بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دست اندرکاران حج 70
بیانات در دیدار با اعضای بعثه حج، به همراه حجت الاسلام و المسلمین محمدی ری شهری نماینده ولی فقیه و سرپرست حجاج ایرانی در تاریخ 137/4/23
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
در ابتدا باید به ناتوانى و عجز خودمان از اداى شکر حضرت بارىتعالى اعتراف کنیم، که هرچه شد، به تفضل و عنایت حضرت حق بود. همینى هم که خداى متعال بحمداللَّه مردان لایق و کارآمدى را بر ادارهى این مراسم برانگیخت، خود از الطاف بارىتعالى بود. واقعاً به مردم ما یک عیدى داده شد و دست شفایى از سوى مرکز غیبى لطف و رحمت، و از طرف ولىّعصر(ارواحنافداه) بر سر این مردم کشیده شد، که بعد از رحلت امام بزرگوار، واقعاً این مردم سزاوار بودند که چنین لطفى از طرف پروردگار به آنها بشود. گمان من این است که روح مبارک امام هم از آنچه که پیش آمد، خشنود است.
ماها مىدانیم، برادران دستاندرکار هم همه مىدانند که ایشان در سال آخر حیات نورانى و مبارکشان، خیلى به فکر حج بودند و خیلى مایل بودند که این مسأله انجام بشود. البته مقدر نبود که این کار در حیات آن بزرگوار انجام بشود، ولى بحمداللَّه در این زمان شد؛ خدا را سپاسگزاریم. خودمان را کوچکتر از آن مىدانیم که در این باران رحمت الهى، براى خویش کمترین نفعى قایل باشیم. امیدواریم که خداوند این زحمات فراوان را از شماها قبول کند و فضل و رحمت خود را همواره بر سر این مردم مستمر و جارى بدارد.
واجب و لازم است که من به عنوان یک فرد کوچک و خدمتگزار، از برادران عزیزى که در این کار از جان و فکر و وجود خودشان مایه گذاشتند و در این خدمت بزرگ همگانى نقش ایفا کردند، صمیمانه تشکر کنم؛ از برادر عزیزمان جناب آقاى رىشهرى، تا بقیهى آقایان علمایى که تشریف دارند، جناب آقاى جمارانى، تا برادران حج و زیارت، جناب آقاى رضایى، و سایر کسانى که به نحوى دستاندرکار این قضیه بودند؛ هم در بخش ادارى و تشکیلاتى و سیاسى و مدیریتى و تدارکاتى - که بخش واضح و بارزى است - و هم در بخش آن ظرافتها و محتواهاى بسیار مؤثر - اگرچه در میدان ارزیابى کمنمود است - و نیز آن کسانى که همفکرى کردند، آن کسانى که کارهاى زحمتدار را انجام دادند - که جناب آقاى پورنجاتى به بعضى از آنها اشاره کردند - همچنین کسانى که آن نوشتهها را منتشر کردند، آن عکس مبارک حضرت امام(رضواناللَّهعلیه) را کشیدند - که جناب آقاى رىشهرى براى من نقل کردند، حدود دوازده روز، و هر روز چندین ساعت، یک نفر در آن فضاى بسته خودش را مصروف این معنا مىکرد، تا این عکس را زیبا از کار دربیاورد و جلوى چشم مردم رهگذر قرار دهد - کسانى که آن پلاکاردها و تابلوها را درست کردند، آن ماکت قدس را ساختند، و خلاصه اینکه نوشتند، کشیدند، ساختند، پرداختند، واقعاً میلیونها لحظهى فعال دست به هم دادند، هزاران فکر صائب و هزاران نیروى مفید در کنار هم قرار گرفتند، تا توانستند این محصول را براى عالم اسلام فراهم کنند. خدا را شکر مىکنیم و شماها را سپاس مىگوییم.
امیدواریم که هر کدامتان هر مقدارى که تلاش داشتید - که خداى متعال به آن اعلم و اعرف است و ما کوچکتر از آن هستیم که بخواهیم در این زمینهها اظهار اطلاع بکنیم؛ شما خودتان بهتر از ما مىدانید - انشاءاللَّه خداوند به شما پاداش بدهد و توفیقاتتان را اضافه کند و از شما قبول نماید.
