گردشگر همراه
نامه‌ای از پاکستان به دست ما رسید که تعدادی شبهه در آن مطرح شده است. این شبهه‌ها توسط یکی از زائرانی مطرح شده که به شهر مشهد مقدس در ایران سفر کرده است. این شبهات در مجله‌ای به نام «الدعوة» که به زبان اردو در لاهور به چاپ می&zwn
نامهاي از پاكستان به دست ما رسيد كه تعدادي شبهه در آن مطرح شده است. اين شبههها توسط يكي از زائراني مطرح شده كه به شهر مشهد مقدس در ايران سفر كرده است. اين شبهات در مجلهاي به نام «الدعوة» كه به زبان اردو در لاهور به چاپ ميرسد، تحت عنوان «بزرگترين جرم شيعه»[1] در تاريخ 6/1992م. منتشر شده است. استاد محمد هادي يوسفي غروي زحمت پاسخ به اين شبههها را متقبل شدهاند. اين شبههها در پنج محور زير خلاصه شدهاند:
1. زيارت قبور.
2. بازسازي قبور.
3. وجود تصاوير قديمي و نقشها و نگارههايي بر ديوارهاي حرم مطهر رضوي.
4. نصب تصاوير امام خميني= بر ديوارهاي حرم مطهر رضوي.
5. دادن لقب «ضامن» به امام هشتم حضرت علي بن موسي الرضا(عليه السلام) توسط پيروان و شيعيان ايشان.
هنگامي كه زمام خلافت در خراسان به دست مأمون عباسي افتاد، رجاء بن ابوضحاك را فرستاد تا امام علي بن موسي الرضا(عليه السلام) را نزد او بياورد. رجاء بن ابوضحاك امام را به مرو آورد و مأمون در روز هفتم ماه رمضان سال 201 ه ق. براي ولايتعهدي امام رضا(عليه السلام) پس از خود، بيعت گرفت. مأمون نيز اين موضوع را در قالب نامه به سرزمينهاي تحت حاكميت خود فرستاد تا همه از آن آگاه شوند.
در سال 202 ه .ق مأمون به همراه امام علي بن موسي الرضا(عليه السلام) به سمت عراق حركت كرد اما هنگامي كه در اوايل سال 203 به نزديكي طوس رسيدند، امام را در سن 44 سالگي مسموم كرده و به شهادت رساند.[2] مأمون نيز آن امام همام را در كنار هارون الرشيد و در زير همان قبهاي دفن كرد كه براي پدر خود بنا كرده بود. نكته جالب اينجاست كه هيچ كس بر ساخت گنبد و بارگاه بر روي قبر هارون الرشيد اعتراض نكرده اما هنگامي كه سخن از گنبد و بارگاه بر روي قبر امام رضا(عليه السلام) ميشود صداي اعتراضها گوش فلك را پر ميكند و پيروان اهل بيت: متهم به شرك ميشوند.
أموي اصفهاني ميگويد: «هنگامي كه رضا ... وفات يافت، مأمون در سوگ ايشان زياد اظهار ناراحتي كرد و بسيار محزون شد و براي تشييع جنازه بيرون آمد تا وي را در كنار هارون الرشيد دفن نمود».[3]
در كتاب «زهر الآداب» آمده است كه علي بن موسي در زمان حيات مأمون در طوس رحلت نمود. بنابر اين قبر هارون الرشيد را شكافتند و براي تبرك، وي را در قبر هارون دفن كردند. به همين دليل دعبل بن علي خزاعي اينگونه سروده است:
أربع بطوس علي قبر الزكيّ بها
|
إن كنت تربع من دين علي وَطَّر
|
اگر براي حاجتي خواستي در محلي اقامت كني و به آنجا پناه ببري، به طوس برو و در كنار قبر امام پاكي كه در آنجاست اقامت كن
|
|
ما ينفع الرجس من قرب الزكيّ ولا
|
علي الزكيّ بقرب الرجس من ضرر
|
نه از نزديكي آن امام پاك سودي به آن پليد (هارون) ميرسد و نه بر ايشان (امام رضا) ضرر و زياني از نزديكي به آن پليد است.
|
|
هيهات كل امريءٍ رَهْنٌ بما كسبت
|
له يداه فخذ ما شئت أو فذر
|
هرگز اين سود و زيان براي شخص ناپاك و فرد پاك متصور نيست؛ زيرا سعادت و شقاوت هر انساني در گرو اعمال خود اوست. حال هرچقدر ميتواني از اين اعمال با خود ببر يا آن را رها كن.
|
|
قبران في طوس خير الناس كلّهم
|
وقبر شرّهم هذا من العبر[4]
|
در طوس دو آرامگاه است، آرامگاه بهترين مردم و بدترينشان، و اين از عبرتها و پندهاي روزگار است.
|
زيارت مرقد امام رضا(عليه السلام)
پس از آنكه مأمون براي ولايتعهدي خود در شهر مرو با امام رضا(عليه السلام) بيعت كرد، دعبل خزاعي نزد ايشان آمد و گفت: اي فرزند رسول خدا! من درباره شما قصيدهاي سرودهام و با خود عهد كردهام كه قبل از هركسي آن را براي شما بخوانم. امام(عليه السلام) به ايشان فرمودند: آن را بخوان! دعبل نيز براي امام اينگونه خواند
مدارس آيات خلت من تلاوة
|
و منزل وحي مقفر العرصات
|
مدارس آيات قرآن از تلاوت خالي شده و منازل وحي الهي عاري از ساكنان خود گرديده است.
