آیا برخورداری ائمه(ع) از علم غیب با مسموم‌شدن آنان منافات ندارد؟ آیا برخورداری ائمه(ع) از علم غیب با مسموم‌شدن آنان منافات ندارد؟ آیا برخورداری ائمه(ع) از علم غیب با مسموم‌شدن آنان منافات ندارد؟ بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
آیا برخورداری ائمه(ع) از علم غیب با مسموم‌شدن آنان منافات ندارد؟ آیا برخورداری ائمه(ع) از علم غیب با مسموم‌شدن آنان منافات ندارد؟ آیا برخورداری ائمه(ع) از علم غیب با مسموم‌شدن آنان منافات ندارد؟ آیا برخورداری ائمه(ع) از علم غیب با مسموم‌شدن آنان منافات ندارد؟ آیا برخورداری ائمه(ع) از علم غیب با مسموم‌شدن آنان منافات ندارد؟

آیا برخورداری ائمه(ع) از علم غیب با مسموم‌شدن آنان منافات ندارد؟

    پاسخ: درباره علم امامان: باید چند نکته را در نظر گرفت: الف) پیامبر(ص) و ائمه اطهار: در مسائل عادی، فردی و اجتماعی، از علم عادی استفاده می‌کردند. علت این رفتار نیز الگوبودن آنان برای بشر است و اگر در زندگی و کارها

 
 
پاسخ:
درباره علم امامان: بايد چند نكته را در نظر گرفت:
الف) پيامبر(ص) و ائمه اطهار: در مسائل عادي، فردي و اجتماعي، از علم عادي استفاده مي‌كردند. علت اين رفتار نيز الگوبودن آنان براي بشر است و اگر در زندگي و كارهاي اجتماعي، راهي جز اين مي­پيمودند، اسوه‌بودن خود را از دست مي­دادند و جهانيان به بهانه اينكه آنان با «علم لدني» عمل مي‏كرده‏اند، از حركت‏هاي سازنده، انقلابي و اصلاحي باز مي‌ايستادند. از اين­رو، پيامبر اكرم به رغم اينكه با علم غيب همه منافقان را مي­شناخت و حتي نام­هاي آنان را به حذيفة بن­ يماني فرموده بود[1]، به او اجازه نداد كه آنان را بشناساند.
ب) برخي از افراد بر اين باورند كه علم غيب براي پيامبر(ص) و امامان «شأني» است؛ يعني آنان همواره هر چيز را «بالفعل» نمي­دانند، بلكه اگر بخواهند به چيزي از راه غيب آگاه شوند، آن را خواهند دانست يا اگر خدا بخواهد، آنان را از حوادث و وقايع آگاه خواهد كرد. در برخي از روايات، مفهوم «قبض» و «بسط» در اين­باره به كار رفته است:
يُبسَطُ لَنا الْعِلمُ فَنعلمُ وَ يُقبضُ عَنّا فَلا نَعلمُ.[2]
آن­گاه كه دانش بر ما گسترده مي‌شود، مي‌دانيم و هنگامي كه از ما باز داشته مي‌شود، نمي‌دانيم.
يكي پرسيد از آن گم­گشته فرزند
 
 
كه اي روشن­روان پير خردمند
 
ز مصرش بوي پيراهن شنيدي
 
 
چرا در چاه كنعانش نديدي
 
بگفت احوال ما برق جهان است
 
 
دمي پيدا دمي ديگر نهان است
 
گهي بر طارم اعلي نشينيم
 
 
گهي بر پشت پاي خود نبينيم[3]
 
