سلفی تکفیری چیست؟ سلفی تکفیری چیست؟ سلفی تکفیری چیست؟ بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
سلفی تکفیری چیست؟ سلفی تکفیری چیست؟ سلفی تکفیری چیست؟ سلفی تکفیری چیست؟ سلفی تکفیری چیست؟

سلفی تکفیری چیست؟

سلفی‌گری، جریان­های گوناگونی دارد که به‌طور کلی، نُه جریان تاکنون شناسایی شده است که همه آنها تکفیری نیستند، بلکه در میان آنها فقط چند جریان به‌طور علنی، مسلمانان را تکفیر می‌کنند. برای روشن شدن بحث، این جریان­ها را به اختصار ت

سلفي‌گري، جريان­هاي گوناگوني دارد كه به‌طور كلي، نُه جريان تاكنون شناسايي شده است كه همه آنها تكفيري نيستند، بلكه در ميان آنها فقط چند جريان به‌طور علني، مسلمانان را تكفير مي‌كنند. براي روشن شدن بحث، اين جريان­ها را به اختصار توضيح مي‌دهيم.

1. اصول‌گرايي

نخستين لايه سلفي‌گري، اصول‌گرايي، يعني اعتقاد به بازگشت به اسلام اصيل دوران حيات پيامبر(صلي الله عليه و آله) و صحابه و پرهيز از بدعت‌ها، التقاط و روشن‌فكر مآبي است. جمعي از كساني كه به ويژه در اين سده‌هاي اخير، فرياد سلفي‌گري سر داده‌اند، جزو اين گروه هستند. در ميان سلفي‌ها نام پرچم‌داراني مانند سيد جمال الدين اسد آبادي، حسن البنا‌ و سيد قطب را مي‌توان ديد كه مقصود­شان از بازگشت به سلف همين معنا بوده است. سلفي‌گري، يعني بازگشت به اسلام اصيل، همان فريادي است كه سيد جمال الدين در كتاب «نيچريه» عليه ماترياليسم نوشت. آن‌گاه كه ولي الله دهلوي در هند فرياد سلفي‌گري سر داد نيز، فرياد او در آغاز، فريادي عليه تأثرات مسلمانان از ماترياليسم بود.[1]

2 . اهميت به سخنان صحابه

دومين لايه سلفي‌گري، اهميت دادن به سخنان صحابه، بيش از ديگر طبقات تاريخ مسلمانان است. سلفي‌گراها براي صحابه، جايگاهي بيش از ديگر مسلمانان قائل هستند. استدلال آنها اين است كه سخنان صحابه با غير صحابه فرق دارد. صحابه شاهد شأن نزول آيات و همين­طور سيره پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) بوده‌‌اند. بنابراين، آنان اسلام را ناب‌تر دريافت كرده‌اند. به عقيده آنها بايد ميان قيمت سخني كه يك صحابه درباره اسلام و پيامبر(صلي الله عليه و آله) و آيات و تفسير و قرآن مي‌گويد، با كسي كه غايب بوده است، تفاوت قائل شد. ازاين‌رو سلفي‌گراها ارج و منزلتي براي سخنان صحابه قائل هستند.[2]

3 . عدالت همه صحابه

گروه ديگري از سلفيه كه از دو لايه پيشين متعصب‌ترند، كساني هستند كه به عدالت همه اصحاب اعتقاد دارند و همه احاديث آنها را حجت مي‌دانند. بسياري از
اهل سنت به اين درجه سلفي‌گري معتقدند. آنان براي ديدگاه‌شان در اين‌باره دلايلي از قرآن[3] و روايات بيان كرده‌اند.[4]

4 . حجيت فتاواي صحابه

اين گروه از سلفيه معتقدند نه‌تنها كل احاديثي كه صحابه از نبي اكرم(صلي الله عليه و آله) نقل مي‌كنند، حجت است، بلكه فتاوا و آراي همه آنها در مسائل ديني درباره عبادت‌ها نيز حجت است.

5 . حصر امور مشروع در اعمال سلف

اين لايه از سلفيه معتقدند، فقط اموري مشروع است كه سلف صالح انجام داده باشند و هر چه غير اين باشد، حرام و بدعت است. بنابراين، تمام مصاديق و قالب‌هاي جديد عبادت‌ها و امور ديني و نيز آداب و سنت‌هاي ملي و قومي در اقامه آموزه‌هاي ديني و مراسمي مانند جشن ولادت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) حرام و بدعت است.[5]

6 . مخالفت با مذاهب

گروهي ديگر از مدعيان بازگشت به سلف صالح، مدعيان بدعت بودن تمام مذاهب اسلامي اعم از فقهي و كلامي هستند. استدلال آنها اين است كه مذهب و تقليد در آموزه‌هاي دين وجود نداشته است.

