آیا نمیتوان نام امام مهدی (عج) را بر زبان آورد؟
پاسخ: «مهدویّت» از پر رمز و رازترین معارف اعتقادی در آموزه‌های مذهبی شیعه به شمار می‌رود. اسرار زندگی امام مهدی (عج) از ولادت پنهان تا پنهان زیستی او، از چگونگی زندگی آن حضرت تا عمر دراز، از چگونگی غیبت ایشا
پاسخ:
«مهدويّت» از پر رمز و رازترين معارف اعتقادي در آموزههاي مذهبي شيعه به شمار ميرود. اسرار زندگي امام مهدي (عج) از ولادت پنهان تا پنهان زيستي او، از چگونگي زندگي آن حضرت تا عمر دراز، از چگونگي غيبت ايشان تا ظهور، قيام و حكومت جهانياش بر كره زمين و…، بر همه مردم، پوشيده مانده و برخي از آنها از اسرار الهي دانسته شدهاند.
يكي از اين رازها، نام بردن آن حضرت به نام ويژه او (م ح م د) است. دانشمندان و بزرگان شيعه همواره به اين موضوع پرداختهاند و روايات فراواني از معصومان در اين باره در دست است. امام صادق (ع) به يكي از يارانش به نام «صفوان بن مهران» چنين فرمود: «وَلا يَحِلُّ لَكُمْ تَسْمِيَتُه»؛ «بر شما روا نيست كه نام امام مهدي (عج) را بر زبان جاري كنيد».
امام باقر (ع) در پاسخ به پرسش «ابوخالد كابلي» درباره نام حضرت مهدي (عج) فرمود: … سَأَلْتَنِي وَاللهِ يا أَباخالِدٍ عَنْ سُؤالٍ مُجْهِدٍ وَ لَقَدْ سَأَلْتَنِي عَنْ أَمْرٍ مَا كُنْتُ مُحَدِّثاً بِهِ أَحَداً وَ لَوْ كُنْتُ مُحَدِّثاً بِهِ أَحَداً لَحَدَّثْتُكَ وَ لَقَدْ سَأَلْتَنِي عَنْ أَمْرٍ لَوْ أَنَّ بَنِي فَاطِمَةَ عَرَفُوهُ حَرَصُوا عَلَى أَنْ يَقْطَعُوهُ بَضْعَةً بَضْعَة.
به خدا سوگند اي اباخالد! پرسش سختي پرسيدي كه مرا به تكليف و زحمت مياندازد. همانا از امري سؤال كردي كه [هرگز آن را به هيچ كس نگفتهام و] اگر آن را به كسي گفته بودم، مسلماً، به تو ميگفتم. همانا تو از من چيزي را سؤال كردي كه اگر بني فاطمه او را بشناسند، حرص ورزند كه او را قطعه قطعه كنند.
بر پايه اين روايت اگر زيان و آسيبي به آن حضرت نرسد دانستن و نقل نامش مشكلي ندارد.
خود حضرت مهدي (عج) در توقيعي نوشته است: … فَإِنَّهُمْ إِنْ وَقَفُوا عَلَى الاسْمِ أَذَاعُوهُ وَ إِنْ وَقَفُوا عَلَى الْمَكَانِ دَلُّوا عَلَيْه.
آنان اگر اسم را بدانند، آن را رايج ساخته و اگر بر مكان آگاهي يابند، آن را نشان خواهند داد.
«شيخ حر عاملي» ذيل اين روايت نوشته است: «اين دلالت ميكند بر اينكه نهي اختصاص به ترس و ترتب مفسده دارد».
بنابراين، منع از ذكر نام آن حضرت بر پايه ترس و تقيه استوار است و با نبود آن، حرمت نام بردن نيز از ميان خواهد رفت.
مقصود امام صادق (ع) در اين حديث كه «كسي جز كافران نام او را نميبرد»، اين است كه هركس در آن اوضاع ويژه كه حكومت عباسي به دنبال او بود، نام ايشان را ببرد، به آن حضرت آسيب خواهد رساند.