هنگامي كه به بيت زير رسيد:
و قبر ببغداد لنفس زكية
|
تضمّنها الرحمان في الغرفات
|
قبري در بغداد وجود دارد كه براي روحي پاك است و خداي رحمان آن قبر را يكي از اتاقهاي بهشتي قرار داده است.
امام رضا(عليه السلام) به او فرمودند: آيا نميخواهي دو بيت به ابيات قصيده تو اضافه كنم تا قصيدهات به پايان برسد؟
دعبل گفت: با كمال ميل، اي فرزند رسول خدا.
امام رضا(عليه السلام) فرمودند:
و قبر بطوس يا لها من مصيبة
|
تَوقَّد في الاحشاء بالحرقات
|
الي الحشر حتى يبعث الله قائما
|
يفرّج عنّا الهمّ والكربات
|
قبري در طوس است! واي از مصيبت سنگين صاحب اين قبر! غم اين مصيبت تا قيامت به قلبها شرر ميزند تا زماني كه خداوند فرج قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را برساند و ايشان گشايش دهنده غمها و مصيبتهاي ما باشند.
دعبل به امام رضا(عليه السلام) گفت: اي فرزند رسول خدا قبري كه در طوس است متعلق به چه كسي است؟
امام(عليه السلام) فرمودند: آن قبر متعلق به من است. چند صباحي بيش نخواهد گذشت كه طوس به كانون رفت و آمد شيعيان و زائران من تبديل خواهد شد. آگاه باشيد كه هركس مرا در غربتم در طوس زيارت كند، روز قيامت، مغفرت خداوند شامل حال او ميشود و در بهشت هم رتبه من خواهد بود.[5]
گنبد امام رضا(عليه السلام)
گنبدي كه امام رضا(عليه السلام) در آن دفن شدند، همان گنبدي است كه مأمون عباسي پيشتر و درحدود سال دويست هجري قمري بر روي قبر پدرش هارون الرشيد ساخته بود. پس از تقريباً دو قرن سلطان محمود غزنوي آن را به همان شكلي كه مأمون بنا كرده بود، بازسازي كرد. دو قرن بعد نيز سلطان سنجر سلجوقي آن گنبد را به همان شكل بازسازي كرد. بعد از دو قرن ديگر نوبت به پادشاه مغول يعني اولجايتو بهادرخان مغولي رسيد تا وي نيز گنبد را به همان شكل موجود بازسازي كند. بازسازي گنبد در اين دوره، حدود 12 سال به طول انجاميد كه همين ساختمان موجود كنوني است. تفاوت اين بازسازي با بازسازيهاي ديگر در اين بود كه سلطان اولجايتوي مغول گنبد آن حضرت را با كاشيكاري لاجوردي پوشاند. اما سلطان طهماسب صفوي، مؤسس خاندان صفويه گنبد رضوي را در نيمه قرن دهم هجري قمري با خشتهاي مطلا آراست. هنگامي كه خاندان ازبك از افغانستان به سركردگي عبدالمؤمنخان ازبكي به مشهد الرضا(عليه السلام) حمله كردند، همه اشياي نفيس و قيمتي آن بارگاه مقدس از جمله طلاهاي گنبد را به يغما بردند. شاه عباس صفوي براي سركوب شورش ازبكها، حملهاي را طراحي و فرماندهي كرد و در پي آن شهر هرات را به نقشه فرمانروايي خود اضافه نمود. او پس از پايان جنگ رهسپار مشهد الرضا(عليه السلام) شد و دستور داد گنبد رضوي را دوباره زراندود كنند. او در كتبيهاي كه گرداگرد گنبد بود اينگونه نوشت:
«بسم الله الرحمن الرحيم، من عظايم توفيقات الله سبحانه أن وفّق السلطان الاعظم، مولي ملوك العرب والعجم، صاحب النسب الطاهر النبوي، والحسب الباهر العلوي... مروّج آثار اجداده المعصومين: السلطان بن السطلان ابوالمظفر (كذا) شاه عباس الحسني الموسوي الصفوي بهادرخان، فاستسعد بالمجيء، ماشياً على قدميه من دار السلطنة اصفهان الي زيارة هذا الحرم الاشرف، وقد تشـرف بزينة هذه القبة من خالص ماله في سنة ألف و عشر، و تمّ في سنة ألف وست وعشر»
«بسم الله الرحمن الرحيم از بزرگترين توفيقاتي كه خداوند سبحان نصيب سلطان اعظم و سرور پادشاهان عرب و عجم، صاحب نسب پاكيزه نبوي و حسب درخشان علوي ... مروج آثار و احاديث نياكان معصوم خود: سلطان بن سلطان ابوالمظفر شاه عباس حسني موسوي بهادرخان، نمود اين بود كه مفتخر به زيارت اين حرم اشرف با پاي پياده از دارالسلطنه اصفهان شد و توفيق بزرگ زينت اين گنبد مطهر با مال خالص خود از سال 1010 بود كه در سال 1016 به پايان رسيد».