اين گونه از سلفي‌ها، در فتواها و كتاب‌هاي خود، سخنان تندي را درباره مذاهب اسلامي به كار برده‌‌اند. آنها از مذاهب اسلامي گاه با عنوان اهل بدعت و مخالف
اهل سنت و گاه با تعبير جهمي و تعبيرهاي ديگر ياد كرده‌‌‌اند.[6]

7 . بدعت دانستن دستاوردهاي تمدن بشري

دسته هفتم از مدعيان پيروي از سلف صالح، كساني هستند كه معتقدند حتي در شئون دنيوي، بايد به سيره سلف صالح بسنده كرد. بنابراين، بسياري از دستاوردهاي تمدن بشري از نگاه اين گروه، بدعت به شمار مي‌رود. اين نگرش، اوج جمود فكري است كه در برخي از فتواهاي تندروان سلفي مي‌توان ديد. در زمان حاكميت طالبان در افغانستان، آنان نمادهاي تمدن بشري را تخريب و نابود مي‌‌كردند.

8 . ظاهر گرايي

گروه ديگر از سلفيه، ظاهرگراياني هستند كه فقط به ظاهر متون ديني اعم از آيات و احاديث، اعتقاد دارند و دخالت عقل را به صورت مطلق در محدوده دين، نفي مي‌كنند. آنها آياتي را كه بر يد و وجه براي خداوند دلالت دارد، به همان معناي ظاهري‌شان ترجمه مي‌كنند و هرگونه تأويل دراين‌باره را جايز نمي‌دانند. در نتيجه، پيامد اين تفكر، اعتقاد به تجسيم و جبر است. مجسمه و جبريون محصول اين گروه‌‌اند.[7] گفتني است آنچه تاكنون درباره گروه‌هاي سلفي گفته شد، ويژگي‌هاي وهابيان نيست و آنها غير از گروه‌‌هايي هستند كه اين عقايد را دارند. هرچند فرقه وهابي نيز اين ويژگي‌ها را دارد، ولي اين ويژگي‌ها به وهابي‌ها منحصر نمي‌شود.

9 . سلفي تكفيري

سلفي تكفيري از همه اين مراحل نه گانه متعصب‌تر است. آنها معتقدند منكران و مخالفان سلفي‌گري، كافر و واجب القتل هستند. در گذشته اين عقيده خيلي رواج نداشت و به ندرت يافت مي‌شد، ولي متأسفانه در چند دهه اخير پيروان اين مسلك، بسيار زيادشده‌‌اند و تقريباً در همه كشورها طرفداراني دارد.

سلفي تكفيري، كساني را كه به اصطلاح خودشان، از سلف صالح فاصله بگيرند يا انديشه سلفي‌گري را قبول نداشته باشند، كافر مي‌داند؛ به‌ويژه اگر چنين فردي از عالمان ديني باشد (اعم از شيعه و سني). آنها معتقدند چنين افرادي پرچمدار كفر هستند و بايد كشته شوند. آنان به آيه (فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفر إِنَّهُمْ لا أَيمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ ينْتَهُون)[8]» تمسك مي‌كنند. ريشه اين تفكر در عربستان و مصر است.

بنيان‌گذار اين انديشه در مصر، شكري مصطفي است كه سازمان «الهجرة و التكفير» را پايه گذاري كرد.

بسياري از وهابيان نيز سلفي تكفيري هستند. آنان همه مسلمانان را تكفير مي‌كنند و علمدار تكفير در عصر حاضر هستند؛ به گونه‌اي كه وهابيت، در رأس همه جريان‌هاي تكفيري قرار دارد. اين عده بي‌محابا پيروان مذاهب اسلامي را تكفير مي‌كنند.[9]

شكل‌گيري اين جريان از سده چهارم هجري قمري، با ظهور شخصي به نام «بربهاري»آغاز شد؛ ولي بعدها ابن تيميه و شاگردانش آن را مدون كردند. سپس محمد بن عبد‌الوهاب با كمك حاكمان آل سعود در دوران معاصر به آن حيات دوباره بخشيدند.

 

 
[1]. ر.ك: حجة الله البالغه، شاه ولي الله دهلوي، (نويسنده در اين كتاب، فرياد احياگري و بازگشت به خلوص اوليه فرهنگ و علوم اسلامي را با تأكيد بر قرآن و حديث و نيز چاره‏انديشي‏هاي اجتماعي براي حل معضلات مسلمانان درداده است).

[2]. حقيقة البدعة وأحكامها، سعيد بن ناصر الغامدي، ص322.

[3]. ر.ك: فتح: 24.

[4]. شرح السنة، ابومحمد الحسن بن علي بن خلف البربهاري، ص65.

[5]. الشيعة هم العدو فاحذرهم، شحاتة محمد صقر، ص177.

[6]. شرح العقيدة الواسطية، خالد بن عبدالله بن محمد المصلح، ص22.

[7]. شرح اصول اعتقاد اهل السنة والجماعة من الكتاب والسنة و اجماع الصحابة، ج1، ص161.

[8]. «با پيشوايان كفر پيكار كنيد، چرا كه پيمان آنها اعتباري ندارد، شايد (با شدت عمل) دست بردارند». توبه: 12.

[9]. الانتصار لحزب الله الموحدين والرد على المجادل عن المشركين، عبدالله بن عبدالرحمن بن عبدالعزيز، ص73.


| شناسه مطلب: 85943







نظرات کاربران