با شمایم ای شمایان بشکه ی دشداشه پوش!
با شمایم ای شمایان بشکه ی دشداشه پوش! با وقاحت روی فرش نفت و خون می ایستید ای شما لات و هبل های ابوسفیان تراش! سال ها در خانه ی امن الهی زیستید ننگ بر نیرنگتان، با ماست روی جنگتان ما که می دانیم اینک در هراس از چیستید سید ما آفتابی از تبار مصط
با شمايم اي شمايان بشكه ي دشداشه پوش!
با وقاحت روي فرش نفت و خون مي ايستيد
با وقاحت روي فرش نفت و خون مي ايستيد
اي شما لات و هبل هاي ابوسفيان تراش!
سال ها در خانه ي امن الهي زيستيد
سال ها در خانه ي امن الهي زيستيد
ننگ بر نيرنگتان، با ماست روي جنگتان
ما كه مي دانيم اينك در هراس از چيستيد
ما كه مي دانيم اينك در هراس از چيستيد
سيد ما آفتابي از تبار مصطفاست
اي شيوخ شب زده! از دودمان كيستيد؟
اي شيوخ شب زده! از دودمان كيستيد؟
نفت هم روزي به پايان مي رسد آل سقوط!
بي گمان امروز اگر هستيد، فردا نيستيد
بي گمان امروز اگر هستيد، فردا نيستيد
سيد محمدجواد شرافت