مشروعیت سفر برای زیارت قبور
قرن‌هاست که مسلمانان جهان، طبق یک سیره حسنه و سنت پذیرفته شده و با پیروی از روایات وارده از پیامبر اسلام، بر سر قبور اولیای خدا و بزرگان دین حاضر می‌شوند و با ادای احترام نسبت به آنان، قبرشان را زیارت می‌کنند و از ارواح مقدسه آنها کسب فیض م
قرنهاست كه مسلمانان جهان، طبق يك سيره حسنه و سنت پذيرفته شده و با پيروي از روايات وارده از پيامبر اسلام، بر سر قبور اولياي خدا و بزرگان دين حاضر ميشوند و با اداي احترام نسبت به آنان، قبرشان را زيارت ميكنند و از ارواح مقدسه آنها كسب فيض مينمايند و به ياد ارزشها و اصالتهايي ميافتند كه اين بندگان خوب خدا، همواره منادي آن بودهاند.
با وجود اين، در نيمه اول قرن هشتم، شخصي به نام «ابن تيميه» ظاهر شد و زيارت قبور را نوعي بدعت دانست و با تمسك به مطالب سست و غير مستند، به حرمت آن فتوا داد و سفر براي زيارت قبور، حتي قبر پيامبر را نامشروع خواند.[1]
واكنش علماي اسلام، از شيعه و سني، در مقابل اين عقيده ابنتيميه كه آن را به اسلام نسبت ميداد، بسيار تند و سريع بود و علماي مذاهب اسلامي پس از مباحثات بسياري كه با او كردند، به بي اساس بودن ادعاهاي وي پي برده، او را تكفير نمودند. او به خاطر همين عقايد انحرافي به زندان افتاد و در سال 728 در قلعهاي در دمشق از دنيا رفت.[2]
علماي مذاهب، حتي حنبليها از ابنتيميه ـ كه خود را حنبلي ميدانست ـ روي برگردانيدند و او را گمراه دانستند؛ مثلاً «يافعي» درباره او گفت:
«ابن تيميه مسائل غريبي آورد كه بر او انكار كردند و از قبيحترين سخنان او اين كه او از زيارت قبر پيامبر نهي كرد.»[3]
ابن حجر عسقلاني نوشت:
«فقيه مالكي به كفر او حكم داد و در دمشق اعلام شد كه هر كس عقيده ابنتيميه را داشته باشد، خون و مال او حلال است.»[4]
البته در اينجا قصد نداريم داوريهاي علماي اسلام را درباره ابنتيميه نقل كنيم؛ چرا كه در چنين حالتي از هدف اصلي دور ميافتيم و آنچه آوردهايم، براي نمونه است.
هرچند پس از مرگ ابن تيميه، بعضي از شاگردانش مانند ابن قيم الجوزيه و ابن كثير شامي دنباله حرفهاي او را گرفتند، اما به هرحال سخنان و عقايد آنان در جامعه اسلامي، جا نيفتاد و به بوته فراموشي سپرده شد تا اين كه در اوائل قرن سيزدهم، محمد بن عبدالوهاب از سرزمين حجاز حرفهاي فراموش شده ابنتيميه را تكرار كرد و پيرواني چند يافت كه به «وهابيها» شهرت يافته، حاكمان حجاز نيز از آنها حمايت كردند و جز خود، همه مسلمانان را مشرك و گمراه ميدانند!
يكي از مطالب عمده ابنتيميه و وهابيها اين است كه آنها سفر براي زيارت قبور، حتي زيارت قبر پيامبر اسلام را، نامشروع بلكه مساوي با شرك ميدانند.
ابن تيميه ميگويد:
«در صحيح بخاري و صحيح مسلم نقل شده كه پيامبر فرمود: «لا تشدّ الرحال الا إلى ثلاثة؛ المسجدالحرام و المسجدالأقصى و مسجدي هذا»؛ «بار سفر بسته نشود مگر براي سه جا: مسجدالحرام، مسجدالأقصي و اين مسجد من».
