بهترین‌های امت هر پیامبر بهترین‌های امت هر پیامبر بهترین‌های امت هر پیامبر بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
بهترین‌های امت هر پیامبر بهترین‌های امت هر پیامبر بهترین‌های امت هر پیامبر بهترین‌های امت هر پیامبر بهترین‌های امت هر پیامبر

بهترین‌های امت هر پیامبر

به گواه سنت‌های تکوینی و تشریعی، یاران هر پیامبری، بهترین افراد امت او هستند؛ چنان‌که بهترین افراد امت یهود یاران موسی علیه السلام ، بهترین پیروان مسیحیت یاران عیسی علیه السلام ، و بهترینِ امت اسلام، یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله  بودن

به گواه سنت‌هاي تكويني و تشريعي، ياران هر پيامبري، بهترين افراد امت او هستند؛ چنان‌كه بهترين افراد امت يهود ياران موسي عليه السلام ، بهترين پيروان مسيحيت ياران عيسي عليه السلام ، و بهترينِ امت اسلام، ياران رسول خدا صلي الله عليه و آله  بودند.

بر اين اساس، چرا شما شيعيان ياران و اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله  ما را كافر مي‌دانيد و حال آنكه رسالت پيامبر اسلام، جاودان و فراگير است و پيامبران و كتاب‌هاي آسماني گذشته، آمدن او را مژده داده‌اند. وقتي معتقديد كه نزديك‌ترين ياران پيامبر صلي الله عليه و آله  مرتد شده‌اند، چه ارزشي براي اين شريعت الهي قائل هستيد؟ اگر چنان باشد كه شما مي‌گوييد، مسلماناني كه پس از اصحاب آمده‌اند به طريق اولي كافر خواهند بود... .

پاسخ

چنان‌كه بارها گفته‌ايم، ما اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله  را مرتد و كافر نمي‌دانيم.

ميان «اصحاب» و «ياران» پيامبران، از جمله «اصحاب» و «ياران» پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ، خلط مبحث كرده‌ايد؛ زيرا همه اصحاب هيچ پيامبري يار او نبودند، بلكه بعضي از اصحاب، پيامبران را ياري مي‌كردند و بعضي ديگر به ايشان خيانت مي‌ورزيدند.

در تورات آمده است كه، بعضي اصحاب حضرت موسي عليه السلام  مي‌خواستند آن حضرت را بكشند: «و جميع بني‌اسرائيل بر موسي و هارون همهمه كردند… گفتند كه بايد ايشان [موسي و هارون] را سنگسار كنند…».[1]

آيا اينان بهترين اصحاب حضرت موسي عليه السلام  بودند؟

يهوديان اقرار دارند كه مردم اسرائيل (اصحاب موسي و هارون) با حضرت موسي مخالف بودند و او را مذمت مي‌كردند.[2]

گروهي از اصحاب حضرت موسي عليه السلام ، در زمان حيات او گوساله‌پرست شدند. خداوند متعال در سوره بقره، آيات 51 و 54 و  صلي الله عليه و آله 2 و  صلي الله عليه و آله  عليها السلام ؛ سوره نساء، آيه 15 عليها السلام ؛ سوره اعراف، آيات 14 عليهما السلام  و 152؛ سوره ذاريات، آيه 26 و سوره طه، آيه  عليهما السلام  عليهما السلام  آنها را به گوساله‌پرستي متهم مي‌كند و ستمگر و گمراهشان مي‌خواند.

آيا اين گوساله‌پرستان را مي‌گوييد بهترين ياران موسي بودند؟

خداوند مي‌فرمايد:

{يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسى فَبَرَّأَهُ اللهُ مِمَّا قالُوا وَ كانَ عِنْدَ اللهِ وَجِيهاً} (احزاب: 6 صلي الله عليه و آله )

اي كساني كه ايمان آورده‌ايد همانند كساني نباشيد كه موسي را آزار دادند و خداوند او را از آنچه [در حق او] ‌گفتند مبرّا ساخت و او نزد خداوند آبرومند (و گرانقدر) بود.

در تفاسير اهل سنت در مورد تهمت‌هاي بعضي از اصحاب موسي عليه السلام  به وي، نمونه‌هاي گوناگوني آمده است:

به آن حضرت تهمت برص داشتن زدند[3]؛

به موسي عليه السلام  نسبت رابطه نامشروع و عمل شنيع زنا دادند[4]؛

به موسي نسبت برص، زنا، سحر و جنون دادند[5]؛

موسي را به كشتن برادرش هارون متهم كردند[6] و... .