شاه عباس صفوي كسي بود كه موقوفات بسيار بزرگي را براي مخارج شريف رضوي وقف كرد و شخصي را به نيابت از خود به توليت موقوفات اين حرم شريف گمارد. از آن پس نيز اين سنت (توليت موقوفات رضوي) درميان پادشاهان رواج يافت. معمولا حاكم استان خراسان به مركزيت شهر مشهد، سكاندار حاكميت سياسي و نماينده پادشاه براي توليت حرم شريف رضوي و موقوفات آن بود. به همين دليل گاهي به او لقب قائم مقام نيز داده ميشد. از جمله كساني كه اين منصب را به عهده داشتند ميتوان از صادق نوري نام برد كه قائم مقام ناصرالدين شاه قاجار بود. او آخرين كسي بود كه حرم شريف رضوي را به آيينهكاريها، گچكاريهاي نقش برجسته و كتيبههاي زيبا و نفيس، در بيستوپنج سال اول قرن چهاردهم هجري قمري، آراست.
مساحت حرم مطهر در زير گنبد مطهر مربعي است كه هر ضلع از آن ده متر است، در نتيجه مساحت كل اين بنا صدمتر بوده و اكنون نيز به همين اندازه است. اما به تدريج مجموع بناها و عمارتهاي مختلفي كه مرتبط با حرم شريف رضوي است حدود 1500 متر گرديده است. اين 1500 متر شامل چهار رواق است كه با نامهاي عربي نامگذاري شده است. اين چهار رواق عبارتند از دار السيادة، دار الحفاظة، دار الضيافة و دار العمارة. اطراف اين رواقها حياتهايي وسيع قرار دارند كه به صحن معروف هستند. نام اين صحنها عبارتند از صحن عتيق، صحن جديد، صحن قدس و صحن امام خميني1 و صحن امام جواد(عليه السلام).
گردشگر گمراه
در ميان دهها هزار زائري كه دعوت امام رضا(عليه السلام) را لبيك گفته و با نيت تقرب به درگاه الهي و رسيدن به خشنودي، بخشايش و سرانجام بهشت برين، به زيارت مرقد غريب آن حضرت ميشتابند، گردشگري گمراه از طرف مجله «الدعوة» براي زيارت فرستاده شد. اين مجله به زبان اردو در شهر لاهور پاكستان به چاپ ميرسد و به رويكردي وهابي معروف است. گردشگر مذكور پس از پايان مأموريت خود با نوشتن يك مقاله تحت عنوان «بزرگترين جرم شيعه در ايران!» به دفتر مجله بازگشت. او كردار و گفتار شيعيان در ايران را به شكلي مغرضانه تفسير كرده و بر اعمال و رفتار شيعيان كه در خلال زيارت مرقد مطهر امام رضا(عليه السلام) انجام ميدهند، مهر شرك نهاده است.
از جمله اعمالي كه وي در مقاله خود آنها را شركآلود توصيف كرده امور زير هستند:
1. زيارت قبر امام هشتم، بزرگداشت آن قبر شريف و بوسيدن پنجرههاي نقرهفام ضريح مطهر.
2. نماز گزاردن در رواقهاي اطراف حرم شريف رضوي.
3. توسل شيعيان براي شفاي بيماريها و دردهايشان در محلي اطراف حرم مطهر كه به «شفاخانه» معروف است.
4. دادن لقب «ضامن» به امام هشتم حضرت علي بن موسيالرضا(عليه السلام).
5. منقش كردن ديوارها و درها به اشعاري درباره امام هشتم و ائمه اطهار:.
6. وجود تصاويري از امام خميني1 در برخي از ايوانهاي حرم رضوي.
حرم مطهر رضوي از ديرباز خزانهاي داشته كه بسياري از هداياي نفيس و اشياي موقوفه در آن نگهداري ميشده است. در دوره رضا شاه پهلوي به تقليد از موزههاي غربي، دستور ساخت موزهاي براي حرم مطهر صادر شد تا محلي براي به نمايش گذاشتن اين هدايا و اشياي نفيس باشد. امروزه اين موزه به «موزه آستان قدس رضوي» معروف است. گردشگر گمراه از اين موزه بازديد و ادعا كرده كه در آن، موارد زير را مشاهده نموده است:
1. تصاوير نقاشي شده از رسول مكرم اسلام(صلي الله عليه و آله) و ائمه اطهار:.
