غیبت امام زمان (عج) با «قاعده لطف» سازگار است؟ غیبت امام زمان (عج) با «قاعده لطف» سازگار است؟ غیبت امام زمان (عج) با «قاعده لطف» سازگار است؟ بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
غیبت امام زمان (عج) با «قاعده لطف» سازگار است؟ غیبت امام زمان (عج) با «قاعده لطف» سازگار است؟ غیبت امام زمان (عج) با «قاعده لطف» سازگار است؟ غیبت امام زمان (عج) با «قاعده لطف» سازگار است؟ غیبت امام زمان (عج) با «قاعده لطف» سازگار است؟

غیبت امام زمان (عج) با «قاعده لطف» سازگار است؟

  پاسخ: «لطف» از دیدگاه علمای کلام این است که مکلَّف با وجود آن، به «فعلِ طاعت» نزدیک‏تر و از «فعلِ معصیت»، دورتر می‌شود، اما به مرز اجبار نمی‏رسد. لطف، گاهی محصِّل است؛ یعنی موجب می‌ش

 
پاسخ:
«لطف» از ديدگاه علماي كلام اين است كه مكلَّف با وجود آن، به «فعلِ طاعت» نزديك‏تر و از «فعلِ معصيت»، دورتر مي‌شود، اما به مرز اجبار نمي‏رسد. لطف، گاهي محصِّل است؛ يعني موجب مي‌شود كه فعل طاعت از مكلَّف و به اختيار وي حاصل ‏شود. 
«غيبت» مصطلح، با غيبت به معناي رايجش متفاوت است. غيبت در عرف، در معناي ناپديد شدن و دور بودن از صحنه به كار مي‌رود كه فاصله گرفتن امام (ع) را از جامعه در پي دارد. اما «غيبتِ مصطلح»، به معناي فاصله گرفتن امام معصوم از جامعه نيست، بلكه امام (ع) در صحنه حاضر و با مردم مرتبط است. البته آنان از تشخيص و تطبيق نام و عنوان امام بر خود او محروم‌اند و در حقيقت گونه‌اي از احتجاب (پرده بر چهره داشتن) يك‌سويه در كار است؛ زيرا مردم آگاهانه و آشكارا با او ارتباط ندارند؛ اما او آنان را مي‏بيند و مي‏شناسد و با ايشان داد و ستد مي‌كند. 
چگونگي غيبت امام مهدي (عج) در برخي از روايات چنين آمده است: 
يَسِيرُ فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لا يَعْرِفُونَهُ. 
در بازارهاي آنان راه مي‏رود و بر فرش‏هاي آنان مي‏نشيند، در حاليكه او را نمي‏شناسند. 
استدلال‏هاي كلامي بر لزوم حضور پيوسته رهبر معصوم در جامعه بشري تا قيامت يا تا زمان مكلف بودن انسان‏ها، اين تفسير را از «غيبت» تأييد مي‌كنند. دلايل نقلي يا متون روايات نيز مؤيد همين اصل عقلي است: 
أَللَّهُمَّ بَلَى لا تَخْلُو الأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلاّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللهِ وَ بَيِّنَاتُه‏. 
آري. زمين خدا از فردي كه بر اساس داشتن حجتي الهي براي خدا قيام كند، خالي نماند. حجتي كه آشكار باشد و يا آنكه ترسان و ناشناس بوده تا اينكه حجت‏هاي خدا و نشانه‏هاي او باطل نگردد. 
واژه «مغمور»، نشان‌دهنده نوع حضور امام (ع) در جامعه و علت ياد شده در اين روايت، نشان‌دهنده حضور او در صحنه و تحقق «اتمام حجت» خداوند است و از اين‌رو، فصلي در علم كلام با عنوان «ضرورت وجود حجت» و استمرار آن تا قيامت مطرح مي‌شود. 
حضرت علي (ع) مي‏فرمايد: 
فَوَ رَبِّ عَلِيٍّ إِنَّ حُجَّتَهَا عَلَيْهَا قَائِمَةٌ مَاشِيَةٌ فِي طُرُقِهَا دَاخِلَةٌ فِي دُورِهَا وَ قُصُورِهَا جَوَّالَةٌ فِي شَرْقِ هَذِهِ الأَرْضِ وَ غَرْبِهَا تَسْمَعُ الْكَلامَ وَ تُسَلِّمُ عَلَى الْجَمَاعَةِ تَرَى وَ لا تُرَى إِلَى الْوَقْتِ وَ الْوَعْدِ وَ نِدَاءِ الْمُنَادِي مِنَ السَّمَاءِ. 
به خدا قسم! آن هنگام حجت خدا بر مردم در كوچه و خيابان، در داخل خانه‏هايشان تردد مي‏كند و در شرق و غرب زمين، در رفت و آمد است، سخن آنان را مي‏شنود و بر آنان سلام مي‏كند. آنان را مي‏بيند، ولي ايشان او را نمي‏بينند تا روزي كه براي ظهور او تعيين شده و منادي نداي آسماني را سردهد. 
پس اين غيبت، به معناي نبود امام ميان مردم نيست؛ زيرا آنان او را مي‏بينند، اما نمي‏شناسند و مي‏دانند كه امام دوازدهم وجود دارد و كردارشان را مي‌بيند. آن حضرت بدين معنا نزد مردم و شيعيان، ناشناس است و چنين مخفي شدن و پنهان ماندن، غيبتي به شمار مي‏رود كه عين حضور است و زمينه تحرّك بهتر و بيشتر را براي امام (ع) فراهم مي‏آورد. 
