تحلیل قرآنی انقلاب اسلامی و اربعین؛

انقلاب اسلامی و اربعین را در فرآیند قرآنی حرکت به سمت ایام الله مطالعه کنیم تحلیل قرآنی انقلاب اسلامی و اربعین؛

انقلاب اسلامی و اربعین را در فرآیند قرآنی حرکت به سمت ایام الله مطالعه کنیم تحلیل قرآنی انقلاب اسلامی و اربعین؛

انقلاب اسلامی و اربعین را در فرآیند قرآنی حرکت به سمت ایام الله مطالعه کنیم بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
تحلیل قرآنی انقلاب اسلامی و اربعین؛

انقلاب اسلامی و اربعین را در فرآیند قرآنی حرکت به سمت ایام الله مطالعه کنیم تحلیل قرآنی انقلاب اسلامی و اربعین؛

انقلاب اسلامی و اربعین را در فرآیند قرآنی حرکت به سمت ایام الله مطالعه کنیم تحلیل قرآنی انقلاب اسلامی و اربعین؛

انقلاب اسلامی و اربعین را در فرآیند قرآنی حرکت به سمت ایام الله مطالعه کنیم تحلیل قرآنی انقلاب اسلامی و اربعین؛

انقلاب اسلامی و اربعین را در فرآیند قرآنی حرکت به سمت ایام الله مطالعه کنیم تحلیل قرآنی انقلاب اسلامی و اربعین؛

انقلاب اسلامی و اربعین را در فرآیند قرآنی حرکت به سمت ایام الله مطالعه کنیم
تحلیل قرآنی انقلاب اسلامی و اربعین؛

انقلاب اسلامی و اربعین را در فرآیند قرآنی حرکت به سمت ایام الله مطالعه کنیم

یکی از ویژگی‌های قرآن کریم «تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ» است به این معنا که بیان هر چیزی در قرآن است. بدین ترتیب آیا تمام رویدادهای بشری در قرآن بیان شده است؟ حال که چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی ایران می‌گذرد، آیا می‌توان ردّ جریان انقلاب اسلامی را از آیات قرآن یافت؟

