امام حسن‌عسکری (ع) و فرقه‌ها انحرافی امام حسن‌عسکری (ع) و فرقه‌ها انحرافی امام حسن‌عسکری (ع) و فرقه‌ها انحرافی بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
امام حسن‌عسکری (ع) و فرقه‌ها انحرافی امام حسن‌عسکری (ع) و فرقه‌ها انحرافی امام حسن‌عسکری (ع) و فرقه‌ها انحرافی امام حسن‌عسکری (ع) و فرقه‌ها انحرافی امام حسن‌عسکری (ع) و فرقه‌ها انحرافی

امام حسن‌عسکری (ع) و فرقه‌ها انحرافی

اینکه حضرت هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و جز با یاران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دینی خود به آنها مراجعه می کردند کمتر معاشرت داشتند به جهت آن بود که دوران غیبت حضرت مهدی (عج) نزدیک بود و مردم می بایست کم کم بدان خو گیرند و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند تا سختی دوران غیبت کمتر بر آنها وارد شود.

به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، امام حسن عسكري (ع) يازدهمين پيشواي شيعيان در 8 ربيع الثاني سال 232 ه.ق چشم به جهان گشودند. پدر ايشان امام هادي (ع) و مادرشان حديثه است. اعطاي لقب «عسكري» به ايشان به جهت سكونت اجباري حضرت درمحله عسكر سامرا به دستور خليفه عباسي مي باشد. از مشهورترين القاب حضرت مي توان به زكي و ابومحمد اشاره كرد. خلفاي هم عصر امام نيز المعتز بالله، المهتدي، المعتمد بوده اند. امام حسن عسكري (ع) با وجود تمام تدابير امنيتي و كنترل هايي كه به ايشان تحميل مي شد، يك سلسله فعاليتهاي سياسي و اجتماعي و علمي در جهت حفظ اسلام و مبارزه با افكار ضداسلام انجام دادند كه دفاع از آيين اسلام و پاسخ به شبهات مخالفان، ايجاد شبكه ارتباطي وكالت با شيعيان مناطق مختلف، حمايت و پشتيباني از شيعيان، تقويت وتوجيه سياسي رجل وعناصر مهم شيعه و آماده سازي شيعه براي دوران غيبت امام دوازدهم از جمله آنها به شمار مي رود.
امام حسن عسكري (ع) علاوه بر موارد فوق به تربيت شاگرداني هم چون ابوعلي احمد بن اسحاق، احمد بن مطهر، ابوهاشم داود الجعفري، ابوعمر، عثمان بن سعيد و ... نيز پرداختند تا بتوانند بعد از ايشان به هدايت وتربيت شيعيان مبادرت ورزند. ايشان به عنوان پدر بزرگوار امام زمان(عج) در مدت زمان كوتاه امامت خود به گونه‌اي به هدايت عمومي و نشر و حفظ احكام اسلام مبادرت ورزيد كه مردم با غيبت حضرت مهدي آشنا شوند و با آن بيگانه نباشند. دوران عمر 29 ساله امام حسن عسكري (ع) به سه دوره تقسيم مي شود . دوره‌اي 13 ساله در مدينه، زماني 10 ساله در سامرا و امامت آن حضرت نيز دوره اي 6 ساله بود.عمر امام كوتاه، اما بسيار پربركت بود بطوريكه تنها در مدت شش سال امامت، آثار مهمي در حوزه تفسير قرآن، نشر احكام و مسائل فقهي از ايشان برجاي ماند .