آن چیزى که من مفید مىدانم عرض بکنم، این است که حج حادثهیى است که هر سال یک بار اتفاق مىافتد؛ اما از آن حوادثى است که مىسزد اگر یک سال یک جمع عاقل، عالم، هوشمند و توانا، براى آن چند روز برنامهریزى و تلاش کنند. بله، من این حرف را که در گزارش آمده بود، قبول دارم که برنامهریزى خوب، در صحنهى عمل خودش را نشان مىدهد؛ اگرچه هیچ سالى را با سال دیگر نمىشود مقایسه کرد و هر سالى مسایل خودش را دارد. امسال مسایل خاصى بود، شکل خاصى بود و مهرههاى سیاستهاى جهانى، ترکیب خاصى داشتند. شما از این فرصت استفاده کردید و این حضور را به این شکل نشان دادید؛ سال دیگر نمىدانیم که چگونه است. اینطور نیست که هر سالى قطعاً بتواند الگوى سال دیگر بشود؛ نه، ممکن است سال بعد حادثهى کوچک یا بزرگى اتفاق پیدا کند که کل هندسهى این صحنه و عرصهى ترسیمشده را عوض کند. آنوقت این مجموعه، مرکز و شعاع دیگرى پیدا خواهد کرد. برنامهریزى باید اصولى و عمومى و کلان باشد. البته اگر جزییات هم فرض بشود، خوب و لازم است؛ منتها باید با آن حالت بلندنظرى باشد، تا انسان بتواند هر شرایطى را به خدمت بگیرد.
آنچه که مهم است، این است که ببینیم حج از ما چه مىطلبد. ما امروز حکومت اسلامى هستیم؛ ادعاى ما این است. ما معتقدیم که حج، جا و میدان ماست. این میدان، باعظمت است. معلوم است که عظمت این میدان، همان یکى، دو میلیون آدمى که آنجا هستند، نیست؛ بلکه کل دنیاى اسلام است؛ چون هر کدام به شهرها، کشورها و خانههاى خودشان مىروند و خبرى از حج مىبرند. پس، شما از اندونزى تا اروپا را زیر پوشش گرفتهاید.
مسلمانان همه در حج بودند و شما آنجا حضور داشتید. اگر شما در حج که هستید، بتوانید آن کارى را که «و تکونوا شهداء على النّاس»(1) ایجاب مىکند، انجام بدهید، تمام دنیاى اسلام را زیر پوشش گرفتهاید. کارى انجام شده، که با هیچ وسیلهى دیگرى آن کار امکان ندارد. یعنى اگر ما روزنامهیى داشته باشیم و بتوانیم آن را درِ خانهى این تعداد آدم در سراسر دنیا بفرستیم، نمىتواند آن اثرى را داشته باشد که حضور این جمع و تشکیل این جماعت و دیدن اشخاص و ابدان شماها براى آنها ممکن است این اثر را بگذارد. این، یک چیز دیگر است؛ بخصوص که منطقه، منطقهى عجیبى است. آنجا زمینها متبرک است. هر کس وارد مکه و مدینه مىشود، به نظر من اول باید خم بشود و آن زمینها را ببوسد. اینجا، جاهایى است که کف پاى پیامبر، کف پاى امیرالمؤمنین، کف پاى فاطمهى زهرا(سلاماللَّهعلیها)، کف پاى سلمان به همین زمینها خورده است. این وادیهاى مختلف مکه، این شِعبها، این مراکز گوناگون در مدینه و در مکه، تقدس بسیارى دارد. اصلاً محوطه، محوطهى عجیبى است؛ مثل اینکه از عالم دیگرى آوردهاند و در این دنیاى ما گذاشتهاند؛ براى ما اینگونه است. از یک طرف، چنین جایگاهى وجود دارد؛ از طرف دیگر، این شمایید که باید «و تکونوا شهداء على النّاس»(2) باشید. باید از حالا برنامه را بر این اساس بریزید.
این مراسم برائت، مراسم بسیار مهمى است. واقعاً گل سرسبد جماعى حج ما همین مراسم برائت است. هر مجموعه، آرم و شعارى دارند؛ آرم ما هم این است؛ لیکن همه چیز، این نیست. ما باید خودمان را براى پاسخ صحیح و مناسب به هر سؤال احتمالى که بر زبانها بیاید و احیاناً بعضى بر زبانها نیاید، ولى از ما وجود دارد، آماده کنیم و آن پاسخها را به صورت جزوه، کتاب، انسانِ آمادهى به حرف، و تماسهایى که باید گرفته بشود، حاضر کنیم.
امسال من داعى بیشترى بر استطلاع از مسایل حج داشتم و زیاد سؤال مىکردم. براى من از معنویت حجاج ایرانى در حج تعریف مىشد؛ شاید سالهاى دیگر هم همینطور بوده است. برادران نقل مىکردند که نیمهشبها عدهى زیادى از ایرانیها در گوشه و کنار مسجدالحرام و یا در عرفات ایستاده بودند و نماز شب مىخواندند، یا حال توجه داشتند. اینها خیلى مهم است. من خودم در حج مجموعهیى را دیدم که یک حال معنوى داشتند. وقتى فهمیدم متعلق به کدام کشورند، در احساس و درک من نسبت به مردم آن کشور اثر گذاشت. سالها هم گذشته، اما این قضیه از یادم نمىرود.