به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، يكي از ويژگي‌هاي قرآن كريم «تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ» است به اين معنا كه بيان هر چيزي در قرآن است. بدين ترتيب آيا تمام رويدادهاي بشري در قرآن بيان شده است؟ از چه منظري بايد وارد شد تا به اين پاسخ رسيد؟ حال كه چهار دهه از پيروزي انقلاب اسلامي ايران مي‌گذرد، آيا مي‌توان ردّ جريان انقلاب اسلامي را از آيات قرآن يافت؟
درهمين راستا خبرگزاري تسنيم براي پاسخ به اين سئوالات مصاحبه اي با آقاي دكتر محمدهادي همايون مدير گروه ارتباطات و دين مركز تحقيقات دانشگاه امام صادق(ع) و صاحب كتاب "تاريخ تمدن و ملك مهدوي" انجام داده است. در اين گفتگو دكتر همايون پديده اربعين را به عنوان حلقه‌اي مهم ازجريان زمينه‌سازي ظهور برخاسته از انقلاب اسلامي معرفي و در ادامه مطرح مي كند انقلاب اسلامي و اربعين را بايد در فرآيند قرآني تقابل حق و باطل و حركت به سمت ايام الله مطالعه كنيم. مشروح اين گفت‎وگو در ذيل آمده است.
*شما در كتاب خود با عنوان «تاريخ تمدن و ملك مهدوي» رويدادهاي تاريخي و اجتماعي را در راستاي يك هدف كلي كه همان غلبه حق بر باطل و تشكيل تمدن الهي است مورد تحليل قرار داديد. در اين باره توضيح مي‌دهيد؟
تمدن با گستره‌اي جغرافيايي و تاريخي، كلان‌ترين واحد اجتماعي است كه تاكنون در زندگي بشر مطرح بوده است. تحليل تمدن‌ها بي‌شك در چارچوب تنگ زماني يكي دو واقعه – اگرچه مهم و تاريخ‌ساز- ممكن و عقلاني نيست. آنگاه كه از تمدن سخن مي‌گوييم، از يك سو پا را از يك حوزه خاص سياسي، نظامي يا فرهنگي و اجتماعي و جز آن فراتر گذاشته، به كليت تركيب – و البته بدون غفلت از جزئيات- نگاه مي‌كنيم و از سويي ديگر اگرچه در زمان، ولي پديده را در سير زماني خويش تعقيب مي‌كنيم. شايد اين نكته اختلاف روشي اساسي مطالعات تمدني و مطالعات تاريخي باشد كه به نظر مي‌رسد تا كنون دومي وجه غالب نوع اول بوده باشد، بدين معني كه مطالعات تاريخي برمطالعات تمدني طوري غلبه كرده كه بر آن سايه افكنده است. اگرچه در موارد بسياري آن را وامدار خود كرده، اما در موارد مهمي نيز مانع بزرگي بر سر راه رشد متناسب آن بوده است. بر اين اساس مي‌پذيريم كه مطالعات تمدني، اگرچه در شكل تاريخي خود، با مطالعات تاريخي از حيث روشي مي‌تواند تفاوت داشته باشد. اين تفاوت روشي در مواردي، حتي در بررسي‌هاي تاريخي، مي‌تواند ما را به عمق تحليل وارد كرده و تصوير روشن‌تري از واقعه را پيش روي ما قرار دهد.
وقايع تاريخي توان جا گرفتن در ظرف زماني خود را ندارند
با تجمع سه بعد زماني گذشته، حال و آينده در يك واقعه، موضوع وقايع و تحليل‌هاي فرازماني پيش مي‌آيد. در اين صورت آيا مي‌توان حوادث گذشته يا حال را كه در افقي فرازماني شكل مي‌گيرند در چارچوب زماني خودشان مورد تحليل قرار داد؟ آيا اين وقايع فرازماني اساساً توان گنجيدن در ظرف زماني خود را دارند؟ و در غير اين صورت رابطه آنان با ظرف زماني و مكاني وقوعشان چيست؟ اين موضوع هنگامي جدي‌تر و درخور تأمل بيشتر مي‌شود كه واقعه‌اي خاص را نه از سر اتفاق كه حاصل يك تدبير و برنامه و اصطلاحاً در چارچوب يك سياستگذاري كلان ببينيم. اينجاست كه موضوع تمدن و تمدن‌سازي در طول تاريخ اهميت مي‌يابد. به عنوان نمونه واقعه عاشورا يكي از حوادث تاريخي است كه بايد آن را در گذر زمان فهم كرد؛ زيرا ابعاد معرفتي گسترده‌اي دارد. هر گونه تحليل واقعه عاشورا در ظرف زماني آن دوران، ما را با چالش‌هاي بزرگي اعتقادي مواجه مي‌كند و اصل قيام را زير سؤال مي‌برد؛ بنابراين بايد نگاه تمدني به اين واقعه بزرگ داشت. هرچند علل تاريخي در جاي خود بايد مورد بررسي و مطالعه قرار گيرد.
