داستان مادر حضرت حجت و دستاویزی دیگر داستان مادر حضرت حجت و دستاویزی دیگر داستان مادر حضرت حجت و دستاویزی دیگر بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
داستان مادر حضرت حجت و دستاویزی دیگر داستان مادر حضرت حجت و دستاویزی دیگر داستان مادر حضرت حجت و دستاویزی دیگر داستان مادر حضرت حجت و دستاویزی دیگر داستان مادر حضرت حجت و دستاویزی دیگر

داستان مادر حضرت حجت و دستاویزی دیگر

نویسنده در صفحه 57 داستان مادر حضرت حجت، جناب نرجس خاتون را تعریف می‌کند که او کنیز بوده است و مأمور امام عسکری(علیه السلام) به دستور ایشان او را خریده است. او خودش را این‌گونه معرفی کرده است که ملکه، دختر «یشوعا» پسر قیصر، پادشاه رو

نويسنده در صفحه 57 داستان مادر حضرت حجت، جناب نرجس خاتون را تعريف مي‌كند كه او كنيز بوده است و مأمور امام عسكري(عليه السلام) به دستور ايشان او را خريده است. او خودش را اين‌گونه معرفي كرده است كه ملكه، دختر «يشوعا» پسر قيصر، پادشاه روم و مادرم از فرزندان جانشين مسيح «شمعون بن حمّون بن صفارات» است. سپس جناب نرجس تعريف كرده است كه پدر‌بزرگش (قيصر) مي‌خواسته او را به ازدواج برادرزاده‌اش دربياورد. ولي او محمد(صلي الله عليه و آله) را در خواب ديده است كه همراه حضرت عيسي(عليه السلام)، فاطمه زهرا، مريم عمران و هزاران زن بهشتي براي خواستگاري او آمده‌اند. امام حسن عسكري(عليه السلام) نيز در خواب به او گفته است كه در جنگ قيصر با مسلمانان ‌اسير مي‌شوي.

نويسنده مي‌گويد: «اين داستان مادر صاحب الزمان است... داستاني كه براي فيلم سينمايي خوب است؛ نه براي مسلماني كه قرآن برايش آمده است تا عقل او را از خرافات رها نمايد».

پاسخ

اولاً: مشكل نويسنده آن است كه آنچه در كودكي شنيده، مسئله‌اي قطعي و عقيدتي تلقي كرده است. درحالي‌كه نقل جريان‌ها و احاديث، يك مسئله‌ و تحقيق درباره درستي آن، مسئله ديگري است. بسياري از احاديث و حكايات همانند مواد خامند كه نياز به دقت و بررسي‌ همه جانبه دارند. اما نويسنده به صرف شنيدن، آن را جزء اصول عقايد مي‌پندارد و بدون هيچ دليلي و فقط به سبب استبعاد يا ادعاي خرافه، آن را رد مي‌كند؛ يعني نه اعتقاد او بر پايه صحيح است و نه انكار او!

اگر حادثه‌اي نامتعارف به‌خواست خداوند اتفاق افتد، آيا بايد آن را خرافه دانست؟! اگر چنين است، داستان حضرت عيسي و تولد او از حضرت مريم و اينكه وي بدون شوهر باردار شد و حضرت عيسي در گهواره به نبوت خويش و پاكي مادر شهادت داد را بايد خرافه بدانيم؛ زيرا جريان حضرت مريم به مراتب شگفت‌انگيزتر از جريان مادر امام زمان است. آيا آن‌همه معجزات و جريان‌هاي عجيب قرآن، از جمله، داستان‌هاي شگفت‌انگيز حضرت سليمان، اعم از خدمت جن، سخن با حيواناتي مثل مورچه، پيغام‌بري هدهد، آوردن تخت ملكه سبا، سوار شدن خود و اطرافيان بر باد و... را مي‌توان به فيلم سينمايي تشبيه كرد و باطل نمود؟!