ما در حج باید بتوانیم فرهنگ و اخلاق و منش و رفتار مردم خودمان را طورى بکنیم که اینها الگو بشوند و کسانى که نگاه مىکنند، یادشان نرود؛ لااقل چیزهاى برجستهیى را از ایرانیها بگیرند. این شاید در مواردى، اثرش از آن سوءظن بیشتر باشد. این قدمى نیست که بگویم برداشته بشود، تا شما بگویید که کار ما نیست؛ نه، همان مقدارى که مربوط به حج است، باید انجام بگیرد. بنابراین، از دیدگاه تأثیر بر روى ملتهاى مسلمان، این مسألهى اساسى و مهم وجود دارد.
اما از دید همان صدوبیست هزار نفرى هم که خودمان برمىداریم مىبریم یک مسألهى مهم است. صدوبیست، سى هزار، صدوپنجاه هزار، انشاءاللَّه در آینده دویست هزار نفر زن و مرد و پیر و جوان را براى مدت بیست یا بیستوپنج روز، در حساسترین مناطقى که مىشود انسان حرفى را مؤثر در ذهنها فرو کند، به ما مىسپارند. این، فرصت بسیار استثنایى و خیلى عجیبى است. وقتى که یک مشت آدم را در مدت یک هفته به اردویى مىبرند، مىگوییم براى تأثیرگذارى عجب میدان خوبى است. این اردوى صدوپنجاه هزار نفرى را به دست ما سپردهاند و ما داریم آنها را مىبریم؛ تأثیرات زیادى مىشود روى ذهنها گذاشت. بحمداللَّه ما سرمایههاى گرانقدرى هم داریم؛ آقایان اهل علم، صاحبان فکر، صاحبان زبانها یا روشهاى مؤثر. با این دید نگاه کنیم که ما یک عده را به اردو بردهایم و مىخواهیم روى اینها اثر بگذاریم، و وقتى که برمىگردند، منقلبشان کرده باشیم؛ که حج هم اصلاً براى منقلب شدن است. حج باید ما را معنوى کند. وقتى برمىگردیم، واقعاً باید معنوى شده باشیم. هر کس برمىگردد، بایستى کأنه از عالم معنا و از بهشت برگشته باشد. افراد باید چنین حالتى داشته باشند. براى این هم بایستى برنامهریزى مفصلى بشود.
حقیقت قضیه این است که حج متعلق به ماست. اصلاً حج میراث متقین است. متقین کجایند؟ متقین در این کشورند. نه اینکه در کشورهاى دیگر مسلمان و آدم باتقوا نیست - چرا هستند - اما خط و راهشان غلط است. جمع و فئهى مؤمنهیى که در راه پیامبر و ائمه حرکت مىکنند، در دنیا چه کسانى هستند؟ همین مردمى که در ایران زندگى مىکنند. بالاخره حج متعلق به اینهاست. حج، میراث این ملت و میراث این انقلاب و متعلق به آن است.
ما باید از همهى مظاهر و ظواهر و شعایر حج استفاده بکنیم. مثلاً ببینیم در عرفات چه استفادهیى مىتوان کرد. منظورم صرفاً استفادهى سیاسى نیست. البته بخشى از آن، استفادهى سیاسى و انقلابى است و هرچه مىشود، باید استفاده کرد. یا مثلاً در منى، یا در خود مکه، یا در مدینه، چه استفادهیى مىتوان کرد. در بحبوحهى اعمال حج، چه استفادههایى مىتوان کرد. بعد از ایام حج - که یک مقدار فراغت و آرامش هست و احساسات مردم فروکش کرده و دنبال کارهاى متفرقهاند - چه استفادههایى مىتوان کرد. یعنى ما باید براى دانهدانهى اینها برنامه داشته باشیم. نمىگویم که از امسال تا سال آینده این برنامهها تنظیم بشود؛ اما هدف و جهت باید این باشد.