اگر كسي براي سفر به قبر حضرت ابراهيم و يا قبر پيامبر اسلام نذر كند، وفا به اين نذر واجب نيست؛ زيرا از سفر كردن به اين محلها نهي شده است.[5]
همچنين ابنتيميه در منهاج السنه با وارد ساختن تهمتهاي ناروا به شيعه، از اين كه شيعيان قبر پيامبر و اولياي خدا را زيارت ميكنند، آنها را به يهود و نصاري تشبيه ميكند و حتي شيعه را به خاطر اين عمل، مشرك ميداند و جالب اين كه به صورت «اِنْ قيلِ» از خود ميپرسد كه تنها شيعه به زيارت قبور نميرود بلكه بسياري از اهل سنت هم چنين ميكنند، پس چرا فقط شيعه را متهم ميكني؟ پاسخ ميدهد:
«درست است كه بسياري از اهل سنت هم به زيارت قبور ميروند، آنها هم كار حرام ميكنند و گمراه هستند ولي گمراهي شيعه بيشتر است!»[6]
و بدينگونه خود ابنتيميه اعتراف ميكند كه اكثريت مسلمانان از شيعه و سني زيارت قبور اولياي خدا را مشروع ميدانند و آن را انجام ميدهند.
ابن تيميه نه تنها سفر براي زيارت قبور را جايز نميداند بلكه اساس زيارت قبور و از جمله زيارت قبر پيامبر اسلام را حتي براي ساكنين مدينه جايز نميداند و رواياتي را كه درباره زيارت قبر پيامبر وارد شده، رد ميكند و آنها را ضعيف و جعلي ميداند.[7]
اكنون ما مسأله زيارت قبور را تحت چند عنوان مورد بررسي قرار ميدهيم:
1ـ استحباب زيارت قبور
2ـ استحباب زيارت خصوص قبر پيامبر و اولياي خدا.
3ـ سفر به آهنگ زيارت قبور.
4ـ بحث درباره حديث (شدّ رحال).
البته ما در اين بحثها هم به رواياتي كه از طريق شيعه وارد شده، استناد خواهيم كرد و هم رواياتي را كه از طريق اهل سنت است خواهيم آورد.
استحباب زيارت قبور
رفتن به زيارت قبور خويشان و نزديكان و دوستان و آشنايان، يك امر عقلايي است و اقوام و ملل از ديرباز، اين كار را انجام دادهاند و در اسلام نيز ممنوع نشده و حتي چنانكه خواهيم ديد، پيامبر خدا به زيارت قبور امر كرده است و بديهي است كه امر رسول خدا حداقل بر استحباب آن دلالت دارد. البته از روايات چنين فهميده ميشود كه در آغاز اسلام، پيامبر مردم را از زيارت قبور منع كرد ولي بعدها ممنوعيت برداشته شد و پيامبر به آن امر فرمود.
شايد علت نهي قبلي اين باشد كه در آغاز اسلام مردگان غالباً مشرك و بتپرست بودند و پيامبر ميخواست هر گونه رابطه ميان مسلمانان و مشركين قطع شود؛ به خصوص اين كه احتمال داشت مسلمانان بر سر قبور پدران مشركشان سخنان باطلي را به زبان بياورند اما بعدها كه اسلام قوت گرفت و مباني توحيد محكم شد و مسلمانان با شرك و بتپرستي به كلّي قطع رابطه كردند و مظاهر شرك از بين رفت، پيامبر به زيارت قبور امر كرد تا از منافع تربيتي آن بهرهگيري شود.
اينك توجه خوانندگان محترم را به چند حديث كه از طريق شيعه و سني وارد شده است جلب ميكنيم:
عن علي(عليه السلام) قال قال رسول الله(صلي الله عليه و آله): «نهيتكم عن زيارة القبور ألا فزوروها.»[8]
حضرت علي(عليه السلام) از پيامبر نقل ميكند كه فرمود: «شما را از زيارت قبور نهي كرده بودم، از اين پس زيارت كنيد.»
