جهش تشکیلات شیعه از «وکالت» به «نیابت» جهش تشکیلات شیعه از «وکالت» به «نیابت» جهش تشکیلات شیعه از «وکالت» به «نیابت» بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
جهش تشکیلات شیعه از «وکالت» به «نیابت» جهش تشکیلات شیعه از «وکالت» به «نیابت» جهش تشکیلات شیعه از «وکالت» به «نیابت» جهش تشکیلات شیعه از «وکالت» به «نیابت» جهش تشکیلات شیعه از «وکالت» به «نیابت»

جهش تشکیلات شیعه از «وکالت» به «نیابت»

نهاد « وکالت» مجموعه ای از فعالیت های هماهنگ وکلای امام با رهبری واحد [امام] بود که از زمان امام باقر و امام صادق علیهماالسلام مطرح شد که هر کدام از آنها دارای وظایف مشخص و ویژگی های خاصی بود.

به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، در عصر اين دو امام بزرگوار دعوت شيعي در اقصي نقاط جان مخصوصا در عراق و حجاز و خراسان ريشه دوانيده و قشر وسيعي را به خود متوجه ساخته و حتّي در دايره اي محدودتر به صورت يك پيوند فكري و عملي كه مي توان از آن به يك «تشكيلات حزبي» تعبير كرد، در آمده است، آن روزي كه امام سجاد مي فرمود: «در همه ي حجاز، دوستان و علاقه مندان ما به بيست نفر نمي رسند» سپري شده و اكنون هنگامي كه امام باقر به مسجد پيامبر در مدينه وارد مي شود، جماعت انبوهي از مردم خراسان و ديگر مناطق گرد او را مي گيرند و از مسائل فقهي سؤال مي كنند. دعوت شيعي در اقصي نقاط جان مخصوصا در عراق و حجاز و خراسان ريشه دوانيده و قشر وسيعي را به خود متوجه ساخته و حتّي در دايره اي محدودتر به صورت يك پيوند فكري و عملي كه مي توان از آن به يك «تشكيلات حزبي» تعبير كرد، در آمده است، آن روزي كه امام سجاد مي فرمود: « در همه ي حجاز، دوستان و علاقه مندان ما به بيست نفر نمي رسند»[1] سپري شده و اكنون هنگامي كه امام باقر به مسجد پيامبر در مدينه وارد مي شود، جماعت انبوهي از مردم خراسان و ديگر مناطق گرد او را مي گيرند و از مسائل فقهي سؤال مي كنند.[2]
عصر امام باقر عليه السلام دوران طلوع تشكيلات وكالت
در هر نظام ديني، سياسي، اجتماعي، ارتباط بين رهبري و اعضاي آن اجتناب ناپذير است. بنابراين، بايد كساني از سوي امامان شيعه تعيين مي شدند و نقش ارتباطي را بين امام معصوم (به عنوان رهبر جامعه) و شيعيان بر عهده مي گرفتند. با توجه به گستره اقليم و پراكندگي شيعيان در جاي جاي عالم كه موجب دشواري ارتباط مستقيم شان با «امام» مي شد و از طرفي لزوم اطلاع رساني به جامعه شيعه از روند حكومت امامان شيعه، موضع گيري ها، روشنگري ها و همچنين بلوغ فكري اصحاب و پيروان راستين اهلبيت موجب شد كه نهاد «وكالت» براي انسجام بخشي و تقويت تشكيلاتي شيعيان پايه گذاري شود.