جمهورى اسلامى حج را شناخت. این، بصیرت امام بود. امام درست در سربندهاى اساسى انگشت گذاشته بود. در اسلام خیلى واجب وجود دارد، روزه هم یک واجب اساسى است؛ اما امام روى نماز جمعه و روى حج - یعنى آن بخشهاى حساس و سربندهاى مهم - خیلى تکیه کرد و دایم از سال اول نسبت به حج حرف داشت و پیام مىداد. البته من یادم است که ایشان از قبل هم - یعنى سال 41 - به حجاج پیام مىدادند. بعد از آن مبارزات اولیهى مربوط به انجمنهاى ایالتى و ولایتى، و بعد از آنکه دولت انجمنها را قبول کرد، فاصلهیى شد. در این فاصله که بین زمستان تا فروردین بود، حادثهى مدرسهى فیضیه واقع شد، که فاصلهى تلخى بود؛ تحرک بود و تلاش بود و خطر، و ما نمىدانستیم که چه کار مىخواهد بشود. من یادم است که یک شب به همراه مرحوم آقاى شیخ على حیدرى نهاوندى - از شهداى حزب جمهورى اسلامى - و دو نفر دیگر خدمت امام رفتیم، تا پیشنهادهایى که راجع به حج به ذهنمان مىرسید، با ایشان در میان بگذاریم. یکى از پیشنهادهاى ما این بود که به مناسبت موسم حج، خوب است پیامى از جانب ایشان صادر شود؛ اما ایشان گفتند که من نوشتهام! معلوم شد که ایشان براى حج اعلامیه نوشتهاند و فرستادهاند. یعنى در سال 41 که هنوز اول مبارزات بود و هیچ خبرى نبود، ایشان آن مواقع اساسى دین را شناخته بودند و به آن اهمیت مىدادند.
حج متعلق به ماست. ما باید جهت حج را طورى قرار بدهیم که جمهورى اسلامى، یعنى انقلاب، یعنى همان اسلام راستین و همان میراث حقیقى رسول اکرم (صلّىاللَّهعلیهوالهوسلّم). این را ما بایستى محل استفادهى مؤمنین قرار بدهیم؛ و حج از این قبیل است. اینها باید برنامهریزى بشود.
من مىدانم که در ضرورتهاى منطقهیى و جهانى، بالاخره این حکام سعودى علىرغم وابستگیهاى شدیدى که دارند، چارهیى ندارند، جز اینکه در باب حج با ما کنار بیایند؛ دشمن هم مىداند. اینها مجبورند که در قضیهى حج، با یک کشور اسلامى به این عظمت کنار بیایند؛ به شرطى که احساس کنند ما جدى هستیم.
سیاستهاى جهانى، نسبت به کوچکترین کارهاى ما حساس است. ما بایستى کار را، هم دقیق و هم هوشمندانه، و هم نه چندان آشکار و واضح انجام بدهیم. یعنى لزومى ندارد که از همین حالا بگوییم که ما مىخواهیم برویم حج را - نه مکه را - فتح کنیم؛ اما باید واقعاً نیتمان این باشد. ما باید حج را فتح کنیم و انشاءاللَّه برنامهریزى را بر این اساس انجام بدهیم.
شنیدم که بحمداللَّه بازرسیها و گزارشگیریهاى خوبى هم انجام گرفته است. بخشهاى گوناگون قاعدتاً نواقصى داشتند؛ هیچ کارى بىنقص نیست. یکى از کارهاى اساسى که انشاءاللَّه بایستى خود جناب آقاى رىشهرى و برادران همکار ایشان دنبالش بروند، رفع جدى نقایص است. ببینیم در کدام بخش، کجاى کار نقیصه وجود داشته است، آن نقیصه را باید برطرف بکنیم؛ هیچ ملاحظهکارى هم نباید انجام بگیرد. در این بخش، این برنامهریزى شده بود، این مدیریت بود، این نقص را داشت؛ به هر قیمتى که هست، باید این نقص را برطرف بکنیم، تا انشاءاللَّه روزبهروز کامل بشود.
من مجدداً روى نوشته و جزوه و کتاب تکیه مىکنم. البته یقیناً آنجا با اشکال مواجه خواهد شد؛ لیکن هیچ اشکالى نیست که مفر و مخرجى نداشته باشد. باید کتابها و جزوههایى نوشته بشود، پاسخهایى روشن به سؤالهاى مقدر داده بشود؛ هر روز هم سؤالى وجود دارد. بعضى از سؤالها همیشه تکرار مىشود؛ لیکن بعضى از سؤالها موسمى و وابستهى به حوادث جارى است. بایستى این سؤالها با بهترین بیان، با زیباترین ترجمه و با چاپ مناسب آماده شود و در اختیار باشد و انشاءاللَّه در آنجا داده بشود.
بار دیگر از جناب آقاى رىشهرى و بقیهى برادران عزیز که واقعاً همه زحمت کشیدند و من از مجارى امورى که هست، بىاطلاع نبودم - هم در خلال کار مىفهمیدم، هم بعداً برادرانى که آمدند، نقل کردند - مىدانم که چهقدر بیدارخوابى، چهقدر زحمت، چهقدر تلاش انجام گرفته، تا آنکه این کار به این خوبى بحمداللَّه ظاهر شد. از همهى آنها صمیمانه تشکر مىکنم و امیدوارم که خداى متعال خودش همهى شما را مأجور و مثاب و موفق بدارد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
1) حج: 78
2) حج: 78