از آيه پيش‌گفته، دست كم دو مطلب قابل برداشت است:

الف) همه ياران هر پيامبري، بهترين امت آن پيامبر نبودند؛ چنان‌كه اصحاب حضرت موسي عليه السلام ، آن حضرت را حتي به اعمال زشتي همچون قتل برادر و عمل شنيع رابطه نامشروع متهم مي‌كردند.

ب) عده‌اي از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله  نيز آن حضرت را مي‌آزردند كه خداوند در اين آيه به آنها هشدار داده، و آنها را از اذيت رسول خدا صلي الله عليه و آله  برحذر مي‌دارد.

مي‌گوييد كه سنت‌هاي تكويني و تشريعي شهادت مي‌دهند كه اصحاب هر پيامبري بهترين افراد آن امت‌اند، اما مي‌بينيم كه خداوند خلاف سنت‌هاي تكويني و تشريعي مورد ادعاي شما گواهي مي‌دهد!

مگر نه اين است كه خداوند در مورد اصحاب حضرت موسي عليه السلام  مي‌فرمايد:
آن وقت كه به اصحاب موسي گفته شد وارد مصر شويم و با بقيه فرعونيان مبارزه
كنيم؛

{قالُوا يا مُوسى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فِيها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ * قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسي‏ وَ أَخي‏ فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقين‏} (مائده: 24 و 25)

(بني‌اسرائيل) گفتند: اي موسي! تا آنها در آنجا هستند ما هرگز وارد نخواهيم شد. تو و پروردگارت برويد (با آنها) بجنگيد. ما همين‌جا نشسته‌ايم! (موسي) گفت: پروردگارا! من تنها اختيار خودم و برادرم را دارم. ميان ما و اين جمعيت گنهكار جدايي بيفكن.

آيا شما به اين افراد مي‌گوييد بهترين امت؟ ‌آيا بهترين امت هر پيامبري اصحاب آن پيامبر است؟ در حالي كه خداوند آنان را فاسق نام مي‌برد؟

يكي از اصحاب حضرت عيسي عليه السلام  با كفار همدست شد و مخفيگاه حضرت عيسي عليه السلام  را به آنها گزارش داد تا او را به صليب بكشند. آيا شما مي‌گوئيد، چنين كسي بهترين يار حضرت عيسي بود؟

كساني كه به عايشه تهمت زدند، از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله  بودند يا از نسل‌هاي پس از رسول خدا صلي الله عليه و آله ؟

آنها كه در غزوه «تبوك» توطئه رم دادن مركب پيامبر صلي الله عليه و آله  براي كشته‌شدن او را داشتند از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله  بودند يا از نسل‌هاي پس از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله ؟

آنها كه مسجد ضرار را ساختند از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله  بودند يا از نسل‌هاي پس
از او؟

آن‌گاه كه رسول خدا صلي الله عليه و آله  اسامه را به فرماندهي لشكر گماشت، عده‌اي به فرماندهي او اعتراض كردند. رسول خدا صلي الله عليه و آله  از سر ناراحتي به آنها فرمود: شما پيش از اين نيز نسبت به فرماندهي پدر او معترض بوديد.[7] آيا معترضان به رسول خدا صلي الله عليه و آله  از اصحاب او بودند يا از بيگانگان؟

آيا اينها بهترين ياران رسول خدا صلي الله عليه و آله  بودند؟

معاويه ـ به نوشته اهل سنت ـ علي، حسن و حسين: را لعن مي‌كرد[8] در حالي كه لعن به علي عليه السلام  لعن رسول خدا صلي الله عليه و آله  و لعن رسول خدا صلي الله عليه و آله  لعن خدا است[9]؛ در حالي كه معاويه از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله  بود. به نظر شما چنين شخصي از بهترين امت اسلامي است؟ اما درباره جاودانگي دين اسلام و ربط آن به موضوع اصحاب مي‌گوييم:

1. جاودانگي دين اسلام، رسالت رسول خدا صلي الله عليه و آله ، خبر دادن انبيا و كتب گذشته از بعثت رسول خدا صلي الله عليه و آله ، ربطي به مسئله اصحاب ندارد كه اگر بعضي اصحاب مرتد باشند آنها بيهوده شود.

آيا اگر بعضي اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله  خيانت كنند، جاودانگي دين اسلام نقض مي‌شود؟ آيا مژده انبيا گذشته باطل مي‌شود؟

در ميان اصحاب همه پيامبران، افراد ناباب هم بودند. ناباب بودن بعضي اصحاب، ارزش پيامبران را نقض نمي‌كند.