«نهاد وكالت» چيستي و چرايي؟
نهاد « وكالت» مجموعه اي از فعاليت هاي هماهنگ وكلاي امام با رهبري واحد [امام] بود كه از زمان امام باقر و امام صادق عليهماالسلام مطرح شد كه هر كدام از آنها داراي وظايف مشخص و ويژگي هاي خاصي بود. جريان سازي سياسي و اجتماعي، اطلاع رساني بيانات و فرمايشات ائمه، پاسخگويي به سوالات و دريافت وجوهات شرعي و همچنين فعاليت هاي تبليغي از جمله وظايفي است وكلاي امام بيان كرد. رهبر نهاد وكالت وظايفي چون نصب و عزل وكلاء، معرفي چهره هاي مثبت يا منفي شان به جامعه شيعه، نظارت بر فعاليت هاي وكلا، معرفي جريان هاي دروغين وكالت و اموري ديگررا به عهده دارند. البته در زمان امام عسكري بدليل گسترش نهاد وكالت و تعداد وكلاي امام، كساني به عنوان «وكيل ارشد»، كار نظارت بر فعاليت وكلاي يك يا چند منطقه را برعهده داشتند. بطور مثال مي توان به«ابراهيم بن عبده» نماينده امام در نيشابور ياد كرد كه شعاع وكالت و فعاليت وي تمام نواحي نيشابور را دربرمي گرفت.[3]
فعاليت تشكيلات وكالت در عصر امام صادق
امام صادق عليه السلام تشكيلات عظيمي از مؤمنان خود از طرفداران جريان حكومت علوي در سراسر عالم اسلام از اقصاي خراسان و ماوراءالنهر تا شمال آفريقا به وجود آورده بود.تشكيلات يعني چه؟ يعني اين كه وقتي امام صادق عليه السلام اراده مي‌كند آن چه را كه او مي‌خواهد بدانند، نمايندگان او در سراسر آفاق عالم اسلام به مردم مي‌گويند تا بدانند. يعني از همه جا وجوهات و بودجه براي اداره‌ي مبارزه‌ي سياسي عظيم آل علي جمع كنند. يعني وكلا و نمايندگان او در همه‌ي شهرها باشند كه پيروان امام صادق عليه السلام به آنها مراجعه كنند و تكليف ديني و همچنين تكليف سياسي خود را از آن حضرت بپرسند.[4]
«واقفيه» و نهاد وكالت در عصر امام موسي بن جعفر عليه السلام
اگرچه در دوران امامت امام موسي بن جعفر، اوج التزام تشكيلات شيعه به نهاد وكالت به وضوح ديده مي شود بنحوي كه امام هفتم شيعيان در زندان هاي حكام جور به اسارت گرفته شده اما از طريق وكلاي خود، تشكيلات جامعه شيعه را به خوبي مديريت مي كند اما پس از شهادت ايشان شاهد رويشي گسترده [كه البته ريزشي هم بدنبال دارد] مي شويم. عده اي از وكلا پس از شهادت امام كاظم عليه السلام به امامت امام رضا ايمان نياوردند و معتقد بودند كه امام موسي بن جعفر عليه السلام زنده و از نظرها غايب است. اما چرا وكلا از قبول امامت علي بن موسي الرضا امتناع كردند؟
بنيانگذاران واقفيه سه نفر به نامهاي:« علي بن ابي حمزه بطائني»، «زياد بن مروان قندي» و «عثمان بن عيسي» ازوكلاي امام كاظم عليه السلام بودند و اموال فراواني [بيش از سيصد هزار دينار طلا] كه مربوط به آن حضرت بود را دراختيار داشتند. آنان به جهت تصاحب اين اموال ادعا كردند كه موسي بن جعفر عليه السلام زنده و غايب است. چرا كه در صورت اقرار به امامت حضرت رضا عليه السلام ناچار بودند آن اموال را تحويل ايشان دهند. از اين روي نه تنها اموال را غصب كردند بلكه ازاين امكانات جهت فريب دادن شيعيان ديگر مانند: حمزه بن بزيع، ابن مكاري، كرام خثعمي و ديگران استفاده كردند.[5]
