تأملی در اصطلاح و لغت حج در گفتگو با آیت الله ممدوحی
آنچه در ذیل می آید بیانات آیتالله حسن ممدوحی عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در خصوص تأملی در فلسفه حج و نیز معنای اصطلاحی و لغوی آن است که در گفتگویی ارایه نمودهاند.
* حج تمتع غیر از عمره است
حج در لغت به معنای «قصد» و در اصطلاح به معنای «به جا آوردن اعمال مخصوص» است بعضیها حج را با عمره اشتباه می کنند و می گویند «حج عمره» در حالی که عمره ، غیر از حج است، آنچه در ایام غیر حج بجا میآورند حج عمره نمی گویند، بلکه به آن «عمره مفرده» می گویند که در مقابل «عمره تمتع» است و عمره تمتع، عمره ای است که با حج به جا آورده می شود که «حج تمتع» نام دارد، حج هم سه قسم است ؛ حج قِران، حج افراد و حج تمتع، که سومی برای کسانی است که از بیرون مکه وارد شدهاند.
* تعریف حج تمتع
حج تمتع به معنای آن است که حجاج، چند روزی از حالت احرام بیرون می آیند و تمتع می برند، یعنی به خواسته های ]مباح [ خودشان دسترسی پیدا می کنند و دیگر چیزی بر ایشان حرام نیست تا این که دوباره محرم شوند و اعمال حج را به جا آورند.
* حج عارف و عامی
اصطلاح دیگری که باید به آن توجه شود، «حج عارفان» است، در واقع حج عارفان از لحاظ صورت ظاهری که در خارج انجام می گیرد با دیگران فرقی ندارد و همه اعمالی که بر دیگران واجب است بر آنها هم واجب است .
فرق بین عارف و عامی در میزان معرفت و شعوری است که دارند، لذا حج ایشان با عوام مردم از زمین تا آسمان فرق می کند « الَيْهِ يَصْعَدُ الکلم الطیب وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُه»[1]، یعنی مردم بزرگ، بسوی خدا حرکت می کنند « وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُه» و عمل صالح مردم بزرگ را به اوج میرساند و به مراتب عالی سوق میدهد.
مهم آن شعوری است که به افعال تعلق میگیرد، یعنی شعور و معرفت همراه اعمال سبب ارزش آن میشود وگرنه نماز ما با نماز پیغمبر اکرم(ص) یکی است که هر دو با تکبیرة الاحرام شروع می شود و با سلام تمام می شود ، فرق بین نماز ما و پیامبر(ص) در شعوری است که پیامبر(ص) دارد، او میداند در مقابل چه کسی ایستاده است و چه می گوید، ولی ما متوجه این معنا نیستیم.
*شعور و معرفت را چگونه به دست آوریم
تمام انبیا و اولیا و کتاب های آسمانی، برای پیدایش این شعور آمده اند و بدست آوردن این شعور کار ساده ای نیست و حتی شعور و معرفت هم دارای مراتبی است که اولین مرتبه آن اسلام است، مسلمان در حج، حالتی روحانی دارد که آن را یک کافر ندارد و این حالت از مرتبه نازل شروع می شود تا به مرتبهای میرسد که وصی اعظم(عج) در ایام حج آن حالت را دارد، پس حالت معنوی و روحانی در انسانها مراتبی دارد که بر اساس تفاوت مردم در تعقل و تامل آنان است.
* حج ، قطع از غیر خدا است
حج فقط مختص مسلمان نبوده و امتهای پیشین بویژه حضرت ابراهیم(ع) مأمور به انجام آن بودند، و فرصتی برای آزمایش و امتحان انسانها بوده و هست، تا میزان معرفت، درک و تعقل و اطاعت آنها سنجیده شود.
حضرت ابراهیم در این حج، امتحان های عجیب و سنگینی داده که در واقع آن حضرت از همه مزایای این عالم گذشت، از زمانی که وارد این سرزمین شد و زن و فرزند خود را در بیابان گذاشت و فرمود:« رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّم » [2] خدایا من فرزندم را در بیابان بدون آب و علف گذاشتم و هیچ شکایتی هم ندارم، با وجود علاقه شدیدی که حضرت ابراهیم (ع) به حضرت اسماعیل (ع) و جناب هاجر داشتند به خاطر اطاعت امر خدا از مهمترین چیزهایی که متعلق به او بود گذشت.
در حقیقت به کسی که حج می رود گفته می شود، تعلق خود را از غیر خدا قطع کن، لباسی را هم که نماد تعلق به دنیاست و حتی کفش زینتی که در پا داری را در بیاور، حتی یک نخ را نباید به لباست بدوزی، همه حجاج باید یک جور لباس بپوشند آن هم لباس خاص و بسیار ساده
حج در گذر تاریخ حج فعلی را نبینید که وسایل آسایش برای حاجیان آماده شده است، بلکه زمانی را ببینید که حج تشریع شد، آن هم در آن بیابان های عظیم ، کمترین امکاناتی برای حجاج نبود، حتی آب برای وضو هم فراهم نبود و سرهای حجاج بخاطر کمبود آب، چرک و زخم می شد و بسیار در اذیت بودند ، حرکت کردن حاجیان از شهر هایشان تا به شهر مکه چقدر طول می کشید ! و بسیار پر زحمت بود و همه اینها بخاطر این است که انسان را از زندگی معمولی اش که با آن انس گرفته و مشغولش کرده است بیرون بکشد.