آيا امت‌هايي كه به پيامبرشان ايمان نياوردند ارزش آن پيامبر پايين آمد؟

2. حساب بعضي اصحاب را از نزديك‌ترين ياران رسول خدا صلي الله عليه و آله  جدا كنيد. چرا مي‌كوشيد افرادي كه شيعه آنها را قبول ندارد، را از نزديك‌ترين ياران رسول خدا صلي الله عليه و آله  محسوب كنيد؟ آنها به هيچ روي از نزديكان رسول خدا صلي الله عليه و آله  نبودند و تمام فضيلت‌هايي كه به آنان نسبت مي‌دهيد، ساختگي است.

 عليها السلام . مي‌گوييد: «اگر عده‌اي از اصحاب پيامبر[ صلي الله عليه و آله ] مرتد باشند، مسلمانان پس از آنها به طريق اولي كافر خواهند بود». مگر اصحاب مرتد، پيامبر بودند؟ مگر آنها قرآن و يا معيار اسلام‌اند؟ مگر مسلمانان پس از آنها به آنها ايمان مي‌آورند؟ مگر آنها حجت شرعي هستند؟

آري! اگر كسي آنها را حجت شرعي بداند و بر اساس معيار آنها مسلمان باشد و آنها را ملاك اسلام خود قرار دهد، به طريق اولي كافر خواهد بود، اما تمام مسلمانان چنين نيستند.

4. مي‌گوييد: «ابوبكر، عمر و عثمان با پدران و برادرانشان جنگيدند». اصلاً مگر ابوبكر و عمر و عثمان جنگيدند كه با پدران و برادرانشان جنگيده باشند يا با بيگانگان؟

پيشتر هم گفتيم كه حتي يك مورد هم با سند معتبر نمي‌توان يافت كه ابوبكر، عمر يا عثمان با شخص معيني مبارزه كرده باشند. تا چه رسد به پدران يا برادرانشان؟

اهل سنت نقل كرده‌اند كه علي عليه السلام  مي‌گفت: «اَللّهُمَّ العَن كُلَّ مُبغِضٍ لَنا»[10]؛ «خداوندا! تمام كساني كه به ما كينه مي ورزند را لعنت كن»، مگر مبغوضان علي عليه السلام  آنهايي نبودند كه در جمل، صفين و نهروان عليه حضرت وارد جنگ شدند؟ مگر برخي از آنها از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله  نبودند و اگر بهترينِ امت بودند، چرا علي عليه السلام  آنها را لعن مي‌كرد؟

همچنين اهل سنت نوشته‌اند: علي[ عليه السلام ] نماز مغرب را به‌جا آورد و آن‌گاه كه از ركعت سوم فارغ شد گفت: «اَللّهُمَّ العَن فُلاناً وَ فُلاناً وَ فُلاناً»[11]؛ «خدايا! فلاني و فلاني و فلاني را لعنت كن».

آيا اين فلاني‌ها از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله  بودند يا از كفار؟ اگر از كفار بودند، چرا نام آنها را نبرده‌ايد و اگر از منافقان به ظاهر مسلمان بودند، چرا مي‌گوييد همه اصحاب پيامبر بهترين امت بودند؟

ارتداد اصحاب

نسبت ارتداد به صحابي رسول خدا صلي الله عليه و آله ، دستاويز برخي علماي وهابي عليه شيعه شده است. از سويي مسلمانان به دليل احترام خاصي كه براي رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله  و در پي آن براي اصحاب و اطرافيان آن بزرگوار قائل‌اند، نمي‌توانند به راحتي بپذيرند كه صحابه رسول خدا صلي الله عليه و آله  پس از آن حضرت مرتد شدند. وهابيان، از اين بينش مثبت مسلمانان نسبت به اصحاب، سوء استفاده كرده، ذهن آنها را به شيعه بدبين مي‌كنند.

نويسنده در اين كتاب، بيش از بيست سؤال را به اين موضوع اختصاص داده و با تغيير الفاظ كوشيده است در نظر خوانندگان اين كتاب، شيعه را افرادي تهمت‌زننده به اصحاب، معرفي نمايد.

در حالي كه منابع موثق اهل سنّت، از جمله آنها صحيح بخاري و صحيح مسلم ده‌ها بار اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله  را به ارتداد و كفر متهم كرده‌اند؛ براي نمونه: «فَلَمّا قَبضَ اللهُ نَبيَّه ارْتدَّ النّاسُ عَنِ الْإِسلامِ»[12]؛ «آن‌گاه كه خداوند پيامبرش را از اين دنيا برد، مردم از دين اسلام مرتد شدند».

