شهادت حضرت فاطمه (س) دروغ است؟ شهادت حضرت فاطمه (س) دروغ است؟ شهادت حضرت فاطمه (س) دروغ است؟ بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
شهادت حضرت فاطمه (س) دروغ است؟ شهادت حضرت فاطمه (س) دروغ است؟ شهادت حضرت فاطمه (س) دروغ است؟ شهادت حضرت فاطمه (س) دروغ است؟ شهادت حضرت فاطمه (س) دروغ است؟

شهادت حضرت فاطمه (س) دروغ است؟

  استناد شهادت حضرت فاطمه (س) به خلیفه دوم، از دروغ‏هاى شیعه و تحریف تاریخ است. حضرت زهرا (س) به مرگ طبیعى از دنیا رفته است.   پاسخ‏:::: شهادت حضرت زهرا (س) نزد شیعه مسلّم و متواتر است‏[1] و در اصول کافى نیز آ

 
استناد شهادت حضرت فاطمه (س) به خليفه دوم، از دروغ‏هاى شيعه و تحريف تاريخ است. حضرت زهرا (س) به مرگ طبيعى از دنيا رفته است.
 
پاسخ‏::::
شهادت حضرت زهرا (س) نزد شيعه مسلّم و متواتر است‏[1] و در اصول كافى نيز آمده است:
«إِنَّ فَاطِمَةَ (س) صِدِّيقَةٌ شَهِيدَة»[2]؛
«همانا فاطمه (س) بسيار راستگو و شهيده بود.»
اما در منابع اهل سنت، سعى شده است كه از خليفه جانب‏دارى شود. از اين‏رو بخش‏هاى زيادى از رويدادهاى تاريخى در منابع آنها حذف شده است، در حالى كه ماجراى حمله به خانه حضرت زهرا (س)، مطلبى نيست كه قابل انكار باشد. دينورى دراين‏باره مى‏گويد:
«... ابوبكر، قنفذ غلام خود را دنبال على (ع) فرستاد. قنفذ گفت: خليفه رسول الله را اجابت كن. اميرمؤمنان (ع) گفت:
چه با سرعت بر پيامبر (ص) دروغ بستيد (كه خود را به عنوان خليفه او معرفى كنيد). قنفذ، پيام حضرت را به ابوبكر رساند. ابوبكر گريه طولانى كرد. عمر براى بار دوم گفت: به اين شخصى كه از بيعت با تو تخلف كرد مهلت نده (و با سرعت از او بيعت بگير ويا ...). ابوبكر به قنفذ گفت: برگرد و بگو: خليفه رسول الله تو را مى‏خواند تا بيعت كنى. قنفذ پيام را رساند. على (ع) صدايش را بلند كرد و گفت: سبحان الله! چيزى را ادعا مى‏كند كه برايش اشتباه شده است (به اشتباه خلافت پيامبر (ص) را ادعا مى‏كند).
قنفذ برگشت و پيام حضرت را رساند. پس ابوبكر، گريه طولانى كرد. آن‏گاه عمر برخاست و همراه او، جماعتى حركت كردند تا به در خانه فاطمه (س) رسيدند و در زدند. هنگامى‏كه حضرت زهرا (س) صداى جماعت را شنيد، با صداى بلند فرياد زد: اى پدر يا رسول الله! ببين بعد از تو، از پسر خطاب و پسر ابى‏قحافه چه‏ها رسيد. هنگامى‏كه جميعت، فرياد حضرت زهرا (س) و گريه او را شنيدند، بازگشتند، ولى عُمر باقى ماند و گروه ديگرى هم با او ماندند (اينجا ابن قتيبه مطلب را سربسته و مختصر بيان كرده است، ولى در متون شيعه، بقيه قضايا آمده است) و على (ع) را بيرون كشيدند و او را پيش ابوبكر بردند و گفتند: بيعت كن، گفت: اگر نكنم چى؟ گفتند: به خدا قسم‏
گردنت را مى‏زنيم. گفت: در اين صورت، بنده خدا و برادر رسولش را كشته‏ايد. عمر گفت: بنده خدا بله، ولى برادر رسولش را خير .... پس على (ع) خود را به قبر پيامبر (ص) رساند، درحالى كه فرياد مى‏زد و گريه مى‏كرد و ندا مى‏داد:
«يَابْنَ امِّ إنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونى وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِى ...»[3]
در مصنف ابن ابى‏شيبه نيز چنين آمده است:
آن‏گاه كه بعد از رسول خدا (ص) براى ابوبكر بيعت مى‏گرفتند، على (ع) و زبير براى مشورت در اين امر نزد فاطمه (س) دختر پيامبر (ص) رفت‏وآمد كردند؛ عمر باخبر گرديد و به نزد فاطمه (س) آمد و گفت: «اى دختر رسول خدا به خدا نزد ما كسى از پدرت محبوب‏تر نيست و پس از او محبوب‏ترين تويى و به خدا قسم اين امر مانعم نمى‏شود كه اگر آنان نزد تو جمع شوند، دستور دهم كه خانه را با آنها به آتش كشند.»
پس از رفتن عمر، آنان به خانه فاطمه (س) آمدند. فاطمه گفت: «آيا مى‏دانيد كه عمر نزد من آمد و به خدا سوگند ياد نمود كه اگر شما به منزلم بازگرديد، خانه را با شما به آتش كشد. به خدا سوگند كه او به سوگندش عمل خواهد كرد.»[4]
 
