قداست تربت امام حسین (علیه السلام) سنت نبوی قداست تربت امام حسین (علیه السلام) سنت نبوی قداست تربت امام حسین (علیه السلام) سنت نبوی بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
قداست تربت امام حسین (علیه السلام) سنت نبوی قداست تربت امام حسین (علیه السلام) سنت نبوی قداست تربت امام حسین (علیه السلام) سنت نبوی قداست تربت امام حسین (علیه السلام) سنت نبوی قداست تربت امام حسین (علیه السلام) سنت نبوی

قداست تربت امام حسین (علیه السلام) سنت نبوی

جواد جعفری [1] یکی از عقاید انحرافی که وهابیت در پی القای آن است، انکار مقدس بودن تربت مطهر امام حسین7 است. آلبانی یکی از نویسندگان معاصر وهابیت می‌گوید: احادیث دلالتی بر مقدس بودن خاک کربلا ندارد و برتری سجده کردن بر آن را نمی‌رساند. همچنی

جواد جعفري [1]

يكي از عقايد انحرافي كه وهابيت در پي القاي آن است، انكار مقدس بودن تربت مطهر امام حسين7 است. آلباني يكي از نويسندگان معاصر وهابيت مي‌گويد: احاديث دلالتي بر مقدس بودن خاك كربلا ندارد و برتري سجده كردن بر آن را نمي‌رساند. همچنين احاديث بر مستحب بودن ساختن مهر از تربت كربلا براي سجده بر آن در نماز آن‌گونه كه شيعه امروزه عمل مي‌كنند دلالتي ندارد. آلباني اين سخنان را بعد از نقل هفت روايت در مورد كربلا بيان مي‌دارد. [2]

يكي از روايات مورد اشاره وي روايتي است كه احمد حنبل در مسند خويش نقل كرده است. در اين روايت فردي به نام «نُجَيٍّ» كه مسئول نظافت و بهداشت لشكر امام علي7 در جنگ صفين بود، مي‌گويد در راه رفتن به صفين وقتي به محاذات نينوا رسيديم امام7 مرا صدا زدند و فرمودند در كنار شط فرات بايستيد وقتي دليل آن را پرسيدم فرمودند:

روزي من به محضر پيامبر6 رسيدم در حالي كه اشك از چشمان ايشان جاري بود. عرض كردم اي نبي خدا كسي شما را به خشم آورده است؟ چه شده كه چشمان شما اشك‌بار است؟ فرمود: پيش از تو جبرئيل نزد من بود. به من گفت امام حسين7 در كنار شط فرات كشته مي‌شود. بعد گفت آيا مي‌خواهي از خاكش بياورم تا ببوييد؟ گفتم: آري. پس دست خويش را دراز كرد و مشتي از خاك را به من داد من ديگر جلو اشكم را نتوانستم بگيرم. [3]

اين حديث علاوه بر مسند احمد در مسند بزار [4] ، مسند أبي يعلى موصلي، معجم كبير طبراني [5] و بسياري از كتاب‌هاي حديثي ديگر آمده است. در كتاب مسند ابي يعلي [6] و الاحاديث المختاره [7] تصريح شده است كه سند حديث حسن است. هيثمي نيز در مجمع الزوائد [8] مي‌گويد رجال حديث همه ثقه هستند و «نُجَيٍّ» در نقل اين حديث تنها نيست. در كتاب اتحاف الخيره [9] حتي ادعاي صحت سند شده است. ابن حجر العسقلاني نيز نظر رجاليان را به تفصيل در مورد «نُجَيٍّ» نقل كرده است [10] . چنان‌كه هيثمي آورده تمام راويان حديث بي‌هيچ اختلافي ثقه هستند تنها سخن بر سر «نُجَيٍّ» است.

كساني كه همچون آلباني سند اين روايت را ضعيف دانسته‌اند، اعتبار آن را به دليل وجود روايات هم مضمون پذيرفته‌اند. [11] درنتيجه كسي منكر اعتبار روايت نيست.