امام حسن عسكري (ع) از شش سال دوران امامت خود سه سال را در زندان بودند. اينكه حضرت هادي (ع) و امام حسن عسكري (ع) از سوي دستگاه خلافت تحت مراقبت شديد و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و جز با ياران خاص و كساني كه براي حل مشكلات زندگي مادي و ديني خود به آنها مراجعه مي كردند كمتر معاشرت داشتند به جهت آن بود كه دوران غيبت حضرت مهدي (عج) نزديك بود و مردم مي بايست كم كم بدان خو گيرند و حل مشكلات خود را از اصحاب خاص كه پرچمداران مرزهاي مذهبي بودند بخواهند تا پيش آمدن دوران غيبت در نظر آنان عجيب نباشد . امام حسن عسكري (ع) و رسيدگي به محرومان/سيرۀ سياسي امام حسن عسكري (ع)
امام عسكري (ع) در طول ۲۸ سال عمر پربار خويش، علاوه بر اينكه در تداوم راه نبوت و امامت، نهايت تلاش خود را به كار گرفت و با تربيت شاگردان ممتاز و رهنمودهاي خردمندانه خويش شايسته ترين خدمات را به امت اسلامي عرضه نمود، به عنوان امام امت و غم خوار ملت نيز از هيچ كوششي در راه رفع گرفتاري ها و مشكلات مسلمانان به ويژه شيعيان فرو گذاري نكرد. ابوهاشم جعفري، از شاگردان آن حضرت مي گويد: روزي از فشار زندگي و فقر مادي به آن حضرت شكايت كردم. امام (ع) با تازيانه اش خطي بر روي زمين كشيد و يك شمش طلا از آن بيرون آورد كه در حدود 500 اشرفي بود. سپس آن را به من داد و فرمود: «اي ابوهاشم! بگير و ما را معذور دار».
امام عسكرى (ع) عليرغم تمامى محدوديت ها و كنترل هايى كه از طرف دستگاه خلافت به عمل مي ‏آمد، يك سلسله فعاليت هاى سرّى سياسى را رهبرى مى‏كرد كه با گزينش شيوه‏ هاى بسيار ظريف پنهان كارى، از چشم بيدار و مراقب جاسوسان دربار، بدور مى‏ ماند.
امام حسن عسكري (ع) و فرقه ها انحرافي
واقفيه فرقه اي بودند كه به هفت امام اعتقاد داشتند و امامت امامان بعد از امام كاظم (ع) را قبول نداشتند. غلات گروه ديگري از كژانديشان و تندروها بودند كه امامان را بيش از حد خود بالا مي بردند، و در فكر و روش بر خلاف امامان (ع) حركت مي كردند. امام حسن (ع) با آنان برخورد شديد نمود، آنها را از خود طرد كرد، و شيعيان را از هرگونه گرايش و تمايل به آنها برحذر داشت، و با كمال صراحت از آنها بيزاري جست، در اين رهگذر به دو حديث اشاره مي كنيم.
يكي از شيعيان كه در قسمت غرب ايران [كرمانشاه و اطراف آن] مي زيست براي امام حسن (ع) در ضمن نامه اي چنين نوشت: «نظر شما درباره واقفيه چيست؟ آيا آنها را از خود مي دانيد، يا از آنها بيزاري مي جوييد»؟امام حسن (ع) در پاسخ او چنين نوشت: «آيا نسبت به عمويت (كه از واقفيه است) ترحم مي كني؟ خدا او را رحمت نكند، از او بيزاري بجوي. من در پيشگاه خدا از گروه واقفيه بيزارم. آنها را به دوستي نگير. از بيمارانشان عيادت نكن، و در تشييع جنازه آنها شركت منماي، هرگز بر جنازه آنها نماز نخوان.
حضرت در سرزنش غلات و تندروها در ضمن نامه اي نوشت: «من شما را افرادي افراطي مي دانم كه در پيشگاه خدا، دسته جدا كرده ايد و در نتيجه در خسران و هلاكت افتاده ايد. هلاكت و عذاب از آن كسي است كه از اطاعت خداوند سرپيچي كند و نصيحت اولياي خدا را نپذيرد، با اين كه خداوند به شما فرمان داده كه از خدا و رسول و اولي الامر، اطاعت كنيد.
امام حسن عسكري و تربيت شاگردان شايسته/ آثاري از امام يازدهم
امام حسن عسكري (ع) همانند ساير امامان معصوم شيعه (ع) در زمينه تربيت شاگرد اهتمام خاصي داشت. آن حضرت شيعيان مخلص و انسان هاي شايسته و با استعداد را براي تبليغ معارف عالي اسلام و نشر و گسترش فرهنگ امامت كه امتداد رسالت الهي است انتخاب كرده و تربيت مي نمود و آنان را براي مقابله با هجمه هاي فرهنگي مخالفين و مناظرات علمي و گسترش احاديث اهل بيت (ع) آماده مي كرد. شيخ طوسي (ره) نام ۱۰۳ نفر از اصحاب و شاگردان آن حضرت را ثبت نموده است.