ثانياً: اين داستان ربطي به اعتقادات اصولي مذهب شيعه ندارد؟ آيا كسي گفته است كه اعتقاد به كيفيت انتخاب مادر حضرت حجت و چگونگي ولادت ايشان، واجب است و انكار آن، انكار حضرت است؟ اگر مسلماني، مرتد شود و دليل كفر خود را برخي داستان‌هاي شگفت‌انگيز درباره ولادت حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) در كتب مسلمانان بداند، آيا عُذرش پذيرفتني است؟! مگر انبوه روايات ضعيف درباره انبيا در كتاب‌هاي تفسيري و تاريخي ذكر نشده است؟!

حقيقت آن است كه اينها بهانه‌اي براي توجيه انديشه بيمار است.

ثالثاً: جريان مذكور در كتاب «غيبت» شيخ طوسي= با اين سند آمده است كه جماعة‌ عن ابي‌المفضل‌ الشيباني عن محمد ‌بن‌ بحر ‌بن ‌سهل‌ الشيباني از بشر‌ بن ‌سليمان برده‌فروش كه از اولاد ابوايوب انصاري و طرفدار امام هادي و امام عسكري٨ و همسايه آن دو در سامراء است.

«ابوالمفضل شيباني» همان «محمد بن عبدالله بن محمد بن عبيدالله» است كه نجاشي و شيخ= تضعيف او را از جماعتي از اصحاب نقل كرده‌اند. اما «محمد‌بن بحر بن سهل شيباني» اگر «ابوالحسين ‌شيباني دهني» باشد، كه توثيق ندارد، بلكه «كشي» او را غالي دانسته است؛ هرچند شيخ= وي را از متكلمان و عالم به اخبار و فقيه شمرده، ولي فرموده متهم به غلوّ است.[1] اگر هم او نباشد كه مجهول است. اما «بشر بن سليمان» مجهول است و گويا فقط در همين روايت از او ياد شده است. صاحب معجم‌الرجال مي‌گويد: «در روايتي كه صدوق از وي درباره مادر حضرت قائم(عليه السلام) دارد، امام عسكري(عليه السلام) به او فرموده است كه شما مورد اعتماد ما هستيد». ولي در سند روايت عده‌اي افراد مجهول هستند، گذشته از آنكه روايت از خود اوست و وثاقت شخص را با روايت خود او نمي‌توان ثابت كرد.[2]

شيخ صدوق= نيز اين روايت را در «اكمال‌الدين» به اين سند آورده است: «محمد ‌بن ‌علي ‌بن محمد‌ بن‌ حاتم عن احمد ‌بن ‌عيسي‌ الوشاء عن ‌احمد بن ‌طاهر‌ القمي عن ابي‌الحسين ‌محمد ‌بن ‌يحيي‌ الشيباني عن بشر ‌بن ‌سليمان‌ النحاس» اما درباره محمد ‌بن علي بن محمد بن حاتم، توثيقي نرسيده است و شيخ و نجاشي و ديگر رجال نيز درباره او سخني نگفته‌‌اند. فقط صدوق= چند حديث از او دارد و او را «نوفلي» ملقب به «ابوبكر» معرفي كرده است و گفته كه معروف به «كرماني» است و در موردي نيز بر او «ترضّي» كرده است، يعني گفته است «رضي‌الله‌عنه».[3] اما چهار نفر بعدي همگي مجهول و ناشناخته‌اند. در نتيجه، اين داستان ضعيف است و در هيچ حكمي در خور استناد نيست.

بله، بازگو كردن اين‌گونه اخبار مانعي ندارد؛ اخبار كه با هيچ مسئله عقيدتي، اخلاقي و فقهي تنافي ندارد و احتمال صحت آن هم چندان دور از ذهن هم نيست اما نبايد اين جريان را از مسائل قطعي شيعه دانست.

 
[1]‌. معجم رجال الحديث، ج 15، صص 122 و 123.

[2]‌. همان، ج 3، ص 316.

[3]‌. معجم رجال الحديث، ج 16، ص 24.


| شناسه مطلب: 86197







نظرات کاربران