَ الْأَدْعِيَةِ الْمُخْتَارَاتِ، وَ مَا يُدْعَى بِهِ عَقِيبَ الصَّلَوَاتِ، وَ مَا يُنَاجَى بِهِ الْقَدِيمُ تَعَالَى مِنْ لَذِيذِ الدَّعَوَاتِ فِي الْخَلَوَاتِ، وَ مَا يُلْجَأُ إِلَيْهِ مِنَ الْأَدْعِيَةِ عِنْدَ الْمُهِمَّاتِ، مِمَّا اتَّصَلَتْ بِهِ مِنْ ثِقَاتِ الرُّوَاةِ إِلَى السَّادَاتِ».
با توجه به اين مقدمه مشخص ميشود همه اساتيد ايشان (يا تنها اساتيد بلاواسطه و يا همه اساتيد تا امام معصوم7) ثقه هستند.
البته برخي اثبات كتاب و انتساب كتاب موجود - و بالتبع مقدمه آن - به ابن مشهدي را مشكل ميدانند؛ به قرينه اينكه شيخ حر عاملي اين كتاب را در خاتمه وسائل جزو مصادر ثانويه و كتبي كه به دست او نرسيده، دانسته است. پس انتساب كتاب موجود به ابن مشهدي قابل اثبات نيست؛ مگر اينكه بگوييم نرسيدن كتاب به دست صاحب وسائل دليل بر عدم اعتبار آن نيست. در هرحال بر فرض ثبوت اصل كتاب، سند روايت را ميتوان با اين راه حل تصحيح كرد.
بررسي دلالت روايت
بر فرض ثبوت سندي روايت، در دلالت آن بر استحباب و فضيلت زيارت اربعين ترديدي نخواهد بود؛ چراكه در اين روايت زيارت اربعين در كنار ديگر ويژگيهاي خاص مومن، ـ كه در اينجا مقصود شيعه است ـ از علامات شيعه دانسته شده است. بنابراين استحباب و وفضيلت خاص آن اثبات ميشود.
روايت دوم: روايت صفوان
أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى بْنِ أَحْمَدَ التَّلَّعُكْبَرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَعْمَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعَدَةَ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: قَالَ لِي مَوْلَايَ الصَّادِقُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فِي زِيَارَةِ الْأَرْبَعِينَ تَزُورُ عِنْدَ ارْتِفَاعِ النَّهَارِ وَ تَقُولُ: السَّلَامُ عَلَى وَلِيِّ اللَّهِ وَ حَبِيبِهِ ...
صفوان بن مهران ميگويد: مولايم امام جعفر صادق7 در مورد زيارت اربعين هنگام بالا آمدن روز فرمود: چنين بگو: سلام بر تو اي ولي و حبيب خدا...
بررسي سند روايت
روايت بهخاطر وجود افرادي همچون محمد بن علي بن معمر و علي بن محمد بن مسعده كه توثيق خاص ندارند، از نظر سندي ضعيف است.
بررسي دلالت روايت
اين روايت نيز بر فرض ثبوت سند، دلالتي قوي بر استحباب زيارت اربعين دارد؛ چراكه امام صادق7 زيارتي مخصوص براي روز اربعين به راوي آموختهاند.
روايت سوم:
و فِي يَوْمِ الْعِشْرِينَ مِنْ صَفَرٍ كَانَ رُجُوعُ حَرَمِ الْحُسَيْنِ7 مِنَ الشَّامِ إِلَى مَدِينَةِ الرَّسُولِ9 وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي وَرَدَ فِيهِ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ إِلَى زِيَارَةِ الْحُسَيْنِ7 وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ زَارَهُ مِنَ النَّاسِ.
روز بيست صفر روز بازگشت حرم امام حسين7 از شام به مدينه است و در همين روز جابر به زيارت امام حسين7 وارد شد و وي اولين زائر حضرت است.
بررسي دلالت روايت
اين روايت، در واقع نقل واقعه تاريخي به وسيله شيخ طوسي است كه در مقدمه اشاره شد كه اين بحث مورد اختلاف مورخان است و از محل بحث ما خارج است؛ بنابراين؛ اين روايت در واقع روايت اصطلاحي نيست تا بتواند ادعاي ما را اثبات كند.
نتيجه اينكه با توجه به تماميت برخي از ادله، اصل فضيلت و استحباب زيارت اربعين به نحو خاص اثبات شده است.