عن أبي عبدالله(عليه السلام) في زيارة القبور قال: «انهم يأنسون بكم فاذا غبتم عنهم استوحشوا.»[9]
امام صادق(عليه السلام) درباره زيارت قبور فرمود: «آنها با شما انس ميگيرند و چون از پيش آنها غايب شويد وحشت ميكنند.»
عن بريدة قال قال رسول الله0: «قد كنت نهيتكم عن زيارة القبور فزوروها فانها تذكّر الآخرة.»[10]
بريده از پيامبر نقل ميكند كه فرمود: «شما را از زيارت قبور نهي كرده بودم، از اين پس زيارت كنيد كه آخرت را به ياد شما ميآورد.»
عن انس قال قال رسول الله0: «كنت نهيتكم عن زيارة القبور الا فزوروها فانها ترق القلوب و تدمع العين و تذكرالآخرة و لاتقولوا هجرا.»[11]
انس از پيامبر خدا نقل ميكند كه فرمود: «شما را از زيارت قبور نهي كرده بودم، از اين پس قبرها را زيارت كنيد كه قلب را نرم و چشم را گريان ميكند و آخرت را به ياد ميآورد اما سخن بيهوده نگوييد.»
عن انس قال: قال رسول الله0: «نهيتكم عن زيارة القبور فزوروها فانّها تذكركم الموت.»[12]
انس از پيامبر خدا نقل ميكند كه فرمود: «شما را از زيارت قبور نهي كردم، از اين پس زيارت كنيد كه آن مرگ را به ياد ميآورد.»
اين بود نمونههايي از رواياتي كه در كتب احاديث شيعه و سني نقل شده و در آنها مردم به زيارت قبور خوانده شدهاند. در بعضي از روايات، فوائد و منافعي براي زيارت قبور ذكر شده؛ از جمله اين كه قلب انسان را رقيق ميكند و او را به ياد مرگ و روز قيامت مياندازد و بدينگونه آثار تربيتي خاصي بر آن مترتب ميشود كه نميتوان از آنها صرف نظر كرد.
بنابراين طبق رواياتي كه خوانديم زيارت قبور عمل مستحبي است كه شرع مقدس به آن دستور داده است.
استحباب زيارت خصوص قبر پيامبر و اولياي خدا
هرچند كه زيارت قبور مستحب است ولي زيارت قبر رسول خدا و حضرات معصومين: از اولويت خاصي برخوردار است و بر استحباب آن تأكيد بيشتري شده است؛ زيرا علاوه بر رواياتي كه در اين خصوص وارد شده و بعضي از آنها را خواهيم آورد، آثار تربيتي زيارت قبور اين اولياي خدا بسيار زياد است؛ زيرا زيارت آنها بزرگداشت كساني است كه عمري در طريق ايمان و تقوا گام برداشتهاند و در واقع زيارت آنها ارج نهادن به ايمان و تقوا و ارزشهاي معنوي و ترويج آن اوصافي است كه در اولياي خدا وجود دارد.
و نيز زيارت قبور اولياي خدا نوعي اظهار محبت به كساني است كه محبت و دوست داشتن آنها در شرع لازم و علامت ايمان دانسته شده است.
در خصوص زيارت قبر پيامبر خدا رواياتي وارد شده است كه ما بعضي از آنها را ميآوريم، برخي از اين روايات از طريق شيعه و برخي ديگر از طريق اهل سنت وارد شده است:
عن الصادق(عليه السلام) عن أبيه إن النبي(صلي الله عليه و آله) قال: «من زارني حياً و ميتاً كنت له شفيعاً يوم القيامة.»[13]
امام صادق(عليه السلام) از پدرش و او از پيامبر(صلي الله عليه و آله) نقل ميكند كه فرمود: «هر كس مرا در حال حيات و ممات زيارت كند، در روز قيامت شفيع او خواهم بود.»
