آیا عزاداری برای امام حسین(علیه السلام) در قرن سوم از سوی معزالدوله دیلمی پایهگذاری شد؟
آیا عزاداری برای امام حسین(علیه السلام) در قرن سوم از سوی معزالدوله دیلمی پایه‌گذاری شد؟ آیا عزاداری برای امام حسین(علیه السلام)، در دوران صفویه مرسوم شد و در زمان امام صادق(علیه السلام) و شیخ مفید(رضی الله عنه) مرسوم نبود؟ پاسخ عزاداری در غم س
آيا عزاداري براي امام حسين(عليه السلام) در قرن سوم از سوي معزالدوله ديلمي پايهگذاري شد؟ آيا عزاداري براي امام حسين(عليه السلام)، در دوران صفويه مرسوم شد و در زمان امام صادق(عليه السلام) و شيخ مفيد(رضي الله عنه) مرسوم نبود؟
پاسخ
عزاداري در غم سرور و سالار شهيدان، از همان روز عاشوراي سال 61 ه .ق و بعد از شهادت آن حضرت و يارانش، شروع شد. حضور اسيران بر جنازه شهداي به خون خفته و صحبتها و نوحهسرايي كه از سوي بازماندگان آنها انجام ميشد، بالاترين درجه عزاداري بود كه صورت گرفت. پس از آن، به مناسبتهاي مختلف و با روشهاي گوناگون عمل ميشد. البته در هر عصر، متناسب با امكانات و شرايط همان عصر، عزاداري بر پا ميشد.
در بسياري از دورههاي تاريخي، شيعيان در تقيه بودند و آزادانه نميتوانستند آنچه را ميخواستند، انجام دهند. نبايد انتظار داشت كه مانند آنچه امروز در كشورهاي اسلامي عزاداري صورت ميگيرد و در زيارت اربعين، جمعيت ميليوني زائران به عشق امام شهدا، خودشان را به كربلا ميرسانند، در آن زمانها نيز، اينگونه جمعيتي جمع ميشد. در آن زمانها، تعداد زائران و عزاداران، در اين حد نبود؛ ولي از روايات زيادي كه به ما رسيده است، استفاده ميشود كه تمام اهل بيت:، عزاداري ميكردند و به گونههاي مختلف، به جامعه آن وقت، عزاداري براي امام حسين(عليه السلام) را القاء مينمودند؛ تا كم كم عزاداري در سراسر جهان، گسترش يافت.
از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است كه پس از حادثه عاشورا، هيچ بانويي از بانوان بنيهاشم، سرمه نكشيد و خضاب نكرد و از خانه هيچ يك از بنيهاشم دودي كه نشانه پختن غذا باشد، بلند نشد، تا آنكه ابن زياد به هلاكت رسيد. آن حضرت ميفرمود: «ما پس از فاجعه خونين عاشورا، پيوسته اشك بر چشم داشتهايم».[1]
دوران زندگي امام سجاد(عليه السلام)، همراه با اشك بود. عمده اشك آن حضرت، بر مصايب سيد الشهداء(عليه السلام) بود؛ تا آنجا كه وقتي آب ميآوردند تا حضرت ميل كند، اشك مباركشان جاري ميشد و ميفرمود: «چگونه بياشامم درحاليكه پسر پيامبر(صلي الله عليه و آله) را تشنه كشتند؟».[2] امام صادق(عليه السلام) به زراره فرمود: «جدم علي بن الحسين(عليه السلام)، هرگاه حسين بن علي(عليه السلام) را به ياد ميآورد، آن قدر اشك ميريخت كه محاسن شريفش پر از اشك ميشد و حاضران بر گريه او، گريه ميكردند».[3]
امام باقر(عليه السلام) در روز عاشورا، براي امام حسين(عليه السلام)، مجلس عزا برپا، و بر مصايب آن حضرت گريه ميكرد. در يكي از مجالس عزا، با حضور امام باقر(عليه السلام)، كميت شعر خواند؛ وقتي به اينجا رسيد كه: «قتيل بالطف...»، امام باقر(عليه السلام)، بسيار گريه كرد و فرمود:
اي كميت! اگر در پاداش اين شعرت، سرمايهاي داشتيم، به تو ميبخشيديم؛ اما پاداش تو، همان دعايي است كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) درباره حسان بن ثابت فرمود كه همواره به خاطر دفاع از ما اهلبيت(عليه السلام)، مورد تأييد روح القدس خواهي بود.[4]
ابوبصير، از ياران خاص امام صادق(عليه السلام)، ميگفت:
در محضر آن حضرت بودم. ناگاه يكي از دختران امام حسين(عليه السلام) وارد شد. حضرت فرمود: «مرحبا!». آنگاه او را مورد نوازش و مهرباني قرار داد و فرمود: «خداوند، كوچك و پست گرداند كسي را كه شما را تحقير كرد و انتقام گيرد از كسي كه نسبت به شما ستم روا داشت و خوار گرداند آن كس كه شما را خوار كرد. خداوند لعنت كند كساني را كه پدران شما را به شهادت رساندند. خداوند متعال، سرپرست و نگهدار و ياور شماست. همانا پيامبران، صديقان، شهدا و فرشتگان الهي، بر حسين(عليه السلام) فراوان گريستند». آنگاه خود حضرت گريه كرد و فرمود: «اي ابو بصير! هر زمان چشمم به يكي از فرزندان و نسل حسين(عليه السلام) ميافتد، به خاطر آن حادثهاي كه براي پدرشان و يارانش پيش آمد، حالتي به من دست ميدهد كه نميتوانم تاب بياورم. اي ابوبصير! حتي فاطمه(عليها السلام) نيز بر فرزندش حسين(عليه السلام) ميگريد».[5]
زيد شحام ميگفت:
همراه جماعتي از اهل كوفه، در خدمت امام صادق(عليه السلام) بوديم. يكي از شعراي عرب، به نام جعفر بن عفان، وارد شد. آن حضرت او را احترام كرد و در نزديك خود جاي داد؛ آنگاه فرمود: «اي جعفر!». عرض كرد: «لبيك! به فدايت گردم». فرمود: «به من گفتهاند كه تو اشعار نيكي درباره حسين(عليه السلام) سرودهاي». عرض كرد: «آري». فرمود: «اشعار خود را بخوان». او شعر ميخواند و امام و اطرافيان، ميگريستند؛ به گونهاي كه قطرات اشك بر صورت و محاسن آن حضرت جاري بود.
سپس امام فرمود: «اي جعفر! فرشتگان الهي حضور دارند و صداي تو را شنيدند و چنانكه ما گريه كرديم، آنها نيز گريستند، بلكه بيشتر از آن. خداوند در اين ساعت براي تو بهشت را واجب كرد و تو را بخشيد».[6]
مرحوم محدث قمي نوشته است:
ابوهارون، مردي نابينا، شاعري توانا و از اصحاب امام صادق(عليه السلام) بود و گاهي براي امام حسين(عليه السلام) مرثيه ميخواند. او ميگفت: «روزي خدمت امام صادق(عليه السلام) رسيدم». آن حضرت فرمود: «ابوهارون! از آن شعرهايي كه در مرثيه جدم سرودهاي، براي ما بخوان». عرض كردم: «اطاعت ميشود». آن حضرت فرمود: «بگوييد زنها هم پشت پرده بيايند و استفاده ببرند». ابوهارون اشعار خود را كه تازه سروده بود آغاز كرد. با آنكه پنج مصرع بيشتر نبود، غلغهاي از خانه امام صادق(عليه السلام) بلند شد و اشك از چشمان مبارك امام جاري بود؛ شانههاي مباركش به شدت حركت ميكرد و فرياد ناله و گريه، از منزل به گوش ميرسيد.[7]
همانگونه كه پيش از اين نيز اشاره شد، شيعيان، شرايط بسيار سختي داشتند و زيارت و عزاداري براي ائمه هدي:، به راحتي براي آنها ممكن نبوده است؛ بهويژه در زمان بنياميه، اين شرايط سخت و دهشتناك بود. امويان ميكوشيدند تا ياد حسين(عليه السلام) و اهل بيت: را
از ذهنها پاك كنند. ازاينرو به هيچ وجه اجازه عزاداري، و زيارت قبر مطهر آن حضرت را نميدادند. اين موضوع پس از قيام زيد بن علي بن حسين:، در زمان هشام بن عبدالملك شدت يافت. اما در زمان عباسيان، شرايط، همواره در حال نوسان و تغيير بود. در زمان سفاح، اولين خليفه عباسي، زمينه براي زيارت مرقد مطهر امام حسين(عليه السلام)
فراهم شد؛ ولي در زمان منصور، زيارت مرقد آن حضرت ممنوع، و
مرقد مطهر نيز تخريب شد. پس از منصور و در زمان مهدي، مأمون، معتصم، واثق، منتصر و ناصرالدين بالله، شيعيان از جهت عزاداري
و زيارت قبر امام حسين(عليه السلام)، آزادي داشتند؛ ولي در زمان هارون و متوكّل، به شدت در آزار و اذيت قرار گرفتند و دستور تخريب قبر مطهر و منع زائران صادر شد.[8]
