بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران حج، 1372 بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران حج، 1372 بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران حج، 1372 بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران حج، 1372 بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران حج، 1372 بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران حج، 1372 بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران حج، 1372 بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران حج، 1372

بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران حج، 1372

 بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌  اوّلاً از همه آقایان محترم و خواهران گرامى که متحمّل زحمات و خدمات این واجبِ بزرگ و فریضه ممتاز اسلامى شده‌اید وان‌شاءاللَّه در حجّ آینده و نزدیک، خواهید توانست و توفیق پیدا خواهی

 بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌
 اوّلاً از همه آقايان محترم و خواهران گرامى كه متحمّل زحمات و خدمات اين واجبِ بزرگ و فريضه ممتاز اسلامى شده‌ايد وان‌شاءاللَّه در حجّ آينده و نزديك، خواهيد توانست و توفيق پيدا خواهيد كرد كه اين واجب را به بهترين وجه برگزار و به حجّاج محترم خدمت كنيد، صميمانه تشكّر مى‌كنم و به شما خوشامد مى‌گويم. اميدوارم خدمات شما و زحمات و اهتمامى كه مسؤولين محترم در امر حج مبذول مى‌كنند، مورد توجّه حضرت ولىّ عصر ارواحناله‌الفدا و مقبول درگاه پروردگار عالم باشد.
 يك مطلب اساسى و زيربنايىِ فردى وجود دارد كه به‌حسب طبع كار، مقدّم بر همه مسائل و ضروريّات ديگر است و آن اين است كه عملى كه از ما سر مى‌زند، ان‌شاءاللَّه بايد همراه با قصد قربت و طلب مرضات الهى باشد. اين، پايه كار است. همه كارها اين‌طور است كه با قصد خوب و نيّت طاهر و قصد خدايى، بهتر انجام مى‌گيرد؛ حتى كارهاى دنيايىِ محض. لكن كارهايى كه طبع عبادى و جنبه معنوى دارد، تأثيراتى فراتر از تأثيرات قابل محاسبه مادّى مى‌گذارد. حج هم يكى از اظهر مصاديق اين نوع كارهاست و بيشتر به نيّت خالص و قصد الهى احتياج دارد.
 اگر كار براى خدا و به قصد انجام تكليف و كسب مرضات الهى شد، خداوند به آن بركت مى‌دهد، اثر مى‌دهد، جذابيّت مى‌دهد و دلها را به طرف آن جلب مى‌كند. در اين مورد خاص هم، آنچه را كه شما از تأثيرات حج دنبال آن هستيد، فراهم مى‌كند. شما به اين حركت عظيمى كه انجام گرفت - يعنى اصل پيدايش انقلاب، شروع نهضت و مبارزه و كارهايى كه در اين انقلاب شد؛ از جمله همين موضوع حج كه امام راحلِ عظيم‌الشّأن ما رضوان‌اللَّه‌تعالى‌عليه‌و قدّس‌اللَّه‌نفسه‌الطيّبةالزّكيه، اين كارهارا شروع كردند - نگاه كنيد. در همه اين كارها، آن مرد الهى و معنوى، نيّتش نيّت خدايى بود و خدا هم بركت داد. تبديل حج ازيك عمل نيمه تجارىِ نيمه سياحتىِ تفنّنى به يك حركت عظيم اسلامى با ابعاد جهانى، كار كوچكى نبود. اين كار، با برنامه‌ريزيهاى سياسى و دنيايى و اين چيزها قابل تحقّق نبود. اين راخدا كرد و آن هم به‌خاطر نيّت خالص آن مرد بزرگ بود. ما هم بايد اين را ياد بگيريم و در كارهايمان نيّتها را خدايى كنيم. ان‌شاءاللَّه شما كه همين‌گونه هستيد.
مطلب بعدى كه از لحاظ تأثيرات اجتماعى و جهانى و بين‌المللى مهم است، خودِ قضيه حجّ است. حج يك ذخيره براى دنياى اسلام است. اگر از اين ذخيره خوب استفاده شود، به دنياى اسلام سود خواهد بخشيد. اگر از اين ذخيره استفاده نشود يا اينكه بد مصرف شود و بد استفاده شود، دنياى اسلام - با اين همه احتياجى كه دارد - از آن محروم خواهد ماند و يا خداى ناكرده، احياناً از آن ضرر هم خواهد برد. ما مردم مسلمانى كه در اين نقطه از دنيا زندگى مى‌كنيم، اختيار دار امور حج در ابعاد وسيع كه نيستيم؛ ما خود و كار خودمان و تأثيرات آن را مالكيم. مابايدحج را به‌نحوى انجام دهيم كه دنياى اسلام از آن سود ببرد.