حتي با تحليل فقهي قيام عاشورا توجيه‌پذير نيست
همان‌گونه كه مشهود است در جمع ميان همه اين جزئيات تاريخي و تحليل‌هاي مبتني بر آن با يك تناقض‌نما مواجه هستيم كه غالباً سبب شده است تا تاريخ‌پژوهان بر بخشي از مجموعه اسناد تاريخي تمركز بيشتري پيدا كرده و برخي را در عين صحت در حاشيه تحليل قرار دهند. اگرچه در خصوص برخي از اين موارد به ظاهر متناقض تبيين‌هايي براي توجيه صورت گرفته، اما به هرحال حركت براي دورماندن از تعرض حكومت ظلم و تلاش براي حفظ نفس، در ظاهر هيچ مناسبتي با قيام و تلاش براي ساقط كردن حكومت و استقرار حكومت الهي ندارد، و اين دومي به هيچ وجه همراه بردن خانواده و خيل بانوان حرم را توجيه نمي‌كند. امر به معروف و نهي از منكر نيز عليرغم صراحتش، از لحاظ فقهي با احتمال خطر و همچنين يأس از تأثير ساقط مي‌شود. در عين حال مي‌بينيم كه همه اين موارد جزئي مستند و غيرقابل انكار است.
در تحليل عاشورا بايد پا را فراتر از قيام سال 60 گذاشت
ظاهراً بايد اشكال را از ناحيه ضيق و تنگي چارچوب تحليل دانست كه همان گرفتار آمدن در تنگناي زمان و مكان و تلاش براي تحليل وقايع در آن است. در اصلاح اين نقص روشي و در تلاش براي رسيدن به يك چارچوب اطمينان‌بخش براي تحليل، به نظر مي‌رسد بايستي پا را از حوادث سال 60 و 61 هجري از لحاظ زماني و جغرافياي حجاز تا كوفه از لحاظ مكاني فراتر گذاشت و وارد گستره‌اي تاريخي و فراخ شد، فراخنايي به وسعت تاريخ بشر از هبوط تا قيامت. در تبيين اين چارچوب دو نكته را حتماً بايد مدنظر قرار دهيم: سنت اصلي حاكم بر تاريخ بشر و نقاط عطف مهم آن.
تاريخ را بايد در يك فرآيند به هم پيوسته مطالعه كرد
*منظورتان از سنت اصلي حاكم بر تاريخ بشريت چيست؟
در خصوص سنت اصلي حاكم بر تاريخ بشر، در بررسي متون و ادبيات تاريخ تمدن به اين نكته برمي‌خوريم كه هر كدام ايده‌اي را به عنوان مفهوم محوري تحليل تاريخ برگزيده و تلاش كرده‌اند تا تاريخ تمدن‌هاي بشري را بر گرد آن تحليل كنند. در اينجا ايده تقابل حق و باطل به عنوان مفهوم محوري در نگرشي متفاوت به تاريخ تمدن قابل توضيح است. در اين چارچوب مصداق اصلي جريان حق، فرايند ارسال رسل و بعثت پيامبران الهي به عنوان يك فرايند به هم پيوسته در طول تاريخ، وجريان مقابل خط انبياء طاغوت‌ها و شيطان و حزب او و همچنين اولياء و جنود وي در نظر گرفته مي‌شود.
نكته‌اي كه در اينجا شايسته توجه ويژه مي‌نمايد، موضوع اصالت جريان حق و خط انبياء، و فرعي و تبعي بودن جريان باطل و خط شيطان نسبت به آن و طبيعتاً پيروزي نهايي جريان حق است كه در باورهاي اسلامي و آيات و روايات به روشني به چشم مي‌خورد. قرآن كريم نسبت حق و باطل را در قالب مثالي بسيار زيبا چنين معرفي مي‌كند: «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ. خدا از آسمان آبي نازل كرد كه در هر رودي به قدر وسعت و ظرفيتش سيل آب جاري شد و بر روي سيل كفي بر آمد چنان كه فلزاتي را نيز كه براي تجمل و زينت يا براي اثاث و ظروف در آتش ذوب كنند مثل آب كفي برآورد، خدا اينچنين حق و باطل را بر هم مي‌زند (يا به اين آب و فلزات و كف روي آنها براي حق و باطل مثل مي‏‌زند كه) باطل چون آن كف به زودي نابود مي‌‏‌شود و اما حق چون آن آب و فلز كه به خير و منفعت مردم است در زمين درنگ مي‌‏كند. خدا مثل‌ها را بدين روشني بيان مي‏كند.»
قرآن دعوت پيامبران را در يك خط پيوسته معرفي مي‌كند