2. نقوشي با آيات قرآن كه گويي حروف آن مانند زناني در حال رقصاند.
وي در ادامه ادعا ميكند كه به همين دليل از ادامه معرفي موزه معذور است.
در كنار موزه، كتابخانهاي بزرگ وجود دارد كه شامل بيش از پنجاه هزار كتاب قديمي و جديد خطي و چاپي ميشود. اين گردشگر گمراه از كتابخانه آستان قدس رضوي بازديد كرده و ادعا ميكند كه در كتاب «من لا يحضره الفقيه» صفحاتي را مطالعه كرده كه دلالت بر حرمت امور زير دارد:
1. تصاوير رسول مكرم اسلام(صلي الله عليه و آله) و ائمه معصومين:.
2. ساخت ضريح براي رسول مكرم اسلام(صلي الله عليه و آله) و ائمه معصومين: و اولياي الهي.
3. ساخت مساجدي در اطراف يا در جوار قبر انبياء و ائمه معصومين:.
4. سفر كردن براي زيارت قبور و يا حتي براي بازديد از مساجد به جز مسجدالحرام و مسجدالنبي(صلي الله عليه و آله) و مسجد كوفه و در كتب صحيح (صحاح سته) اهل سنت آمده: مسجدالاقصي.
5. توسل به قبور ائمه: به استثناي قبر رسول مكرم اسلام(صلي الله عليه و آله).
كتاب من لا يحضره الفقيه
اميدوار بودم اين گردشگر گمراه، اگر واقعاً كتاب «من لا يحضره الفقيه» را كه يك دوره كامل فقه است، خوانده بود، حداقل شماره جلد يا شماره صفحه و نوبت چاپ آن را مشخص ميكرد! اما ما پيروان اهلبيت: به خاطر نداريم كه اين فصلهاي مذكور را در كتاب ديده باشيم. اين كتاب به وفور چاپ شده و در دسترس مردم است. آيا اين گردشگر ميتواند ما را به آدرس اين ادعاها راهنمايي كند؟!
(كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ)
«چنين نيست! اين سخني است كه او به زبان ميگويد و پشت سر آنان برزخي است تا روزي كه برانگيخته شوند!» (المؤمنون:100)
ساخت مسجد در كنار قبور
به اين مناسبت كتاب را مرور كردم و چند باب از آن را خواندم تا شايد آنچه اين گردشگر گمراه بيان كرده، بيابم. اما تنها چند مورد را يافتم كه با موضوعات ذكر شده توسط وي در ارتباط هستند. اين موارد عبارتند از:
در جلد اول كتاب در «باب التعزية، والجزع عند المصيبة، وزيارة القبور، والنوح والمآتم» از پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) نقل شده است كه فرمودند: «لا تتخذوا قبري قبلة ولا مسجداً، فإن الله عزوجل لعن اليهود حين اتخذوا قبور أنبيائهم مساجد»[6] «قبر مرا قبله و مسجد نكنيد زيرا هنگامي كه يهوديان قبر پيامبران خود را مسجد كردند، خداوند عزوجل آنان را لعن كرد».
شايد گردشگر گمراه به اين حديث استناد كرده و مدعي شده كه كتاب «من لا يحضره الفقيه» ساختن مسجد در اطراف يا در جوار قبور پيامبران و ائمه: را حرام دانسته است. حال اگر واقعا اين حديث را در كتاب مطالعه كرده، آيا حاشيه شيخ شهيد ثاني علي بن احمد جبعي عاملي (متولد 966ه) را در كتاب خود با نام «الذكري» نديده است؟ وي در اين كتاب ميگويد: «اين احاديث را شيخ صدوق و شيخ كليني و طوسي و گروهي از معاصران در كتابهاي خود ذكر كردهاند؛ اما هيچ قبري را استثنا نكردهاند. بدون شك شيعه اماميه در ساخت بقاع متبركه و نمازخواندن در آن اتفاق نظر دارند. به هر حال ميتوان به اين احاديث خرده گرفت كه اين احاديث اخبار آحاد هستند، برخي از آنان ضعيف بوده و برخي از احاديث مشهورتر با مضمون اين احاديث در تعارض ميباشند».