در جايي ديگر آمده است: «ثُمَّ ارتَدَّ النّاسُ بَعدَ رسولِ اللهِ عَنِ الْإِسلام»[13]؛ «مردم پس از رسول خدا از اسلام مرتد شدند».

همان‌طور كه ملاحظه مي‌كنيد اين دو روايت همه مردم را پس از رسول خدا، مرتد مي‌شمارند؛ برخلاف شيعه كه استثنا قائل است.

در بعضي منابع آمده است: «لّما قُبضَ رَسولُ الله وَ ارتدَّ مَنِ اْرتدَّ مِنَ النّاس»[14]؛ «آن‌گاه كه رسول خدا[ صلي الله عليه و آله ] رحلت فرمود عده‌اي از مردم مرتد شدند».

در بعضي تعابير آمده است: «وَ ارْتدَّ مَنِ ارْتدَّ مِنَ الْعرب»[15]؛ «مرتد شدند آن دسته از اعراب كه مرتد شدند».

در بعضي روايت‌ها با تعبير «ارتدوا بعدك»[16]؛ «بعد از تو مرتد شدند» آورده‌اند:

رسول خدا صلي الله عليه و آله  فرمود:

يَرِدُ عَلىَّ يَومَ القيامةِ رَهطٌ مِنْ أصحابي فَيجلّون عَنِ الْحوضِ فَأقولُ يا ربِّ! أصحابي! فَيقولُ: إنّك لا عِلمَ لك بِما أحْدَثوا بَعدَك، إنّهم ارْتدُّوا عَلَى أدبارِهم الْقهقرى.[17]

روز قيامت عده‌اي از اصحاب من بر من وارد مي‌شوند، اما آنها را از حوض من دور مي‌كنند. خواهم گفت: پروردگارا! آنها اصحاب من هستند! خداوند مي‌گويد: تو نمي‌داني آنها بعد تو چه بدعت‌ها گذاشتند و چه كارهايي كردند و آنها مرتد شدند و به جاهليت برگشتند.

در روايت ديگري رسول خدا صلي الله عليه و آله  به اصحاب خود فرمود:

إنّكم مَحْشورون إلَى اللهِ عَزّوجلَّ عُراة غرلا ـ فَذكَر الحْديثَ وَ فيه ـ فأقولُ: يا ربِّ! أصحابي! فَيُقال: إنّك لاتَدري ما أحدَثوا بَعدَك، إنّ هؤلاء لَمْ يَزالوا مُرتدّين عَلَى أعقابِهم مُنذ فارَقْتَهم[18]

شما روز محشر با دست‌هاي بسته يا با بدن برهنه به محضر خداوند خواهيد آمد ـ روايت را فرمود تا رسيد به آنجا كه ـ خواهم گفت: پروردگارا! اينها اصحاب من هستند! گفته مي‌شود تو نمي‌داني پس از تو چه كارهايي كردند، آنها از لحظه جدايي تو از آنها، يكسره مرتد شدند.

در بعضي روايت‌ها لفظ «يرجعون على اعقابهم»؛ «به روش و عقيده پدران و اجدادشان برگشتند» آمده است:

رسول خدا صلي الله عليه و آله  در ميان اصحاب خود فرمود:

إنّي عَلَى الحْوض أنتظر من يَردُ عَليَّ مِنكم، فَواللهِ لَيُقتَطَعَنَّ دوني رِجالٌ فَلأقولَنَّ: أي ربِّ! مِنّي وَ مِنْ اُمّتي. فَيُقال: إنّك لا تَدْري ما عَمِلوا بَعدَك مازالو يَرْجِعونَ عَلَى أعقابهم.[19]

من در حوض منتظرم كه عده‌اي از شما بر من وارد شوند، پس به خدا سوگند عده‌اي از آنها را از من جدا مي‌كنند. پس خواهم گفت: خدايا آنها از من هستند و از امت من هستند! خداوند خواهد فرمود: تو نمي‌داني آنها بعد از تو چه كردند، آنها مدام به عقب (جاهليت و كفر) برگشتند.

در بعضي روايت‌ها آمده است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله  فرمود:

روز قيامت، عده‌اي از امت من خواهند آمد، در حالي كه نامه اعمال آنها در دست چپ آنهاست (اصحاب شمال هستند). خواهم گفت: خدايا! آنها اصحاب من هستند. جواب خواهد آمد: تو نمي‌داني آنها بعد از تو چه كارها كردند آنها مرتد شدند و به عقايد و روش جاهليت برگشتند.[20]

در بعضي روايت‌ها لفظ «احدثوا بعدك»[21]؛ «بعد از تو بدعتگذار شدند» آمده است.