مبحث دوم: حكم پيادهروي در زيارت امام حسين7
در اين مبحث حكم پيادهروي در زيارت امام حسين7 مورد بررسي قرار گرفته است؛ اساساً آيا با وجود وسائل نقليه پيشرفته، پياده رفتن به زيارت حضرت ثوابش بيشتر از زيارتي است كه سواره صورت گيرد؟ براي يافتن پاسخ اين سؤال بايستي تك تك ادلهاي كه ممكن است براي اثبات اين فضيلت اقامه شود مورد بررسي قرار گيرد.
دليل اول: آيه قرآن
(مَا كانَ لاَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلهَُم مِّنَ الاَعْرَابِ أَن يتَخَلَّفُوا عَن رَّسولِ اللَّهِ وَ لا يرْغَبُوا بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ ذَلِك بِأَنَّهُمْ لا يصِيبُهُمْ ظمَأٌ وَ لا نَصبٌ وَ لا مخْمَصةٌ في سبِيلِ اللَّهِ وَ لا يطئُونَ مَوْطِئاً يغِيظ الْكفَّارَ وَ لا ينَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّيلاً إِلا كُتِب لَهُم بِهِ عَمَلٌ صلِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ).
مردم مدينه و باديهنشينانِ پيرامونشان را نَرَسد كه از [فرمان] پيامبر خدا سر باز زنند و جان خود را عزيزتر از جانِ او بدانند، چرا كه هيچ تشنگى و رنج و گرسنگيى در راه خدا به آنان نمىرسد؛ و در هيچ مكانى كه كافران را به خشم مىآورد قدم نمىگذارند و از دشمنى غنيمتى به دست نمىآورند مگر اينكه به سبب آن، عمل صالحى براى آنان [در كارنامهشان] نوشته مىشود، زيرا خدا پاداش نيكوكاران را ضايع نمىكند.
تقريب استدلال
بيگمان پيادهروي براي زيارت امام حسين7 مستلزم تشنگي و رنج و گرسنگي بيشتري است؛ بنابراين، براساس آيه شريفه داراي فضيلت بيشتري است؛ افزون بر اين عبارت «وَ لا يطئُونَ مَوْطِئاً» در قدم برداشتن و پياده رفتن ظهور دارد.
دليل دوم: روايات خاص
مرحوم ابن قولويه در كامل الزيارات، كه معتبرترين كتاب روايي در زمينه زيارت است، بابي با عنوان «ثواب من زار الحسينع راكبا أو ماشيا و مناجاة الله لزائره» مطرح كرده و در آن 10 روايت ذكر كرده، كه به دليل كثرت مضمون و استفاضه آن، از ذكر سند روايات صرف نظر كرده و تنها به آوردن متن برخي از رواياتي كه مربوط به ثواب زيارت با پاي پياده است، بسنده ميكنيم.
1. عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ ثُوَيْرِ بْنِ أَبِي فَاخِتَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ7 يَا حُسَيْنُ مَنْ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ يُرِيدُ زِيَارَةَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ9 إِنْ كَانَ مَاشِياً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَيِّئَةً؛ «امام صادق7 به حسين بن ثوير فرمودند: اى حسين! كسى كه از منزلش بيرون آيد و قصدش زيارت قبر حضرت حسين بن علي8 باشد اگر پياده رود خداوند منّان به هر قدمى كه برمىدارد يك حسنه برايش نوشته و يك گناه از او محو مىفرمايد».
2. عَنْ بَشِيرٍ الدَّهَّانِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ7 قَالَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَخْرُجُ إِلَى قَبْرِ الْحُسَيْنِ7 فَلَهُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَهْلِهِ بِأَوَّلِ خُطْوَةٍ مَغْفِرَةُ ذُنُوبِهِ ثُمَّ لَمْ يَزَلْ يُقَدَّسُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَتَّى يَأْتِيَهُ فَإِذَا أَتَاهُ نَاجَاهُ اللَّهُ تَعَالَى فَقَالَ عَبْدِي سَلْنِي أُعْطِكَ ادْعُنِي أُجِبْكَ اطْلُبْ مِنِّي أُعْطِكَ سَلْنِي حَاجَةً أقضيها [أَقْضِهَا] لَكَ؛ «امام صادق7 ميفرمايد: وقتي مردي براي زيارت امام حسين7 از منزلش خارج ميشود، در اولين قدمي كه برميدارد، از تمام گناهانش خارج ميشود و با هر قدم، تقدس مييابد، تا اينكه به حرم ميرسد، وقتي رسيد، خداوند متعال او را خطاب ميكند: بنده من! از من [حاجتت] را بخواه، تا به تو عنايت كنم و دعا كن تا اجابت نمايم و خواستهاي بخواه تا برآورده كنم».
3. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ7 قَالَ مَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ7 مِنْ شِيعَتِنَا لَمْ يَرْجِعْ حَتَّى يُغْفَرَ لَهُ كُلُّ ذَنْبٍ وَ يُكْتَبَ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ خَطَاهَا وَ كُلِّ يَدٍ رَفَعَتْهَا دَابَّتُهُ أَلْفُ حَسَنَةٍ وَ مُحِيَ عَنْهُ أَلْفُ سَيِّئَةٍ وَ تُرْفَعُ لَهُ أَلْفُ دَرَجَةٍ؛ «امام صادق7 ميفرمايد: هر كس از شيعيان ما امام حسين7 را زيارت كند، بر نميگردد مگر آنكه همه گناهانش بخشيده ميشود . به هر قدمي كه برداشته و يا مركبش پا گذاشته، هزار حسنه نوشته ميشود و هزار گناه از او بخشيده ميشود و هزار درجه بالا ميرود».
بررسي دلالت روايات
اين روايات، كه با بيانهاي متفاوت ثوابهاي عظيمي براي هر قدم زائر حضرت امام حسين7 مطرح ميكند، به روشني استحباب پيادهروي در راه زيارت و فضيلت آن بر سواره رفتن را اثبات ميكند.
اشكال
درست است كه اين روايات ثواب و فضيلت فراواني براي كسي كه پياده به زيارت امام حسين7 برود مطرح كردهاند، اما مشكل اينجاست كه بيشتر اين روايات در مقام بيان اصل فضيلت زيارت هستند؛ چراكه هم ثواب زائر پياده را مطرح كردهاند كه به هر قدمي كه بر ميدارد، فلان مقدار ثواب كسب ميكند و هم ثواب زائر سواره را كه به هر قدمي كه مركبش بر ميدارد، فلان مقدار ثواب براي زائر نوشته ميشود؛ بهويژه در روايت سوم، كه در آن ثواب هر قدم خود زائر و هر قدمي كه مركبش برمي دارد به يك اندازه دانسته شده است؛ بنابراين، نميتوان با استناد به اين روايات، ثواب بيشتري براي زائر پياده اثبات كرد؛ افزون بر اين، عنوان بابي كه مرحوم ابن قولويه مطرح كرده (ثواب من زار الحسينع راكبا أو ماشيا)، كه پياده و سواره را كنار هم آورده، مويد ادعاي ماست.
دليل سوم: استدلال به فضيلت پيادهروي براي زيارت ساير ائمه7
برهنگي پا از آداب زيارت برخي معصومان: شمرده شده است. پا برهنه بودن ملازم با پياده رفتن است. بنابراين، افضليت پيادهروي نيز بالملازمه ثابت ميشود.
در برخي از روايات، ثوابهايي براي پيادهروي در راه زيارت برخي از ائمه7 مطرح شده است، كه بهعنوان نمونه به برخي از روايات اشاره ميشود.
روايت اول
حسين بن اسماعيل صَيمَري از امام صادق7 نقل ميكند كه فرمود:
مَنْ زار أميرالمؤمنين7 ماشياً كَتَبَ الله لَهُ بكُلِّ خُطْوَة حَجَّةً و عُمْرةٌ فَأِنْ رَجَعَ ماشِياً كَتَبَ الله له بكُلِّ خُطْوَةٍ حَجَّتَينِ و عُمْرِتَينِ.
هر كسي پياده به زيارت امير مؤمنان (علي بن ابي طالب)7 برود، با هر قدمي، خداوند يك حج و يك عمره مينويسد و اگر پياده بازگردد، خداوند با هر قدمي دو حج و دو عمره برايش نوشته است.
روايت دوم
در محضر مبارك امام صادق7 نام امير مؤمنان علي بن ابي طالب7 بُرده شد. شخصي به نام «ابن مارد» از حضرت پرسيد: يا أباعبدالله! كسي كه جدّتان امير مؤمنان7 را زيارت كند، چه ثوابي خواهد گرفت؟ امام صادق7 فرمود:
يا ابْنَ مارِدٍ! زارَ جَدّي عارِفاً بحقّه كتبَ الله لَهُ بكُلِّ خُطْوة حَجَّة مَقْبُولَةً و عُمْرَة مَقْبُولةً (مَبْرورَةً)، والله يا ابْنَ ماردٍ ما يطْعِمُ الله النّارَ قَدَماً اعْنَبِّرتْ في زيارةِِ اميرالمؤمنين7 ماشياً كانَ اوْ راكباً، يا ابْنَ ماردٍ اكْتُبْ هذا الحَديثَ بِماءِ الذَّهَبِ.