موضوع ديگري كه به دنبال اين باور مطرح مي‌شود و در تحليل جريان‌هاي تاريخي بسيار تعيين‌كننده است، پيوستگي اهل حق و استمرار خط انبياء و جريان حق در طول تاريخ است. در كنار اين موضوع فرض پيوستگي اهل باطل نيز مي‌تواند به عنوان يك فرضيه براي بررسي بيشتر در دستور كار قرار گيرد. در خصوص موضوع نخست يعني استمرار جريان حق و خط انبياء در طول تاريخ به نظر مي‌رسد نقطه مبهمي وجود نداشته باشد. قرآن كريم به روشني دعوت پيامبران الهي(ع) را در ادامه يكديگر و به صورت يك جريان منسجم معرفي مي‌كند:
جريان حق جرياني ريشه‌دار و جريان باطل جرياني بي‌ريشه
«لَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ؛ ما گفتارمان براي پيامبران متصل كرديم»(سوره قصص51) يا مي‌فرمايد: «ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا؛ سپس فرستادگان خود را در پي هم فرستاديم.»( سوره مؤمنون44)
بر اين اساس جريان ارسال رسل حلقه‌هاي متعدد و به هم پيوسته دعوتي الهي به نام دين اسلام است كه همه پيامبران آن را به عنوان دين واحد معرفي كرده‌اند. اما در خصوص جريان باطل، قرآن كريم جز به پراكندگي اشاره نمي‌كند. قرآن در خصوص ستمگران تاريخ و كافران مي‌فرمايد: «فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ؛ پس آنان را داستاني در تاريخ قرار داديم و به كلي آنان را متفرّق كرديم.» (سوره سبأ19) پس از ديدگاه قرآن كريم جريان حق و ارسال رسل جرياني است متصل و ريشه‌دار و جريان باطل و طواغيت جرياني است بي‌ريشه و پراكنده كه به تبع جريان حق چند صباحي در تاريخ بروز مي‌كند. اين تقابل در قرآن كريم اينچنين بازتابانده شده است: أَلَمْ تَرَ كَيفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كلَِمَةً طَيبَةً كَشَجَرَةٍ طَيبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا في السَّمَاءِ؛ تُؤْتي أُكُلَهَا كلُ‏َّ حِينِ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَ يضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يتَذَكَّرُونَ. وَ مَثَلُ كلَِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ؛ آيا نمي‌‏داني خداوند چگونه كلمه طيبه را به درخت طيبه تشبيه نموده كه ريشه آن در زمين ثابت است و شاخه آن در آسمان‏. ميوه خود را در هر زمان به اجازه پروردگارش مي‏آورد، و خدا اين مثل‏ها را براي مردم مي‏زند، شايد متذكر شوند. و همينطور، كلمه خبيثه را به درخت خبيثي تشبيه كرده كه از روي زمين بركنده شده و قرار و ثباتي ندارد.» (سوره ابراهيم 26-24)
در اين آيات خداوند حكيم مي‌فرمايد اگرچه مردم در ابتدا كف روي آب را مي‌بينند، اما بايد بدانند كه اين كف نيز به واسطه سيل و آب آمده است و از خود استقلالي ندارد و از همين رو است كه سرانجام نيز از بين مي‌رود و آنچه باقي مي‌ماند آبي است كه سود مردم در آن نهفته است. برخورد حق و باطل در قرآن كريم چنين تصوير شده است.
انقلاب اسلامي را در فرآيند يوم‌الله تعريف كنيم
*با اين تعريف مي‌توان آيا مي‌توان انقلاب اسلامي ايران را در همين فرآيند تعريف كرد؟
همين طور است. از اين رو انقلاب اسلامي را مي‌توان در فرآيند يوم‌الله تعريف كرد؛ ما در بيانات امام راحل تأكيد روي يوم‌الله را به كرات مي‌بينيم. نكته‌اي را درباره مفهوم «يوم يا روز» مطرح كنم. مي‌دانيم كه روز به معنايي كه ما در عالم دنيا مي‌شناسيم تنها ويژه همين عالم بوده و از گردش زمين به دور خود در برابر خورشيد ايجاد مي‌شود و براي ما مفهوم روز و بطور كلي زمان را خلق مي‌كند. اما همين مفهوم در عالم برزخ حقيقتي عظيم‌تر دارد كه شب و روز برزخي را مي‌سازد و البته اين مفهوم دنيايي را نيز در بر گرفته است. اما در عالم قيامت مي‌دانيم كه اصلاً شب و روز به معنايي كه در عالم دنيا و حتي در عالم برزخ مي‌شناسيم به هيچ وجه