قال اميرالمؤمنين(عليه السلام): «اتمّوا برسول الله حجّكم اذا خرجتم إلى بيت الله فان تركه جفاء و بذلك اُمرتم و اتموا بالقبور التي الزمكم الله ـ عزّوجلّ ـ زيارتها و حقها و اطلبوا الرزق عندها.»[14]
اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود: «وقتي به زيارت خانه خدا بيرون ميرويد حج خود را با پيامبر خدا به پايان بريد؛ زيرا كه ترك آن جفاست و به اين امر شدهايد و نيز حج خود را تمام كنيد با قبرهايي كه خداوند زيارت آنها و اداي حق آنها را بر شما لازم كرده است و نزد آنها طلب روزي كنيد».
عن أبي عبدالله(عليه السلام) قال: «و لو تركوا زيارة النبي لكان على الوالي ان يجبرهم على ذلك و على المقام عنده فان لم يكن لهم مال انفق عليهم من بيت مال المسلمين».[15]
امام صادق(عليه السلام) فرمود: «اگر مردم زيارت پيامبر را ترك كنند بر عهده والي مسلمين است كه مردم را به اين كار مجبور كند و اين كه نزد قبر پيامبر باشند و اگر امكانات مالي نداشتند والي از بيت المال مسلمانها هزينه آنها را ميپردازد.»
اين سه روايت كه آورديم از طريق شيعه بود، اكنون رواياتي را از طريق اهل سنت ميآوريم:
عن عبدالله بن عمر قال قال رسول الله: «من زار قبري وجبت له شفاعتي.»[16]
پيامبر فرمود: «هركس قبر مرا زيارت كند، شفاعت من بر او واجب ميشود.»
عن حاطب بن أبي بلتعه قال قال رسول الله: «من زارني بعد موتي فكأنما زارني في حياتي.»[17]
پيامبر خدا فرمود: «هركس مرا پس از مرگم زيارت كند، مانند اين است كه در حال حياتم زيارت كرده است.»
عن انس بن مالك عن النبي قال: «من زارني بالمدينة محتسباً كنت له شفيعاً.»[18]
پيامبر خدا فرمود: «هركس مرا به قصد قربت در مدينه زيارت كند، شفيع او خواهم بود.»
از اينگونه روايات در فضيلت زيارت قبر پيامبر و قبور اولياي خدا در كتب شيعه و سني بسيار است و ما فقط نمونههايي از آن را آورديم.
مرحوم علامه اميني در همين مورد روايات بسياري با سندهاي مختلف و از كتب متعدد اهل سنت نقل كرده، همچنين ايشان فرازهايي از سخنان دانشمندان اهل سنت را، از مذاهب مختلف، درباره فضيلت و آداب زيارت قبر پيامبر نقل كرده است. كساني كه تفصيل بيشتري ميخواهند به آنجا مراجعه كنند.[19]
بعضي از علماي اهل سنت در اين باره كتابهاي مستقلي نوشتهاند كه از جمله آنهاست كتاب «شفاءالسقام في زيارة خيرالأنام» از تقي الدين سبكي كه در مصر چاپ شده است.
سفر به آهنگ زيارت قبور
با توجه به اين كه به زيارت قبور امر شده و زيارت قبور مؤمنين؛ بهخصوص قبر پيامبر و اولياي الهي مستحب است، بدون شك سفر براي انجام چنين كاري نيز مستحب خواهد بود. زيرا همانگونه كه سفر براي انجام حج، واجب است، سفر براي انجام يك عمل مستحبي نيز از باب مقدمه عمل، مستحب خواهد بود.
وقتي رفتن به زيارت قبور، طبق احاديث صحيح، مشروع و مستحب باشد، چه فرقي ميكند كه انسان از خانه خود به قصد زيارت قبوري كه در شهر خود اوست خارج شود و يا از شهري ديگر به قصد زيارت قبوري كه در شهري ديگر است سفر كند؟ به هر حال مسافتي را براي اين منظور طي ميكند حال اين مسافت كم باشد يا زياد، تفاوتي نميكند و در هر دو صورت رفتن به قصد زيارت است.