حج يك مركز اجتماع است. خداى متعال مى‌توانست براى زيارت خانه خودش، دوره سال را بگذارد. اگر فقط رفتن و دورخانه طواف كردن و حال و توجّه پيدا كردن بود، چه لزومى داشت كه همه مردم دنيا موظّف باشند در يك روز، در يك مقطع زمانى و در روزهاى مشخّصى، آن‌جا را زيارت كنند؟ مى‌گفتند « واذن للناس‌بالحجّ(1)»؛ در دوره سال بيايند؛ هركس هر وقت مى‌تواند، بيايد حج كند! اين را نگفتند. حج را «ايّام معلومات» قرار دادند؛ زمان مشخص قرار دادند؛ در داخل حج، اجتماعات يك‌روزه، يك شبه، دو - سه روزه قرار دادند؛ خواستند همه، همزمان در آن‌جا جمع شوند. اين براى چيست؟ براى اين است كه «ليشهدوا منافع لهم(2)». پس اين منافعى كه مسلمانان در دوران حج بايد شاهد باشند و آن را ببينند، منافعى است كه با حيثيت تجمّع مردم و اين حالت اجتماع ارتباط پيدا مى‌كند. اگر اجتماعى تشكيل شود كه در آن ارتباطى نباشد، هزارها تَن بيايند بى‌ارتباط با هم، بى‌تماس باهم و بدون خبرگيرى از هم، بدون كمك معنوى به هم و بدون همفكرى؛ مقصود حاصل نشده است. چه معنى دارد كه عدّه‌اى را يك‌جا جمع كنند، درحالى‌كه از آن جمع شدن، هيچ فايده‌اى براى آنها متصوّر نيست؟! چرا نگفتند «دوره سال را بياييد»؟ لابد مى‌خواسته‌اند كه مسلمانان در اين‌وقت معيّن در آن‌جا اجتماع كنند، تا از اين اجتماعشان فايده‌اى ببرند. چه فايده‌اى از اين اجتماع مى‌شود برد؟ دهها فايده. مگر مى‌شود اينها را سر دستى شمرد؟! اگر به عمق مسأله پى ببريد، دهها فايده بزرگ دارد كه همه براى دنياى اسلام لازم وحياتى است.
 اگر زمانى لازم باشد از اجتماع حج استفاده‌اى بشود كه دنياى اسلام به تمام معنا نيازمند آن باشد، آن زمان، حالاست. هيچ‌وقت مسلمانان مثل امروز احتياج به اجتماع كردن و تماس گرفتن با همديگر و ارتباط پيداكردن با هم، نداشته‌اند. مدتها بود كه مسلمانان خواب بودند؛ غافل بودند؛ نورى نبود؛ برقى نبود؛ بيدار نبودند. نه اين‌كه گرفتارى نداشتند؛ گرفتارى بود، اما نه آن‌قدر كه مايه تنبّه و بيدارى شود و آن گرفتاريها را درك كنند و دنبال علاج باشند. آن دوره، كه دوران ركود بود گذشت؛ درحالى‌كه اجتماع حج برايشان فايده‌اى نداشت. يك عدّه آدمِ خواب، ملتهاى در خواب غفلت نگه داشته شده و غافل از وضعيت خود، به فكر اين بودند كه گليمشان را از آب حج بيرون بكشند و واجبشان راانجام بدهند و بروند. يك مدت، چنين بود. امروز هم مسلمانان به‌خاطر گرفتاريهايى كه براى آنها در همه جاى دنيا به‌وجود آورده‌اند، نهايت احتياج را به همفكرى و همكارى دارند. اين همكارى و همفكرى، امروز ممكن است؛ لكن در گذشته، ممكن نمى‌شد. لذا، اين فرصت، يك فرصت استثنايى است و بايد از آن استفاده كرد.