حديث دوم نيز روايتي است كه احمد بن حنبل از انس بن مالك از پيامبر6 نقل مي‌كند. در اين روايت نقل شده بعد از آوردن تربت امام حسين7 أم المؤمنين أم سلمه آن را به گوشه چارقدش بست. [12] در برخي روايات نيز به‌صورت كلي نقل شده در لباسش قرار داد. [13]

اين حديث نيز در كتاب‌هاي متعدد اهل سنت نقل شده است. سند حديث به دليل وجود «عمارة بن زادان» به لحاظ سندي ضعيف است اما به لحاظ متن به دليل وجود روايات متعدد ديگر روايت حسن است. شعيب الأرنؤوط محقق صحيح ابن حبان به اين نكته تصريح كرده است. [14] حتي آلباني به صحيحه بودن حديث معترف است. [15] حسين اسد مصحح موارد الظمآن [16] و مسند أبي يعلى [17] نيز به حسن بودن حديث معتقد است؛ بنابراين حديث دوم نيز به‌مانند حديث اول معتبر است.

حال روي سخن ما با آلباني و وهابياني است كه چنين رواياتي را معتبر مي‌دانند ولي ادعا مي‌كنند اين روايات قداست خاك كربلا را نمي‌رساند. در اين مجال درصدد بيان روايات اهل‌بيت: و شرح و توضيح آنها نيستيم، تنها از كساني كه گمان مي‌كنند تابع سنت‌اند و خود را اهل حديث مي‌نامند مي‌خواهيم تنها در محتواي همين دو روايت بدون پيش‌داوري دقت كنند و ببيند عقل سالم و فطرت پاك چه حكم مي‌كند؟

نكته اول سخن حضرت جبرئيل يا فرشته موكل باران است كه به پيامبر6 عرض مي‌كند مي‌خواهي خاك آنجا را به تو نشان دهم بلكه بالاتر مي‌خواهي آن خاك را استشمام نمايي؟ به‌راستي اگر اين خاك مقدس نيست چرا بايد فرشته‌ مقرب و برتر الهي كه قطعاً به بيان قرآن معصوم است [18] و هر آنچه را خداوند امر كرده باشد انجام مي‌دهد، چنين پيشنهادي را بنمايد؟ اگر اين خاك خصوصيتي ندارد ديدن آن و به‌خصوص بوييدن آن چه حُسني دارد؟ فرض كنيد به كسي خبر دهند فرزند عزيزت را در يك درگيري خواهند كشت. آيا معقول و منطقي است به او بگويند كمي از خاك محل درگيري را آورده‌ايم تا ببويي؟ روشن است كه چنين پيشنهادي بسيار مضحك خواهد بود؛ زيرا خصوصيت قابل‌ذكري ندارد. حال كه فرشته‌اي به اين عظمت چنين پيشنهادي مي‌دهد اگر كسي كمي انصاف به خرج دهد خواهد فهميد كه قطعاً اين تربت خصوصيت و اهميت دارد.

نكته دوم پذيرش پيامبر خاتم6 است. اگر اين خاك مقدس نيست چرا پيامبر6 در مقابل اين پيشنهاد فرشته، او را سرزنش نكرد كه آن خاك با ديگر خاك‌ها چه تفاوتي دارد؟ چرا بياوري و چرا من آن را ببويم؟ اگر حتي به يك فرد عادي خبر دهند كه به نوه عزيزت در فلان خيابان سوءقصد مي‌شود و او را مي‌كشند، درخواست مي‌كند تاكمي از آسفالت آنجا را به او نشان دهند يا بياورند تا ببويد؟ و برفرض محال اگر كسي چنين درخواستي كند همه به او نمي‌خندند كه اين چه درخواست و چه آرزويي است كه او دارد؟ اگر كسي فطرت پاكي داشته باشد يا حتي كمي انصاف داشته باشد مي‌تواند ادعا كند اشتياق پيامبر6 به بوييدن تربت امام حسين7 بر هيچ فضيلت و برتري دلالت نمي‌كند و خاك كربلا با ديگر خاك‌ها هيچ فرقي ندارد؟ روشن است كه قول و فعل و تقرير پيامبر اكرم6 حجت است و اين حجيت را وهابيان نيز پذيرفته‌اند. [19] بنابراين رد نكرد پيشنهاد فرشته (تقرير عمل فرشته) و عمل خود پيامبر اسلام6 آشكارترين دليل قداست و برتري خاك مطهر حضرت سيد الشهدا امام حسين7 است.