اي پسر مارد! كسي كه جدم را در حالي كه حقش را ميشناسد زيارت كند، خداوند به ازاي هر قدمي كه برميدارد، يك حج و عمره مقبول برايش مينويسد. اي پسر مارد! به خدا سوگند، آتش را خداوند بر قدمهايي كه در راه زيارت امير مؤمنان7 غبارآلود شده باشد، مسلط نميگرداند؛ چه پياده آمده باشد، چه سواره. اي پسر مارد! اين حديث را با آب طلا بنويس.
روايت سوم
صفوان جمّال ميگويد: در سفري به همراه امام صادق7 وارد كوفه شديم؛ حضرت فرمود: «اي صفوان! بگو كاروان بايستد؛ اينجا قبر جدم امير مؤمنان7 است». شتر حضرت را خواباندم؛ ايشان پايين آمده و غُسل كردند و لباسهايشان را تعويض فرمودند؛ پس كفشهاي خود را قبل از حركت از پاي درآوردند و به من فرمودند: «هر آنچه را انجام ميدهم، تو نيز تكرار كن». پس به طرف تپههاي سفيد رنگي حركت كردند و به من فرمودند:
قَصِّر خُطاك و ألق ذَقْنَك نحو الأرض فأنّه يكتَب لك بكلّ خُطوة مأة ألف حَسَنَة و يمصي عنك مأة ألفِ سيئةٍ و تُرفعُ لك مأة ألفِ درجةٍ و تُقْضي لك مأة ألفِ حاجةِ و يكتبُ لك ثوابُ كُلِّ صدّيقٍ و شهيدٍ ماتَ أو قُتِلَ ثُمّ مَشي و مَشَيتُ معه و عَلَينا السكينة والوَقار... .
قدمهايت را كوتاه بردار و سرت را پايين بيانداز، بهدرستي كه با هر قدمي، صدهزار حسنه برايت نوشته ميشود و صدهزار گناه پاك ميگردد و رتبهات صدهزار درجه بالا ميرود و ثواب هر صديق و شهيدي كه كشته شده يا از دنيا رفته، برايت نوشته ميشود. سپس حضرت پياده حركت كردند و من نيز پياده حركت كردم و آرامش سنگيني بر ما حاكم بود.
اشكال بر همه روايات
همان اشكالي كه در ذيل دليل اول مطرح شد، در اينجا نيز جريان دارد؛ يعني روايات در مقام بيان اصل ثواب زيارت هستند و ناظر به افضليت پياده بر سواره نيستند.
پاسخ
هرچند اين اشكال بر روايت دوم وارد است، اما در مورد روايت اول و آخر وارد نيست؛ چراكه حضرت در روايت اول ميفرمايد: «و اگر پياده بازگردد، خداوند با هر قدمي دو حج و دو عمره برايش نوشته است». پس مشخص ميشود پياده رفتن ثواب بيشتري نسبت به سواره رفتن دارد. در روايت آخر نيز وقتي صحبت از كوتاه كردن قدم هاست، مشخص ميشود روايت كاملاً ناظر به كميت قدمهاست و اين ملازم با افضليت پيادهروي است.
بنابراين نميتوان گفت: روايات در مقام بيان ثواب اصل زيارت هستند و با اين روايات نيز ميتوان افضيلت پيادهروي بر سواره رفتن را، در زيارت امير المؤمنين و بالتبع ساير ائمه: اثبات كرد؛ چراكه خصوصيتي از اين جهت براي حضرت امير نيست.
دليل چهارم: استدلال به فضيلت پيادهروي براي حج
در قرآن كريم (يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ)، از حج پياده «رجالاً» در برابر حج سواره «و علي كلّ ضامر»؛ «سوار بر شترران باريكاندام [چالاك]» ياد شده است. برخي از مفسران تقدم آن را بر حج سواره، در اين آيه، دليل اهميت و برتري آن بر حج سواره دانستهاند. در احاديث نيز به فضيلت حج پياده تصريح شده است. در روايات پيادهروي به سوي كعبه، محبوبترين عبادت نزد خداوند خوانده شده و پاداشي بزرگ براي حج پياده ذكر شده است.
متون حديثي و تفسيري، از حج پياده حضرت آدم7 به صورت مكرّر و با اعداد گوناگون 30، 70 و 1000 و نيز از حج پياده حضرت ابراهيم7 و حضرت اسماعيل7 گزارش دادهاند. بنابر روايتي از ابن عباس، حواريون عيسي7 در سفر حجشان، هنگامي كه به حرم رسيدند، به احترام آن پيادهروي كردند. بر پايه برخي روايات، پيامبر اكرم9 و صحابه نيز مسير مدينه تا مكه را پياده طي كردند.
