از دیدار آخر جا ماندم
به یاد زنده یاد جواد جلالیان ، سردبیر پایگاه اطلاع رسانی حج.
اولين بار او را در جلسه هماهنگي سفر ديدم. خطوط چهرهاش، سيمايي عبوس از او ساخته بود و شايد همين صورت خسته و شكسته بود كه او را سختگير نشان ميداد. بعدها كه براي فراهم كردن مقدمات انتشار «زائر»، سري به سازمان ميزدم، او را ميديدم كه بياعتنا به يك بيماري صعبالعلاج، صبورانه كارها را سر و سامان ميداد. با اين حال، يادم نميآيد هيچوقت سلام گرمي به او داده باشم و حتي خداحافظي گرمي.
نميدانستم كه رنجوري و تكيدگي، حاصل يك درد كهنه است؛ دردي كه از چند ماه پيش، پس از مرگ همسرش بروز كرده بود و به جانش افتاده بود. تنها چند روز قبل از آنكه چمدانش را براي پرواز به تهران ببندد و سفر را نيمهكاره بگذارد، خبر دهن به دهن چرخيد: «آقا جواد راهي تهران است.»
پزشكان هيئت پزشكي جمهوري اسلامي مستقر در مدينه منوره به او گفته بودند كه بايد براي ادامه معالجاتش به ايران برگردد. چيزي دردناكتر از اين نبود كه در همان روزهاي اول، بدون آنكه زيارت خانه خدا را تجربه كرده باشد، راهي ايران شود، اما سلامت او براي پزشكان مهمتر بود. همه چشمهاي خيس او را هنگامي كه صبح آن روز بقيع را زيارت كرده بود و سلام آخر را به رسول مكرم اسلام داده بود، ديده بودند، اما وقتي كه با همكاران وداع ميكرد تا خود را به پرواز تهران برساند، اثري از غم در چهرهاش نمايان نبود. اين را كساني گفتند كه در مراسم كوچك بدرقه او حاضر بودند و من، باز هم از آخرين ديدار او جا ماندم.
همان هفته در دعاي كميل، روزهاي بعد در عرفات، شبي ديگر در منا و همواره در طواف خانه دوست به يادش بوديم و براي بازگشت سلامتياش دعا كرديم، اما تو گويي مفارقت و جدايي همسرش او را بيتاب كرده بود.
آن مرد خسته و شكسته، رنجور و تكيده حالا در بستر خاك آرام گرفته و من هنوز در حسرت وداع و نگاه آخر با آن مرد سخت ارادهاي هستم كه خطوط چهرهاش از او سيمايي عبوس ساخته بود.
حميد محمدي محمدي
خبرنگار خبرگزاري فارس
و نشريه زائر اعزامي به حج تمتع 1386