چرا صحابه به تصمیم سقیفه درباره خلافت اعتراض نکردند؟ چرا صحابه به تصمیم سقیفه درباره خلافت اعتراض نکردند؟ چرا صحابه به تصمیم سقیفه درباره خلافت اعتراض نکردند؟ بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
چرا صحابه به تصمیم سقیفه درباره خلافت اعتراض نکردند؟ چرا صحابه به تصمیم سقیفه درباره خلافت اعتراض نکردند؟ چرا صحابه به تصمیم سقیفه درباره خلافت اعتراض نکردند؟ چرا صحابه به تصمیم سقیفه درباره خلافت اعتراض نکردند؟ چرا صحابه به تصمیم سقیفه درباره خلافت اعتراض نکردند؟

چرا صحابه به تصمیم سقیفه درباره خلافت اعتراض نکردند؟

  پاسخ: این سؤال از مهم‏ترین پرسش‌ها در زمینه خلافت به‌شمار می‌رود؛ زیرا روایات فراوانی از رسول اکرم (ص) در امامت و وصایت حضرت علی (ع)  رسیده است. این روایات را اهل سنت نیز می‌پذیرند و کتاب‏ها

 
پاسخ:
اين سؤال از مهم‏ترين پرسش‌ها در زمينه خلافت به‌شمار مي‌رود؛ زيرا روايات فراواني از رسول اكرم (ص) در امامت و وصايت حضرت علي (ع)  رسيده
است. اين روايات را اهل سنت نيز مي‌پذيرند و كتاب‏هاي روايي آنان از اين احاديث پر است.
البته همه اصحاب پيامبر به ماجراي سقيفه بي­‌اعتنا و در برابر آن ساكت نبودند بلكه شماري از آنان به اين كار اعتراض كردند و بر در خانه امام علي (ع)  متحصن شدند. پس از تحصن مخالفان به‌سوي منزل فاطمه (س) آمدند و به آنان گفتند كه اگر از خانه فاطمه و علي بيرون نيايند خانه را به آتش خواهند كشيد.[1]
با اين حال همه مسلمانان به مسئله سقيفه و خلافت ابوبكر اعتراض نكردند. در اين زمينه مي‌توان به عوامل زير اشاره كرد:
الف) حب قدرت و رياست بسياري از بزرگان مهاجر و انصار كه بعدها در وجود افرادي مانند طلحه آشكار شد.
ب) وجود نفاق در ميان بزرگان قوم؛ پيامبر اكرم (ص) نام‌هاي منافقان را به حذيفة بن ‌يماني فرموده بود.[2]
ج) سست ايماني تازه‌مسلمانان.[3]
د) وجود كينه‏ و دشمني‏ برخي از مسلمانان با حضرت علي (ع)  به دليل كشته شدن بسياري از بستگان نزديك آنان در جنگ‏ها به دست ايشان[4]؛ ابن‌ابي‌الحديد مي‌گويد:
به استادم گفتم كه من از علي (ع)  درشگفتم كه چگونه در اين دوره دراز پس از وفات رسول خدا زنده ماند و از آن همه كينه‌ورزي‌هاي قريش جان سالم بدر برد؟ ابوجعفر به من گفت: «اگر او خود را به آن اندازه كوچك نكرده و به كنج انزوا نخزيده بود كشته مي‌شد».[5]
ه‍) نگراني گروهي از اشراف از عدالت اميرالمؤمنين  (ع)  و پيروي‌اش از رسول الله (ص).
و) حيله‏گري و خدعه برخي از افراد و ايجاد زمينه‌هاي متشنج و غبارآلود پس از پيامبر (ص)؛ براي نمونه نزديك به 33 سال تبليغ مي‏كردند كه ما علي را براي جانشيني پيامبر مي‌پذيريم. اما او اكنون جوان است.
ز) از ميان نرفتن رسوم قبيله‏اي و عصبيّت‌هاي جاهلي؛ برخي از مورّخان بر اين نكته تأكيد مي‌كنند كه مردم به‌رغم فرموده‌هاي حضرت رسول (ص) منتظر بودند كه كسي بر پايه سنت قبيله‏اي براي خلافت برگزيده شود. البته براي هر يك از اين عوامل شواهد تاريخي و دلايل كافي وجود دارد. داستان حضرت موسي و هارون (ع)  در قرآن، همانند اين قصه تاريخي است؛ زيرا پيامبري موسي(ع)  نزد بني‌اسرائيل ثابت شده بود. عصاي او و يد بيضايش را ديده بودند و ساحران در برابر چشمان آنان ايمان آوردند. همچنين ديدند كه عصاي موسي نيل را شكافت و خود از آن گذشتند و فرعون و يارانش غرق شدند و...، اما هنگامي كه موسي(ع)  هارون را در جاي خود نشاند و به فرمان خدا به كوه طور رفت، دوباره بت‌پرست شدند و جانشيني هارون را نپذيرفتند و به نصايح او گوش فرا ندادند و به پرستش گوساله‌اي پرداختند كه سامري آن را با طلا و زيورآلات خودشان ساخته بود. اين داستان هنگامي روي داد كه پيامبرشان نمرده، بلكه فقط تأخير كرده بود.[6]
رسول خدا (ص) نيز به حضرت علي (ع)  فرمودند: «تو نسبت به من، همچون هارون نسبت به موسايي». اين همانندي در ويژگي‌هاي فراواني وجود دارد كه يكي از آنها پيروي‌نكردن مردم از اوست.