پويايي تشكيلات وكالت در عصر امام رضا و امام جواد عليهماالسلام
در فضاي خفقاني كه به گفته‌يكي از ياران علي بن موسي عليه السلام: «از شمشير هارون خون مي‌چكيد»[6]، بزرگ‌ترين هنر امام معصوم و بزرگوار ما آن بود كه توانست درخت تشيّع را از گزند توفانِ حادثه به سلامت بدارد و از پراكندگي و دل سردي يارانِ پدر بزرگوار مانع شود. با شيوه تقيّه آميزِ شگفت آوري جان خود را كه محور و روح جمعيت شيعيان بود حفظ كرد و در دوران قدرت مقتدرين خلفاي بني عباس و در دوران استقرار و ثبات كامل آن رژيم، مبارزات عميق امامت را ادامه داد. در دوران امام رضا و امام جواد عليهماالسلام نيز فعاليت نهاد وكالت همچنان تداوم يافت. در دوران امام جواد عليه السلام كارگزاران و وكلاي امام در بسياري از ولايات مانند سيستان، بست، ري، كوفه و قم فعاليت داشتند.[7] در چند سال آخر امامت ايشان، تشكيلات و فعاليت هاي وكلاي امام جواد توسعه يافتند. امام نهم با شنيدن فرمان معتصم در خصوص احضار ايشان به بغداد، از نماينده خود « محمّد بن فرج»، خواست تا وجوهات شرعي را به فرزند ايشان، امام علي الهادي عليه السلام بدهد.[8]
ايفاي نقش مرجعيت از سوي وكلاي امام جواد
پس از شهادت امام جواد عليه السلام در سال 220ه. ق، وكلاي برجسته جلسه اي سرّي در منزل «محمّد بن فرج» تشكيل دادند تا امام هادي عليه السلام را به عنوان پيشواي جديد معرفي كنند؛[9] بدليل عدم امكان تماس مستقيم بين امام و شيعيان، نقش سياسي و مذهبي نهاد وكالت افزايش يافت و به تدريج، تنها مرجعي گرديد كه مي توانست حقّانيت امام جديد را تعيين و ثابت كند.
علي بن مهزيار وكيل امام هادي در اهواز
در دوران امام هادي عليه السلام نيز نهاد وكالت فعاليت خود را ادامه داد و آرام آرام براي انقلابي در تشكيلات شيعه آماده مي شد. از جمله وكلاي آن امام، علي بن مهزيار[10] و ابراهيم بن محمّد همداني بودند. در اين دوران بود كه خلفاي جور از جمله متوكّل به تشكيلات پنهاني شيعه پي برده و برخي از وكلا را بازداشت و دست گيري كردند از جمله علي بن جعفر از وكلاي امام هادي عليه السلام به دستور متوكّل زنداني شد. وي پس از آزادي از زندان به دستور امام هادي عليه السلام به مكّه رفت.[11] برخي از وكلاي امام هادي عليه السلام در بغداد، مدائن، كوفه و سواد، زير شكنجه هاي مزدوران به شهادت رسيدند.
سرانجام تشكيلات پنهاني شيعه در زمان متوكل عباسي
اگر چه اقدامات متوكّل لطماتي جدّي بر نهاد وكالت وارد آورد اما امام دهم براي رفع خلأ ناشي از دستگيري وكلا، كارگزاران جديدي منصوب كرد؛ از جمله ابوعلي بن راشد را به عنوان وكيل خود در ناحيه بغداد و مدائن و سواد برگزيد و ايّوب بن نوح را به كارگزاري خود در كوفه منصوب كرد.[12] در هيچ زماني ارتباط شيعه و گسترش تشكيلاتيِ شيعه در سرتاسر دنياي اسلام،مثل زمان حضرت جواد و حضرت هادي و حضرت عسكري نبوده است. وجود وكلا و نواب فراوان نشان دهنده اين معناست.[13]
تاثيرگذاري نهاد وكالت در عصر امام هادي و امام عسكري عليهماالسلام