همچنين علامه مجلسي درباره اين حديث توضيحي نوشته است. وي ميگويد: «ما ساخت بنا بر روي قبور پيامبران و ائمه: را از نهياي كه درباره ساخت بنا و خواندن نماز بر سر قبور وارد شده، استثنا ميكنيم؛ زيرا مسلمانان بدون هيچ مخالفت و منعي، در ساخت بنا و ساختمان بر روي قبور خود به اجماع رسيدهاند؛ حتي ميتوان گفت روايات زيادي وجود دارد كه تشويق به اين كار ميكنند. حتي استثناي قبور علما و صالحان از اين نهي نيز چندان بعيد نيست؛ زيرا سند منع اين كار بسيار ضعيف است و انجام اين كار به نوعي بزرگداشت شعائر اسلام به شمار ميرود و در بسياري از موارد باعث حفظ منافع و مصالح ديني ميشود. اما نهياي كه در مورد مسجد و قبله قرار دادن قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله) در روايات ذكر شده، ممكن است به اين معنا باشد كه قبر پيامبر را همپايه كعبه قرار ندهيد و مانند يهوديان كه به قبور انبياي خود سجده كردند، به سوي آن سجده نكنيد. يا به عبارت ديگر اين نهي با اين هدف بوده كه مانع از نمازگزاردن به سمت قبر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شود، مبادا با گذشت روزگاران به قبلهاي ديگر تبديل گردد. نهي از نماز خواندن در خانهاي كه در آن قبري وجود دارد نيز حالت مشابهي دارد».[7]
شيخ صدوق در جاي ديگري ميگويد: جايز نيست كه از قبرها به عنوان مسجد استفاده شود و يا به سوي آنها نماز گزارده شود. البته نماز خواندن در فضاي ميان قبرها تا زماني كه قبرها را قبله قرار ندهند، مانعي ندارد. افزون بر اين مستحب است كه بين نمازگزار و قبرها ده ذراع از هر جهت فاصله باشد.[8]
شيخ مفيد (متوفاي 413 ه .ق) در كتاب «المقنعه» ميگويد: نماز خواندن به سمت هيچ قبري جايز نيست مگر اينكه بين نمازگزار و قبر مانعي ـ هرچند كوچك مانند يك خشت يا به اندازه محلي كه يك بز هنگام نشستن اشغال ميكند يا به اندازه محلي كه لباس پهن شده اشغال مي كند ـ وجود داشته باشد.
روايت شده كه نماز خواندن در مسجدي كه در آن امام معصوم: دفن است، اشكالي ندارد. زيرا زائر با اندكي فاصله با سر امام(عليه السلام) نماز ميخواند و در هر حال اين نماز از نمازي كه بدون فاصله با قبر خوانده شود، بهتر است.
نمونه بارز آن نيز مراقد امامان معصوم: است كه بين قبر و نمازگزاران اطراف آن، موانعي مانند صندوق چوبي مرصع و ضريح وجود دارد و ارتفاع آن بيش از يك ذراع يا نيممتر است.
آنچه گفته شد در باره نماز خواندن و ساخت مسجد در كنار قبور انبيا و امامان: بود.
زيارت قبور
اما درباره زيارت قبور پيامبران و امامان: و يا به طور كلي زيارت قبور همه مؤمنان به چند نكته اشاره ميكنيم:
شيخ صدوق در همين باب، بعد از حديث مذكور ميگويد: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) هنگام عبور از مسير قبرها ميفرمودند: «السلام عليكم من ديار قوم مؤمنين، وإنا إن شاءالله بكم لاحقون»؛ «سلام و درود بر سرزمين مردمان مؤمن! ما نيز انشاءالله به شما ملحق خواهيم شد!».
از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمودند: «كانت فاطمة(عليها السلام) تأتي قبور الشهداء كل غداة سبت، فتأتي قبر حمزة فتترحم عليه و تستغفر له»؛ فاطمه زهرا(عليها السلام) هر صبح شنبه كه به زيارت قبور شهدا ميرفتند، نزد قبر حمزه حاضر شده و براي او طلب رحمت و غفران الهي ميكردند».
از امام علي(عليه السلام) نقل شده كه هنگام ورود به قبرستان ميفرمودند: «يا اهل التربة و يا أهل الغربة...»؛ «اي غريبان خفته در خاك...».
از محمد بن مسلم ثقفي چنين نقل شده: «به امام صادق(عليه السلام) گفتم: آيا به زيارت اهل قبور برويم؟ فرمودند: بله! گفتم: آيا آنان حضور ما را درك ميكنند؟ فرمودند: بله! به خدا قسم كه آنان حضور شما را درك ميكنند و از ديدن شما خوشحال ميشوند و با شما انس ميگيرند. گفتم: هنگامي كه به زيارت آنان رفتيم چه بگوييم؟ ايشان فرمودند: بگو: اللهم جاف الأرض عن جنوبهم و ...»