البته در برخي روايات، به نام آن حضرت تصريح شده است:
الف) «شيخ صدوق» در «كمال الدين و تمام النعمة» از حضرت علي (ع) چنين نقل كرده است: پيامبر (ص) نام امامان را بعد از حضرت علي يكي پس از ديگري براي آن حضرت برشمرد تا اينكه فرمود: … مَهْدِيُّ أُمَّتِي مُحَمَّدٌ الَّذِي يَمْلأُ الأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً…. … مهدي امتم (عج) در ميان ايشان محمد است كه زمين را از عدل و داد آكنده سازد….
ب) حضرت علي (ع) از پيامبر نقل كرده كه او هنگام نام بردن از ائمه دوازدهگانه فرمود: «… فَإِذَا حَضَرَتْهُ (الحسن) الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّد…»؛ «پس هنگام رحلت حسن، آن [اسماء] را تسليم به فرزندش محمد ميكند…».
همچنين «طبرسي» در «الاحتجاج» از رسول اكرم (ص) چنين نقل ميكند: از جبرئيل شنيدم: «… ثُمَّ ابْنُهُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ مَهْدِيُّ أُمَّتِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ صَاحِبُ الزَّمَانِ…»؛ «… سپس فرزندش قائم به حق، مهدي امتم، محمد بن حسن صاحب الزمان…».
ج) «شيخ صدوق» در «كمال الدين و تمام النعمة» آورده است: حضرت علي (ع) بر فراز منبر درباره حضرت مهدي (عج) چنين فرمود: … لَهُ اسْمَانِ اسْمٌ يَخْفَى وَ اسْمٌ يُعْلَنُ فَأَمَّا الَّذِي يَخْفَى فَأَحْمَدُ وَ أَمَّا الَّذِي يُعْلَنُ فَمُحَمَّدٌ…. … براي او دو نام است: يكي نهان و ديگري آشكار؛ اما نهان احمد و نام آشكار محمد است…
د) در بخشي از حديث «لوح» حضرت زهرا (س) (كه هديهاي از پيامبر به حضرت زهرا (س) بود) آمده است: … وَ أُكْمِلُ ذَلِكَ بِابْنِهِ مُحَمَّدٍ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ عَلَيْهِ كَمَالُ مُوسَى وَ بَهَاءُ عِيسَى وَ صَبْرُ أَيُّوب…. … و اوصيا را به وجود فرزندش محمد، رحمت بر جهانيان، تكميل خواهم كرد؛ كسي كه كمال موسي و بهاي عيسي و صبر ايوب را داراست….
ه) امام باقر در تفسير آيه شريفه: {إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً} يك يك ائمه را نام برد تا اينكه فرمود: … وَ إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ وَ إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الْهَادِي الْمَهْدِيِّ اثْنَا عَشَرَ إِمَاما…. … و به فرزندش حسن و به فرزندش محمد، هدايت كننده هدايت شده، دوازده امام هستند….
و) امام صادق (ع) نيز هنگام شناساندن حضرت مهدي (عج) گاه به نام «محمد» تصريح فرموده است:
الخَلَفُ الصَّالِحُ مِنْ وُلْدي هُوَ المَهْدِيُّ، اِسْمُهُ مُحَمَّدٌ وَكُنْيتُهُ اَبُوالقاسِمِ يَخْرُجُ في آخِرِالزَّمانِ يُقالُ لاُمِّهِ صيقل.
خلف صالح از فرزندانم مهدي است. نامش محمد و كنيهاش ابوالقاسم، در آخرالزمان خروج ميكند و مادرش صيقل ناميده ميشود.
ز) امام صادق (ع) در پاسخ «زيد شحام» نام امامان معصوم (ع) را برشمرد و فرمود:
نَحْنُ اِثْنا عَشَرَ. هكذا حَوْلَ عَرْشِ ربِّنا جَلَّ وَ عَزَّ فِي مُبتدَءِ خَلْقنا اَوَّلِنا مُحَمَّد وَ اَوْسَطِنا مُحَمَّدٌ وَآخِرنا مُحَمَّدٌّ.