شما شيعه را به سبب روايت «ارتد الناس بعد النبي...»؛ «مردم پس از رسول خدا صلي الله عليه و آله  مرتد شدند به جز...» در منابع دست دوم كه محل بحث دارد مذمت مي‌كنيد. آيا اين روايت‌ها كه در منابع دست اول شما آمده را هم شيعه‌ها نوشته‌اند يا اهل سنت؟

اما اينكه چرا شيعه معيار اين بازگشت از بيعت با ولايت را عدم پذيرش «ولايت علي عليه السلام » مي‌داند؟ در كتاب خورشيد فضيلت، ده‌ها روايت از اهل سنت نقل كرده‌ايم كه رسول خدا صلي الله عليه و آله  علي عليه السلام  را معيار حق و باطل معرفي كرده است. پس اين ارتداد و بدعت‌گذاري شامل حال علي عليه السلام  و پيروان او نخواهد شد؛ زيرا علي عليه السلام  خود معيار حق و باطل است.

 
[1]. سفر اعداد، باب 14، ش 2.

[2]. سفر خروج، باب 5، ش 21؛ باب 14، ش 11؛ باب 16، ش 3؛ باب 17، ش 2.

[3]. تفسير احكام القرآن، ابن العربي، ج3، ص626.

[4]. تفسير انوار التنزيل، ج4، ص239.

[5]. تفسير البحرالمحيط، ج8، ص508.

[6]. تفسير البحر المديد، ج4، ص466.

[7]. صحيح بخاري، ج3، ص1365؛ صحيح مسلم، ج7، ص131؛ مسند احمد بن حنبل، ج2، ص110.

[8]. تاريخ ابن خلدون، ج2، ص637؛ كامل ابن اثير، ج3، ص333.

[9]. مستدرك حاكم، ج3، ص130؛ كنزالعمال، ج11، ص573.

[10]. جامع الاحاديث، ج29، ص323؛ مصنف ابن ابي‌شيبه، ج12، ص82؛ السنة، ابن ابي‌عاصم، ص 463.

[11]. تهذيب الآثار، ج1، ص345.

[12]. سنن الكبري، البيهقي، ج8، ص177؛ كنزالعمال، ج12، ص543؛ اسد الغابه، ج 3، ص 664.

[13]. الامامة و السياسه، ج 1، ص 41.

[14]. مجمع الزوائد، ج 6، ص 220؛ مسند ابي‌يعلي، ج 13، ص 146.

[15]. السنن الكبري، ج8، ص175؛ كنزالعمال، ج6، ص527؛ جامع الاحاديث، ج25، ص244.

[16]. امتاع الاسماع، ج 3، ص 299.

[17]. صحيح بخاري، ج5، ص2407؛ مسند الشاميين، ج3، ص15؛ مصنف عبدالرزاق، ج11، ص406؛ الجمع بين الصحيحين البخاري و المسلم، ج3، ص145؛ جامع الاصول، ج10، ص469؛ امتاع الاسماع، ج 14، ص 223؛ المعرفة و التاريخ، ج 1، ص 360.

[18]. صحيح بخاري، ج3، ص1222؛ ج4، صص1691 و 1766؛ صحيح مسلم، ج8، ص157؛ مسند احمد بن حنبل، ج1، صص235 و 253؛ مستدرك حاكم، ج2، ص486؛ سنن نسائي، ج6، ص339؛ الاستيعاب، ج 1، ص 164؛ تفسير القرآن العظيم ابن ابي‌حاتم، ج 4، ص 1254؛ التفسير الوسيط للقرآن الكريم، ج 4، ص 351.

[19]. صحيح بخاري، ج3، ص1271؛ ج4، ص 1691؛ صحيح مسلم، ج7، ص66؛ مسند احمد بن حنبل، ج1، ص235؛ امتاع الاسماع، ج 3، صص 306 و 305.

[20]. صحيح بخاري، ج3، ص1222؛ صحيح مسلم، ج8، ص157؛ مستدرك حاكم، ج2، ص486؛ سبل الهدي، ج 10، ص 96؛ امتاع الاسماع، ج 14، ص 222؛ تفسير مراغي، ج 7، ص 65.

[21]. صحيح بخاري، ج4، ص1691؛ ج5 ص2391؛ صحيح مسلم، ج1، ص150؛ ج7، صص66 و 68؛ مسند احمد بن حنبل، ج1، ص235؛ الاستيعاب، ج 1، ص 164؛ امتاع الاسماع، ج 2، ص 302؛ ج 3، صص 305 و 306؛ ج 14، صص 222 و 223؛ مستدرك حاكم، ج4، ص499.


| شناسه مطلب: 86092







نظرات کاربران