حضرت عسكري (ع) علاوه بر تربيت شاگردان و تشويق نويسندگان، خود نيز دست به قلم برده و كتب و نامه هاي فراواني را براي توسعه علم و دانش و هدايت و راهنمايي جامعه از خود به يادگار گذاشته است. ايشان براي گسترش فرهنگ تشيع، توسعه علم و دانش، و هدايت و سازندگي، نامه هاي فراواني به آن شهرها نوشته است، مانند: نامه آن حضرت به شيعيان قم و آوه كه متن آن در كتاب ها مضبوط است، و نامه هاي فراوان حضرت به مردم مدينه، و نامه اي كه امام به «ابن بابويه» نوشته، و نامه مفصلي كه حضرت خطاب به «اسحاق بن اسماعيل» و شيعيان نيشابور نوشته است.همچنين از آن حضرت كتاب «المنقبة» كه مشتمل بر بسياري از احكام و مسائل حلال و حرام است، به يادگار مانده است. شهادت امام حسن عسكري (ع)
در خصوص نحوه به شهادت رساندن امام حسن عسكري(ع) بايد گفت كه در طول دوران خلفاي عباسي چون معتز ومهتدي آنان همواره تلاش‏هايي را در جهت از ميان برداشتن امام انجام دادند كه به خواست الهي اين تلاش ها بي ثمر ماند اما در دوران معتمد عباسي به دليل افزايش نفوذ و محبوبيت امام (ع) در جامعه و توجه روز افزون مردم به ايشان، معتمد به شدت نگران شده و هنگامي كه مشاهده مي‏ كند زندان و اختناق نه تنها از عظمت ايشان نمي‏ كاهد بلكه بالعكس به محبوبيت ايشان مي‎ افزايد به شيوه ديرينه خود يعني به شهادت رساندن امام در حالي كه شش سال بيشتر از امامت ايشان سپري نشده بود مبادرت مي‏ كند.
فرزند عبيدالله بن خاقان مي گويد روزي براي پدرم ( كه وزير معتمد عباسي بود ) خبر آوردند كه ابن الرضا – يعني حضرت امام حسن عسكري - رنجور شده ، پدرم به سرعت تمام نزد خليفه رفت و خبر را به خليفه داد . خليفه پنج نفر از معتمدان و ياران مخصوص خود را با او همراه كرد. يكي از ايشان نحرير خادم بود كه از محرمان خاص خليفه بود ، خليفه به آنها دستور داد كه خانه حضرت را زير نظر بگيرند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبيبي را مقرر كرد كه هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز براي پدرم خبر آوردند كه مرض آن حضرت سخت شده است، و ضعف بر او مستولي گرديده. پدرم سوار بر مركب شد و نزد آن حضرت رفت و اطبا را – كه عموما اطباي مسيحي و يهودي در آن زمان بودند – امر كرد كه از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضي القضات ( داور داوران ) را طلبيد و گفت 10 نفر از علماي مشهور را حاضر گردان كه پيوسته نزد آن حضرت باشند. و اين كارها را براي آن مي كردند كه آن زهري كه به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند كه آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته است. سرانجام امام حسن عسكري (ع) در روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال ۲۶۰ در سن ۲۸ سالگي به شهادت رسيدند.