ديگر اين كه خداوند در قرآن كريم به اهل معصيت از مؤمنان دستور ميدهد كه خدمت پيامبر بروند و از آن حضرت بخواهند كه از خدا براي آنها طلب مغفرت كند.[20] در چنين صورتي اميد است كه خدا آنها را ببخشد. ميدانيم كه زنده و مرده پيامبر تفاوت نميكند و طبق روايات، پيامبر پس از مرگش هم به امت خود دعا ميكند و ناظر اعمال آنهاست.
عن عبدالله بن مسعود قال قال رسول الله0: «حياتي خير لكم تحدثون و تحدث لكم و وفاتي خير لكم تعرض علي أعمالكم فما رأيت من خير حمدت الله عليه و ما رأيت من شرّ استغفرت الله لكم.»[21]
پيامبر فرمود: «زندگي من براي شما خير است كه با هم سخن ميگوييم و مرگ من نيز براي شما خير است كه اعمال شما بر من عرضه ميشود، اگر عمل خيري ديدم بخاطر آن خدا را سپاس ميگويم و اگر عمل بدي ديدم از خدا براي شما طلب مغفرت ميكنم.»
بنابراين ميتوان گفت: مسافرت براي زيارت قبر پيامبر، همانند مسافرت براي ديدن پيامبر در زمان حيات آن حضرت است.
از همه اينها گذشته طبق روايات بسياري كه در دست داريم، شخص پيامبر به خاطر زيارت قبور شهداي اُحد به آنجا سفر كرده و نيز بعضي از اصحاب رسول خدا براي زيارت قبور مسافرتها كردهاند و يا همديگر را به سفر براي زيارت قبر پيامبر دعوت نمودهاند و اين همه ميرساند كه سفر براي زيارت قبور مشروع و مطلوب بوده و سيره مسلمانان از عهد رسول الله و صحابه و تابعين به اين طرف بر آن جاري بوده است. اكنون رواياتي را كه مطالب ياد شده را در برگرفته با هم ميخوانيم:
عن أبي هريرة قال قال رسول الله0 حين مرّ على شهداء اُحُد: «أشهد انّ هؤلاء شهداء عندالله يوم القيامة فأتوهم و زوروهم و الذي نفسـي بيده لايسلم عليهم احد إلى يوم القيامة الا ردوا عليه.»[22]
ابوهريره ميگويد: پيامبر خدا هنگامي كه از كنار شهداي احد عبور ميكرد فرمود: «گواهي ميدهم كه اينها در روز قيامت نزد خداوند شهدا هستند پس به سوي آنها بياييد و آنها را زيارت كنيد. قسم به خدايي كه جانم در دست اوست تا روز قيامت هيچكس به آنها سلام نميدهد مگر اين كه آنها جواب سلام او را ميدهند.»
عن طلحة بن عبيدالله قال: «خرجنا مع رسول الله يريد قبورالشهداء فلما جئنا قبور الشهداء قال: هذه قبور اخواننا».[23]
طلحة بن عبيدالله ميگويد: «با پيامبر خدا بيرون رفتيم و آن حضرت قبور شهداي احد را اراده كرده بود. وقتي نزد قبرهاي شهدا رسيديم، فرمود: اين قبور برادران ماست.» (منظور از قبور شهدا در اينجا، قبور شهداي احد است كه چند كيلومتر با مدينه فاصله دارد.)
علي بن الحسين عن أبيه قال: «كانت فاطمة تزور قبر عمّها حمزة في كلّ جمعة فتصلّي و تبكي عنده.»[24]
علي بن الحسين(عليه السلام) از پدرش نقل ميكند كه: «فاطمه هر روز جمعه به زيارت قبر عمويش حمزه ميرفت و در آنجا نماز ميخواند و گريه ميكرد.»