اگر كسي ادعا كند خاك آوردن فرشته براي پيامبر6 جرياني ميان او و رسول خدا6 بوده است و هر عملي كه پيامبر6 كرده است عكس‌العملي ويژه پيامبر6 بوده است و به ديگر افراد و مردم عادي مربوط نمي‌شود و سرايت نمي‌كند. پس نمي‌توان به اين عمل ايشان استدلال كرد. هرچند اين ادعا جا ندارد و سخني بي‌دليل و گزافه است اما پاسخ آن از نكته سوم مشخص مي‌شود.

نكته سوم عمل صحابي بزرگوار پيامبر6 مادر مؤمنان جناب أم سلمه است. اگر كسي اين عمل پيامبر6 را از اختصاصات ايشان بداند كار أم المؤمنين را چگونه توجيه خواهد كرد؟ از آلباني و وهابياني كه خود را مدافع و تابع صحابه جا مي‌زنند بايد پرسيد آيا تاكنون در عمل بانوي بزرگوار أم سلمه انديشيده‌اند؟ چرا وي تربت امام حسين7 را در گوشه چارقد خود بست و هميشه همراه خويش كرد. چرا مانند وهابيان نگفت اين خاكي مانند ساير خاك‌هاست و هيچ خصوصيت و احترامي ندارد و هيچ معقول و منطقي نيست كه انسان مقداري خاك را درون لباس خود گزارد و با خود همراه كند. آيا اگر شيعيان از خاك كربلا مهري بسازند و همراه خويش داشته باشند به عمل اين صحابه عظيم‌الشأن تأسي نكرده‌اند؟ آيا آنان كه از كنار اين عمل بانوي بزرگ اسلام چشم‌بسته و بي‌تفاوت عبور مي‌كنند مي‌توانند خود را سلفي و تابع سلف صالح بنامند؟

ممكن است وهابي‌اي جسارت كرده ادعا كند ما صحابه را معصوم نمي‌دانيم بنابراين همه كارهاي آنها براي عمل كردن حجت نيست و مي‌گوييم جناب أم سلمه كار صحيحي نكرده است و نبايد اين كار را مي‌كرد بايد اين خاك را دور مي‌ريخت و محترم نمي‌شمرد. پاسخ اين ادعا را نكته چهارم روايت روشن مي‌كند.

نكته چهارم و بسيار حائز اهميت اين است كه چرا پيامبر اسلام6 جناب أم سلمه را از اين كار نهي نكرد؟ اگر اين امر تنها ميان پيامبر6 و آن فرشته بود و به ديگران ربطي نداشت يا اگر اين جريان ـ چنان‌كه وهابيان ادعا مي‌كنند ـ بر قداست اين تربت پاك دلالت نداشت چرا پيامبر6 از اين كار بانو أم سلمه ممانعت نكرد؟ چرا نفرمود اين جرياني مخصوص من بود يا چرا نفرمود اين جريان هيچ ارزشي را براي اين خاك ايجاد نمي‌كند پس بي‌خود اين عمل بيهوده را انجام مده و لباس خود را خاكي و كثيف نكن؟ يا بالاتر از همه اگر اين كار اشتباه بود آيا پيامبر اسلام6 نترسيد اين عمل همسرش به لحاظ جايگاه بلندي كه در جامعه دارد سنت غلطي را در ميان مسلمانان ايجاد كند؟ آيا لازم نبود پيامبر راه را بر هر سوءاستفاده‌اي ببندد؟