منابع حديثي شيعه و اهل سنت از سفرهاي متعدد حج امام حسن مجتبي7 20 تا 25 بار با پاي پياده و گاه با پاي برهنه حكايت دارند. درباره امام حسين7 نيز گزارشهايي مشابه وجود دارد. بنابر منابع تاريخي و حديثي امام سجاد 7 هم مسير ميان مكه و مدينه را با پاي پياده در مدت 20 روز ميپيموده است. در روايتي از پيامبر اكرم9 برتري پيادگان در حج بر سواران، به برتري ماه شب چهارده بر ستارگان تشبيه شده است. نقل شده كه امام صادق7 براي شماري از اصحاب خود كه پياده عازم مكه بودند، دعا فرمود. بر پايه روايات، امام زمان[ نيز هر ساله با پاي پياده حج ميگزارد. از حج پياده برخي عالمان هم نمونههايي گزارش شده است.
بر پايه احاديث، برهنه بودن پا هنگام ورود به حرم و نيز در حال طواف، مشمول پاداش است و سيره معصومان نيز چنين بوده است. بنابر روايتي از پيامبر9، هفتاد تن از پيامبران الهي در حجگزاري خود به احترام حرم، مسير ذي طوي تا مكه را با پاي برهنه پيمودهاند.
براي نمونه به چند روايت در مورد فضيلت حج پياده اشاره ميشود.
روايت اول
عن هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قال: دَخَلْنَا عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ7 أَنَا وَ عَنْبَسَةُ بْنُ مُصْعَبٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِنَا فَقُلْنَا: جَعَلَنَا اللَّهُ فِدَاكَ أَيهُمَا أَفْضَلُ، الْمَشْي أَوِ الرُّكُوبُ؟ فَقَالَ: مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْمَشْي الْحَدِيثَ.
هشام ابن سالم ميگويد: من و عنبسه و بيش از ده نفر از شيعيان بر امام صادق وارد شديم و گفتيم: خدا ما را فدايي شما قرار دهد: كدام يك از اين دو افضل است: پيادهروي يا سواره رفتن به زيارت؟ حضرت فرمود: خداوند متعال عبادت نشده است به كاري پر فضيلت تر از پيادهروي.
روايت دوم
رُوِي أَنَّهُ مَا تَقَرَّبَ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَيءٍ أَحَبَّ إِلَيهِ مِنَ الْمَشْي إِلَى بَيتِهِ الْحَرَامِ عَلَى الْقَدَمَينِ، وَ أَنَّ الْحَجَّةَ الْوَاحِدَةَ تَعْدِلُ سَبْعِينَ حَجَّةً. وَ مَنْ مَشَى عَنْ جَمَلِهِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَوَابَ مَا بَينَ مَشْيهِ وَ رُكُوبِهِ. وَ الْحَاجُّ إِذَا انْقَطَعَ شِسْعُ نَعْلِهِ، كَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَوَابَ مَا بَينَ مَشْيهِ حَافِياً إِلَى مُنْتَعِلٍ.
روايت شده است كه بنده به خدا نزديك نميشود به چيزي دوست داشتنيتر از پاي پياده به خانه خدا رفتن، يك حج او ثواب هفتاد حج را دارد. و كسي كه گاهي از شترش پياده شود و در كنارش راه رود ثواب بين آن مقداري كه پياده رفته تا زماني كه سوار شده را به او ميدهند، و حاجي اگر بند كفشش باز شود (يعني كفشش از پايش دربيايد و مجبور شود پا برهنه برود) ثواب آن مقداري كه پا برهنه رفته تا جايي كه كفش پوشيده را جدا به او ميدهند.
روايت سوم
عن حلبي قال: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ7 عَنْ فَضْلِ الْمَشْي؟ فَقَالَ: إِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِي قَاسَمَ رَبَّهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ حَتَّى نَعْلًا وَ نَعْلًا وَ ثَوْباً وَ ثَوْباً وَ دِينَاراً وَ دِينَاراً وَ حَجَّ عِشْرِينَ حَجَّةً مَاشِياً عَلَى قَدَمَيهِ.
حلبي ميگويد: از امام صادق از فضيلت پياده به حج رفتن پرسيدم. حضرت فرمودند: همانا حسن بن علي7 سه مرتبه تمام دارائيش را از كفش و پيراهن و پول، با خدا تقسيم كرد و بيست مرتبه با قدمهاي خودش پياده به حج رفت.
روايت چهارم:
قال الصادق7: مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيءٍ مِثْلِ الصَّمْتِ وَ الْمَشْي إِلَى بَيتِهِ.
امام صادق7 ميفرمايد: خداوند به چيزي مانند سكوت و پاي پياده به سمت خانهاش رفتن، عبادت نشده است.