در دوران امام هادي و امام حسن عسكري عليهماالسلام بدليل فشار خلفاي عباسي بر ائمه وخفقان سياسي حاكم بر جامعه فعاليت نهاد وكالت فزوني يافت و اين دو امام بزرگوار نيز به همين دليل با تقويت نهاد وكالت، ارتباط خود با شيعيان را حفظ نمودند. عثمان بن سعيد از برجسته ترين وكلاي امام عسكري عليه السلام بود كه در زمان امامت حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به منصب نيابت خاص امام دوازدهم رسيد. وي از سوي امام هادي و امام حسن عسكري عليهماالسلام به وكالت برگزيده شد و حضرات ائمّه اطهار عليهم السلام بر اعتماد خود نسبت به وي بارها تأكيد كردند.[14] عثمان بن سعيد در رأس سلسله مراتب وكلا قرار داشت و كارگزاران يمن در دوران امام عسكري عليه السلام زير نظر مستقيم عثمان بن سعيد انجام وظيفه مي كردند.[15] احمد بن اسحاق از ديگر وكلاي برجسته امام عسكري بود كه از شخصيت هاي مطرح شيعي قم به شمار مي رفت. نجاشي از او به عنوان نماينده شيعيان قم براي ملاقات و ارتباط با امام و «كان وافدالقمّيّين»، ياد كرده است.[16]
جهش تشكيلات شيعه از «وكالت» به «نيابت»
بدين سان، نهاد «وكالت» با اين سير حركتي، فعاليت خود را تا دوران غيبت صغرا ادامه داد. در زمان امامت حضرت مهدي تشكيلات شيعه از نهاد «وكالت» به نهاد «نيابت» روي مي آورد. در عصر نيابت شيعيان و حتي وكلا هم امكان ارتباط مستقيم با امام را ندارند مگر از طريق نواب اربعه كه در واقع نائبان خاص حضرت بوده‌ و از سال 260 هـ تا سال 329 هـ واسطه بين آن حضرت و شيعيان بوده‌اند. اين افراد در مرتبه‌اي از فضيلت و برتري بوده‌اند كه از طرف امام زمان (عج) و بعضاً از طرف امام هادي (ع) و امام عسكري (ع) به عنوان وكلاي ايشان انتخاب شده بودند.
وظايف نواب در عصر نيابت خاص
نوابِ امام، سؤالات كتبي و شفاهي مردم را به حضور امام زمان عليه السلام برده و سپس پاسخ را به شيعيان يا وكلاي مناطق مختلف مي ‌رسانيدند و همچنين، وجوهات شرعي شيعيان را با وكالتي كه از امام داشتند، مي ‌گرفتند و به حضرت تحويل مي ‌دادند يا با اجازه ايشان در موارد از پيش تعيين شده مصرف مي ‌كردند. نهاد «نيابت» درواقع نسخه ترقي يافته نهاد «وكالت» است. به همين جهت وكلايي كه از سوي امامان قبلي عزل و نصب مي شدند همچنان به فعاليت خود در عصر نيابت ادامه مي دهند اما با نظارت نواب اربعه اي كه امام دوازدهم يكي پس از ديگري منصوب كردند. «سازماندهي وكلا» از ديگر وظائف نائبان خاص در عصر نيابت است. سياست تعيين وكيل براي اداره امور نواحي گوناگون و ايجاد ارتباط ميان شيعيان و امامان، از روزگارِ امامان پيشين عليهم السلام در كار بود. در دوران غيبت، تماس مردم با امام زمان عليه السلام قطع گرديد و محور ارتباط با امام عليه السلام نايبي بود كه امام زمان عليه السلام تعيين مي ‌كرد. مناطق شيعه ‌نشين تقريباً مشخص بود و بنا به ضرورت، در هر منطقه وكيلي تعيين مي ‌شد و گاه چند وكيل در مناطق كوچكتر در سرپرستي وكيلي قرار داشتند كه امام و بعد از او نواب براي آن ها تعيين مي ‌كردند.