حتي در روايتي آمده است كه شخص پيامبر سلام6 پس از استشمام تربت آن را به‌عنوان امانت به جناب أم سلمه دادند و فرمودند:

هرگاه اين خاك خون شد بدان كه فرزندم كشته است. أم سلمه آن را در ظرفي نهاد و هرروز به آن مي‌نگريست و مي‌گفت روزي كه تبديل به خون شوي روز بزرگي خواهد بود. [20]

اين روايت به‌روشني نشان مي‌دهد نگه‌داشتن تربت امام حسين7 نه‌تنها عمل يك صحابي كه دستور شخص پيامبر6 بوده است و احترامي كه اينك شيعه براي تربت امام7 قائل است اطاعت از پيامبر6 و عمل به سفارش ايشان است. البته وهابيان باآنكه اعتراف مي‌كنند تمام راويان اين حديث ثقه و مورداطمينان هستند. تنها به دليل آن‌كه يك راوي شيعه به نام عمرو بن ثابت در سند اين حديث واقع است اين روايت را جعلي مي‌دانند. [21] باآنكه رجالي بزرگ اهل سنت يعني يحيى بن معين كه ابن حجر گفته وي امام الجرح و التعديل است گواهي داده كه عمرو بن ثابت در نقل حديث هرگز دروغ نمي‌گويد. [22] بنابراين جعلي دانستن روايت جز از سر عناد و انكار فضايل اهل‌بيت: چيز ديگري نيست.

علاوه بر مقدس بودن و فضيلت داشتن تربت كربلا اين نكته كه جبرئيل7 به پيامبر اكرم6 پيشنهاد بوئيدن تربت مقدس امام حسين7 را مي‌دهد و آن حضرت6 نيز اين پيشنهاد را مي‌پذيرد، با توجه به اين‌كه هردوي آن بزرگواران از سويي به حقايق عالم هستي علم‌دارند و از سوي ديگر معصوم هستند و از معصوم كار لغو سر نمي‌زند، مي‌توان داشتن بوي خاص اين تربت و فضيلت بوييدن آن را نيز اثبات كرد.

قطعاً اگر دقت بيشتري شود نكات مهم ديگري نيز قابل استفاده و استدلال خواهد بود؛ اما با توجه به همين نكات بيان‌شده نيز مي‌توان به‌روشني قداست و ارزش والاي تربت مطهر امام حسين7 را دريافت. به‌شرط آن‌كه تعصبات جاهلي كنار نهاده شود و با روحي پاك و بي‌آلايش به روايات نوراني مراجعه گرد.

كتاب‌نامه

* قرآن

1. إتحاف الخيرة المهرة بزوائد المسانيد العشرة، أبو العباس شهاب الدين أحمد بن أبي بكر بن إسماعيل بن سليم بن قايماز بن عثمان البوصيري الكناني الشافعي (المتوفى: 840 هـ)، تقديم: الدكتور أحمد معبد عبد الكريم، محقق: دار المشكاة للبحث العلمي بإشراف أبو تميم ياسر بن إبراهيم، دار الوطن للنشر، الرياض، چاپ اول، 1420 هـ - 1999 م.

2. الأحاديث المختارة أو المستخرج من الأحاديث المختارة مما لم يخرجه البخاري ومسلم في صحيحيهما ، ضياء الدين أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد المقدسي (المتوفى: 643 هـ)، تحقيق: معالي الأستاذ الدكتور عبد الملك بن عبد الله بن دهيش، دار خضر للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت – لبنان، چاپ سوم، 1420 هـ - 2000 م.

3. سلسلة الأحاديث الصحيحة و شيء من فقهها و فوائدها، أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين، بن الحاج نوح بن نجاتي بن آدم، الأشقودري الألباني (المتوفى: 1420 هـ)، مكتبة المعارف للنشر و التوزيع، الرياض، چاپ اول مكتبة المعارف، جـ 1 - 4: 1415 هـ - 1995 م.