روايت پنجم:
قال الصادق7: خَرَجَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِي7 إِلَى مَكَّةَ سَنَةً مَاشِياً، فَوَرِمَتْ قَدَمَاهُ. فَقَالَ لَهُ بَعْضُ مَوَالِيهِ: لَوْ رَكِبْتَ لَسَكَنَ عَنْكَ هَذَا الْوَرَمُ. فَقَالَ: كَلَّا.
امام صادق7 ميفرمايد: يكسال امام حسن7 پياده به سمت مكه رهسپار شدند، (در بين راه) پاهاي حضرت ورم كرد. بعضي از دوستان حضرت به ايشان گفتند: اگر سوار بر مركب شويد ورم پاي شما آرام ميشود. حضرت فرمودند: هرگز سوار نميشوم.
روايت ششم:
قال الباقر7: قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ مَا نَدِمْتُ عَلَى شَيءٍ صَنَعْتُ نَدَمِي عَلَى أَنْ لَمْ أَحُجَّ مَاشِياً، لِأَنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ9 يقُولُ: مَنْ حَجَّ بَيتَ اللَّهِ مَاشِياً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ سَبْعَةَ آلَافِ حَسَنَةٍ مِنْ حَسَنَاتِ الْحَرَمِ. قِيلَ: يا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا حَسَنَاتُ الْحَرَمِ؟ قَالَ: حَسَنَةُ أَلْفِ أَلْفِ حَسَنَةٍ، وَ قَالَ: فَضْلُ الْمُشَاةِ فِي الْحَجِّ كَفَضْلِ الْقَمَرِ لَيلَةَ الْبَدْرِ عَلَى سَائِرِ النُّجُومِ، وَ كَانَ الْحُسَينُ بْنُ عَلِي7 يمْشِي إِلَى الْحَجِّ وَ دَابَّتُهُ تُقَادُ وَرَاءَهُ.
امام باقر7 ميفرمايد: ابن عباس ميگفت: در مورد هيچ چيز به اندازه اينكه با پاي پياده حج نرفتم پشيمان نشدم چراكه از رسول خدا شنيدم هر كس با پاي پياده به حج برود، خداوند ثواب هفت هزار حسنه از حسنات حرم را به او ميدهد، از پيامبر9 سوال شد: حسنات حرم چيست؟ حضرت فرمود: حسنهاي است كه معادل يك ميليون حسنات ديگر ميباشد. و در ادامه امام باقر7 فرمودند: فضيلت پياده به حج رفتن بر سواره رفتن مثل فضيلت و برتري نور ماه شب چهارده است نسبت به باقي ستارگان، و امام حسين7 پياده به حج ميرفتند در حالي كه مركب ايشان در پشت سرشان حركت ميكرد.
تقريب استدلال
به تصريح رواياتي كه مطرح شد، حج پياده ثواب و فضيلتش به مراتب بيشتر از حج سواره است و وقتي ائمه اطهار7 با وجود اينكه مركبها در كنارشان حركت ميكرده، باز پياده به حج مشرف ميشدند، ميتوان اين حكم را به زيارت ائمه اطهار7، بهويژه زيارت حضرت اباعبدالله الحسين7 نيز سرايت داد و افضليت زيارت پياده بر سواره را اثبات كرد.
دليل پنجم: تواضع و تذلل بيشتر
همانطور كه از برخي از روايات استفاده ميشود كه حكمت پا برهنگي هنگام زيارت، تواضع و خشوع در برابر خداوند است، اين حكمت در اصل پيادهروي در راه زيارت نيز جريان دارد و همچنان كه حجِ با پاي برهنه از بارزترين نشانههاي خضوع و تذلّل در پيشگاه خداوند است و همچنين سفر حج، با پاي پياده، نمايانگر تواضع بنده و انقطاع او از مظاهر دنيا دانسته شده است، زيارت با پاي پياده و يا پاي برهنه نيز ميتواند همينگونه باشد. بيگمان تذلل بيشتر در برابر خداوند متعال، كه از آداب زيارت است و فضيلت آن را بيشتر ميكند، در زيارت با پاي پياده نمود پيدا ميكند.
دليل ششم: سيره متشرعه
از ديرباز بزرگان و علما با پاي پياده به زيارت حضرت اباعبدالله الحسين7 ميرفتند، كه به چند نمونه اشاره ميشود:
1. شيخ مرتضي انصاري از جمله احياكنندگان سنت پيادهروي براي زيارت امام حسين7 بود و خود ايشان نيز پياده از نجف به كربلا ميآمد.
2. ميرزا حسين نوري، صاحب موسوعه حديثي «مستدرك الوسائل» در عيد قربان هر سال به صورت پياده به كربلا ميآمد.