 شما به اكناف عالم نگاهى بكنيد؛ ببينيد اين قدرتهاى ستمگر، با مسلمانها چه مى‌كنند! اولين نيّت آنها اين است كه مسلمانان را در خواب غفلت نگه دارند و اگركسى هست كه به مسلمانان هشدار مى‌دهد، هر طور مى‌توانند، او را از صحنه خارج كنند. اين، بزرگترين همّت استكبار و قدرتها و قلدرهاى جهانى است. مى‌خواهند مُنذِرى نباشد؛ مُنّبِهى نباشد؛ بيدار كننده‌اى نباشد و به همين سبب، با جمهورى اسلامى ايران مخالفند. مخالفت با جمهورى اسلامى، به خاطر اين تهمتهايى كه به دروغ به اين نظام مى‌زنند، نيست. اين‌كه ادّعا مى‌كنند در جمهورى اسلامى حقوق بشر رعايت نمى‌شود - كه البته حرف غلط، و دروغ و افتراى محض است - به خاطر اين نيست كه واقعاً آنها به حقوق بشر اهميت مى‌دهند و براى بشر، ارزشى قائلند. ما تا مدّتى پيش گمان مى‌كرديم كه اين غربيها و امريكاييهايى، كه پرچم حقوق بشر را به دروغ در دست گرفته‌اند، براى بشر آسيايى و آفريقايى و امريكاى لاتين و مانند اينها ارزشى قائل نيستند و ارزش را فقط براى خودشان قائلند؛ امّا حالا معلوم شد كه براى هيچ بشرى ارزش قائل نيستند و اگر يك‌وقت خواستها و شهواتشان اقتضا كند حاضرند هر نوع انسانى را، مربوط به هر منطقه از عالم كه باشد، نابود كنند. درهمين چند هفته پيش، ديديد كه در امريكا، يك گروه را كه به گفته دولت آمريكا «عقيده انحرافى داشتند»، كشتند. حالا عقيده آنها براى ما درست هم روشن نيست؛ امّا آنها كه مى‌گويند عقيده اشكالى ندارد و همه آزادند! در همان روزها رئيس‌جمهور و مسؤولين عالى رتبه امريكايى، ايستادند تا براى همجنسبازان حقوقى قائل شوند! پس، داشتن يك عقيده منحرف و غلط و باطل، چه جرمى محسوب مى‌شود كه جمع شدند و اينها را نابود كردند و در آتش سوزاندند؟!
 ما از كسى دفاع نمى‌كنيم. ما، آن گروهى را كه كشته شدند، نمى‌دانيم چگونه كسانى بودند؛ امّا مى‌خواهيم اين نكته، براى همه و از جمله مردم ما روشن شود - كه بحمداللَّه روشن هم هست. حتّى وسواسيهاى داخل جامعه هم، ديگر حالا مى‌دانند - اين كسانى كه ادّعا مى‌كنند طرفدار حقوق انسانها هستند، راست نمى‌گويند. اينها خلاف مى‌گويند؛ اينها دروغ مى‌گويند. كسانى‌كه اين‌قدر به بشر بى‌اعتنا هستند، اگر به كشورى ايراد گرفتند كه در آن‌جا حقوق بشر نقض مى‌شود، آدم عاقل بايد نگاه كند، ببيند مقصودشان از اين حرفها چيست و چه هدفى پشت سر اين حرفها قرار دارد؟
آن هدف، معلوم است چيست. اينها نمى‌خواهند يك جمهورى اسلامى باشد، كه قيام و وجودش به اين معنى است كه مسلمانان در همه جاى دنيا مى‌توانند مشابه چنين كشورى را تشكيل دهند. از اين مى‌ترسند! اينها مى‌خواستند كه جمهورى اسلامى نابود شود؛ مى‌خواستند ناكام شود؛ مى‌خواستند در راه هدفهايش پيش نرود؛ مى‌خواستند گرفتاريهاى بزرگ پيدا كند. حال كه مى‌بينند - بحمداللَّه - با همّت مردم، دولت و مسؤولين، كشور به‌طرف سازندگى و آبادى پيش مى‌رود، مردم يكپارچگى خودشان را در حدّ اعلا حفظ كرده‌اند و عزّت جهانىِ كشور روزبه‌روز رو به افزايش است؛ حال كه مى‌بينند جمهورى اسلامى مقتدر و سربلند و مستقل است و از كسى ملاحظه و به قدرتى اعتنا نمى‌كند، ناراحتند. از اين‌كه مى‌بينند چنين نظامى، با حضور خود، ملتهاى مسلمان را تشويق مى‌كند كه بيدار شوند و به اسلام خودشان فكركنند، ناراحتند. بيدارى مردم، اوّلين اتّفاقى است كه اينها درصدند مانع آن شوند. لذا روى جمهورى اسلامى، فشار مى‌آورند. البته، فشار آنها اثرى ندارد. اگر قرار بود فشارهاى امريكا و امثال امريكا برروى جمهورى اسلامى، براى آنها اثر مطلوب داشته باشد، جمهورى اسلامى - به فضل الهى و به توجّهات ولىّ عصر - اين‌طور پيشرفت نمى‌كرد.