4. سلسلة الأحاديث الضعيفة والموضوعة وأثرها السيئ في الأمة ، أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين، بن الحاج نوح بن نجاتي بن آدم، الأشقودري الألباني (المتوفى: 1420 هـ)، ناشر: دار المعارف، الرياض - الممكلة العربية السعودية، چاپ اول، 1412 هـ / 1992 م.

5. صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان، محمد بن حبان بن أحمد بن حبان بن معاذ بن مَعْبدَ، التميمي، أبو حاتم، الدارمي، البُستي (المتوفى: 354 هـ)، محقق: شعيب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة – بيروت، چاپ دوم، 1414 – 1993.

6. صحيح موارد الظمآن إلى زوائد ابن حبان، أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين، بن الحاج نوح بن نجاتي بن آدم، الأشقودري الألباني (المتوفى: 1420 هـ)، ناشر: دار الصميعي للنشر والتوزيع، الرياض - المملكة العربية السعودية، چاپ اول، 1422 هـ - 2002 م.

7. مجمع الزوائد و منبع الفوائد، أبو الحسن نور الدين علي بن أبي بكر بن سليمان الهيثمي (المتوفى: 807 هـ)، محقق حسام الدين القدسي، مكتبة القدسي، القاهرة، 1414 هـ، 1994 م.

8. مسند أبي يعلى، أبو يعلى أحمد بن علي بن المثُنى بن يحيى بن عيسى بن هلال التميمي، الموصلي (المتوفى: 307 هـ)، محقق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث – دمشق، چاپ اول، 1404 – 1984.

9. مسند الإمام أحمد بن حنبل، أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيباني (المتوفى: 241 هـ)، محقق: شعيب الأرنؤوط - عادل مرشد و ديگران، با إشراف عبد الله بن عبد المحسن التركي، مؤسسة الرسالة چاپ اول، 1421 هـ - 2001 م.

10. مسند البزار المنشور باسم البحر الزخار، أبو بكر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق بن خلاد بن عبيد الله العتكي المعروف بالبزار (المتوفى: 292 هـ)، محقق: محفوظ الرحمن زين الله، (حقق الأجزاء من 1 إلى 9) مكتبة العلوم و الحكم - المدينة المنورة، چاپ اول، (بدأت 1988 م، وانتهت 2009 م).

11. المطَالبُ العَاليَةُ بِزَوَائِدِ المسَانيد الثّمَانِيَةِ ، أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: 852 هـ)، محقق: مجموعة من الباحثين في 17 رسالة جامعية، تنسيق: سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشَّثري، دار العاصمة للنشر و التوزيع - دار الغيث للنشر و التوزيع، چاپ اول، جلد 1 - 11: 1419 هـ - 1998 م، جلد 12 - 18: 1420 هـ - 2000 م.

12. المعجم الكبير، سليمان بن أحمد بن أيوب بن مطير اللخمي الشامي، أبو القاسم الطبراني (المتوفى: 360 هـ)، محقق حمدي بن عبد المجيد السلفي، دار النشر: مكتبة ابن تيمية، القاهرة، چاپ دوم، بي‌تا.

13. موارد الظمآن إلى زوائد ابن حبان، أبو الحسن نور الدين علي بن أبي بكر بن سليمان الهيثمي (المتوفى: 807 هـ)، محقق: حسين سليم أسد الدّاراني - عبده علي الكوشك، ناشر: دار الثقافة العربية، دمشق، چاپ اول، (1411 - 1412 هـ) = (1990 م -1992 م).

14. ميزان الاعتدال في نقد الرجال، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي (المتوفى: 748 هـ)، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار المعرفة للطباعة والنشر، بيروت – لبنان، چاپ اول، 1382 هـ - 1963 م.