3. سيد مهدي بحرالعلوم در دسته عزاي «طوريج» كه پياده به كربلا ميآمدند، حضوري پررنگ داشت.
4. شيخ جعفر كاشف الغطاء در يكي از پيادهرويهايش به كربلا، به حضور حضرت ولي عصر[ شرفياب شد و حضرت ايشان را به سينه خويش چسبانده و فرموده است: «خوش آمدي اي زنده كننده شريعت ما».
5. آيت الله مرعشي نجفي بيست بار پياده به همراه تعدادي از طلاب كه همه از مراجع و بزرگان شدند، به كربلا مشرف شد.
6. آيت الله سيد محمود شاهرودي بزرگ از جمله مراجعي بود كه به مراسم پيادهروي اهتمام ويژه داشت.
همچنين بزرگاني همچون: شهيد سيد اسدالله مدني، حاج آقا مصطفي خميني، سيد محمدحسين طهراني، سيد احمد مستنبط، شيخ عباس قوچاني، شيخ حسن نجابت شيرازي، سيد عبدالحسين دستغيب، شهيد صدر اول و شهيد صدر دوم در اين پيادهروي شركت ميكردند. شهيد صدر دوم (سيد محمد صدر) حتي فتوا به وجوب پيادهروي به سوي حرمهاي امير مؤمنان و سيدالشهداء7 را صادر كرد و با اين فتوا به مبارزه با سياست ضدديني حزب بعث رفت و در برخي از خطبههاي جمعهاش در نجف اشرف بر اين موضوع تأكيد ميكرد.
با توجه به اين سيره متشرعه، كه در ميان فقها و بزرگان نيز جريان داشته، بيترديد فضيلت و استحباب پيادهروي اربعين ثابت ميشود.
اشكال
سيرهاي حجيت شرعي دارد كه متصل به زمان معصومين7 باشد و سيره ادعايي اين چنين نيست.
دليل هفتم: استدلال به روايات «افضل الاعمال احمزها»
هرچند در منابع موجود روايي شيعي و حتي اهل سنت چنين تعبيري وارد نشده و تنها در برخي از كتب لغوي از ابن عباس به صورت مرفوع از رسول خدا9 نقل شده (سئل رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أيّ الأعمال أفضل؟ فقال: «أحمزها»)، اما مشابه اين تعبير در نهج البلاغه آمده است: «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ مَا أَكْرَهْتَ نَفْسَكَ عَلَيْهِ»؛ البته شايد بتوان بين دو تعبير فرق قائل شد؛ زيرا تعبير احمزها، به خود عمل ميخورد و سختي نفس عمل را ميرساند، اما مقصود تعبير دوم، سختي عمل براي مكلف است؛ افزونبر اين، روايت، مورد استناد مشهور فقها قرار گرفته است و به نوعي شهرت عملي دارد و در نتيجه جبران ضعف سند روايت ميشود.
درهرحال در صورت صحت سند روايت، بيشك زيارتي كه با پاي پياده انجام گيرد، سختتر از زيارتي است كه سواره محقق شود و در نتيجه ثوابش بيشتر خواهد بود.
نتيجه آنكه با توجه به تماميت برخي از ادله مطرح شده، رجحان و افضليت پيادهروي در زيارت امام حسين7 بر زيارت سواره ثابت ميشود.
مبحث سوم: حكم پيادهروي اربعين
با توجه به تماميت برخي از ادله مطرح شده در دو مبحث قبل، فضيلت اصل زيارت اربعين و فضيلت پيادهروي براي زيارت امام حسين7 اثبات گرديد؛ در نتيجه حكم اين مبحث نيز روش ميشود و فضيلت پيادهروي اربعين اثبات ميگردد؛ اما اگر هيچ يك از ادله پيشين براي اثبات فضيلت پيادهروي در راه زيارت حضرت اباعبدالله الحسين7 را نپذيريم، ادله ديگري در خصوص پيادهروي اربعين وجود دارد، كه جزو عناوين ثانويه بوده و حكم ثانوي اين حركت عظيم را بيان ميكند.
دليل اول: آيه قرآن
(مَا كانَ لاَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلهَُم مِّنَ الاَعْرَابِ أَن يتَخَلَّفُوا عَن رَّسولِ اللَّهِ وَ لا يرْغَبُوا بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ ذَلِك بِأَنَّهُمْ لا يصِيبُهُمْ ظمَأٌ وَ لا نَصبٌ وَ لا مخْمَصةٌ في سبِيلِ اللَّهِ وَ لا يطئُونَ مَوْطِئاً يغِيظ الْكفَّارَ وَ لا ينَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّيلاً إِلا كُتِب لَهُم بِهِ عَمَلٌ صلِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ).