 بودنِ اين ملت و قيام و عزّت جمهورى اسلامى، بزرگترين و روشنترين دليل بر اين است كه كيد دشمنان به‌جايى نمى‌رسد و به كورى چشم آنها، مسلمانان در همه جاى دنيا، كم و بيش بيدار شده‌اند؛ ملتها به خود آمده‌اند و قدر اسلام را مى‌دانند. با وجود اين همه فشارى كه بر مسلمانان وارد مى‌كنند، نيروى اسلامى و روح اسلامى، رو به فزونى و ازدياد است. حالا مثلاً، به اصطلاح «مذاكرات صلح» راه انداخته‌اند، براى اين‌كه قيام مسلمانانِ فلسطين را خاموش كنند! مگر توانستند؟ مگر مى‌توانند؟ اسمش راگذاشته‌اند صلح! اين صلح است يا ظلم است؟! مخالفت ما با اين مذاكراتى كه بر سر فلسطين مظلوم انجام مى‌گيرد، به خاطر مخالفت باصلح نيست. ما طرفدار صلحيم؛ ما منادى صلحيم؛ ما منادى بالاتر از صلحيم. ما مى‌گوييم بين مسلمين عالم و بين آحاد بشر، برادرى باشد. ما طرفدار برادرى هستيم. ما مخالف با صلح نيستيم؛ اما اين مذاكراتى كه امروز در امريكا در جريان است، مذاكره صلح نيست. اين، مذاكره ظلم است. مى‌خواهند يك ظلم را تثبيت كنند؛ مى‌خواهند يك ظلم را قانونى و رسمى كنند. البته كه ما مخالفيم! همه جوانمردان عالم بايد مخالف باشند. همه مسلمانان بايد مخالف باشند و با آن مخالفت كنند. خانه ملت فلسطين را از آنها گرفته‌اند و يك عدّه غاصب را در آن‌جا، جا داده‌اند، پشتيبانى كرده‌اند و به دست آن غاصبين، صاحبخانه‌ها را به فجيع‌ترين شكل، سركوب كرده‌اند. حالا هم، براى اين‌كه دهان صاحبخانه‌ها را ببندند و وادارشان كنند كه به‌كلّى ادّعاى خود را از مايملكشان پس بگيرند، مى‌خواهند با دولتهاى عرب و اسرائيل بنشينند مذاكره كنند!
مگر كسى حق دارد از طرف ملت فلسطين، چيزى را امضا كند؟ مگر كسى حق دارد عوض كسى، خانه آن ملت را به غاصبى بفروشد؟ ما اميدواريم اين مذاكرات، به قراردادِ امضا شده‌اى نرسد؛ اما اگر قراردادى هم درست شود؛ اگر پاى آن را دولتهاى عربى هم كه حضور پيدا كرده‌اند امضا كنند، آن امضاها از نظر مردم فلسطين و مسلمانان عالم و ما، اعتبارى ندارد.
امريكا اشتباه مى‌كند. امريكا با جمع كردن دولتهاى عرب دور يك ميز براى چنين‌مذاكره ننگينى، دولتهايى را كه در آن‌جا جمع شده‌اند، پيش مردمشان منفورتر مى‌كند. مگر مردم كشورهاى عرب حاضرند موافقت كنند كه رؤسايشان بروند خانه ملت فلسطين رابه ديگران بفروشند؟ با اين كار، فاصله بين اين رؤسا - اگر خداى ناكرده‌به‌چنين‌امضايى برسند - و ملتهايشان، بيشتر خواهد شد. اين كار، ملتهايشان را خشمگينتر خواهد كرد. ملت مصر را خشمگينتر خواهد كرد. آن بيچاره مصرى، بلند مى‌شود مثل سائل به كف، مى‌رود به امريكا، براى شكايت كردن‌ازايران! شكايت پيش آن بيچاره‌اى بكند كه خود او، بيشتر از اين، دلش از ايران پُر است و از آن شكايت دارد!
از ايران چرا شكايت مى‌كنى؟! از اسلام شكايت كن! از ملت مسلمان خودت شكايت كن! آن آقا اگر قرار است از كسى شكايت كند، از ملت مصر بايد شكايت كند. ملت مصر، ملت مسلمانى است. ملت مصر، داراى سابقه در اسلام است. ملت مصر، افتخارات بزرگى در راه افكار نو اسلامى و مبارزات اسلامى دارد. اين‌ملت، ملت غيورى است. يقين است كه اين ملت، حاضر نيست خيانت سران خودش را تحمّل كند و با آنها درگيرى پيدا مى‌كند.
