در حدیث ثقلین «عترتی» صحیح است یا «سنتی»؟ در حدیث ثقلین «عترتی» صحیح است یا «سنتی»؟ در حدیث ثقلین «عترتی» صحیح است یا «سنتی»؟ بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
در حدیث ثقلین «عترتی» صحیح است یا «سنتی»؟ در حدیث ثقلین «عترتی» صحیح است یا «سنتی»؟ در حدیث ثقلین «عترتی» صحیح است یا «سنتی»؟ در حدیث ثقلین «عترتی» صحیح است یا «سنتی»؟ در حدیث ثقلین «عترتی» صحیح است یا «سنتی»؟

در حدیث ثقلین «عترتی» صحیح است یا «سنتی»؟

  می‌گویند: در حدیث ثقلین کلمه «عترتی» وجود ندارد، بلکه علمای شیعه آن را اضافه کرده‌اند. حدیث چنین است: «إنّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وسنّتی».   پاسخ: آنچه گفته شده درست برخلاف روایات

 
ميگويند: در حديث ثقلين كلمه «عترتي» وجود ندارد، بلكه علماي شيعه آن را اضافه كردهاند. حديث چنين است: «إنّي تارك فيكم الثقلين كتاب الله وسنّتي».
 
پاسخ:
آنچه گفته شده درست برخلاف روايات صحيح است؛ زيرا جمله «كتاب الله وعترتي» با اسناد صحيح در كتب اهل سنت نقل شده است درحالي‌كه جمله «كتاب الله وسنّتي» با سند صحيح نقل نشده است. اينك بيان اين مطلب:
1. مسلم در صحيح خود (دومين كتاب اهل سنت از نظر اعتبار)، از زيد بن ارقم چنين مي‌كند:
روزي رسول خدا (ص) در كنار آبي به نام «خُمّ» كه ميان مكه و مدينه قرار دارد ايستاد و پس از ستايش خدا و نصيحت مردم چنين فرمود: «اي مردم! من بشرم. نزديك است مأمور خدايم به سراغ من بيايد و نداي او را لبيك بگويم و من در ميان شما دو چيز گرانبها مي‌گذارم؛ نخستين آنها كتاب خداست كه در آن هدايت و نور است. كتاب خدا را بگيريد و به آن چنگ بزنيد».
سپس فرمود:
أُذَكِّرُكُمُ اللهَ في أهلِ بَيْتي! أُذَكِّرُكُمُ اللهَ في أهْل بَيْتي! أُذَكِّرُكُمْ اللهَ في أهْل بَيْتي.
خدا را به ياد داشته باشيد درباره اهل بيت من. (اين جمله را سه بار تكرار فرمود).
2. دارمي در سنن خود همين حديث را به همين لفظ با سند صحيح نقل كرده است كه از تكرار آن خودداري مي‌كنيم.
3. ترمذي در سنن خود چنين آورده است:
رسول خدا(ص) فرمود: مردم! در ميان شما دو چيز مي‌گذارم. مادامي كه به آن دو چنگ بزنيد گمراه نمي‌شويد. يكي از ديگري بزرگ‌تر است. اين دو عبارتند از كتاب خدا ـ ريسماني كه از آسمان به زمين كشيده شده ـ و خاندان و اهل بيت من و اين دو از هم جدا نمي‌شوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند. بنگريد چگونه پس از من با آن دو رفتار مي‌كنيد.
ما به همين سه سند از معتبرترين كتاب‌هاي اهل سنت بسنده مي‌كنيم؛ زيرا نقل ديگر روايات از «سنن» و «صحاحِ» آنان به طول مي‌انجامد و اگر روايات شيعه را بر آنچه اهل سنت نقل كرده‌اند بيفزاييم اين متن به صورت فوق تواتر درميآيد. اكنون ببينيم سند تعبير دوم چگونه است؟
«سنّتي» در احاديث اهل سنّت
رواياتي كه به جاي «أهلَ بيتي» لفظ «سُنّتي» را آوردهاند ـ همگي ـ از نظر سند، ضعيف و بي‌اعتبارند:
1. حاكم در «مستدرك» با سند زير چنين نقل مي‌كند:
ابن ابياويس از پدرش اويس از ثور بن زيد ديلي از عكرمه از ابن عباس نقل مي‌كند كه پيامبر(ص) فرمود: «من در ميان شما دو چيز مي‌گذارم. اگر به آن چنگ بزنيد گمراه نمي‌شويد: كتاب خدا و سنّت پيامبر(ص)».
بررسي سند:
در سند «ابن ابياويس» و پدر او آمده و هر دو ضعيفاند. به سخن مؤلف «تهذيب الكمال» كه از رجاليّون نامي اهل سنت است گوش دهيم كه از يحيي بن معين نقل ميكند:
ابو اويس و فرزندش ضعيفاند و آنان حديث را سرقت ميكردند و راست و دروغ را به هم مي‌آميختند و دروغ مي‌گفتند. اعتباري به گفتار آنان نيست.
آنگاه از نسائي نقل مي‌كند: «آن دو ضعيفاند. قابل اعتماد نيستند».
ابن حجر در مقدمه «فتح الباري» مي‌‌نويسد: «با حديث ابن
ابياويس (پسر) نمي‌توان احتجاج نمود». و امّا پدر ـ يعني ابواويس ـ ؛ ابوحاتم رازي درباره او مي‌گويد: «با حديث او نمي‌توان احتجاج نمود».
شگفت اينجاست كه حاكم در مستدرك خود اين حديث را نقل كرده؛ ولي به تصحيح آن نپرداخته؛ درحالي‌كه او در غالب موارد به تصحيح سند مي‌پردازد؛ زيرا كتاب خودش را متمم «صحيح بخاري» و «صحيح مسلم» مي‌داند.
2. حاكم در مستدرك متن «كتاب الله وسنّتي» را با سند ديگري نيز نقل كرده است و مي‌گويد: «صالح بن موسي الطلحي از عبدالعزيز بن رفيع از ابيصالح از ابيهريره بهطور مرفوع نقل كرده است كه پيامبر(ص) فرمود: «كتاب الله وسنّتي».
ولي اين سند نيز به سان سند نخست كاملاً ضعيف و مردود
است:
بررسي سند:
اول: صالح بن موسي الطلحي مورد طعن است. ابوحاتم رازي مي‌گويد: او «ضعيف الحديث» و «منكر الحديث» است و منكرات را به انسان‌هاي عادل و وارسته نسبت مي‌دهد. حديث او ارزش نوشتن ندارد. احاديث او را بايد كنار نهاد و نمي‌توان تأييد كرد.
دوم: ابن حبّان مي‌گويد: صالح بن موسي الطلحي احاديثي از انسان‌هاي وارسته نقل مي‌كند كه شبيه روايات آنها نيست. او اين كار را انجام مي‌دهد تا مردم روايات او را بپذيرند و لذا نمي‌توان با آنها احتجاج كرد. حديث او قابل نقل نيست.
عجيب اينجاست كه ذهبي همين حديث را با لفظ «سنّتي» در شرح حال صالح بن موسي آورده و مي‌گويد اين حديث يكي از احاديث غير قابل تأييد اوست.
3.  مالك در «موطّأ» بدون سند اين حديث را نقل كرده است.
4. ابن عبدالبر در «تمهيد» براي اين حديث سند چهارمي دارد و آن را با سندي از كثير بن عبدالله بن عمرو بن عوف از پدرش از جدّش از رسول خدا (ص) نقل مي‌كند.
بررسي سند:
ما درباره ديگر راويان سند اين حديث گفت‌وگو نمي‌كنيم. تنها همين كثير بن عبدالله براي ضعف اين حديث كافي است. امام شافعي مي‌گويد: «او يكي از دروغگوهاي بزرگ است». ابوداود مي‌گويد: «او يكي از دروغگويان مشهور است».
ابن حبّان مي‌گويد: «وي از پدرش و از جدش نسخه حديثي دارد كه قابل اعتماد نيست و جز براي تعجب نمي‌توان آن را نقل كرد».
اين داوري كوتاه و فشرده درباره اين حديث است و شايسته است مسلمانان پيوسته به حديث صحيح عمل كنند نه حديثي كه راويان آن ناقلان منكرات و كذّابان دوران بودهاند.
 
 
 
مراجعه شود: جدال احسن، ص 162.
 
 


| شناسه مطلب: 83945







نظرات کاربران