نقل شده كه جراح مدائني از امام صادق(عليه السلام) پرسيد: چگونه به اهل قبور سلام كنيم؟ ايشان فرمودند: بگوييد: «السلام علي أهل الديار من المؤمنين والمسلمين، رحم الله المستقدمين منكم والمستأخرين، وإنا إن شاء الله بكم لاحقون»؛ «سلام و درود بر مؤمنان و مسلمانان اهل اين سرزمين! خداوند پيشينيان و آيندگان شما را رحمت كند. ما نيز انشاءالله به شما خواهيم پيوست».
از احمد بن محمد بن ابراهيم بن هاشم، از محمد بن اسماعيل بن بزيع نقل شده كه امام رضا(عليه السلام) فرمودند: هر بنده مؤمني به زيارت قبر مؤمن ديگري برود و نزد قبر او سوره (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ) را هفت مرتبه بخواند، خداوند بدون ترديد او و صاحب قبر را ميآمرزد.[9]
درباره زيارت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به شكل ويژه از امام رضا(عليه السلام) با سندش نقل شده كه فرمودند: اگر مردم زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله) را ترك كنند، والي شهر بايد آنان را مجبور به زيارت و اقامت نزد آن قبر مطهر كند. حتي اگر مردم تنگدست بودند و نميتوانستند آنجا اقامت گزينند، والي بايد از بيت المال مسلمانان به آنان كمك كند.[10]
حتي در جايي ديگر از كتاب امام رضا(عليه السلام) با سندش نقل كرده كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمودند: هركس براي حج به مكه مشرف شود و به زيارت من در مدينه نيايد روز قيامت او را رها خواهم كرد. اما كسي كه به زيارت من بيايد، شفاعت من براي او واجب است و كسي كه شفاعت من براي او واجب شود، بهشت نيز بر او واجب ميشود».[11]
شيخ صدوق نيز درباره سفر خود به سرزمين وحي ميگويد: هنگامي كه براي به جا آوردن مناسك حج به بيتالله الحرام سفر كردم، خداوند متعال توفيق زيارت مدينه منوره را به من داد. هنگامي كه از زيارت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فارغ شدم، قصد زيارت خانه فاطمه زهرا(عليها السلام) را كردم. خانه ايشان از كنار ستوني است كه پس از باب جبرائيل(عليه السلام) شروع ميشود و تا پايان منطقهاي كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) در آن قرار گرفته ادامه دارد.[12]
شيخ صدوق پس از اين خاطره، تا پايان جلد دوم كتاب خود به ذكر آداب زيارت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و فاطمه زهرا(عليها السلام) و امامان مدفون در بقيع: و ساير امامان معصوم از جمله امام رضا(عليه السلام) ميپردازد.[13]
بازسازي قبرها
شيخ صدوق در اين باره چنين نقل ميكند: اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمودند: «من جدّد قبراً، أو مثّل مثالاً، فقد خرج من الاسلام»؛ «هركه قبري را بازسازي كند يا مجسمهاي بسازد از دين اسلام خارج ميشود».
سپس ميگويد: «استادان ما در معناي اين روايت دچار اختلاف شدهاند:
محمد بن حسن صفار ميگويد: اين فعل «جدّد» با جيم است ولاغير.
از قول سعد بن عبدالله نقل ميكند كه گفته: اين عبارت «من حدّد قبراً» با حاء است. يعني كسي كه روي قبر را مانند كوهان شتر برجسته سازد.
از قول احمد بن ابوعبدالله برقي نقل شده كه گفته: اين عبارت «من جدّث قبراً» است. اما منظور ايشان از اين عبارت را نميدانيم.
اما نظر من آن است كه عبارت همان «جدّد» با جيم است و معناي آن «نبش قبراً» است زيرا هر كه قبري را نبش كند به ناچار آن را بازسازي ميكند.[14]
شيخ مفيد اين روايت را به شكل «من خدّد» با خاء و دال نقل كرده كه به معناي حفر كردن است و اُخدود از آن مشتق ميشود.[15]
شيخ طوسي در كتاب «التهذيب» ميگويد: «ممكن است معناي اين روايت نهي از دفن كردن انساني در قبر انسان ديگر باشد».[16]
بر اين اساس معناي عبارت اين نيست كه يك قبر بعد از ساخت و بعد از گذشت روزگاران نبايد بازسازي و ترميم شود. و عبارت تجديد در اين روايت به دليل اختلاف چندجانبه در قرائت، لفظ و معناي عبارت و با وجود ارسال در سند آن، ديگر به معناي مذكور نيست.