درگيرى مردم مصر، به ما چه ارتباطى دارد؟ ما هر جا مسلمانان بيدار شوند، خوشحال مى‌شويم. هر جا مسلمانان مشتشان را در برابر دشمنان دينشان گره كنند، خوشحال مى‌شويم. هر جا مسلمانان كتك بخورند، ما غمگين مى‌شويم واحساس مسؤوليت مى‌كنيم؛ ولى ما نيستيم كه بخواهيم وارد شويم و ملتى مثل ملت مصر را متوجّه تكاليفشان كنيم. آنها خودشان تكليفشان را مى‌دانند؛ خودشان آگاهند كه چه بايد بكنند و درست هم فهميده‌اند. ملت مصر درست فهميده است؛ جوانان مصر درست فهميده‌اند كه در مقابل حكومتى كه به آرمان اسلامى و به آرمان فلسطين و به سرنوشت كشورهاى اسلامى خيانت مى‌كند، ايستاده‌اند. اين، به ما ارتباطى ندارد. اشتباه اينها در همين است، كه قوّت و نيرو و تأثير اسلام را نمى‌توانند بفهمند.
 امروز شما ملاحظه كنيد در بوسنى هرزگوين چه‌خبر است! اين بوسنى هرزگوين، واقعاً يك تابلو ماندنى است. خيانت و فاجعه آفرينى قدرتهايى كه امروز به ظاهر دم از دلسوزى براى مردم بوسنى مى‌زنند، در تاريخ خواهد ماند. مَثَل امريكاييها و بعضى از اروپاييها كه فقط زبانى دلسوزى مى‌كنند، مَثَل دو نفر است كه در مقابل هم قرار گرفته باشند؛ بعد شمشير يكى را از او بگيرند و شمشير ديگرى را تيز كنند و همين كه او شمشير را در بدن اين مرد غير مسلّح فرو برد و نزديك است كه وارد قلبش بشود، شروع كنند در اطراف او به آه و ناله كردن كه «حالا چطور است دعوا را متوقّف كنيم؟ چطور است دوا و درمان كنيم؟ چطور است نگذاريم؟» اين حرفها، انسانهاى هشيار را به خنده تمسخرآميز وادار مى‌كند.
 مردم بوسنى بيشتر از يك‌سال است كه زير فشارند. شما مى‌گوييد ما دل مى‌سوزانيم؛ آذوقه مى‌فرستيم، صربها را محاصره اقتصادى مى‌كنيم. اينها همه‌اش حرف مفت است؛ اينها ادّعاى دروغ است؛ اينها منافقانه عمل كردن و حرف زدن است! اگر اينها راست مى‌گفتند و دلشان براى مسلمانان مى‌سوخت، بايستى محموله‌هاى سلاح را مى‌بردند به دست آن مسلمانان مى‌دادند. آن مسلمانان احتياج به نان و غذاى كسى ندارند؛ احتياج به كاروان غذاى سازمان ملل ندارند؛ احتياج به دلسوزى دروغانه اين و آن ندارند. اگر سلاح داشتند، از خودشان دفاع مى‌كردند. مى‌بينيد چه فاجعه‌اى را همين امريكا و بعضى از كشورهاى اروپايى، به پشتيبانى از قصّابان و ستمگران صرب و كروات، انجام مى‌دهند!؟
 اين نكته را مى‌خواهم عرض كنم - و اين يك نكته اساسى است - كه على‌رغم همه اينها، به فضل پروردگار، پس از چندى با پشتيبانى همين مردمى كه براى اسلام مقاومت مى‌كنند، شكوه و قدرت اسلام در اروپا روزبه‌روز بيشتر خواهد شد و خواب همان كسانى‌كه مى‌خواهند اسلام نباشد، آشفته خواهد گرديد. اين، قدرت اسلام است. اين، معنويّت اسلام است. اين، آمادگى مسلمين است. اين، نياز جهان اسلام و جامعه اسلامى به همفكرى و همكارى است. و اين، صحنه عظيم حجّ است و شما خدمتگزاران، كه بايد حجّاج را راهنمايى و هدايت كنيد؛ احكام آنها را به آنها تعليم بدهيد، آنها را از لحاظ عمل شخصى‌شان، از لحاظ استفاده بهتر از مراسم حج، راهنمايى كنيد.
خداى متعال پشتيبان شما باشد و توجّهات حضرت ولىّ‌عصر، ارواحناله‌الفدا، شامل حال شما باشد و حجّ مقبول و سعى مشكورى داشته‌باشيد.
 والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته.
 
 
1) حج: 27
2) حج: 28
 
 




نظرات کاربران