وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ

وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ

«وَإِذْ بَوَّأْنا لإِبْراهِیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لاتُشْرِکْ بِی شَیْئاً وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ(حجّ: 26)». شرح واژگان أ. تبوِئه: واژه بوّأنا، از ریشه باء، یبوء، بَوءاً به معنای رجوع

«وَإِذْ بَوَّأْنا لإِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لاتُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ(حجّ: 26)».

شرح واژگان

أ. تبوِئه: واژه بوّأنا، از ريشه باء، يبوء، بَوءاً به معناي رجوع است.[1] و از همين باب است «باءو بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ(بقره: 61». و تبوّأ يعني؛ اتّخذ. و از همين باب است كه مي‌فرمايد: «وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى وَ أَخِيهِ أَنْ‌تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ بُيُوتاً(يونس: 87)». و بوّأ يعني؛ تهيأ. و بوّأ له يعني؛ تهيّأ له. البته ممكن است اين واژه از مصدر بواء به معناي سواء و مساوي بودن باشد.[2] چنانكه در نهج البلاغه مي‌خوانيم كه علي فرمود: «فَيَكُونَ الثَّوَابُ جَزَاءً وَ الْعِقَابُ بَوَاءً».[3] كه در اين صورت تبوئه به معناي مسطح كردن خواهد بود. معني دوم مناسب با آيه مورد بحث است و معناي سوم نيز به آن بر مي‌گردد، گرچه معناي اول نيز مي‌تواند درست باشد، بدين معنا كه خداوند مكان بيت را مباءت و مرجع براي عبادت قرار داد.

ب. عكوف: در تفسير آيات اول و شانزدهم شرح داده شد.

چشم‌انداز آيه

در آيه پيش سخن از بسته شدن راه خدا و جلوگيري از ورود به مسجد الحرام بود، همان‌ خانه‌اي كه معبد و منسك همگان است و نسبت به همه يكسان است. در اين آيه با تقدير «اذكر» كه خطاب به پيامبر است، و در ادامه آيه قبل معرفي بيت الله را با بيان بخشي از تاريخ و مقام معنوي آن، تكميل مي‌كند.

أ. بخشي از تاريخ كعبه

در ابتداي آيه مي‌فرمايد: «وَ إِذْ بَوَّأْنا لإِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ». همان‌طور كه گفته شد تبوئه به معناي مهيا نمودن و يا مسطح كردن است، اين بدان معناست كه خداي سبحان جاي اين خانه را براي ساختن، و به معناي دقيق‌تر تجديد بناي آن را آماده نمود، خانه‌اي كه پيش از ابراهيم بنا شده بود، زيرا قبل از آن‌كه ابراهيم اين خانه را بنا كند خودش گفت: «رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِواد غَيْر ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ(ابراهيم: 37)». اسكان ذريه در وادي غير مزروعي با قيد «عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ» بيانگر اين است كه پيش از آمدن ابراهيم به آن سرزمين خانه خدا وجود داشته است.

در روايات نيز به اين معنا اشارت شده است، چنانكه امام صادق در روايتي مي‌فرمايد: «إِنَّ آدَمَ هُوَ الَّذِي بَنَى الْبَيْتَ وَ وَضَعَ أَسَاسَهُ...».[4] و در روايتي ديگر مي‌فرمايد: «... فَلَمَّا أَذِنَ اللَّهُ لَهُ فِي الْبِنَاءِ قَدِمَ إِبْرَاهِيمُ(ع) فَقَالَ يَا بُنَيَّ قَدْ أَمَرَنَا اللَّهُ بِبِنَاءِ الْكَعْبَةِ وَ كَشَفَا عَنْهَا فَإِذَا هُوَ حَجَرٌ وَاحِدٌ أَحْمَرُ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ ضَعْ بِنَاءَهَا عَلَيْهِ».[5]

بسياري از مفسران معتقدند كه كعبه به هنگام طوفان نوح ويران شده و آثار آن محو شده بود.[6]

مهيّا سازي

در تفسير تبوئه دو ديدگاه عمده وجود دارد: يكم اين‌كه منظور خداوند اين است كه اين مكان را به عنوان معبد ابراهيم قرار داد، ليكن برخي از مفسران مي‌گويند: بوّأنا متضمن معناي «تعبّدنا» است.[7] يعني اين مكان را برگزيديم تا ابراهيم در آن، فقط به عبادت بپردازد، و جمله «ان‌لاتشرك» نيز تفسير آن است. و برخي ديگر تعبير به جعل و قرار كرده و مي‌گويند: بوّأنا يعني؛ اين مكان را محل و مرجع عبادت ابراهيم قرار داديم، نه به عنوان خانه مسكوني او،[8] و اين به وسيله وحي الهي صورت گرفته است. دوم اين كه تبوئه به معناي آماده سازي و مهيا كردن مكان براي بنا سازي در آن است.[9] در اينجا اين سؤال رخ مي‌نمايد كه چگونه اين مكان براي ابراهيم مهيا شد؟ برخي از مفسران بر اين باورند كه خداوند جاي خانه را به ابراهيم نشان داد.[10] برخي ديگر معتقدند كه خداوند محل اين خانه را به حضرت ابراهيم اعلام نمود.[11] برخي از مفسران چون طوسي و طبرسي عقيده دارند خداوند سبحان علامتي براي آن قرار داد. و اين علامت بادي بود كه در آن مكان وزيدن نمود و جاي خانه آشكار شد، و يا لكه ابري بود كه در آنجا ظاهر گرديد.[12]

علامه طباطبايي كه معتقد به مرجع بودن بيت است مي‌نويسد: خداوند به وسيله وحي به ابراهيم تبوئه بيت و محل عبادت بودن آن را اعلام نمود.