از ذهنها پاك كنند. ازاينرو به هيچ وجه اجازه عزاداري، و زيارت قبر مطهر آن حضرت را نميدادند. اين موضوع پس از قيام زيد بن علي بن حسين:، در زمان هشام بن عبدالملك شدت يافت. اما در زمان عباسيان، شرايط، همواره در حال نوسان و تغيير بود. در زمان سفاح، اولين خليفه عباسي، زمينه براي زيارت مرقد مطهر امام حسين(عليه السلام)
فراهم شد؛ ولي در زمان منصور، زيارت مرقد آن حضرت ممنوع، و
مرقد مطهر نيز تخريب شد. پس از منصور و در زمان مهدي، مأمون، معتصم، واثق، منتصر و ناصرالدين بالله، شيعيان از جهت عزاداري
و زيارت قبر امام حسين(عليه السلام)، آزادي داشتند؛ ولي در زمان هارون و متوكّل، به شدت در آزار و اذيت قرار گرفتند و دستور تخريب قبر مطهر و منع زائران صادر شد.[8]
بنابراين اگر مسئله عزاداري در برخي دورانها كمرنگ شد و در برخي زمانها، مانند دوران آل بويه گسترش يافت، علتش موضعگيري حاكمان وقت بود، نه بيتفاوتي علما و بزرگان شيعه، يا موضعگيري منفي آنان در اين امر مهم و حياتي. تمام دانشمندان شيعه، مانند شيخ مفيد، سيد مرتضي علم الهدي، سيد رضي و شيخ طوسي، در آثار مكتوبشان، راجع به نوحهسرايي و عزاداري براي امام حسين(عليه السلام)، سخن گفتهاند.
سختگيري خلفاي جور نسبت به شيعيان و زائران قبر امام حسين(عليه السلام)، به حدي بود كه متوكل، خليفه عباسي، چندين بار به تخريب قبر امام حسين(عليه السلام)، اقدام كرد. او در سال 233ه.ق به علت اينكه يكي از كنيزانشان به زيارت امام حسين(عليه السلام) رفته بود، دستور داد كه قبر امام حسين(عليه السلام) و همه خانههاي اطراف آن را خراب كنند.[9] در سال 236ه.ق نيز، وي دوباره دستور تخريب قبر امام حسين(عليه السلام) را داد. طبري، تاريخنگار معروف، در اين باره مينويسد: «در اين سال، متوكل دستور داد تا قبر حسين بن علي(عليه السلام) را ويران كنند، منزلها و خانههاي اطراف آن را نيز ويران كنند، شخم بزنند، بذر بپاشند و آبياري كنند و مردم را از رفتن به نزد آن ممنوع دارند».[10]
بار ديگر وقتي متوكل شنيد كه مردم از عراق، كوفه و شهرهاي دور، در كربلا اجتماع ميكنند و بازار بزرگي در آنجا تشكيل شده است، سپاهي براي تخريب قبر مطهر اعزام كرد، كه از زيارت قبر امام حسين(عليه السلام)، به شدت جلوگيري كند.[11]
[1]. امامشناسي، ج16-17، ص178.
[2]. بحارالانوار، ج44، ص145.
[3]. همان، ج45، ص207.
[4]. مصباح المتهجد، ص713.
[5]. كامل الزيارات، ص83؛ «حقراللّه من حقركم و انتقم ممن و تركم و خذل اللّه من خذلكم و لعن الله من قتلكم و كان الله لكم ولياً و حافظاً و ناصراً فقد طال بكاء الانبياء و الصديقين و الشهداء و ملائكة السماء ثم بكى و قال يا أبا بصير اذا نظرت الى ولد الحسين أتاني مالا أملكه بما اوتى الى ابيهم و اليهم يا ابا بصير ان فاطمة لتبكيه».
[6]. بحارالانوار، ج44، ص283؛ «يا جعفر و الله لقد شهدت ملائكة الله المقربين هاهنا يسمعون قولك في الحسين و لقد بكوا كما بكينا أو اكثر و لقد أوجب الله تعالى لك يا جعفر في ساعته الجنة يأسرها و غفرالله لك».
[7]. نفس المهموم، ص46.
[8]. كامل الزيارات، ص67.
[9]. مقاتل الطالبيين، ص479.
[10]. تاريخ الطبري، ج9، ص185؛ «و فيها امر المتوكل بهدم قبر الحسين بن علي و هدم ما حوله من المنازل و الدور، و ان يحرث و يبذر و يسقى موضع قبره، و ان يمنع الناس من اتيانه».
[11]. بحارالانوار، ج45، ص397.