 
مراجعه شود: شكست اوهام، ص 230.
 

[1]. تاريخ طبري، ج 2، ص 443 (وقايع سال يازدهم هجري قمري)؛ العقد الفريد، ج 4، ص 87؛ انساب الاشراف، ج1، ص 586؛ الامامة و السياسة، ج 1، ص 12.
[2]. سير اعلام النبلاء ج 2، ص364 و 264؛ عمدة القاري، عيني، ج22، ص 263؛ جامع البيان، ج11، ص 16، تفسير ثعلبي، ج5، ص 79؛ المحرر الوجيز في تفسير كتاب العزيز، ابن‌ عطيه اندلسي، ص 76؛ تفسير كبير، فخرالدين رازي، ج16، ص 174؛ تفسير ابن كثير، ج2، ص 399.
[3]. يكي از پژوهشگران تاريخ اسلام در اين‌باره مي‌پرسد:
آيا جامعه در آن حد از تدين نبوده است كه بر سر سخن پيامبر (ص) در روز غدير بايستد و از امام علي دفاع كند؟ او خود در پاسخ مي‌گويد:
تدين در جامعه در مقايسه با عصبيت­هاي طايفه­اي از چنان موضع نيرومندي برخوردار نبوده است كه بتواند از چنين موضعي به قضيه بنگرد. اصحاب اصلي پيامبر(ص) كه قدرت تصميم‌گيري داشتند، همين مهاجر و انصار بودند. اساس ديدگاه­ مهاجرين بر پايه ديدگاه‌هاي قريش استوار بود و خط مياني قريش كه حزب مستقلي بودند، جمع‌شدنشان در سقيفه نشان داد كه در پي فرصت­طلبي براي تسلط قريش هستند. از جمع اصحاب، تنها كساني كه مدافع حضرت بودند، شماري از اين دو طائفه بودند كه به لحاظ آماري، بسيار اندك بودند. اين نمونه­ها عبارت‌اند از سلمان، ابوذر، عمار و مقداد. بيشتر اينان يا طائفه­اي نداشتند يا اگر داشتند، از حوزه قدرت بسيار دور بودند. يك‌بار هم كه در قضيه انتخاب خليفه پس از عمر، عمار در مسجد اظهار نظر كرد و توصيه كرد كه امام علي(ع)  را انتخاب كنند، قريشيان بر او يورش بردند كه به چه حقي در كار قريش مداخله مي‌كند؛ تاريخ خلفا، ص 31.
[4]. حريز بن‌عثمان، يكي از دشمنان اهل‌بيت روزي به مردم عراق گفت: «شما علي بن ابي‌طالب را دوست مي­داريد، اما من دشمنش مي­دارم». گفتند: «چرا؟» گفت: «لأنّه قتل اجدادي»؛ «چون اجداد مرا كشت»؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابي‌الحديد، ج 4، ص 67.
[5]. شرح نهج البلاغه، ج 17، ص 223.
[6]. ر.ك: طه: 40 ـ 98.
 


| شناسه مطلب: 83962







نظرات کاربران