15. النقص من النص حقيقته وحكمه وأثر ذلك في الاحتجاج بالسنة الآحادية ، عمر بن عبد العزيز بن عثمان، ناشر: الجامعة الاسلامية بالمدينة المنورة، العددان 77-78 محرم - جماد الآخر 1408 هـ/1988 م.

 
[1] . عضو هيئت‌علمي پژوهشكده حج و زيارت.

[2] . سلسلة الأحاديث الصحيحة و شيء من فقهها و فوائدها، آلباني، ج 3، ص 162.

[3] . مسند أحمد، ج 2، ص 77.

[4] . مسند البزار = البحر الزخار، ج 3، ص 101.

[5] . المعجم الكبير للطبراني، ج 3، ص 105.

[6] . مسند أبي يعلى موصلي، ج 1، ص 298.

[7] . الأحاديث المختارة = المستخرج من الأحاديث المختارة مما لم يخرجه البخاري و مسلم في صحيحيهما، ج 2، ص 375.

[8] . مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 9، ص 187.

[9] . إتحاف الخيرة المهرة بزوائد المسانيد العشرة، ج 7، ص 238.

[10] . المطالب العالية محققا، ج 18، ص 249: عسقلاني نقل مي‌كند كه بخاري در تاريخ كبير و ابن ابي حاتم در الجرح و التعديل نام او را برده اند اما نظري نداده‌اند عجلي و ابن حبان وي را توثيق كرده‌اند و ذهبي گفته وي را نمي‌شناسد اما ابن حجر گفته فرد مقبولي است.

[11] . له شواهد تقويه و هو كذلك (شش حديث را به عنوان شاهد مي‌آورد) سلسلة الأحاديث الصحيحة و شيء من فقهها و فوائدها، ج 3، ص 159

[12] . «فَصَرَّتْهَا فِي خِمَارِهَا» مسند أحمد، ج 21، ص 172.

[13] . «فَجَعَلْتُهُ فِي ثَوْبِهَا» صحيح ابن حبان، ج 15، ص 142.

[14] . همان.

[15] . همان و صحيح موارد الظمآن إلى زوائد ابن حبان، ج 2، ص 369.

[16] . موارد الظمآن إلى زوائد ابن حبان، ج 7، ص 199.

[17] . مسند أبي يعلى الموصلي، ج 6، ص 129.

[18] . «لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُون»، سوره تحريم، آيه 6.

[19] . النقص من النص حقيقته وحكمه وأثر ذلك في الاحتجاج بالسنة الآحادية، ص 87: عرف الأصوليين السنة بأنها "ما صدر عن النبي الله عليه وسلم من قول، أو فعل، أو تقرير".

[20] . المعجم الكبير للطبراني، ج 3، ص 108: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «وَدِيعَةٌ عِنْدَكِ هَذِهِ التُّرْبَةُ». فَشَمَّهَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَقَالَ: «وَيْحَ كَرْبٍ وَبَلَاءٍ». قَالَتْ: وَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «يَا أُمَّ سَلَمَةَ إِذَا تَحَوَّلَتْ هَذِهِ التُّرْبَةُ دَمًا فَاعْلَمِي أَنَّ ابْنِي قَدْ قُتِلَ» قَالَ: فَجَعَلَتْهَا أُمُّ سَلَمَةَ فِي قَارُورَةٍ، ثُمَّ جَعَلَتْ تَنْظُرُ إِلَيْهَا كُلَّ يَوْمٍ، وَتَقُولُ: إِنَّ يَوْمًا تَحَوَّلِينَ دَمًا لَيَوْمٌ عَظِيمٌ "

[21] . سلسلة الأحاديث الضعيفة والموضوعة وأثرها السيئ في الأمة، ج 14، ص 252: هذا إسناد موضوع، رجاله كلهم ثقات، غير عمرو بن ثابت، وهو رافضي متروك.

[22] . ميزان الاعتدال، ج 3، ص 249: وروى معاوية بن صالح، عن يحيى، قال: عمرو بن ثابت لا يكذب في حديثه.


| شناسه مطلب: 85894







نظرات کاربران