«نيابت عام» نسخه ترقي يافته «نيابت خاص»
نائبان خاص در عصر نيابت تا سال 329ه.ق فعاليت خود را ادامه دادند و حضرت مهدي (ع) در توقيعي كه به «علي بن محمد» آخرين نائب خود مي نويسند، زمان درگذشت وي را اعلام كرده و به او دستور فرموده نائبي براي خود مشخص نكند. در بخشي از اين توقيع آمده است: «اي علي بن محمد خداوند پاداش برادران ديني تو را در مصيبت تو بزرگ دارد. تا شش روز ديگر خواهي مرد. پس امر حساب و كتاب خود را مرتب كن و درباره جانشيني اين مقام نيابت به كسي وصيت مكن. زيرا غيبت دومي فرا رسيده است...»[17] بعد از پايان دوران نيابت خاص، تشكيلات شيعه به آنچنان بلوغ فكري و اعتقادي رسيده است كه ديگر امام دوازدهم تنها به ارائه ويژگي هاي نائب خود مي پردازند [18] و شيعيان را به رجوع نزد صاحبان اين ويژگي ها امر مي كنند. در واقع عصر نيابت عام و ولايت وليّ فقيه بر مسلمين امتداد نهاد ولايت رسول خدا و ائمه طاهرين و همچنين نهاد وكالت از زمان امامت امام باقر و امام صادق عليهماالسلام است. حركت تشكيلات شيعه كه روز بروز بسوي رشد و تعالي بدون توقف درحال حركت است، بعد از دوران وكالت و نيابت خاص تا نيابت عام در هيچ نقطه ديگري تغيير ساختاري نخواهد داشت جز در عصر حضرت مهدي كه نهاد ولايت فقيه به امامت حجت دوازدهم منتقل خواهد شد. به اميد روزي كه شاهد صبح ظهور بوده و در سپاه اش توفيق حضور داشته باشيم. ميلاد اميني موحد [1] شرح النهج، ج 4، ص 104؛ و بحار، ج 46، ص 143 [2] كتاب انسان 250ساله ، 274 [3] ابوعمرو محمّد بن عبدالعزيز الكشي، رجال الكشي، تصحيح ميرداماد استرآبادي، مؤسسة آل البيت، ص 580، 581. [4] كتاب انسان 250 ساله، ص 311 [5] طوسي، الغيبة، ۱۴۱۷ق، ص۴۲. [6] الكافي، ج 8، ص 257 [7] اصول كافي، ج 5، ص 111 و ج 1، ص 548 [8] المناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 389 [9] اصول كافي، ج 1، ص 324 [10] نجاشي در رجال خود از وي اين چنين ياد مي كند: «ابوالحسن علي بن مهزيار اهوازي او از مردم دورق بود، و از موالي است. پدرش نصراني بود و اسلام آورد. و گفته اند كه علي نيز در صغر سن نصراني بود ولي بعد مسلمان شد، و خدا با شناخت اسلام و مذهب تشيع بر وي منت نهاد. برخي معتقدند كه وي اهل «هنديجان» است. در دوره‌هاي گذشته «هنديجان» از شهرهاي دورق قديم يا شادگان امروزي - محسوب مي‌شد. [11] كتاب رجال الكشي، ص 608، 607 [12] همان، ص 514، 513 [13] كتاب انسان 250 ساله، ص394 [14] كتاب الغيبه شيخ طوسي ، ص 229 [15] همان ، ص 231 [16] كتاب الرجال نجاشي، ص 61 [17] كمال الدين و تمام النعمه، ج 2، ص 516 [18] ر.ك:كتاب وسائل الشيعه، ج 27، ص 140: ابن بابويه ( شيخ صدوق)، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِيَّ أَنْ يُوصِلَ لِي كِتَاباً قَدْ سَأَلْتُ فِيهِ عَنْ مَسَائِلَ أَشْكَلَتْ عَلَيَّ فَوَرَدَ التَّوْقِيعُ بِخَطِّ مَوْلَانَا صَاحِبِ الزَّمَانِ ـ عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف ـ أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ أَرْشَدَكَ اللَّهُ وَ ثَبَّتَكَ إِلَي أَنْ قَالَ وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَي رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ وَ أَمَّا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ الْعَمْرِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ عَنْ أَبِيهِ مِنْ قَبْلُ فَإِنَّهُ ثِقَتِي وَ كِتَابُهُ كِتَابِي. اسحاق‌بن يعقوب مى‏گويد: «از محمد بن عثمان - رضى الله عنه - خواهش كردم نامه مرا كه مشتمل بر پاره‏اى از مسائل مشكلى كه برايم پيش آمده بود، به ناحيه مقدسه تقديم دارد. (او هم پذيرفت) و جواب آن به خط مولايم امام زمان(عج) بدين قرار صادر شد: «خداوند تو را هدايت كند و بر اعتقاد حق ثابت و پايدار بدارد. و اما حوادثى كه براى شما پديد مى‏آيد (و حكم آن را نمى‏دانيد) پس رجوع كنيد به راويان حديث ما؛ زيرا آنها حجت من بر شما هستند، و من هم حجت خدا بر آنها هستم. و اما محمدبن عثمان عمرى كه خداوند از وى و از پدرش خشنود باشد، مورد وثوق من و نوشته او نوشته من است .




نظرات کاربران