در روايتي امام صادق فرمود: «وَ كَشَفَا عَنْهَا فَإِذَا هُوَ حَجَرٌ وَاحِدٌ أَحْمَرُ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ ضَعْ بِنَاءَهَا عَلَيْهِ»، كه در حقيقت جمع ميان همه اين اقوال است، بدين معنا كه خداوند به وسيله ابر يا باد جايي كه بايد خانه خدا ساخته شود را نشان داد، پس از آن ابراهيم و اسماعيل در آن مكان جستجو نمودند و به اكتشاف پرداختند، و سپس با وحي الهي به بناي كعبه مبادرت ورزيدند، چنانكه در آيه ديگر فرمود: «وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ(بقره: 127)».

ب. مقام معنوي بيت

در اين بخش از آيه به بخشي از مقام معنوي بيت و يا فلسفه وجودي آن اشارت شده است.

1. كعبه خانه توحيد

ابتدا مي‌فرمايد: «أَنْ لاتُشْرِكْ بِي شَيْئاً». مفسراني كه معتقدند تبوئه به معناي مرجع عبادت است، مي‌نويسند: كه كلمه «أن» كه مفسّره است در حقيقت تفسير براي تبوئه مي‌باشد، بدين معنا كه خداي سبحان با اين بيان جمله: «إِذْ بَوَّأْنا لإِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ» را تفسير نموده است كه بيا و در اين خانه، خدا را عبادت كن.

    اما آنان‌كه باور دارند كه خداوند جاي خانه را براي ساختن بيت آماده و مهيا نمود مي‌نويسند: خداوند به ابراهيم وحي نمود كه: «أَنْ لاتُشْرِكْ بِي شَيْئاً». و با توجه به قرينه مكان البيت، و تطهير و طواف و قيام به خوبي معلوم مي‌شود كه منظور از شرك، شرك در عبادت است، گرچه مطلق شرك نيز در جاي خود منهي‌عنه است.

    اين احتمال نيز داده شده است كه ممكن است مخاطب در خطاب «أَنْ لاتُشْرِكْ بِي شَيْئاً»، پيامبر باشد، اما اكثريت قريب به اتفاق مفسران بر آنند كه خطاب متوجه ابراهيم است.[13] و سياق آيه نيز همين معنا را تأييد مي‌كند.

2. كعبه خانه پاك

در ادامه آيه مي‌فرمايد: «وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُود». كه در واقع وظيفه حضرت ابراهيم را بيان مي‌كند كه عبارت است تطهير خانه خدا، چنانكه در جاي ديگر فرمود: «وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْعاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ».

تطهير بيت الله و اقسام آن را در تفسير آيه اول به تفصيل بيان كرديم. و گفتيم كه تطهير با اطلاقش ممكن است شامل خالص شدن براي عبادت، خالي از بت و بت‌پرستي، طهارت از حدث اكبر، يعني جلوگيري از ورود حائض و جنب به حرم، طهارت از خبث، طهارت بنياني يعني بنا بر اساس تقوا، و طهارت از بوي بد باشد. و چون متعلق تطهير ذكر نشده است، دلالت بر شمول همه اين امور را دارد.

تشابه و تفاوت دو آيه

آيه مورد بحث در دو نكته با نظير خود گرچه در الفاظ و معنا با هم تشابه اساسي دارند، و هر دو از تطهير بيت و عبادت در آن سخن مي‌گويند، اما دو تفاوت عمده نيز با هم دارند.

يكي آن‌كه در آيه مورد بحث «طهّر» به صورت مفرد آمده است و در آيه مشابه به صورت تثنيه، اين تفاوت در تعبير براي اين است كه در آيه عاكفين حضرت اسماعيل نيز به عنوان دستيار پدر حضور داشته است.