«شيخ صدوق» از امام رضا (ع) چنين نقل مي‌كند: «لا يُرَى جِسْمُهُ وَلا يُسَمَّى بِاسْمِه‏»؛ «جسم او ديده نمي‏شود و نام او برده نمي‏شود».
او همچنين از امام صادق (ع)، روايت مي‌كند: 
يَفْقِدُ النَّاسُ إِمَامَهُمْ فَيَشْهَدُ الْمَوْسِمَ فَيَرَاهُمْ وَلا يَرَوْنَه‏‏. 
مردم امام خود را گم مي‏كنند و از دست مي‏دهند و او در موسم حج، حاضر مي‏گردد و آنان را مي‏بيند، اما مردم او را نمي‏بينند. 
روايات گوناگوني به صراحت يا اشاره، چگونگي حضور امام را بيان مي‏كنند. شيخ طوسي از محمد بن عثمان عمري نقل مي‏كند: 
وَاللهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الأَمْرِ لَيَحْضُرُ الْمَوْسِمَ كُلَّ سَنَةٍ فَيَرَى النَّاسَ وَ يَعْرِفُهُمْ وَ يَرَوْنَهُ وَلا يَعْرِفُونَه‏.
به خدا قسم! صاحب اين امر در هر سال، در موسم حج حاضر مي‏شود و مردم را مي‏بيند و آنان را مي‏شناسد. آنان [نيز] او را مي‏بينند، اما نمي‏شناسند. 
بنابراين، غيبت امام (ع) مستلزم كناره‌گيري و دوري او نيست. بلكه او حاضر است. ولي تا فراهم آمدن همه زمينه‌هاي لازم براي قيام جهاني‌اش جان او بايد محفوظ بماند. از اين‌رو، مردم او را نمي‏شناسند و نمي‌‌دانند كه او مهدي آل محمد (ص) است. پس «غيبت»، معنايي جز ناشناخته بودن امام حاضر ندارد. البته شناخته شدنش براي شماري از افراد و در حد ضرورت و با فرض مصونيتش از هر آسيب امكان‏پذير است. 
برخي از روايات با عبارتي كامل و رسا، امام (ع) را به آفتابي عالم‌تاب تشبيه كرده اند كه به جهان روشنايي مي‌بخشد؛ چنان‌كه جابر بن عبدالله انصاري از پيامبر (ص) پرسيد: 
يَا رَسُولَ اللهِ فَهَلْ يَقَعُ لِشِيعَتِهِ الانْتِفَاعُ بِهِ فِي غَيْبَتِهِ؟ فَقَالَ۹: إِي وَالَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِهِ وَ يَنْتَفِعُونَ بِوَلايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ تَجَلَّلَهَا سَحَاب‏. 
اي رسول خدا‍! آيا در زمان غيبت مردم از وجودش بهره مي‌برند؟ پيامبر فرمود: بله، قسم به خداوندي كه مرا به پيامبري برگزيد، مردم از او فيض مي‌برند و از ولايتش بهره‌مند مي‌شوند، همان‌گونه كه از نور خورشيد بهره مي‌برند. هرچند در پشت ابر باشد. 
رسول اكرم (ص) در اين حديث وجود امام (ع) را به خورشيد و غيبت آن حضرت (مهدي موجود موعود(عج) ) را به بودنش در پس ابر تشبيه مي‌كند؛ يعني چگونگي بهره‌مندي مردم از آن حضرت، همچون بهره مندي آنان از آفتاب پنهان است: 
الف) چنان‌كه خورشيد در منظومه شمسي، محور حركت كُرات و سيارات به شمار مي‌رود، وجود مبارك حجت خدا (عج) محور نظام هستي است: 
ببقائه بقيت الدنيا و بيمنه رزق الوراء و بوجوده ثبتتِ الارض و السماء. 
بقا و هستي دنيا به بقا و هستي اوست و به بركت او جهانيان روزي مي‌خورند و به جهت وجود اوست كه زمين و آسمان برقرار است. 
ب) موجودات منظومه شمسي تنها از تابش مستقيم خورشيد بهره نمي‌گيرند تا اينكه با رفتنش پشت ابرها، از آن بي‌بهره شوند. بلكه نيروي جاذبه، يعني مايه ثبات و بقاي نظام كيهاني، وزش باد، ريزش باران، رويش گياهان و… از بركات وجود خورشيد و اشراق آن شمرده مي‌شود. همچنين بركات وجود امام عصر (عج) بسي فراتر از آن است كه غيبت ظاهري آن انسان كامل، موجودات را از فيض او بي بهره سازد. استواري آسمان و زمين، گردش چرخه عالم، روزي خوردن روزي‌خوران، هدايت يافتن مستعدان و…، بخشي از الطاف وجود مبارك آن حضرت به شمار مي‌آيد و پرده غيبت مانع افاضه آنها نيست. 
ج) هنگامي كه ابر چونان پردهاي ميان ديدگان آدميان و قرص خورشيد مي‌آيد، خورشيد را پنهان نمي‌سازد، بلكه بيننده را مي‌پوشاند و او را از دريافت نور و مشاهده پرتو خورشيد محروم مي‌كند؛ زيرا خورشيد بزرگتر از اين است كه به ابر پوشيده شود و بهره‌هايش بيش از اين است كه با پنهان ماندنش از ميان برود. 
وجود مبارك امام زمان (عج)، يعني مايه استمرار حيات عالم و آدم، بسي بزرگ‌تر از اين است كه چيزي او را از افاضه، محجوب دارد و رابطه ميان وي و عالم هستي را از ميان ببرد. موجودي كه خليفه خداست و عنان نظام هستي را به اذن خداوند در كف دارد و از نهان و آشكار آن آگاه است، دچار غيبت نمي‌شود. 
 
