چمدان را که جمع می کردیم، هرکسی یک نفس دعا میخواست چمدان را که جمع می کردیم، هرکسی یک نفس دعا میخواست چمدان را که جمع می کردیم، هرکسی یک نفس دعا میخواست بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
چمدان را که جمع می کردیم، هرکسی یک نفس دعا میخواست چمدان را که جمع می کردیم، هرکسی یک نفس دعا میخواست چمدان را که جمع می کردیم، هرکسی یک نفس دعا میخواست چمدان را که جمع می کردیم، هرکسی یک نفس دعا میخواست چمدان را که جمع می کردیم، هرکسی یک نفس دعا میخواست

چمدان را که جمع می کردیم، هرکسی یک نفس دعا میخواست

چمدان را که جمع می کردیم، هرکسی یک نفس دعا میخواست پسرت عاقبت به خیریّ و ، دخترت اذن کربلا می خواست . اسم ها را نوشته بودی تا، هییچ قولی ز خاطرت نرود  مرد همسایه شیمیایی بود، همسرش وعده ی شفا می خواست . من که این سالها قدمبه قدم، پا به پای تو ز

چمدان را كه جمع مي كرديم، هركسي يك نفس دعا ميخواست
پسرت عاقبت به خيريّ و ، دخترت اذن كربلا مي خواست
.
اسم ها را نوشته بودي تا، هييچ قولي ز خاطرت نرود 
مرد همسايه شيميايي بود، همسرش وعده ي شفا مي خواست
.
من كه اين سالها قدمبه قدم، پا به پاي تو زندگي كردم
در خيالم دمي نمي گنجيد، دل بي طاقتت چه ها مي خواست
.
تو شهادت مقدرت بوده، گرچه از جنگ زنده برگشتي 
ملك الموت از همان اول، قبض روح تو را مِنا مي خواست
.
عصر روز گذشته در عرفات، در مناجات عاشقانه ي خود 
تو چه گفتي كه من عقب ماندم؟؟كه خدا هم فقط تو را مي خواست؟!
.
ما دوتن هر دو همقدم بوديم، لحظه لحظه كنار هم بوديم
كاش با هم عروج ميكرديم، كاش ميشد....
اگر
خدا
مي خواست....

                                                               


| شناسه مطلب: 13357







نظرات کاربران