عن شهر بن حوشب قال: «لما اسلم كعب الأحبار عند عمر و هو في بيت المقدس فرح عمر باسلام كعب الأحبار ثم قال: هل لك ان تسير معي إلى المدينة فتزور قبر النبي و تمتع بزيارته؟ قال: نعم يا اميرالمؤمنين انا افعل ذلك.»[25]
ابن حوشب ميگويد: «چون كعب الأحبار پيش عمر مسلمان شد و او در آن موقع در بيت المقدس بود، عمر از اسلام آوردن كعب الأحبار خوشحال شد و به او گفت: آيا ميتواني با من به مدينه بيايي تا قبر پيامبر را زيارت كني و از زيارت قبر او لذت ببري؟ گفت: آري يا اميرالمؤمنين چنين خواهم كرد.»
عن أبي الدرداء: «ان بلالاً رأى في منامه النبي0 و هو يقول له: ما هذه الجفوة يا بلال؟ اما آن ان تزورني يا بلال؟ فانتبه حزيناً وجلاً خائفاً فركب راحلته و قصد المدينة و اتى قبرالنبي فجعل يبكي عنده و يمرّغ وجهه عليه.»[26]
ابودرداء ميگويد: «بلال پيامبر را در خواب ديد كه به او ميگويد: «اين چه جفايي است اي بلال آيا وقت آن نرسيده كه مرا زيارت كني؟ بلال از خواب بيدار شد، در حالي كه محزون و غمگين بود پس بر مركب خود سوار شد و آهنگ مدينه كرد و به قبر پيامبر آمد، آنجا گريه ميكرد و صورت خود را با خاك قبر، خاك مالي مينمود.»
با توجه به اين روايات كه به عنوان نمونه نقل شد، به خوبي روشن ميشود كه سفر به آهنگ زيارت قبور در عصر پيامبر و صحابه يك سنت جاري بوده و كسي در مشروعيت آن ترديد نداشته است و از آن زمان به بعد هم سيره مسلمين از هر فرقه و مذهبي بر آن جاري بوده و مسلمانان براي زيارت قبر پيامبر و اولياي خدا از اطراف و اكناف بلاد اسلامي مسافرت ميكردند.
تنها چيزي كه ابنتيميه و پيروان او دستاويز خود كرده و سفر براي زيارت را غير مشروع قلمداد كردهاند، احاديث معروف به «شد رحال» است كه به صورتهاي مختلفي نقل شده است و به طوري كه خواهيم ديد، اين احاديث به هيچ وجه دلالتي بر منظور آنها ندارد و به كلّي از مسأله زيارت قبور بيگانه است.
اين حديث با سه تعبير در كتب اهل سنت و با يك تعبير در كتب حديثي شيعه نقل شده كه عبارتند از:
قال رسول الله: «لا تشد الرحال الاّ إلى ثلاثة مساجد؛ مسجدي هذا و مسجدالحرام و المسجد الأقصى.»
پيامبر فرمود: «بار سفر بسته نميشود مگر براي سه مسجد؛ مسجد من، مسجدالحرام و مسجدالاقصي.»
قال رسول الله: «انما يسافر إلى ثلاثة مساجد؛ مسجدي هذا و مسجدالحرام و مسجدالأقصى.»
پيامبر فرمود: «همانا مسافرت ميشود به سوي سه مسجد؛ مسجد من و مسجدالحرام و مسجدالأقصي.»
قال رسول الله: «تشدّ الرحال إلى ثلاثة مساجد؛ مسجدي هذا و مسجدالحرام و المسجد الأقصى.»[27]
پيامبر فرمود: بار سفر براي سه مسجد بسته ميشود؛ مسجد من و مسجدالحرام و مسجدالاقصي.»
عن علي بن ابيطالب قال: «لا تشدّ الرحال الاّ إلى ثلاثة مساجد؛ المسجدالحرام و مسجدالرسول و مسجدالكوفة.»[28]
علي(عليه السلام) فرمود: «بار سفر بسته نميشود مگر به سه مسجد؛ مسجدالحرام و مسجد پيامبر و مسجد كوفه.»