جمال يار ندارد نقاب و پرده ولي
غبار ره بنشان تا نظر تواني كرد
 
د) ابر، ديدگاني را مي‌پوشاند كه از زمين به خورشيد مينگرند، نه چشم‌هايي را كه از فراز ابرها بينندهٔ آن‌اند. وجود مبارك ولي عصر (عج) نيز از چشم دنيا‌طلباني پنهان است كه سر از عالم طبيعت بيرون نمي‌كنند و از پس ابر تعلقات دنيوي او را مي‌نگرند. اما آنان كه از شهوتها گذشته و غبار هواهاي نفساني را از خود نشانده و به آسمان معنا سر كشيده اند، هر لحظه در محضر آن امام شريف به سر مي‌برند. 
ه) نورافشاني و افاضه‌ي خورشيد، قطع‌ناشدني و بي‌مرز و تبعيض است؛ يعني هر قابلي به اندازه آمادگي‌اش و پيوندش با خورشيد، از فيض او بهره‌مند ميشود. از اين‌رو، موجودي كه همه پوشش‌ها را برمي‌دارد و خود را بدون واسطه به شمس عرضه مي‌كند، كامل‌تر از آن بهره خواهد برد. 
وجود مبارك مهدي موجود موعود (عج) نيز كه واسطه فيض الهي است، چونان خورشيدي به همه‌ي هستي فيض مي‌رساند و در اين كار ميان بندگان خدا تفاوتي نمي‌بيند. اما هركس به اندازه استعداد و قوت ارتباطش مستفيض مي‌شود. 
و) نتابيدن خورشيد حتي از پس ابر، به فراگيري تاريكي و سرماي سخت مي‌انجامد و حيات زمين و زميني را ناممكن مي‌سازد. اگر عنايت و افاضهٔ ولي خدا و انسان كامل عصر (عج) حتي از پس پرده غيبت نباشد، سختي‌ها و تنگناي معيشت و كينه‌توزي دشمنان، دوستان خاندان عصمت را فرا مي‌گيرد؛ چنان‌كه امام عصر (عج) در توقيع مبارك خود به «شيخ مفيد» فرمود: 
إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَلا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْلا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الأَعْدَاء. 
ما در مراعات حال شما سهل‌انگار نيستيم و هرگز شما را فراموش نمي‌كنيم. وگرنه، سختيها و تنگناهاي فراواني به شما مي‌رسيد و دشمنان، شما را نابود مي‌كردند. 
امام (ع) را چونان مغناطيسي مي‌توان دانست كه شاخص قبله نماي قلوب انسان‌ها و قطب نماي همه هستي به‌سوي آن وجود مبارك مي‌گردد تا گمشدگان صحراي جهالت به خورشيد وجودش راه يابند. 
بنابراين، وجود امام غايب، به هر روي لطفي به مكلفان است؛ زيرا اعتقاد به اين امام غايب و آگاه از گفتار و رفتار مردم و باور به اينكه غيبت او، به معناي دوري‌اش از مردم و بي‌خبري‌اش از آنان نيست، در گرايش انسان‏ها به فضيلت و معنويت و دوري‌شان از تباهي و معصيت تأثير مي‌گذارد. پس خود وجود او، لطفي به مكلفان و تصرفش در امور و رهبري ديني و سياسي او هنگام حضور، لطف ديگري است. محروم شدن از اين لطف، نه از امام يا خداوند متعال، بلكه از بدرفتاري مردم سرچشمه مي‌گيرد. محقق طوسي گفته است: «وجودُه لطفٌ و تصرُّفُه لطفٌ آخَر و عَدَمُهُ مِنَّا».
 
 
مراجعه شود: شكست اوهام، ص ۸۹


| شناسه مطلب: 83850







نظرات کاربران