بلاذرى مى‏گويد:
ابوبكر به دنبال على (ع) فرستاد تا با وى بيعت كند، اما وى نپذيرفت. پس عمر با مشعلى آمد و فاطمه با او روبه‏رو شد و گفت: «آيا من نظاره‏گر باشم و حال آنكه تو درِ خانه‏ام را به آتش مى‏كشى؟» عمر گفت: «آرى!»[5]
بنابراين، تا اين مقدار از ماجرا در كتاب‏هاى اهل سنت آمده است، اما جريان‏هاى به آتش كشيده شدن، حمله‏ور شدن به فاطمه زهرا (س) و سقط شدن محسن، در كتاب‏هاى آنها نيامده است.
با توجه به حديثى كه حموينى جوينى، از پيش‏گويى رسول خدا (ص) نقل كرده است مى‏توانيم به حقيقت مطلب پى‏ببريم. رسول خدا (ص) فرمود:
چون به دخترم فاطمه مى‏نگرم، به ياد مى‏آورم آنچه را كه بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنكه در خانه‏اش ذلّت وارد گرديده، از وى هتك حرمت شده، حقش غصب و ارثش منع شده، پهلويش شكسته و جنينش سقط گرديده است و او فرياد برمى‏آورد يا محمداه.
پس او اولين كسى از اهل بيتم مى‏باشد كه به من ملحق‏ مى‏گردد. پس بر من وارد مى‏شود، درحالى‏كه محزون، مكروب، مغموم و مقتول است.[6]
بر اين اساس و با توجه به آنچه ابن‏قتيبه نقل كرده است، روشن مى‏گردد كه شهادت فاطمه (س) ساخته شيعه نبوده، بلكه واقعيتى بوده كه پشيمانى خليفه اول را به دنبال داشته است؛ زيرا يكى از تأسف‏هاى ابوبكر هنگام مرگ، همين بود:
... فَوَدَدْتُ أنِّي لَمْ أَكُنْ أَكْشِفُ بَيْتَ فاطِمَة عَن شَي‏ء وَإنْ كانُوا قَدْ غَلَقُوهُ عَلَي الْحَرْب ...[7]
دوست مى‏داشتم كه من در خانه فاطمه را نمى‏گشودم، هر چند با بسته بودنش كار به جنگ مى‏كشيد ...
 
 
 
مراجعه شود: پندارها و پاسخها (پاسخ به آنچه وهابيون در بقيع ميگويند) ؛ ؛ ص13
 
 
 

[1] ( 1). محمدباقر مجلسى، مرآت العقول، ج 5، ص 218
[2] ( 2). محمد بن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 1، ص 458.
[3] ( 1). الامامة و السياسة، ج 1، ص 20
[4] ( 2). عبدالرزاق بن همام صنعانى، المصنف، بيروت، دارالفكر، اول، 1409، ج 8، ص 572.
[5] ( 1). احمد بن يحيى بلاذرى، انساب الاشراف، ج 1، ص 586.
[6] ( 1). ابراهيم بن محمد بن مؤيد جوينى، فرائدالسمطين، بيروت، تحقيق محمدباقر محمودى، ج 2، ص 34
[7] ( 2). تاريخ طبرى، ج 2، ص 619؛ ر. ك: معجم الكبير، ج 1 ص 62؛ مجمع الزوايد، ج 5، ص 202.
[8] رضا محمدى، پندارها و پاسخها (پاسخ به آنچه وهابيون در بقيع ميگويند)، 1جلد، نشر مشعر - تهران، چاپ: 1، زمستان 1388.
 


| شناسه مطلب: 83879







نظرات کاربران