تفاوت دوم در اين است كه در آيه مورد بحث تعبير قائمين آمده است و در آيه مشابه تعبير به عاكفين شده است. در اين باره بايد گفت: با توجه به نقش تفسير قرآن به قرآن اين احتمال وجود دارد كه منظور از عاكفين نيز قائمين باشد، بدين معنا كه سوره حجّ كه پس از سوره بقره نازل شده است قرينه مي‌شود براي تفسير آيه سوره بقره، اين احتمال نيز هست كه هر يك از دو آيه اشارت به مفاهيم خود داشته باشند، بدين معنا كه در آيه عاكفين، منظور از طائف كسي است كه از راه دور براي حج يا عمره به سوي خانه خدا مي‌آيد و مقصود از عاكف ساكن و مجاور خانه خداست، و مراد از راكع و ساجد نماز گزار باشد.[14] و يا اين‌كه منظور از طائف طواف كننده بر گرد بيت، و مقصود از عاكف كسي است كه در آنجا جلوس دارد.[15] اما در اين آيه، تنها قائمين به دو گروه از عبادت كنندگان يعني طواف كننده و نمازگزار اشارت كرده است. و ركوع و سجود نيز جزء هيأت نماز مي‌باشد، و ذكر اجزاء مهمّ پس از ذكر كل است.

    قرين ساختن نماز و طواف در اين آيات مي‌تواند اشارت به نماز طواف پس از هر طواف باشد.  

لطايف و اشارات

1. تعبير به «وَ إِذْ بَوَّأْنا لإِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ»، بيانگر اين نكته است كه قرار دادن بيت به عنوان معبد مردم با نقشه خدا و معماري ابراهيم بوده است، و در حقيقت توضيح اين است كه هرگونه صد و منع از مسجد الحرام ظلم و الحاد است.

2. به لحاظ ادبي ظرف «اذ» متعلق به «اذكر» مقدر است، و حاصل معنا چنين مي‌شود كه: به ياد آور آن هنگام كه ما مكان بيت را براي ابراهيم تبوئه كرديم. و اين مشعر به آن است كه داستان بناي كعبه در نظر مردم جلوه نمايد.

3. اين كه خداوند غايت تطيهر خانه را بهره‌مندي طائفين، قائمين، راكعين و ساجدين دانست، بيانگر اين است كه اين خانه تنها براي عبادت است، نه چيز ديگر.

4. تعبير به «بيتي» در كنار نام مسجد الحرام نشان از آن دارد كه مسجد الحرام يك مسجد عادي مانند ديگر مساجد نيست، بلكه مسجدي است كه خداوند آن را به عنوان خانه خود برگزيده است.

5. ذكر طواف در اين آيه نشان از آن دارد كه مسجد الحرام بر خلاف ديگر مساجد افزون بر عبادت‌هاي مرسوم عبادت ويژه‌اي به نام طواف نيز دارد كه در حج و عمره يكي از مهمترين اعمال است.

6. تعبير به « الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُود» اشارت به سه ركن عمده در نماز دارد كه عبارت است از: قيام، ركوع و سجود.

7. اين كه در بيان ركوع و سجود بر خلاف طواف و قيام، بدون واو عطف آورده است، شدت اتصال دو عبادت ركوع و سجود به يكديگر است، به نحوي كه به منزله يك عبادت غير قابل تفكيك تلقي مي‌شوند، زيرا گرچه سجده بدون ركوع متصور است، اما ركوع بدون سجده نداريم.

 

 
[1] - المصباح المنير، ريشه قوم.

[2] - جوهري، صحاح اللغه، ابن‌منظور، لسان العرب، ريشه باء.

[3] - نهج البلاغه، صبحي الصالح، خ144.

[4] - صدوق، من‏لايحضره‏ الفقيه، ج2، ص 235، نكت في حج الانبياء و...

[5] - كليني، كافي، ج4، ص202. باب حج ابراهيم و اسماعيل و بنائهما. تفسير صافي، ذيل آيه.

[6] - طبرسي، مجمع البيان، ج4، ص80. فخررازي، تفسير كبير، ج23، ص 26. تفسير كشاف، ج3، ص152. ميبدي، كشف الاسرار، ج6، ص361. تفسير بيضاوي، جزء4، ص53. قرطبي، الجامع لاحكام القرآن، ج12، ص 36. نمونه، ج14، ص67.

[7] - تفسير بيضاوي، جزء4، ص53.

[8] - فخررازي، تفسير كبير، ج23، ص26. تفسير كشاف، ج3، ص152. طباطبايي، الميزان، ج14، ص367. اين تفسير اشارت به پذيرش معناي رجع براي باء مي‌باشد.

[9] - طبرسي، مجمع البيان، ج4، ص80. ميبدي، كشف الاسرار، ج6، ص361. قرطبي، الجامع لاحكام القرآن، ج12، ص 36. نمونه، ج14، ص67.

[10] - قرطبي، الجامع لاحكام القرآن، ج12، ص 36. نمونه، ج14، ص67.

[11] - فخررازي، تفسير كبير، ج23، ص 26. تفسير كشاف، ج3، ص152. تفسير بيضاوي، جزء4، ص53.

[12] - طوسي، تبيان، ج7، ص 308. مجمع البيان، ج4، ص80.

[13] - قرطبي، الجامع لاحكام القرآن، ج12، ص 36.

[14] - مجمع البيان، ج1، ص204.

[15] - فخررازي، تفسير كبير، ج4، ص58.


| شناسه مطلب: 13310







نظرات کاربران