بله آنچه گفتيم نتايجي بود كه نه با تحقيق دقيق درباره ادعاهاي گردشگر گمراه؛ بلكه با يك نگاه كلي به كتاب من لا يحضره الفقيه و مطالعه عناوين فصلهاي چهار جلد آن به دست آمد. تنها عبارتي كه در اين كتاب درباره ادعاي وي يافتم، همان احاديث و رواياتي بود كه ذكر كردم، اما نميدانم ادعاهاي ايشان در كدام بخش كتاب بود؟
اين گردشگر گمراه ادعاي مشابهي نيز درباره موزه امام رضا(عليه السلام) دارد. وي ادعا كرده كه در موزه نقشهايي با آيات قرآن ديده كه گويا حروف آن مانند زناني در حال رقص هستند! درهاي موزه امام رضا(عليه السلام) همه روزه در ساعات اداري به روي زائران باز است. من همه نفائس اين موزه را چندين بار از ابتدا تا انتها ديدهام. از جمله اين نفائس، تابلوهايي از آيات قرآن كريم از جنس چوب حكاكي شده، سنگ حجاري شده، فلزات قلمزني شده، فرشها و پارچههاست؛ اما هيچ وقت اين چيزهايي كه او ادعا كرده، نديدهام. ادعاهايي كه اگر صحت داشته باشد، ادامه كار موزه و نمايش اين نفائس غير ممكن است. اي كاش ما را براي ديدن اين موارد بيشتر راهنمايي ميكرد.
البته ادعاي او درباره تصاوير نقاشي شده از چهره رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و امامان معصوم: صحت دارد. اما اين كار توسط امامان معصوم، فقها و دانشمندان انجام نشده و مورد تأييد آنان نيست؛ بلكه ايشان اين كار را نكوهش و رد كردهاند. اين كار از اقدامات مردم عوام بوده كه از سر احساسات پاك و ارادت بيشائبه خود به اين شخصيتهاي مقدس، چهره آنان را به تصوير كشيدهاند و نسبت دادن اين تصاوير به امامان معصوم: درست نيست. اما آيا نگهداري اين تصاوير حرام است و بايد از بين بروند؟ در پاسخ بايد گفت كه فقها و دانشمندان تنها حكم به مكروه بودن اين كار دادهاند و هيچ يك آن را تحريم نكردهاند.
در گذشته تصاوير فقط با دست و قلم به تصوير كشيده مي شدند؛ به همين دليل طبيعي است كه نهي از اين كار در احاديث سخنان ائمه تنها متوجه تابلوهايي است كه با دست به تصوير كشيده شدهاند؛ اما امروزه هنگامي كه سخن از مكروه بودن تصاوير است، تصوير ـ بهطور كلي ـ شامل همه انواع آن حتي عكسهاي جديد امروزي است. و دراين خصوص بايد به فتواي فقها عمل كرد. گرچه اكثر اين فتواها مرتبط به نماز خواندن در مقابل اين تصاوير يا نماز خواندن در خانههايي است كه اين تصاوير در آن وجود دارند.
هنگامي كه انقلاب مردمي و اسلامي ايران با رهبري امام خميني1 آغاز شد و بر طاغوتها و فرعونهاي روزگار خود غلبه يافت و مردم از چنگال آنان آزاد شدند؛ انقلاب اسلامي و رهبر آن جاي خود را در دل مردم باز كردند. مردم نيز خود را موظف ميدانستند كه علاقه، دوستي، اخلاص، حمايت و تأييد كامل خود را به انقلاب و رهبر آن به هرگونهاي ابراز كنند. از جمله اين روشها نصب تصاوير ايشان در همه اماكن حتي در مسجدها بود.
خبر اين اقدام مردم به امام خيمني1 رسيد و از اين كار آگاه شدند. از اين رو در نامهاي كه در رسانهها منتشر شد، از مردم خواستند كه تصاوير ايشان را از مساجد جمعآوري كنند. از آن پس عكس امام خميني1 از مساجد برداشته شد. اما با استناد به اين كه كراهت اين عكسها تنها در محل نماز خواندن است، در ديگر اماكن عمومي و محلهايي كه جاي نماز خواندن نيست همچنان پابرجا هستند و وجود آنها بنا به مصالحي بر جمعآوري ترجيح داده شده است. عكسهايي كه اين گردشگر گمراه در برخي از صحنهاي امام رضا(عليه السلام) ديده و از آن سخن گفته، از جمله اين عكسهاست. اين صحنها معمولاً مسجد يا محل نماز خواندن نيستند. بنابر اين هيچ مانعي براي نصب عكس در آنها وجود ندارد.
اما درباره تعبير برخي زوار امام رضا(عليه السلام) به «ضامن آهو» بايد گفت: اي كاش ميدانستيم اين تعبير چه اشكالي دارد؟! وجه تسميه «ضامن آهو» يكي از روايات بسياري است كه درباره بركات و كرامات بارگاه امام رضا(عليه السلام) نقل شده است.
در كتاب «فردوس التواريخ» نقل شده كه: سلطان سنجر سلجوقي (حدود سال 500ه .ق) فرزندي داشت كه به بيماري تنگي نفس دچار بود و طبيبان نسخه گردش و شكار را براي وي پيچيده بودند.