ما دوازده تن بدينگونه [اشاره با دست به صورت دايره] از آغاز آفرينش گرداگرد عرش پروردگارمان قرار داشتهايم، نام اولين فرد ما محمد و نفر ميانه محمد و آخرين فرد ما نيز محمد است.
ح) امام عسكري (ع) به نام آن حضرت بسيار تصريح كرده است. هنگامي كه مادر حضرت مهدي (ع) حامله شد، امام عسكري (ع) به او فرمود: «سَتَحْمِلينَ ذَكَراً وَاسْمُهُ مُحمدٌّ وَهُوَ القائِمُ مِنْ بَعْدي»؛ «تو حامل پسري هستي كه نامش محمد است و او قائم پس از من است».
همچنين آن حضرت فرمود: … اِبْني مُحمد، هُوَ الامام والحُجَّةُ بَعدي مَنْ ماتَ وَلَمْ يعْرِفْهُ مات مِيتةً جاهِليةً….
فرزندم محمد، اوست امام و حجت پس از من. هركس بميرد و او را نشناسد به مرگ جاهلي از دنيا رفته است….
پدر آن حضرت و ياران او پس از ولادت امام مهدي (عج) از آن حضرت با نام محمد ياد كردهاند:
الف) «ابراهيم كوفي» نقل كرده است كه امام عسكري (ع) گوسفندي سربريد و براي من فرستاد و فرمود: «هَذا مِنْ عَقيقَةِ اِبني مُحمد»؛ «اين بخشي از عقيقه فرزندم محمد است».
ب) «محمد بنيعقوب كليني» از «احمد بن محمد بن عبدالله»، نقل كرده است: «… وَ وُلِدَ لَهُ (ابيمحمد) وَلَدٌ سَمَّاهُ مُحمداً…»؛ «… براي او (امام عسكري (ع) ) فرزندي به دنيا آمد كه او را محمد ناميد. . ».
ج) «شيخ طوسي» در «الغيبه» در بخشي از حكايتي نقل كرده كه حضرت مهدي (عج) با نام «محمد بن الحسن» از خود ياد كرده است.
د) از «ابيغانم خادم» نقل شده است: «وُلِدَ لابي مُحَمدٍّ مَوْلُودٌ فَسَمّاهُ مُحَمَّداً و…»؛ «براي ابو محمد (امام عسكري (ع) ) فرزندي به دنيا آمد كه او را محمد نام نهاد…».
ه) «شيخ صدوق» به نقل از «عبدالله سوري»، در داستاني درباره ديدارش با حضرت مهدي (عج) در دوران غيبت صغري نوشته است: … پس ديدم جواناني را كه در بركه، آب بازي ميكردند. جواني بر سجادهاي نشسته بود و آستين لباس خود را مقابل دهان قرار داده بود. پس گفتم: «اين جوان كيست؟» گفتند: «محمد بن الحسن است» و شبيه پدرش بود…
و) در «كمالالدين و تمام النعمة» در بخش سرگذشت مادر حضرت مهدي (عج)، آمده است: «… وَعَلي قَبْرِها مَكْتُوبٌ عَلَيهِ هَذا قَبْرُ اُمِّ مُحَمَّدٍ»؛ «و بر آرامگاه او نوشته شده بود، اين قبر مادر محمد است».
مادر آن حضرت را با كنيه «ام محمد» نميخواندند و بنابراين، روايت پيشگفته بر جواز ياد كردن از آن حضرت با نام ويژه او دلالت ميكند.
