مرجع احکام فقهی شیعیان پیش از امام باقر
شیعیان پیش از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) ، احکام خودشان را از چه کسی می‌پرسیدند؟ پاسخ: شیعیان پیش از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) برای برآوردن نیازهای علمی خود نزد ائمه می‌رفتند و تکلیفشان را از آن بزرگوا
شيعيان پيش از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) ، احكام خودشان را از چه كسي ميپرسيدند؟
پاسخ:
شيعيان پيش از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) براي برآوردن نيازهاي علمي خود نزد ائمه ميرفتند و تكليفشان را از آن بزرگواران ميپرسيدند. البته ائمه و شيعيان در اوضاع سخت و دشواري ميزيستند و فرصتي براي بيان جزئيات احكام و برپايي حوزه درسي و شاگردپروري نبود. اما زمينههاي فرهنگي ـ اجتماعي در دوره امام باقر (ع) و به ويژه در دوره امام صادق (ع) فراهم آمد كه در دوران هيچ يك از امامان وجود نداشت؛ يعني روزگار آن دو از نظر سياسي دوره ضعف و تزلزل حكومت بنياميه و فزوني قدرت بنيعباس بود و اين دو گروه چندي به كشمكش و مبارزه با يكديگر سرگرم بودند. تبليغات و مبارزات سياسي عباسيان از زمان هشام بن عبدالملك آغاز شد و در سال 129ه .ق به مبارزه مسلحانه و عمليات نظامي بدل گرديد و سرانجام در سال 132ه .ق به پيروزي رسيد. بني اميه در اين دوره به مشكلات سياسي فراواني دچار شدند و ازاينرو توانايي براي فشار آوردن بر امام و شيعيان و پديد آوردن وضعي پراختناق مانند دوره امام سجاد (ع) را نداشتند.
عباسيان نيز پيش از دستيابي به قدرت در پوشش شعار پيروي از خاندان پيامبر (ص) و گرفتن انتقام خون آنان به ميدان آمدند و ازاينرو بر امامان فشاري نميآوردند و زمينه آرامش و آزادي نسبي امام باقر (ع) و امام صادق (ع) و شيعيان فراهم شده بود و فرصت بسيار خوبي براي كوششهاي علمي و فرهنگي آنان به شمار ميرفت.
دوره امام صادق (ع) از نظر فكري و فرهنگي نيز عصر جنبش بود؛ يعني شور و شوق علمي بيمانندي در آن زمان در جامعه اسلامي پديد آمد و بازار علوم اسلامي گوناگون مانند قرائت قرآن، تفسير، حديث، فقه، كلام و علوم بشري، مانند طب، فلسفه، نجوم و رياضيات رونق گرفت و هركس متاع فكري داشت آن را در اين بازار عرضه ميكرد. بنابراين امام ميبايست اين تشنگي علمي عجيب را رفع ميكرد. ازاينرو بيشتر روايات در منابع شيعه از اين دو بزرگوار به ويژه امام صادق (ع) رسيده است كه هزاران فرع فقهي را از آنها ميتوان بيرون كشيد.
نشانههاي فراواني براي عظمت علمي امام صادق (ع) وجود دارد و بزرگي او را فقيهان و دانشمندان بزرگ تشيع و اهل سنت ميپذيرند و در برابر عظمت علمي آن حضرت سر تعظيم فرود ميآورند و برتري علمياش را ميستايند.
«ابوحنيفه» پيشواي شهير فرقه «حنفي» ميگفت: «من دانشمندتر از جعفر بن محمد نديدهام» و ميافزود:
منصور دوانيقي جعفر بنمحمد را احضار كرده بود مرا خواست و گفت: «مردم شيفته جعفر بنمحمد شدهاند. براي محكوم ساختن او مسائل مشكل فراهم كن». من چهل مسئله مشكل آماده كردم. روزي منصور در «حيره» بود و مرا فراخواند. به مجلس وي رفتم و ديدم جعفر بنمحمد در سمت راست او نشسته است. هنگامي كه چشمم به او افتاد عظمت او به اندازهاي در من تأثير گذارد كه از ديدن منصور چنين تأثير نپذيرفتم. سلام كردم و با اشاره منصور نشستم. منصور رو به وي كرد و گفت: «اين ابوحنيفه است». او پاسخ داد: «بلي ميشناسمش». سپس منصور رو به من كرد و گفت: «اي ابوحنيفه! مسائل خود را با ابوعبدالله (جعفر بن محمد) در ميان بگذار». مسائل را مطرح كردم. هر مسئلهاي ميپرسيدم او پاسخ ميداد: «عقيده شما در اين باره چنين و عقيده اهل مدينه چنان و عقيده ما چنين است». او در برخي از مسائل با نظر ما موافق و در برخي ديگر از آنها با اهل مدينه موافق و گاهي با هر دو گروه مخالف بود. چهل مسئله را مطرح كردم و او همه را پاسخ گفت.