تجلي ندارد و حقيقتي عظيم‌تر در آنجا متناظر اين مفاهيم و تنزلات و تجليات وجود دارد كه اصل ماهيت اين پديده‌هاي دنيوي را تبيين مي‌كند. اين حقيقت اصلي همان جنبه ظهور و آشكاري حقايق است كه در عالم قيامت به اوج خود مي‌رسد. حقيقتي كه در جريان ظهور امام زمان ارواحنافداه نيز بخش مهمي از آن تحقق يافته و بخش ديگري از آن را در دوران رجعت شاهد خواهيم بود. از همين رو است كه در روايات ذيل آيه 5 سوره ابراهيم: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآياتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ» در خصوص مأموريت حضرت موسي(ع) مبني بر بيرون آوردن قوم بني‌اسرائيل از ظلمات به نور و يادآوري ايام الله به آنان، ايام الله، سه روز ظهور، رجعت و قيامت دانسته شده است. به ديگر بيان، روز در عالم دنيا از اين جهت روز است كه بر اثر تابش خورشيد، آنچه را در تاريكي شب قابل رؤيت نبود نشان مي‌دهد. شايد امروز با پيشرفت امر انقلاب اسلامي و آشكار شدن بواطن شياطيني چون شيطان بزرگ - آمريكا- كه روزگاري پس از جنگ جهاني دوم در حوزه بين‌الملل به عنوان منجي شناخته مي‌شد، يا عربستان سعودي كه تا همين چندي پيش به عنوان رهبر جهان اسلام و خادم‌الحرمين نام گرفته بود، اين موضوع را بتوانيم بهتر درك كنيم. يوم الله وظيفه و خاصيت اين آشكارسازي و ظهور را دارد. در واقع در يوم‌الله هر چه جلوتر برويم با وضوح بيشتري از صحنه مواجه مي‌شويم و هر سال واقعه و اهداف آن جنبه وضوح بيشتري براي افكار عمومي جهان و تاريخ پيدا مي‌كند، لذا انقلاب اسلامي را مي‌توان در فرآيند يوم‌الله تعريف كرد.
انقلاب اسلامي و جريان اربعين به صورت كارواني شكل گرفت
با تبييني كه در خصوص ايام الله در سه لايه دنيا، برزخ و قيامت ارائه شد و همچنين با توجه به جايگاه ايام اللهي كه پيش از اين برشمرديم و رابطه آنها با يكديگر، در نگاهي اجمالي به راهپيمايي امروز اربعين به عنوان يك ابررويداد، مي‌توان شاخص‌ها و نشانه‌هاي مشتركي را ميان اين پديده و خود واقعه عاشورا از يك طرف و جريان شريف ظهور از سوي ديگر و همچنين سازوكار حاكم بر آفرينش و موضوع قيامت تشخيص داد. حركت آفرينش و بشريت به سوي معاد اساساً حركتي جمعي و اصطلاحاً كارواني است. انسان‌ها در اين حركت جمعي است كه با پديده‌هايي ارتباطي و جمعي مثل صله رحم و نماز جماعت حركت خود را به سمت خداوند و رضاي او تسهيل ميكنند؛ بنابراين مي‌توان گفت ماجراي انقلاب اسلامي و اربعين حسيني كه به صورت كارواني رخ داد، آيه‌ و نشانه‌اي از كاروان ظهور و كاروان حركت بشر به سوي معاد است.
بر اساس آنچه تا كنون گذشت مي‌توان اينچنين انديشيد كه وقايعي مثل عاشورا و انقلاب اسلامي تنها از منظر يك حادثه تاريخي صرف و در چارچوب تحليل تاريخي قابل تبيين نيست. عاشوراء برنامه‌اي الهي، رو به آينده و بر اساس حقايقي در عالم خلقت بود كه توان گرد هم آوري تمامي حوادث پيش و پس از خود را در تاريخ دارد. مقاطعي مانند بعثت، غدير و ظهور، نقاط عطف اين جريان كلان در كنار عاشورا به شمار مي‌روند. اما در اين ميان پديده‌اي ممتاز به نام اربعين وظيفه و كاركرد پيشبرد اين امر را در تاريخ پس از عاشورا به عنوان پيوستي معرفتي بر آن بر عهده گرفته و آن را تا ظهور همراهي مي‌كند. اين پديده در دوران معاصر ما و به عنوان حلقه‌اي مهم از جريان زمينه‌سازي ظهور برخاسته از انقلاب مبارك اسلامي بروز و ظهور ويژه‌اي يافته و در چارچوب شباهت‌هايي چون جمعي و كارواني بودن حركت، حضور اديان و مذاهب به ظاهر مختلف، حركت همه به سمت وحدت و نهايتاً محوريت امام قابل تحليل و تبيين است.




مطالب مرتبط

نظرات کاربران