افزون بر اين روايات برخي از دانشمندان شيعه از حضرت مهدي (عج) با نامهاي «محمد»، «محمد المهدي»، «محمد بن الحسن» و «محمد بن الحسن العسكري» ياد كردهاند. اين خود بر جايز بودن ذكر نام آن حضرت نزد آنان گواهي ميدهد:
الف) «شيخ مفيد» درباره امام دوازدهم مينويسد: … مُحَمدُ بنُ الحَسَنِ العَسْكَري وَ اَنَّهُ المَهْديُّ المُنْتَظَر خُرُوجُهُ في آخِرالزَّمانِ وَ اَنَّهُ غائِبٌ بَعدَ فَتْرَةٍ مِنْ وِلادَتِهِ…. … محمد فرزند حسن عسكري (ع) و اوست مهدي (عج)؛ همو كه خروجش در آخرالزمان انتظار كشيده ميشود و مدتي بعد از ولادتش غايب شد….
ب) «سيد مرتضي» در بيان اعتقادات شيعه درباره ائمه مينويسد:
وَ يذْهَبُ الاِمامِيةُ بِاَجْمَعِهِمْ إلَي اَنّها بِالنَّصِ الجَليِّ عَلَي الأئمةِ
الإثنىعَشَر اَوّلهُمْ عَليُّ بنُ ابيطالب وَ آخِرُهم مُحمدُ بنُ الْحسنِ الْمهديُّ المنتظرُ….
اعتقاد اماميه بنا بر نص آشكار اين است كه امامان دوازده نفرند؛ نخستين ايشان علي بن ابيطالب (ع) و آخرين آنان، محمد فرزند حسن، مهدي (عج) منتظر است….
ج) «شيخ طوسي» درباره ولادت امام مهدي (عج) از زبان اسماعيل بن علي نوبختي نوشته است: «… مُولدُ مُحمدِّ بن الحَسَنِ بنِ عَلي بن مُحمد بن علي بن موسي…».
د) «شيخ صدوق» آورده است: «… اَبُوالقاسِم مُحمّدُ بنُ الحَسَنِ هُوَ حُجَةُ اللهِ القائمُ…».
ه) «علامه حلي» در «تحريرالاحكام» و «شرح منهاج الكرامة»، و «الرسالة السعدية» از حضرت مهدي (عج) با نام «محمد بن الحسن العسكري» ياد كرده است.
و) «علي بن يوسف حلي» پس از نام بردن از امامان دوازدهگانه، از امام زمان چنين نام ميآورد: «… حتّي انتهي إلي ابيالقاسم محمد بن الحسن الحجة القائم…».
ز) «محقق كركي» مينويسد:
ثُمَ الخَلَفُ الحُجَّةُ القائِمُ المُنْتَظَرُ مُحمّدُ بنُ الحَسَنِ المَهديُّ المُستَتَر خَوفاً مِنَ الاَعْداءِ….
سپس خلف، حجّت، قائم، منتظر، محمد فرزند حسن، مهدي كه به جهت ترس از دشمنان پنهان است….
ح) «اربلي» نوشته است: … وَاَمَّا اسْمُهُ فمُحَمَّدٌ وَ كُنْيتُه اَبُوالقاسِمِ وَ لَقَبُهُ الحُجَّة وَالخَلَفُ الصالِحُ وَقيلَ المُنْتَظَر….
اما اسم او محمد و كنيهاش ابوالقاسم و لقبش حجت و خلف صالح و گفته شده منتظر است.
ط) «علامه مجلسي» به حرمت نام بردن از ايشان باور دارد، اما در جاهاي فراواني با نام ويژه از آن حضرت ياد ميكند: … المَهْديُّ الَّذي بَشَّرَ بِخُرُوجِهِ النَبيُّ المعظَّم۹ فِي روايات مُتَواتِرة
مِنَ الخاصَّة وَالعامَّة وَ هُوَ الامام مُحمد بن الحَسَنِ العَسكري المهدي المنتظر…. … آن مهدي كه نبي معظم (ص) در روايات متواتر منقول از سني و شيعه بشارت به خروجش داده همان امام محمد بن حسن عسكري، مهدي منتظر است….