اين پسر روزي با برخي از غلامان و اطرافيان خود براي شكار از شهر خارج شد كه ناگهان آهويي با سرعت از مقابل او گذشت. فرزند سلطان سنجر براي رسيدن به آهو بر اسب خود سوار شد و به شدت تاخت. اما آهو به قبر امام علي بن موسي الرضا(عليه السلام) پناه برد. فرزند پادشاه كه به آهو رسيد تلاش كرد آن را صيد كند، اما اسب او از پيشروي خودداري كرد. همه حاضران از اين امر انگشت تعجب به دهان گرفتند. پسر سلطان سنجر از اسب پياده شد و پاي خود را برهنه كرد و دستور داد تا همه همراهان و غلامان از اسبهايشان پياده شوند. سپس با پاي پياده و با رعايت ادب كامل به سوي مرقد مطهر امام رضا(عليه السلام) حركت كرد و خود را روي قبر انداخت و شروع به دعا و تضرع براي خدا نمود و از امام خواست كه شفاي بيمارياش را از خدا بگيرد. وي با اين دعا و تضرع شفا يافت. او با خود عهد كرد تا زماني كه گنبدي بر روي مرقد امام رضا(عليه السلام) نساخته، آن محل را ترك نكند.
اين خبر و نيز تصميم فرزند را به گوش سلطان سنجر رساندند. سلطان سنجر براي شفاي فرزندش سجده شكر به جا آورد و معماران و بناها را به سمت مرقد مطهر گسيل داشت. معماران بر روي مدفن امام رضا(عليه السلام) بقعه و گنبدي ساختند و در آنجا شهري بنا نمودند و در اطراف آن شهر، ديوارهايي بلند كشيدند.[17]
به دليل همين كرامت، از آن زمان به بعد، امام رضا(عليه السلام) در ميان مردم عوام به «ضامن آهو» مشهور شد. حال چه اشكالي در اين لقب وجود دارد؟
افزون بر آنچه گفته شد، گردشگر گمراه زيارت قبور و توسل به مردگان و نمازخواندن در اطراف قبور را نكوهش و تقبيح كرده و به شرك توصيف نموده است. اين اعتقادات معروفي است كه پيروان ابن عبدالوهاب نجدي دارند. خود او نيز از پيروان ابنتيميه و ابنقيم الجوزيه به شمار ميرود.
از زماني كه اعتقادات اين مذهب منحرف شروع به گسترش و انتشار نمود، كتابهاي زيادي از علماي مذاهب مختلف اسلامي براي پاسخ به شبهات آنان چاپ و منتشر شد كه در اينجا تعدادي از اين كتابها را براي خوانندگان عزيز معرفي ميكنيم:
1. كشف الارتياب في أتباع محمد بن عبدالوهاب، نوشته سيد محمد امين عاملي.
2. بحوث مع أهل السنه والسلفيه، نوشته سيد محمد مهدي حسيني روحاني1.
3. هذه هي الوهابية، نوشته مرحوم شيخ محمد جواد مغنيه.
4. الوهابية في الميزان، نوشته آيتالله سبحاني.
[1] . اكبر جريمة للشيعه.
[2] . اليعقوبي، ج2، ص 453؛ مروج الذهب، ج 3، صص 417، 441؛ التنبيه والاشراف، ص 203.
[3] مقاتل الطالبيين، ص387.
[4] . زهر الآداب، ج 1، ص 133؛ نوشته حصري قيرواني متوفاي سال 413 ه .ق شيخ صدوق اين ابيات را در امالي خود با سندي از وي نقل كرده كه دعبل چنين گفته است:
اري امية معذورين ان قتلوا
|
ولا اري لبني العباس من عذر
|
امالي شيخ صدوق، ص526؛ عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 251.
[5] . عيون اخبار الرضا، ج2، صص 363 و364؛ اعلام الوري، صص 329 و330، به نقل از ايشان در مناقب آل ابي طالب ج4، ص338؛ كتاب كشف الغمه، ج3، صص 108-117؛ به نقل از مطالب السؤول نوشته كمال الدين ابن طلحه شافعي، صص 51-55 و نيز در كتاب المطالب، صص 85 و 86 .
[6] . من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 178، ح 532.
[7] . من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 179.
[8] . همان، صص 242 و 243.
[9] . من لا يحضره الفقيه، ج 1، صص 179 ـ 181؛ اين حديث را با سندي از ثواب الاعمال شيخ صدوق نيز نقل كرده است.
[10] . من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 420.
[11] . من لايحضره الفقيه، ج2، ص 565.
[12] . همان، ص572.
[13] . همان، ص565-616 و زيارت امام رضا7، صص 602-605.
[14] . من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 189.
[15] . الاخبار الدخيله، ج 1، ص 50.
[16] . التهذيب، ج 1، ص 13.
[17] . تحفة العالم في شرح خطبة المعالم، نوشته سيد جعفر آل بحر العلوم الطباطبايي، چاپ شده در آخر جلد 48 از بحارالانوار.