* نگاه امیر المؤمنین(ع) به حج
امیر المومنین (ع) می فرماید: خداوند می توانست مسئله حج را در بهترین نقاط خوش آب و هوای عالم قرار دهد و هیچ مشکلی هم نداشت، اما مخصوصا حج را به منطقه ای برد که «بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ » به سرزمینی که زراعت در آن نیست و بیت الله را در جایی قرار داد که مردم خشن و هوای خشن دارد و موقعیت جغرافیایی خشن دارد و همه اینها فقط به خاطر این است که انسان از تعلقاتش بیرون بیاید[3] و خداوند شمه ای از قیامت را در آنجا به انسان نشان می دهد تا او بفهمد که عرصه قیامت چنین جایی است، از اهداف حج قطع تعلق و قطع رابطه از ما سوی الله است.
* توصیه به حجاج
متاسفانه امروزه حجاج وضع دیگری پیدا کرده اند و بیشتر وقتشان به خرید و آوردن سوغات و راضی کردن فامیل و....می گذرانند و کسی هم نیست که به ایشان بگوید؛ شما برای چه به اینجا آمده اید ؟!
هدف اصلی خلقت معرفت خدا و کسب عرفان نسبت به ذات مقدس الهی و راز آفرینش است، شناخت خدا هم امکان ندارد، مگر اینکه انسان از بین این فیلترها که در دنیا برای خودش درست کرده است آزاد شود:
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
زهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است [4]
* حج یعنی آزادی از تعلقات
آزادی برای انسان فوق العاده مهم است که بتواند خودش را از تعلقات آزاد کند، حج یعنی آزادی از تعلقات، چون خداوند هیچ چیزی از مظاهر تعلقات را در اعمال حج قرار نداده است، حتی استعمال عطر را که بسیار مستحب است را در آنجا جایز نمی داند.
* حجاج در این فرصت ختم قرآن کنند
حجاج سعی کنند که قدر این فرصت را بدانند و وقتشان را به خرید و کارهای بی فایده نگذارنند بلکه از این موقعیت بدست آمده کمال استفاده را ببرند و در این مدت ختم قرآن داشته باشند و ثواب آن را به روح رسول لله و اهل بیت(ع) هدیه کنند تا هم از برکات آن بهره مند شوند و هم حالت بازدارندگی ازپرداختن به سایر امور دارد.
________________________________________
[1] - فاطر : 10
إسخنان پاكيزه به سوي او صعود ميكند، و عمل صالح را بالا ميبرد
[2] - إبراهيم : 37
ترجمه : پروردگارا! من بعضي از فرزندانم را در سرزمين بيآب و علفي، در كنار خانهاي كه حرم توست، ساكن ساختم
[3] -اسرار حج در نهج البلاغه
علي بن ابيطالب- ع- در نهج البلاغه درباره اسرار و معارف اين واجب الهي فرمود:
«خداوند حج را بر شما واجب كرده، آنجا را قبله مردمان ساخت، و آن را براي دينداران نشانه فروتني در برابر عظمت او و اعتراف به عزّت و بزرگواري خداوند قرار داد. و از ميان بندگان خود، گوش بفرماناني را برگزيد، كه دعوت او را پذيرفته، گفتارش را گوش فرا دادند و بر جايگاه پيامبران ايستادند، و چونان فرشتگاني شدند كه بر گرداگرد عرش خدا طواف كردند و در بازار عبادت حق تعالي، سودها برگرفتند ...
خداوند كعبه را براي اسلام نشان و براي پناه آورندگان به آن، حرم قرار داد. حجگزاري را واجب كرد، حق او را به مردم شناساند و زيارتش را بر شما نوشت و فرمود: بر هر كسي كه ميتواند و استطاعت دارد كه بر اين خانه راه يابد حج واجب است و آن كه كفر ورزيده سرباز زند، پس همانا خداوند از جهانيان بينياز است.» «نهج البلاغه خطبه اول»
و در خطبه قاصعه فرمود:
«خداوند خانهاش را، كه وسيله قيام و قوام مردم است، در منطقهاي كوهستاني و پر از سنگلاخ و در ميان كوههايي سخت و شنهايي نرم و چشمههايي كم آب و روستاهاي پراكنده قرار داد و از آدم و فرزندان او خواست تا روي به آن خانه نهند و دلهاي خود را بسوي آن متوجه سازند ... تا از روي خواري شانههاشان را جنبانده، گرداگرد آن لا اله الا اللَّه گويند و خاك آلوده و مو پريشان گام بردارند، لباسها را پشت سر انداخته و از تن بيرون افكنند. با زدن موها، زيبايي خود را از دست دهند و بدينسان در امتحاني بزرگ و آزمايشي سخت و دشوار فرمانبرداران را از نافرمانان جدا سازد.
اگر خدا ميخواست ميتوانست خانه خود را در بهترين و زيباترين نقطه روي زمين قرار دهد و سنگهاي آن را از زمرّد سبز و ياقوت سرخ فام بپا سازد؛ ليكن خداوند بندگان خود را با انواع سختيها آزمايش ميكند و با مجاهدتهاي گوناگون به بندگي واميدارد، با دشواريها و ناخوشاينديها آنان را ميآزمايد تا كبر و خودپسندي را از قلوبشان بزدايند و فروتني را جايگزين آن سازند.» «نهج البلاغه خطبه 192»
[4] - حافظ شیرازی