ي) «شهيد اول» ميگويد:
الثاني عَشَر، الامام المَهْدي الحُجَّة صاحِبُ الزَّمانِ اَبُوالقاسِمِ مُحمّدُ بن الحَسَنِ العَسْكَري (ع) ….
دوازدهمين امام و حجت و صاحب الزمان امام مهدي ابوالقاسم محمد بن حسن عسكري (ع) است….
ك) «حسين عبدالصمد عاملي»، پدر «شيخ بهايي» با نام «محمد بن الحسن العسكري المهدي القائم» از آن حضرت ياد كرده است.
ل) «قاضي نعمان مغربي» نوشته است: «… وَ مِنَ المُتَوقَّعِ اَنَّ هَذِهِ الرِّوايةَ وَرَدَتْ فِي المَهديِّ مُحمّدِ بنِ الحسن العسكري…»؛ «به نظر ميرسد كه اين روايت درباره مهدي يعني محمد بن حسن عسكري وارد شده است».
م) «طريحي» مينويسد: «يكَنى بِهِ (القائم) عَن صاحِبِ الاَمْرِ مُحمد بن الحَسَن العسكري…».
و همچنين از آن حضرت در دعاهاي فراواني با نام محمد ياد شده است:
الف) بخش نخست دعاي فرج رايج چنين است: «اللهم كن لوليك الحجة بن الحسن»، اما در منابع اصلي، مانند «مصباح كفعمي»، چنين آمده است: «اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيكَ مُحمّدِ بن الحَسَن المَهدي في هَذهِ السَّاعَةِ…».
«سيد بن طاووس» نيز در «اقبال الاعمال» چنين نقل كرده است.
ب) در «البلد الامين» با عنوان دعاي «كنز العرش» آمده است: «وَ أَسْألكَ بِحَقِّ مُحَمّدِ بنِ الحَسَنِ القائِمِ بِاَمْرِكَ وَالحُجَّةِ على عِبادِك…».
ج) «علامه مجلسي» در دعاي پس از زيارت «آل يس» آورده است: «… اللّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحمّدِ بنِ الحَسَنِ، حجّتكَ فِي اَرْضِكَ وَ…».
وي اين روايت را از «احتجاج» طبرسي نقل ميكند، اما در آنجا «محمد بن الحسن» نيست. شايد نسخه «علامه مجلسي» چنين بوده و بعدها اين كلمات از احتجاج حذف شده باشد.
برخي از بزرگان معاصر، پس از نقل روايات يادشده نوشتهاند:
شكي نيست كه قول به منع نام بردن از روي تعبد، خالي از تحقيق است؛ اگرچه برخي از بزرگان بدان تصريح كردهاند… ظاهر اين است كه منع داير مدار وجودِ ملاك تقيه است. بنابراين نام بردن از آن حضرت به اين نام در زمان ما هيچگونه منعي ندارد. به علاوه [آن] دسته [از] روايات كه دلالت بر جواز ميكرد، از دستههاي ديگر به مراتب، هم از نظر عدد بيشتر و هم از نظر دلالت اقواست. [پس] حرمت تنها در هنگام تقيه بوده و تنها راه جمع بين روايات همين قول است، وگرنه بايد هر دو دسته روايت را قبول نكنيم و به اصطلاح از اعتبار ساقط بدانيم يا قائل به تخيير شويم اگر بگوييم روايات ظني هستند و حاصل اين هم، اين ميشود كه قائل به جواز شويم.
ايشان سرانجام قويترين قرينه را براي نظر خود (جواز نام بردن) روايات خوانده و احتياط را نيز در اينجا لازم ندانستهاند: «فتلخص عن جميع ما ذكر، جواز التسمية باسمه الشريف و هو محمد»؛ «خلاصه آنچه گذشت جواز نام بردن نام شريفش كه محمد است ميباشد».
بنابراين، بردن نام آن حضرت در زمان غيبت كبري در صورتي كه براي ايشان زيان در پي نداشته باشد جايز است.[1]