وقتى كه امام حسن عسكرى (ع) رحلت كرد، يارانش در خانه آن حضرت جمع شدند تا بر او نماز بخوانند، جعفر كذّاب هم آمد تا بر آن حضرت نماز بخواند و شيعيان حضور داشتند كه ناگهان ديدند جوانى آمد و دامن جعفر را گرفت و او را از كنار پدرش دور كرد و بر پدرش نماز خواند و مردم نيز با او خواندند و جعفر مبهوت و حيران مانده بود و نمى‏توانست حرف بزند. وقتى كه از نماز بر پدرش فارغ شد از ميان مردم بيرون آمد و رفت و ناپديد شد و نفهميدند كه از كدام سو رفت. بعد از اقامه نماز بر پيكر حضرت، امام حسن عسكري (ع) را در همان خانه‏ اى كه در سامرا پدرش در آن دفن شده بود دفن گرديد. امام حسن عسكري (ع) و امام بعد از او
ابو الاديان مي گويد من در خدمت امام يازدهم (ع) كار مي كردم و نوشته ‏هاى او را به شهرها مي بردم هنگامي كه آن حضرت در بستر بيماري بود به خدمت امام رسيدم، ايشان نامه ‏هائى نوشت و فرمود اين ها را به مدائن برسان. 14 روز سفرت طول مي كشد و روز 15 وارد سامرا مي شوى در حالي كه از منزل من صداي شيون مي شنوى و مرا روى تخته‏ غسل مي بينى ابو الاديان مي گويد: عرض كردم اگر اين اتفاق براي شما بيفتد امام بعد از شما چه كسي خواهد بود؟
فرمود: هر كس جواب نامه ‏هاى مرا از تو خواست او بعد از من امام است، عرض كردم نشانه ‏اى بيفزائيد، فرمود هر كس بر من نماز خواند او قائم بعد از من است. عرض كردم نشانه اي ديگر بيفزائيد فرمود هر كس به آنچه در كيسه وجود دارد خبر داد او است قائم بعد از من؛ هيبت حضرت مانع شد كه من بپرسم در كيسه چيست؟
من نامه ‏ها را به مدائن رساندم و جواب آنها را گرفتم و چنانچه فرموده بود روز پانزدهم به سامرا برگشتم و در خانه‏ اش صداي شيون بود و تعدادي از شيعيان مشغول غسل دادن ايشان بودند، ناگهان ديدم جعفر برادر امام بر در خانه است و شيعه گرد او جمع هستند و او را تسليت مي دهند و به امامت تهنيت مي گويند، با خود گفتم اگر امام اين است پس امامت باطل است؛ زيرا مي دانستم كه جعفر شراب مي نوشد و قمار مي كند و طنبور هم مي زند من نزديك او رفتم و تسليت گفتم و تهنيت دادم و چيزى از من نپرسيد سپس عقيد بيرون آمد و گفت يا سيدى برادرت كفن شده است برخيز و بر او نماز بخوان، جعفر بن على با شيعيان او كه اطرافش بودند وارد حياط شد و وقتى وارد صحن خانه شديم جنازه حسن بن على بر روى تابوت كفن كرده بود، جعفر جلو ايستاد كه بر برادر نماز بخواند چون خواست «اللَّه اكبر» گويد، كودكى گندم گون و مجعد مو و پيوسته دندان از اطاق بيرون آمد و رداء جعفر را عقب كشيد و گفت اى عمو من سزاوارترم كه به جنازه پدرم نماز گزارم، عقب بايست.
جعفر با روى درهم و رنگ زرد عقب ايستاد و آن كودك جلو ايستاد و بر او نماز خواند و در كنار قبر پدرش به خاك سپرده شد و سپس گفت اى بصرى جواب نامه‏ ها را بياور كه با تو است. آنها را به وى دادم و با خود گفتم اين دو نشانه، سپس نزد جعفر رفتم كه داشت ناله و فرياد مي كرد و از دست آن كودك مي ناليد حاجز وشاء گفت يا سيدى كيست آن كودك تا ما بر او اقامه دليل كنيم؟ گفت: به خدا من تا كنون نه او را ديدم و نه او را مي شناسم. ما هنوز نشسته بوديم كه چند نفر از قم آمدند و از حسن بن على (ع) پرسش كردند و دانستند كه فوت كرده است. گفتند چه كسي جانشين اوست؟ به جعفر بن على اشاره كردند. بر او سلام كردند و او را تسليت دادند و به امامت تهنيت گفتند و اظهار داشتند كه نامه‏ ها و اموالى با ما است بگو نامه‏ ها از كيست و چقدر مال در اين كيسه ها است؟ جعفر از جا پريد و جامه‏ هاى خود را تكانيد و گفت از ما علم غيب مي خواهيد؟! خادمى از ميان خانه بيرون شد و به آنها گفت نامه‏ هائى كه با شما است از فلان و فلان است و در هميان هزار اشرفى است. آنها نامه‏ ها و اموال را به دست او سپردند و گفتند آن كه تو را براى خاطر اينها فرستاده است او امام است.‏


| شناسه مطلب: 71876




امام حسن عسكري



نظرات کاربران