«ابوحنيفه» به اينجا كه رسيد با اشاره به امام صادق (ع) گفت: «دانشمندترين مردم آگاهترين آنان به اختلاف مردم در فتاوا و مسائل فقهي است».
«مالك» پيشواي فرقه مالكي ميگفت:
مدتي نزد جعفر بن محمد رفت وآمد ميكردم و او را همواره در يكي از اين سه حال ميديدم: نماز خواندن، روزهداري و قرآن خواندن. هرگز نديدم كه او بدون وضو حديث نقل كند. برتر از جعفر بن محمد در علم و عبادت و پرهيزگاري هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده و به قلب هيچ بشري خطور نكرده است.
«شيخ مفيد» مينويسد:
به اندازهاي علوم از آن حضرت نقل شده كه زبانزد مردم گشته و آوازه آن همه جا پخش شده و از هيچ يك از افراد خاندان او به اندازه او علم و دانش نقل نشده است.
«ابن حجر هيتمي» مينويسد:
به اندازهاي علوم از او نقل شده كه زبانزد مردم گشته و آوازه آن همه جا پخش شده است و بزرگترين پيشوايان فقه و حديث مانند: يحيي بن سعيد، ابن جريح، مالك، سفيان ثوري، سفيان بن عيينه، ابوحنيفه، شعبه و ايوب سجستاني از او روايت كردهاند.
«ابوبحر جاحظ» از دانشمندان شهير قرن سوم هجري قمري ميگويد:
جعفر بن محمد كسي است كه علم و دانش او جهان را پر كرده است و گفته ميشود كه ابوحنيفه و سفيان ثوري از شاگردان اويند و شاگردي اين دو براي اثبات عظمت علمي او بس است.
«سيد اميرعلي» با اشاره به فرقههاي مذهبي و مكتبهاي فلسفي در دوران خلافت بنياميه مينويسد:
فتاوا و آراي ديني تنها نزد سادات و شخصيتهاي فاطمي رنگ فلسفي به خود گرفته و گسترش علم در آن زمان روح بحث و جستوجو را برانگيخته و بحثها و گفتوگوهاي فلسفي در همه اجتماعات رواج يافته بود. رهبري اين حركت فكري را حوزه علمي شكوفا شده در مدينه به عهده داشت. اين حوزه را نبيره علي بن ابيطالب (ع) به نام امام جعفر ملقب به «صادق» (ع) تأسيس كرده بود.
او پژوهشگري فعال و متفكري بزرگ شمرده ميشد و با علوم آن عصر به خوبي آشنايي داشت و نخستين كسي بود كه مدارس فلسفي اصلي را در اسلام تأسيس كرد. در مجالس درس او تنها كساني شركت نميكردند كه بعدها مذاهب فقهي را تأسيس كردند. فلاسفه و طلاب فلسفه از مناطق دوردست در آن مجلس حاضر ميشدند. حسن بصري مؤسس مكتب فلسفي بصره و واصل بن عطا مؤسس معتزله از شاگردان او بودند كه از زلال چشمه دانش او سيراب ميشدند.
«ابن خلكان» مورخ شهير در اينباره مينويسد:
او از امامان دوازدهگانه اماميه و از بزرگان خاندان پيامبر است كه به علت راستي و درستي گفتار وي را صادق ميخواندند. فضل و بزرگواري او معروفتر از آن است كه نياز به توضيح داشته باشد. ابوموسي جابر بن حيان شاگرد او بود. جابر كتابي هزار صفحهاي تأليف كرد كه تعليمات جعفر صادق (ع) را برداشت و حاوي پانصد رساله بود.
مراجعه شود: شكست اوهام، ص 162.