مردم مدينه و باديهنشينانِ پيرامونشان را نَرَسد كه از [فرمان] پيامبر خدا سر باز زنند و جان خود را عزيزتر از جانِ او بدانند؛ چراكه هيچ تشنگى و رنج و گرسنگي در راه خدا به آنان نمىرسد؛ و در هيچ مكانى كه كافران را به خشم مىآورد قدم نمىگذارند و از دشمنى غنيمتى به دست نمىآورند مگر اينكه به سبب آن، عمل صالحى براى آنان [در كارنامهشان] نوشته مىشود، زيرا خدا پاداش نيكوكاران را ضايع نمىكند.
تقريب استدلال
علاوه بر استناد به اين آيه در مبحث پيش، ميتوان براي اثبات فضيلت خصوص پيادهروي اربعين نيز به قسمت ديگري از آيه استدلال كرد؛ زيرا پيادهروي اربعين بيگمان كافران را به خشم ميآورد؛ بنابراين، براساس اين آيه داراي رجحان و فضيلت جداگانهاي است.
دليل دوم: تعظيم شعائر
اين پيادهروي، به مرور زمان جزو شعائر مذهب شده است و خداند متعال در قرآن كريم ميفرمايد:
(وَ مَن يُعَظم شَعائِرَ اللهِ فَإنَّها مِن تَقوَي القُلوب)؛ «و هر كس شعائر دين خدا را بزرگ و محترم دارد اين صفت دلهاي با تقواست».
شعاير جمع شعيره به معناي دليل و علامت است. شعاير الله اموري است كه دليل و نشانه بسوي خداست. صفا و مروه و مشعر هم، كه در قرآن از شعائر الهي شمرده شده است، از جهت نشانه خدا بودن محترم است. پس راهپيمايي عظيم اربعين داراي فضيلت و ثوابي است و ميتوان به زائران حسيني، كه سؤال ميكنند: « سه روز پيادهروي از نجف تا كربلا فضيلتش بيشتر است و يا زيارت ائمه اطهار7 در عتبات مقدسه؟» شركت در راهپيمايي ميليوني اربعين را توصيه كرد؛ چراكه اين پيادهروي، تعظيم شعائري است كه بر پايه آيات قرآن كريم داراي فضيلت بسياري است؛ بنابراين، پيادهروي اربعين حسيني نيز محترم و تعظيم و بزرگداشت آن داراي رجحان و فضيلت است.
دليل سوم: عزاداراي براي سيدالشهداء
عزاي بر سيدالشهدا عنوان خاصي غير از تعظيم شعائر است و پيادهروي اربعين مصداقي براي تعزيه بر اباعبدالله است و عنواني مستقل دارد؛ پس اين پيادهروي از باب مصداقيت براي عزاداري نيز استحباب جداگانهاي ميتواند داشته باشد.
دليل چهارم: تبليغ اسلام ناب محمدي9
در زمان حاضر كه داعش با اعمال وحشيانه خود، نمونه وارونهاي از اسلام را نشان ميدهد؛ خط مقابل داعش، يعني شيعيان با اين پيادهروي، خط اسلام اصيل را كه سلم و صلح و مداراست، به جهانيان معرفي ميكنند؛ بنابراين، پيادهروي اربعين حركت تبليغي بوده كه مورد توجه رسانههاي جهاني است و ميتواند از باب تبليغ اسلام ناب محمدي نيز، استحباب و رجحان، بلكه ضرورت داشته باشد.
بنابراين اگر هيچ يك از ادله استحباب پيادهروي در زيارت امام حسين7 تام نباشد، با توجه به اين ادله، ميتوان ادعا كرد كه پيادهروي اربعين امروز به حكم ثانوي داراي فضيلت و رجحان بيبديلي است، كه ميبايست از اين فرصت عظيم به بهترين نحو بهره جست.
نتيجه نهايي
در بحث فقهي زيارت اربعين، پس از بررسي ادله مطرح شده در سه مبحث جداگانه، اصل رجحان و فضيلت زيارت اربعين با توجه به روايات و سيره اثبات شد و پس از آن، با ادله گوناگون رجحان و افضليت پيادهروي در زيارت امام حسين7 بر زيارت سواره ثابت گرديد و در پايان، بر فرض عدم تماميت ادله در دو مبحث گذشته، به حكم ثانوي و از باب تعظيم شعائر، ايجاد خشم در دشمنان، مصداق عزاداري بر امام حسين7 و يا تبليغ اسلام ناب، فضيلت و استحباب پيادهروي اربعين نيز اثبات گرديد.