ابن تيميه گمان كرده است كه پيامبر در اين حديث از مسافرت به غير مساجد سه گانه ياد شده، نهي كرده و در نتيجه از سفر براي زيارت قبور هم نهي نموده است. در حالي كه دقت در مضمون اين احاديث به روشني نشان ميدهد كه اين احاديث به هيچ وجه در مقام نهي از مسافرت به غير مساجد مزبور نيست بلكه در مقام بيان فضيلت و برتري آن مساجد بر مساجد ديگر است و اين كه ثواب نماز خواندن در آن مساجد به حدي است كه ارزش آن را دارد كه انسان رنج سفر را براي خود هموار سازد و به خاطر كسب فضيلت نماز در آن مساجد مسافرت كند.
اساساً اگر برداشت ابنتيميه از اين احاديث درست باشد، سفر براي كسب علم و يا سفر براي جهاد و يا سير در زمين نيز حرام و بدعت خواهد بود در صورتي كه او نميتواند چنين مطلب باطلي را ملتزم شود. بنابراين چون سفر براي امور مادي و معنوي، امري مشروع است و بعضي از سفرها حتي واجب و يا مستحب ميباشد، بدون شك اين احاديث در مقام انشاي حكم و امر و نهي نيست بلكه چنانكه گفتيم در مقام بيان فضيلت اين مساجد است. ديگر اين كه خود پيامبر گاهي براي اداي نماز به مسجد قبا مسافرت ميكرد[29] در حالي كه مسجد قبا يكي از آن مساجد مذكورر در روايت نيست.
[1]. البته ابن تيميه خود را از پيروان حنابله ميداند، در حالي كه حنابله به زيارت قبور ميرفتند و به آن اعتقاد داشتند، تا جايي كه شيخ مفيد نقل ميكند كه به ما (اماميه) ايراد ميگيرند كه شما هم حنبلي شدهايد، زيرا حنبليها هم به زيارت قبور ميروند و نزد قبور اعتكاف ميكنند شما اماميه هم همين كار را انجام داديد، سپس شيخ مفيد پاسخ ميدهد كه اگر چيزي را حنابله انجام دادند، الزاماً كار خلاف نيست. رجوع شود به: الفصول المختار، ص128.
[2]. ابن كثير شامي، البداية و النهايه، ج14، ص138.
[3]. يافعي، مرآة الجنان، ج4، ص277.
[4]. ابن حجر، الدرر الكامنة، ج1، ص154.
[5]. الرسائل الكبري، ج2، ص57.
[6]. منهاج السنه، ج1، ص132.
[7]. الرسائل الكبري، ج2، ص65.
[8]. وسائل الشيعه، ج1، ص149.
[9]. همان، ج2، ص3462.
[10]. سنن ترمذي، ج3، ص370.
[11]. كنزالعمال، ج15، ص646.
[12]. حاكم نيشابوري، المستدرك علي الصحيحين، ج1، ص375.
[13]. بحارالانوار، ج100، ص139.
[14]. بحارالانوار، ج100، ص139.
[15]. وسائل الشيعه، ج8، ص16.
[16]. سنن دار قطني، ج2، ص278.
[17]. همان.
[18]. شوكاني، نيل الأوطار، ج4، ص326.
[19]. اميني، الغدير، ج5، ص109 به بعد.
[20]. نساء: آيه 64.
[21]. مجمع الزوائد، ج9، ص24.
[22]. المستدرك علي الصحيحين، ج2، ص248.
[23]. سنن ابي داود، ج1، ص319.
[24]. سنن بيهقي، ج4، ص78.
[25]. واقدي، فتوح الشام، ج1، ص244.
[26]. تهذيب تاريخ دمشق، ج2، ص259.
[27]. هر سه تعبير در: صحيح مسلم، ج4، ص126.
[28]. وسائل الشيعه، ج 3، ص 525؛ بحارالانوار، ج 99، ص 379 به نقل از كتاب «الخصال» شيخ صدوق.
[29]. صحيح بخاري، ج2، ص137.