 
ج) علم غيب گاهي به حوادث محتوم و تغيير­ناپذير تعلق مي‏گيرد. بنابراين، برخي از چيزهايي كه پيامبر(ص) و امامان به آنها علم غيب دارند، همان چيزهايي‌اند كه بي­گمان تحقق خواهند يافت. مانند كسي كه از عمارت بسيار بلندي پرتاب شده است و در ميانه راه مي‏داند كه بي­گمان به سرعت بر زمين خواهد افتاد. اين­گونه از علم غيب در حوادث تغييري پديد نمي‌آورد و نمي‌توان سرنوشت چيزي را با آن تغيير داد.
ولي علم، گاه تعليقي و شرطي است. مانند اينكه انسان مي­داند كه اگر از منزل بيرون رود، با خودرويي برخورد خواهد كرد. اين قضيه‏ شرطي است و شايد فرد با بيرون نرفتن از خانه، خود را حفظ كند، اما چنانچه بداند در روز معيني فلان حادثه روي خواهد داد و چيزي اختياري در دگرگوني آن تأثير نمي­گذارد، از تحقق آن نمي­تواند جلوگيري كند. علم ائمه را به چگونگي مرگشان چنين مي‌توان تفسير كرد؛ يعني آنان تا آن هنگام كه مي­دانستند قضا و حكمت خداوند به شهادتشان تعلق نگرفته است، از هر وسيله­اي براي نجات خود از مرگ استفاده مي­كردند.
براي نمونه، نقل شده است كه امام هادي(ع) براي شفايافتن خود از بيماري، كسي را براي دعا به كربلا فرستاد يا امام كاظم(ع) خرماي زهرآلود هارون الرشيد را نخورد و فرمود: «هنوز وقتش فرا نرسيده است» يا امام باقر(ع) مي­فرمود: «ما براي دفع شر سلطان، فلان دعا را مي­خوانيم».[4]
اين روايت­ها بر اين نكته دلالت مي­كنند كه آن ذوات مقدسه براي حفظ جان شريفشان از هيچ كوششي فروگذار نمي­كردند، اما چنانچه قضاي حتمي الهي به مرگ آنان تعلق مي­گرفت، راهي جز تسليم در برابر آن نبود.
امام باقر(ع) در اين‌باره مي­فرمايد:
اين مصيبت­ها كه براي ائمه گذشته پيش آمد، قضاي حتمي خداوند و با انتخاب امامان بود و همگي به آن علم داشتند... و همه اينها به خاطر درجات و كراماتي است كه خداوند اراده كرده به آنها عطا كند.[5]
جلوگيري‌كردن از بهترين مرگ كه با خواست حتمي خداوند سازگار است، معنايي جز ناخشنودي از خواست او ندارد كه تصور وجود چنين چيزي در آنان پنداري بيش نيست؛ زيرا چنين مرگي يعني شهادت در راه خدا، بزرگ­ترين آرزوي آنان بوده و هر لحظه براي رسيدن به اين آرزو دعا و روزشماري مي‌كردند. براي نمونه، امام حسين(ع) از شهادت خود و يارانش آگاه بود، اما از آن استقبال كرد؛ زيرا شهادت آن حضرت آثار و بركات مثبت و تأثير­گذاري براي جهان اسلام در پي داشت و موجب احياي دين مي‌شد.
بنابراين، هنگامي كه ائمة اطهار: از قضاي حتمي خداوند آگاه مي‌شدند به دليل برخورداري از مقام تسليم و رضا، به آن راضي بودند و به استقبال مرگ مي‌رفتند، در غير اين صورت، از جان شريفشان بسيار محافظت مي­كردند.
 
 
 
رجوع شود: شكست اوهام، ص 50.


[1]. «و كان النبي قد اسر إلي حذيفة اسماء المنافقين». سير اعلام النبلاء، شمس­الدين ذهبي، ج 2، ص364؛  عمدة القاري، عيني، ج 22، ص 263؛ جامع البيان، طبري، ج11، ص 16؛ تفسير ثعلبي، ثعلبي، ج 5، ص 79؛ المحرر الوجيز في تفسير كتاب العزيز، ابن عطيه أندلسي، ص 76؛ تفسير كبير، فخرالدين رازي، ج16، ص 174؛ تفسير ابن كثير، ج2، ص 399.
[2]. خصال، شيخ صدوق، ص 538.
[3]. گلستان سعدي، ص 84.
[4]. مقتل الحسين، مقرم، ص 57.
[5]. مقتل الحسين، ص 61.
 


| شناسه مطلب: 83865







نظرات کاربران